خرید تور نوروزی

پایانِ پارادوکس

محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

سخنان اخیر استاد دکتر عبدالکریم سروش دربارۀ هنرپیشۀ نامور و ورود او به عرصۀ سیاست، نشانۀ بارز و برجستۀ پایانِ روشنفکر دینی است. سالهاست که صاحبنظران از پارادوکسیکال بودن طرح و تئوری روشنفکری دینیِ سروش سخن می گویند اما ایشان همواره رای مخالفان را به تندی رد می کند و با توضیح تازه ای برابعاد مبهم طرح خویش می افزاید. در برابر کسی که روشنفکری دینی را ممتنع و چیزی شبیه “آبغوره فلزی” قلمداد کرده بود سروش با بیان خطابی و شاعرانه اش از نسبت شیر و شکر سخن به میان آورد که چون بیامیزند معجون ومرکبی دل انگیز پدید می آورند. سروش و شاگردان و پیروان‌اش تردیدی ندارند که مدرنیته و اندیشۀ مدرن را با دیانت و تفکر وحیانی می توان جمع و ترکیب کرد، و سروریِ و سیطرۀ عقل و دستاوردهای روشنگری را با محوریت پیام نقلی و سمعی می توان آشتی داد. اما کسانی که جمع این دو را ممتنع می دانند مرادشان آن نیست که کسی مانند استاد معزّز و مبرّز، دکتر سروش، نمی تواند همزمان دو کار را انجام دهد: در دل انگلستان یا آلمان و آمریکا تاریخ و فلسفۀ علم جدید مطالعه کند و درعین حال نماز و روزه و سایر اعمال و فرایض دینی‌اش را به عنوان یک مسلمان دوآتشه به جای آورد.

موضوع آن است که تفکر مدرن در تمام ابعادش بشرانگارانه و خودبنیادانه است هرچند طبیعتا دنبالۀ مسائل و کشمکش های قرون وسطاست، همان طورکه اعتقاد دینی در تمام ابعادش خدامدارانه است. روشنفکری، ازحیث تاریخی، جریانی است کاملا مدرن و متعلق به اولی. این به آن معنا نیست که در دورۀ مدرن کلیسا و کنیسه و مسجد و دیر دایر نیست و حتی یک انسان متدین هم پیدا نمی‌شود بلکه دقیقا به آن معناست که شالوده و شاکلۀ حیات مدرن غیردینی (سکولار) است و انسانهای دیندار، آگاهانه یا ناآگاهانه، در همان چارجوبِ آته‌ایست ایمان می ورزند و نیایش می کنند. تفکر و طرز نگرش انسان جدید به عالم و آدم فاوستی، یعنی آته‌ایستی، است و گرنه هر کسی می تواند عقیده و عمل دینی داشته باشد، علی الخصوص که فضای مدرنیته فضای آزادی و خودمختاری و استقلال فردی است. پس سخن مخالفان روشنفکر دینی آن نیست که در عصر مدرن هیچ کس نمی‌تواند باور دینی داشته باشد و تمام مراسم و مناسک دینی تعطیل شده است. تمام نکته در اندیشه و نگاه است. دکارت و لایب نیتس و نیوتون و گالیله و لاک و کانت و هگل نیز در آثارشان به کرات از خدای مسیحیت و ارزش‌ها و آموزه های مسیحی سخن می گویند اما طرز تفکر و شیوۀ نگرش‌شان به عالم و آدم اومانیستی و آته‌ایستی است.

یکی ازجلوه های این طرز تفکر را می توان در وضع زن مدرن و اخلاق و ارزشهای او دید. از آنجا که فلسفۀ مدرن به مثابه بنیاد و ریشۀ فرهنگ مدرن اومانیست و آته‌ایست است، اخلاق و سیاست و اقتصاد مدرن نیز به همان اندازه اومانیست و آته‌ایست است. اخلاق و ارزشهای زن مدرن، بر خلاف زن سنتی، لزوما براطاعت و انقیاد و تسلیم و رضا و حیا و عفت مبتنی نیست. زن مدرن همواره ناراضی از وضع موجود است و مبارز و معترض و آزادیخواه و برابری طلب و شورشی .  زن مدرن پیوسته درپیِ اثبات خویشتن است. الگوی زن مدرن «حواء» است، زنی چشم سفید وعاری از حجب و حیا، نه «مریم» که دختری است سربه زیر و راضی و قانع و فرمانبر.

بر این اساس، شاید بتوان گفت که عرصۀ سیاست و هنر مدرن نیز بیشتر عرصۀ عقلانیت حسابگرانه، سود و زیان، هزینه و فایده و برد و باخت است تا حیطۀ تزکیه و تقوا و محجوب به حیایی. هم سیاست مدرن و هم هنرمدرن عرصۀ خودخواهی و خودنمایی است. این امکان برای یک زن، یک هنرپیشه، همواره مهیاست که با هر وضعی می تواند داشته‌ها و استعدادهایش را برای هر منظور سیاسی و هر مقصود هنری به نمایش بگذارد. بعید است در مبانی سیاست مدرن (که بنیادگذارانش امثال ماکیاولی و هابز هستند) برای ورود به سیاست و کارسیاسی یا هنری شرطی به اسم حیاء و محجوبیت قید شده باشد. بعید است در دموکراسی های جدید برای مبارزه با جور و بیداد و فساد شرط و شروطی تحت عنوان حجاب و حیاء گذاشته باشند. سیاست مدرن نسبت به برهنگی زنان بی تفاوت و بی اعتنا است. اخلاق سیاسی جدید بیشتر بر شایستگی، دانش، توانایی، تخصص، مسئولیت پذیری و امانتداری استوار است تا تظاهر به تقوا و زهد و عبادت.

پارادوکس روشنفکر دینی در همین نقطه خود را نشان می دهد. سروش از یک طرف کار روشنفکری می کند، با زور و ظلم و تبعیض و فساد مبارزه می کند و از سوی دیگر از ورود هنرپیشۀ زن به حیطۀ سیاست به شدت برآشفته می شود، به این سبب که سالها پیش تصویری برهنه از او منتشر شده است. او، ازیک سو، به اسلام منهای فقه (چیزی مشابه “اسلام منهای روحانیت” شریعتی) معتقد است و از سوی دیگر با بی حجابی مدرن هرگز بر سرمهر و آشتی نیست. او، از یک طرف، در راه مبارزه از برای آزادی عقیده و بیان و حقوق بشر مدرن مجبور به جلای وطن شده است و ازجانب دیگرآزادی مدرن یک هنرپیشه را تحمل نمی کند. این همه حاکی از آن است که او دریافتی سنتی و کهنه از سیاست و هنر جدید دارد و با دریافت سنتی می توان با هر شر و بدی جنگید اما نمی توان اسم آن را روشنفکری نهاد. در این نقطه است که می بینیم نسبت روشنفکری و دینداری مانند نسبت شیر و شکر نیست مگر اینکه تعریف کسی از روشنفکری چیزی باشد که شامل ضد و نقیض روشنفکری نیز بشود. اگر تعریفی از روشنفکری عرضه شود که چنان موسع و مبهم باشد که تاریک اندیشی و کج اندیشی را هم دربربگیرد درآن صورت سخن سروش درست و نسبت شیر و شکر مناسب و بجا است، اما بدیهی است که چنین عملی از اس واساس خطا و باطل است. روشنفکری همان کاری است که هنرپیشۀ زن می کند و چون سروش نشانی از این سنخ کارها و ازاین نوع هنرپیشه ها در “احیاء علوم الدین” غزالی ندیده و نمی بیند طبعا آن را به باد انتقاد می گیرد. با عقاید سنتی غزالی و مولوی نمی توان اندیشه و نظرگاه و فلسفۀ مدرن را فهمید و سنجید وبه طریق اولی نمی توان سیاست و هنرمدرن و هنرپیشه را نقد کرد. روشنفکر دینی پارادوکسی بود جذاب و بسیار رویایی، که دیرگاهی است به پایان آمده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. روشنفکران قالب گراقطعابه همین نقطه ونقاط این چنینی می رسند. اماتمدن وفرهنگ غرب بسیط نیست تا به این نتیجه گیری یاصفر یاصدبرسیم و ضمنا بین کنشها ونتایجشان ترکیب دوشرطی بر قرار نیست. دین هم امربسیطی نیست بلکه از ابعادی تالیف یافته که عقل در بخش اساسی آن نقش فعال دارد.

  2. (اخلاق سیاسی جدید بیشتر بر شایستگی، دانش، توانایی، تخصص، مسئولیت پذیری و امانتداری استوار است)
    حتما لخت شدن زن ها هم در همین راستا و برای اثبات شایستگی، دانش، توانایی، تخصص، مسئولیت پذیری و امانتداری است….
    اگر بنا به فرمایش شما سیاست جدید ربطی به تقوا ندارد پس ربطی به برهنگی هم نباید داشته باشد نه این که برای این که در سیاست جدید بازی داده شوند مجبور به لخت شدن باشند
    پس معلوم می شود که همه ی این شعار ها بازی دادن مردم است نه چیزی بیشتر

    12
    1
  3. نسبت دادن لقب دروغین “نامور” برای هنرپیشه ای نه چندان معروف که همان میزان شهرت هم در گرو نه نوع بازیگری بلکه جنس بازیگری وی است،تلاش نویسنده را در مقبولیت مقاله اش را به انحراف می کشاند و بیشتر بوی مشتری طلبی می دهد تا روشنگری!نقد کلمات سروش در مورد این بازیگرآنقدر وسعت یافت که اصل موضوع بی صلاحیتی وی در مدیریت سیاسی جامعه انقلابی را تحت الشعاع پروپاگاندای خارج نشینان قرارداد.ما هم معتقدیم که سروش می توانست دایره نقد را اینقدر تنگ نکند که اعتبار سخنش از آن بیرون افتد.میتوانسن ادکی هم زحمت شرکت کنندگان آن اجلاس را ارج نهد.میتوانسن طوری انتقاد کند که ناخودآگاه بلندگوی نظام حاکم تلقی نگردد.اصلا سروش بد کرد.ولی چرا منتقدین به سروش همگی نقش به خواب رفتگان را ایفا میکنند.چرا کسی همراه با سرکوب کردن سروش،همزمان جرات نمی ورزد که به آن بانو بگوید که فهم هنر وسیاست از یک جنس نیستند.!!! و اشخاص بهر دلیل موفق در سینما،لزوما در سیاست جایگاهی ندارند.هورا و فریاد شنیدن روی سن،تفاوت دارد با مدیریت کردن در قدرت…؟؟

    13
    2
  4. آقای شیرین کندی موضوع را به خوبی بیان کرد: با متر و معیارهای سنتی غزالی و مولوی نمی‌توان اندیشه مدرن را فهمید. این در سنت است که زن اختیار بدنش را ندارد. بله، در غرب هم هستند کسانی که مانند دکتر سروش فکر می‌کنند و لخت شدن بازیگران سینما را گناه می‌دانند اما آنان اختیار سانسور فیلم‌ها را ندارند و اگر در حزبی باشند حق ندارند جلوی ورود فلان خانم بازیگر را که عکسهای لخت‌شان موجود است، بگیرند. در سینمای غرب بازیگران بسیار شاخصی هستند که در صحنه‌های برهنه زیادی ظاهر شده‌اند مثل جینالولو بریجیدا، وارن بیتی، ونسا ردگریو و شان پن؛ اما هیچ ‌کس به فعالیت‌های سیاسی آنان با تمسخر برخورد نکرده‌ است. چرا که نحوه بازیگری هیچ ربطی به سیاست ندارد.

    4
    8
  5. چراوقتی صحبت از روشنفکری وتدین می شود برخی برای انکار ونفی آن به برهنگی استناد می کنندچراصفریاصد؟غرب دارای امتیازاتی است در زمینه علوم وفضای نسبتا باز سیاسی وفرهنگی اما دارای نقاط ضعف هم هست چه ضرورتی داردکه نقاط ضعف را لازمه امتیازات بدانیم وبراین باور باشیم که رشد تکنولوژی وعلوم وفضای تحقیقات باز وبدون خط قرمزهای فکری وعلمی با برهنگی رابطه ای ضروری دارد. آیا این رشد،درغرب نمی تواند باانگیزه های متعالی بدست آیدوحتماباید باانگیزهای سرمستانه وشهوت آلود عجین باشد.

    9
    1
  6. سلام – به هر حال با احترامی که به دلیلی خاص برای جناب سروش قائل هستم , اما احساس میکنم که ایشان به یک نکته توجه نمی کنند – دیندار بودن چه از وجه سنتی آن و چه روشنفکری آن اساسآ مخالفتی با آن نیست – فقط بپذیرید که دین نباید در سیاست دخالت کند- حال اگر یک رئیس جمهور یا وزیری متدین است, خوب باشد – اگر هم متدین به دین نیست خوب نباشد- هر مقامی با هر ایده شخصی باید مکلف به رعایت قانون مصوب سیاسی کشور که سکولار است باشد. والسلام…

    4
    1
  7. آقای کدیور هم نماینده روشنفکری دینی و مخالف جمهوری اسلامی است آیا مثل دکتر سروش به همه فحش و ناسزا می دهد؟ خیر!
    آقای سازگارا هم مخالف سلطنت و رضا پهلوی است و اما اپوزسیون جمهوری اسلامی، آیا او باعث نفاق شد؟ خیر!

    2
    1
  8. گلشیفته فراهانی با کارهای شنیع و زشتی که انجام داده وضعش مشخصه

    اما درباره سروش باید گفت که این سروش اصلا مسلمان و دیندار نیست که بخواد روشنفکر دینی باشه، سروش با انکار الهی بودن قرآن کریم خیلی وقته که از اسلام خارج شده و مسلمان نیست

  9. دین، فلسفه و علم دارای کارکردهای متفاوتی هستند.
    به نظر من صحیح نیست که یک صاحب قلم از حیطه
    فلسفه بیاید و در عرصه های دیگر اظهار نظر کند.

    1
    2
  10. شما به اصطلاح اصلاح طلبان آخرش اعتراف کردید که سروش خطابی و شاعرانه صحبت می کنه . همین سایت های با گرایش اصلاح طلبانه یه زمانی از سروش یه بت درست کرده بودند و در حد ملاصدرا می دونستندش . انصاف نیوز باید اسمش رو عوض کنه بزاره الکی نیوز بهتره

    3
    4
  11. اگر مبنای همه پژوهش های آقای زارع شیرین کندی این چنین بی مبنا و من درآوردی باشد، وای بر ایشان و وای بر مروان امثال ایشان: «الگوی زن مدرن «حواء» است، زنی چشم سفید وعاری از حجب و حیا، نه «مریم» که دختری است سربه زیر و راضی و قانع و فرمانبر.» و نیز اگر تمام داوری های ایشان از این جنس است و نیز از آن نوعی که انگار تمام زنهای عالم بلا استثنا زن امروز و ارزشهایش را از همان چهارچوب و با همان عینکی می بینند که جناب شیرین کندی آن خانم کذایی را دیده، بازهم وای بر ایشان و وای بر ارزیابی ارزشها! چه روزگاری شده است که شبه عالم ها، شبهات فکری دبستانی خود را بجای علم و با هیاهوی عوام‌فریبانه غالب می کنند تا کار تسویه حساب های سیاسی خود را سامان دهند. اگر امثال ایشان جرات دارند، بجای تاختن به دکتر سروش که موثرترین و دقیق ترین عبارت را در مورد آن خانم به کار برد، پژوهشی هم در باره زن در شاهنامه و ارزشهای زن در آن ارایه و همین الفاظی را که برای تخلیه روشنفکری دینی لق لقهزبان کرده اند در باره فردوسی و شاهنامه اش هم بکار برند! نکند کمیت پژوهش شأن آنجا لنگ میزند؟!

  12. افکار ارتجاعی غرب رو نویسنده به رخ کشیده، انقلاب اسلامی با لودر از روی این افکار عبور کرده

  13. اینکه لحن دکتر سروش در انتقاد از خانم فراهانی درست بوده یا نه بحث دیگری است اما این چنین قضاوت کردنش و زیر سئوال بردن اندیشه ای که سروش نه آغاز کننده اش بوده و نه مطرح کننده اش جفایی است بس بزرگ، اینکه از سروش به عنوان شارح مولانا، دوستدار اقبال، هواخواه شریعتی و روشنفکری دینی بخواهیم کاری را تایید کند که از نظر شرع و اخلاق ناپسند است عین به رسمیت نشناختن آزادی عقیده و آزادی بیان است، نمی توان از یکسو شعار آزادی عقیده داد و از سوی دیگر بر مردی که از حدودا سی سال پیش و بسیار زودتر از خیلی ها به لزوم آزادی و تساهل و تسامح دینی رسید هجمه برد که چرا درباره یک نفر به اتفاقی که واقعا افتاده اشاره کرده ای و نباید چنین می کردی و حال که چنین چیزی گفته ای پس معلوم می شود که فردی متحجر و واپس گرایی، این چگونه آزادی بیانی است که اجازه می دهد به نثر سروش بگویند کثافت مسجع ولی به او اجازه نمی دهد تا در وصف یک هنرپیشه از واقعیتی که رخ داده سخن بگوید؟ این چگونه آزادی بیانی است که به استاد فلسفه ای که سارتر را دجال می دانست اجازه می دهد تا چنان توهین زشتی به سروش بکند که کار را به دادگاه بکشاند هرچند سروش بزرگواری کرد و شکایتی نکرد ولی به سروش اجازه نمی دهد تا به او که همچنان معلوم نیست تحصیلاتش را به پایان برده بوده یا نه خرده بگیرد؟ این چگونه آزادی بیانی است که به یکی از فیلسوفان معاصر اجازه می دهد تا هرچه می خواهد علیه سروش بگوید و در نقد روشنفکری دینی از استاد خویش نیز پیشی بگیرد ولی به سروش اجازه پاسخگویی نمی دهد؟ این چه آزادی بیانی است که اجازه می دهد تا کل آوار انقلاب فرهنگی بر سر سروش هوار شود ولی به او اجازه نمی دهد تا از خویش دفاع کند و حقایقی را از آن واقعه بگوید تا نشان دهد که واقعا چقدر موثر بوده و اصلا اصل ماجرا چه بوده است؟ اینکه لحن و زبان سروش شاید برای برخی زننده باشد درست ولی آیا درست است که به صرف یک اظهار نظر او را چنین مورد هجمه و حمله قرار داد؟ سروش اگر چیزی گفته از دل برآمده بود و اعتقادش بوده آیا درست است که به صرف بیان یک اعتقاد قلبی و شخصی کل مکتبی را که از زمان سید جمال و اقبال تا بازرگان و شریعتی مطرح بوده و متفکران و اندیشمندان بسیاری نسبت به آن علاقه نشان داده و در آن وادی به کنشگری پرداخته اند را زیر سئوال ببریم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا