دشمن عمامه یا متوقع از عمامه؟
اکبر منفرد، مدرس دانشگاه و پژوهشگر فقه و حقوق در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «دشمن عمامه یا متوقع از عمامه؟» نوشت:
پیرو آشوبها و درگیریهای خیابانی اخیر پدیدهای در جامعه شکل گرفت که به عمامه پرانی معروف شده در این خصوص چند موضوع قابل ذکر است:
۱. بدون هیچ تردیدی توهین به هر پوشش و لباسی مذموم و ناپسند است مخصوصاً لباس مقدس روحانیت که همواره برای مردم و جامعه قداست داشته و مردم شریفترین انسانها را در این لباس یافتهاند.
۲. مردم ما مردمی متدین، بافرهنگ و مودب هستند و همواره حرمت و احترام همه پوششها و افراد را رعایت کرده و میکنند و هیچ گاه شخصیت و فرهنگ و ادب خود را بازیچه دست این و آن نخواهند کرد و بر فرض که بدی از صنف و شخصی دیده باشند بر اساس آموزههای اسلامی و فرهنگ اصیل ایرانی بدی را با بدی جواب نخواهند داد و کینه توزی و انتقام جویی را بد و مذموم و خلاف شرع و فرهنگ و تمدن میدانند، گوشت و خون این ملت با این بیت زیبای حافظ عجین شده که:
آسایش دوگیتی تفسیراین دوبیت است
با دوستان مدارا بادشمنان مروت
۳. در این حوادث همواره این سؤال به ذهن همگان رسید که آیا مردم واقعاً از عمامه و عمامه بهسرها بیزارند و دشمنی دارند یا از آنها متوقعند؟ در پاسخ باید گفت قطعاً و بدون شک مردم از عمامه و عمامه به سرها متنفر نیستند اما حسب مبانی اسلامی و شعارها و اهداف انقلاب بشدت از آنها متوقعند زیرا:
الف: رسالت روحانیت تبلیغ و تفسیر دین صحیح است، اسلام سراسر مهربانی و صفا و مدارا و جاذبه و آسانی و پرهیز از سختگیریست و وظیفه روحانیت ارائه این چهره از اسلام است، چندین جای قرآن خداوند برخورد مهربانانه با مردم را به پیامبر ص متذکر شده از جمله فرمود فبما رحمت من الله لنت لهم، یا فرمود لوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، اسلام پیوسته بر آسانگیری و پرهیز از سخت گیری تاکید داشته و همه جا سخن از سماحت و سهولت است المومن سهل المعامله، المؤمن سهل الموونه، قلل من احتیاطک فان الشریعه سمحه سهله و… اما متاسفانه برخی حوزویان با برداشتهای غلط از آموزههای دینی پیوسته دینی اشتباه به مردم معرفی و برخوردی سخت و خشن با مردم داشتند، بلکه منشأ یک سری قوانین و ملاکها و معیارهای سخت در جامعه شدند که دستمایه اخراج و طرد بسیاری از جوانان و نیروهای خوب از دائره انقلاب شد.
ب. مردمداری و دفاع از حقوق آنها: از جمله سفارشات اکید اسلام و اولیای عظیم الشان اسلام به روحانیت مردم داری و حفظ کرامت و عزت مردم بوده در برخی فرمایشات اهل بیت از مردم تعبیر به ایتام آل محمد شده یعنی همان گونه که با یتیم کمال مهربانی را دارید با مردم داشته باشید و پیوسته مدافع حقوق آنها باشید، این سخن بلند مولی علی ع در نهج البلاغه است که به روحانیون فرموده که خدا از عالمان دینی پیمان گرفته که در مقابل سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت ننشینند. یادمان نرفته در گذشته پشت جلد رساله توضیح المسائل مراجع مینوشتند ملجأ الانام یعنی پناه مردم روحانیت پناه و ملجأ مردم بود و هست.
متاسفانه در این سالها به دلایل مختلف مشکلات طاقت فرسایی برای مردم ایجاد شد تورم و گرانی، اختلاسها، هرج و مرج اقتصادی، مافیا بازی و انتصاب مدیران ناکارامد، رانتخواری و… همه و همه بر این مردم مظلوم و نجیب تحمیل شد و توقع مردم این بود که روحانیت نسبت به این مسائل موضعی قاطع اتخاذ و کنار مردم باشد و به نقد امور بپردازد اما نبود چون این را چالشی میدانستند و بر این باور بودند که از طرح امور چالشی باید پرهیز کرد و این خاطر شریف مردم را مکدر کرد. متاسفانه برخی حوزویان فریب زرق و برق دنیا را خوردند و تا فرق سر در دنیاطلبی فرو رفتند و این برای مردم بسیار سنگین آمد.
ج. بهترین شیوه حکمرانی: مردم به حکم آموزههای اسلامی همانند الاسلام یعلو و لایعلی علیه، و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا، و شعارهای انقلاب توقع داشتند بهترین مدیران و شیوههای مدیریتی در جامعه حاکم شود و زمینه تقدم و پیشرفت جامعه اسلامی باشد به گونهای که این شیوه حکمرانی مطلوب ما بتواند الگویی تمام عیار برای جامعه جهانی باشد اما متاسفانه در این خصوص توفیقی نداشتیم و این مایه نارضایتی مردم شد.
د. رقابت اخلاق مدارانه و سالم: قرار بر این بود که حوزویان در عرصه رقابتهای سیاسی تجسم اخلاق اسلامی باشند اما متاسفانه بد اخلاقی و حذف رقیب به هر قیمت جای آنرا گرفت و این تصویری نامیمون از حوزویان به جامعه ارائه کرد قرار بود شیفته خدمت باشند نه تشنه قدرت اما گاهی عملاً اینگونه نبود.
بر این اساس مردم از روحانیت توقع همراهی و همدلی داشت که پیوسته زبان گویا و تریبون آنها باشد اما متاسفانه این توقع حاصل نشد و مردم از حوزویان ناراحت شدند و دشمن نیز از این مساله کمال سوء استفاده را نمود اکنون نیز دیر نشده روحانیت باید سریعاً در کنار مردم قرار گیرد و زبان گویای آنها بشود نه اینکه کنار مسوولین ناکارآمد قرار گیرد و بخاطر آنها سکوت کند و ناکارآمدی آنها را توجیه کند، خواست مردم برکناری مسئولان ناکارآمد و بیکفایت است که بدون ذرهای شایستگی و دانش صرفاً با رانت و مافیا بازی سر کار آمده و به مردم تحمیل شدهاند و این شرایط دهشتناک را ایجاد کردهاند، خواست مردم حکمرانی مطلوب است از طریق حاکمیت نخبگان که در پرتو آن مردم بتوانند زندگی خوب و توانمد و مرفهی داشته باشند و روحانیت باید زبان گویا و مدافع این خواست بحق مردم باشد تا بتواند سریعاً رابطه گسسته شدهاش با مردم را بازسازی کند. بیاییم صادقانه به خاطر قصورها و تقصیرها از مردم عذرخواهی و به درگاه الهی استغفار کنیم و از دل شکستگان و آسیب دیدگان دلجویی و حلالیت بطلبیم. باشد که انشاءالله همگان مشمول رحمت و لطف بی کران الهی شویم.
انتهای پیام
این تقدس از کجا آمده؟؟؟ تا جایی که همگان میدانند پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه و ائمه اطهار اینگونه لباس نمیپوشیدن تازه اگر هم میپوشیدن همه اعراب هم اینگونه بوده اند و لباس مناسب شرایط جغرافیایی و … و دلیل برتری آن بزرگواران نوع پوشش نبوده است. پس چرا برخی اصرار دارند لباس روحانیت را مقدس بدانند؟؟؟ اگر روحانیت در گذشته هم در دل و جان مردم جایی داشته اند بخاطر لباس نبوده است بلکه دلایل دیگری داشته است.
حاج آقا منفرد
مطلبتون یه جوری شروع شد که دادم دراومد که بگم: بوی جگر سوخته عالم بگرفت/ گر نشنیدی زهی دماغی که تراست! این احساس خیلی شدید شد وقتی نوشتید: «متاسفانه برخی حوزویان فریب زرق و برق دنیا را خوردند و تا فرق سر در دنیاطلبی فرو رفتند …» یعنی چی برخی حوزویان؟ برخی یعنی چند هزار نفر؟ صدهزار، دویست هزار، چقدر؟ الآن دو ماه و نیمه که از این اعتراضات میگذره. چند صد نفر از مردم باید کشته میشدن تا حداکثر ده نفر از شماها صداشون دربیاد؟ باور کنید جز ده نفر از روحانیون صداشون درنیومده. اونم اینقدر نرم با حاکمیت صحبت کرده ن که انگار موضوع انتخابات هزار و چهارصده!! قبول کنید که این برخی یعنی اکثریت نزدیک به تمامیه، نه مثلاً نصف روحانیت. این، برای روحانیتی که از دوران چهار فقیه بزرگ و فارابی، حکومت جور را نفی کرده، خیلی خجالت آوره. البته در آخر مطلبتون اینجور آوردید که بیاییم صادقانه به خاطر قصورها و تقصیرها از مردم عذرخواهی و به درگاه الهی استغفار کنیم و از دل شکستگان و آسیب دیدگان دلجویی و حلالیت بطلبیم.
بابت همین حرفهای آخر و باز کردن باب عذرخواهی از شما تقدیر میکنم.
این چه مطلبیه که نوشتی؟((قطعاً و بدون شک مردم از عمامه و عمامه به سرها متنفر نیستند)) از کجا به چنین قطعیتی رسیدی؟! نویسنده نباید نظر خودش رو بعنوان یک فکت دیکته کند؟ بر اساس کدوم مطالعه آماری تنفر یا د تمایل به روحانیت رو بررسی کردی که بفهمی متنفرند یا عاشق روحانیتند؟!