خرید تور تابستان ایران بوم گردی

آیا ائتلاف دو گروه اصلاح طلبان ادامه می‌یابد؟

یک عضو شورای مرکزی حزب اصلاح طلب اتحاد ملت، ضمن نقد استراتژی کنونی اصلاح طلبان گفت: اصلاح طلبان با استراتژی کنونی نه تنها در سپهر سیاسی ایران حرفی برای گفتن نخواهند داشت بلکه نوع عملکردشان به نوعی عدول از اصلاح طلبی است.

مصطفی رسته مقدم، با تاکید بر این که زمانی اصلاح طلبان به حق مدعی بودند که نماینده طیف محذوف جامعه هستند، به انصاف نیوز گفت: متاسفانه اکنون احزاب اصلاح طلب حتی نمی‌توانند نحله‌های مختلف اصلاح طلبی را نمایندگی کنند زیرا حاضر نیستند از موتلفین قدیمی خود که هیچ قرابتی با گفتمان اصلاح طلبی ندارند، جدا شده و ائتلافی در راستای دموکراسی خواهی با موتلفین جدید ایجاد کنند.

وی افزود: اگر فراکسیونیسم در احزاب اصلاح طلب به رسمیت شمرده می‌شد، احتمالاً صداهای تازه و نو از این گفتمان شنیده می‌شد و یا حداقل احتمالاً شاهد نوسازی گفتمانی بودیم و در آن صورت اصلاح طلبان در مواجه با شرایط پیچیده کنونی دچار لکنت نمی‌شدند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در توصیف وضعیت کنونی اصلاح طلبان گفت: اصلاح طلبان در حال حاضر استراتژی گسست-لولا را در جهت اشتباه به کار می‌برند. یعنی اصلاح طلبان خواسته یا ناخواسته نیروهایی که میل به سوی تحول خواهی و گذار مسالمت آمیز از وضعیت و چارچوب موجود هستند را از خود طرد می‌کنند، در عین حال با نیروهای تکنوکرات و استمرار طلب که با آنها فرسنگ‌ها فاصله گفتمانی دارند، هنوز در ائتلاف به سر می‌برند.

رسته مقدم با اشاره به نتیجه ائتلاف اصلاح طلبان در دو انتخابات گذشته، تصریح کرد: وقتی مبنای ائتلاف سیاسی نباشد و بر پایه مولفه‌های غیر سیاسی باشد، آنچه حاصل می‌شود این است که ائتلاف به نتیجه نمی‌رسد و هر گروه کار خودش را می‌کند. دود چنین وضعیتی در نهایت فقط به چشم اصلاح طلبان می‌رود، چون هم چوب را می‌خورند و هم پیاز را!

این فعال سیاسی با نقد برداشت مرسوم از اصلاح طلبی، اضافه کرد: برخی از اصلاح طلبان که البته تعدادشان هم کم نیست، بر این اعتقاد هستند که اصلاح طلبی الا و لابد، یعنی کنشگری سیاسی ذیل همین چارچوب. دلیل‌شان هم این است که وقتی از اصلاح طلبی صحبت به میان می‌آید، یعنی ما نظم و چارچوب موجود را پذیرفته‌ایم و کنشگری ما منوط به فعالیت در ذیل آن است.

وی با ابراز این عقیده که این برداشت از اصلاح طلبی نه تنها با متون کلاسیک بلکه با تعاریفی که چهره‌های تئوریک اصلاح طلب از این مفهوم ارائه می‌دهند، متفاوت است، گفت: اصلاح طلبی یعنی اصلاح ساختار سنتی و گذار از ساختار سنتیِ غیر دموکراتیک به ساختار مدرن دموکراتیک. مسلماً در این میان، اصلاح طلبان در پی روزآمد کردن برخی نهادهای سنتی کارا از طریق دموکراتیک کردن آن هستند اما اگر دموکراتیک شدن ساختارهای سنتی با مقاومت این ساختارها مواجه شد به طوری که دموکراتیک شدن ساختار مستلزم گذر و جایگزینی باشد، اصلاح طلبان در چنین گذاری نباید شک کنند.

وی با بیان این که اصلاح طلبی چیزی جز دموکراسی خواهی نیست، ادامه داد: در دوران پسا 88 وقتی جریان اصلاح طلب به دلیل محدودیت‌ها و محکومیت‌های چهره‌های متنفذ و تاثیرگذارش دچار فقدان تئوریک شد، لاجرم چهره‌هایی که پیش از این وظیفه انتقال تولیدات فکری چهره‌های تئوریک اصلاح طلب به جامعه را داشتند، خود در جایگاه چنین چهره‌هایی نشستند و متاسفانه مفهوم اصلاح طلبی را تهی و در عوض در بهترین حالت بهبودخواهی را در قالب اصلاح طلبی به مخاطب عرضه کردند.

رسته مقدم با نقد قرائت حاکم بر گفتمان اصلاح طلبی کنونی، و با بیان این که «امروز طیفی از اصلاح طلبان دست بالا را دارند که در حالت خوشبینانه به چارچوب موجود علقه و علاقه عاطفی دارند»، مدعی شد: این در حالی است که بدنه اصلاح طلبان، حداقل از لحاظ عاطفی چنین پیوندی را ندارند و به جای کارویژه حفظ این چارچوب، به نهادینه کردن، تثبیت و تعمیق دموکراسی می‌اندیشند ولو که مستلزم گذار مسالمت آمیز باشد.

وی درباره‌ی نسبت اصلاح طلبان با نیروهای اپوزیسیون خارج از نظام نیز اظهار داشت: اصلاح طلبان بسیار پیشتر از اینها و از نیمه دوم دهه هفتاد نسبت خود را با این دسته روشن کردند. اصلاح طلبان وقتی شعار ایران برای همه ایرانیان را به عنوان سرلوحه آرمان خود مطرح کردند یعنی برای همه ایرانیان ولو آنها که جمهوری اسلامی را قبول ندارند، حق شهروندی قائل هستند. یعنی همه نیروهایی که ایران به ماهو ایران را قبول دارند، حق کنشگری دارند و حق دارند تا اندیشه خود را به مردم عرضه کرده و به رای بگذارند. مسلماً اصلاح طلبان با آن دسته از کنشگرانی که دغدغه دموکراسی خواهی دارند و برای نیل به این هدف روش‌های مسالمت آمیز برگزیده‌اند، می‌توانند موتلف و همراه باشند.

رسته مقدم با ستودن مواضع اخیر میرحسین موسوی، گفت: در سیاست نیز مانند همه کارها، ابتدا باید مسئله را شناخت و بر اساس شناخت مسئله، در پی راهبرد و راه حل گشت. میرحسین در بیانیه‌های اخیر خود نشان داده است که مسئله خودش را خوب شناخته و سعی دارد با زیاد کردن فاصله خود با طیفی که می‌خواهد دو نبش بازی کند، عملاً هزینه چنین کنشگری‌ای را بیشتر کند. بیانیه‌های اخیر میرحسین، بازتولید سیاست کرد، کاری که اصلاح طلبان نتوانستند و برغم اینکه با محدودیت‌های کمتری مواجه بودند، نتوانتسند تولید سیاست کنند و به جز چند موضع کلیشه‌ای و بیانیه‌های غیر مفید، کاری از پیش نبردند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. پس با این حساب که نمره منفی میدی به شاه اللهی ها چرا شارلاتان بازی در میاری و به اولین سوال مجری که نظرت را به ربع پهلوی و کسیکه پول تو جیبی اش از مامانش میگیره و بوقلمون صفته یه روز مچ بند سبز میبنده یه روز وکیل میشه با نهایت400000 رای که اصلا خودتم میدونی پول بده ربات ها برات هشتگ بزنن پشتک بزنن یه چیزی بگم از امام که گفت اگر دولت هم زمانی بر گرده به سلطنت تبدیل نمیشه بعدش هم افرادی که
    به خاطر پولشه ( خنده حضار ) دورش گرفتن سلطنت اگه به لحاظ تیوریک اش هم حساب کنی نه تو روسیه نه در عراق نه در افغانستان خوب گزینه ای بود در ایران هم میشه چرا موذیانه طرف ربع پهلوی را میگیری

  2. اظهار نظر آقای رسته مقدم را از این جهت به فال نیک میگیرم و از آن خوشحالم که برای اولین بار در یک رسانه رسمی کشور شاهد انعکاس دیدگاه یکی از صاحبنظران و فعالان در حمایت از نظرات آقای موسوی بودم. مایه تعجب و حیرت بود که حامیان ایشان با توجه به شخصیت های ممتاز و برجسته ای که در زندان از بیانیه وی حمایت به عمل آوردند سهم چندانی در دفاع از پیشنهادات او در آن عرصه به دست نیاوردند.قدر مسلم آنکه پیشنهادات بخش های مختلف اصلاح طلبان برای تعیین سرخط های یک برنامه اصلاح طلبی برای چند سال پیش رو از تعداد انگشتان یکدست هم فرا تر نرفته و در این میان نظرات آقایان خاتمی و موسوی بیش از دیگران توجه رسانه ها و افکار عمومی را به خود جلب کرده و فرصتی را برای هم اندیشی و روشنگری بیشتر فراهم نموده است. از آنجایی که قبلا بازخوردی را در همین نشریه اینترنتی درباره ابهامات و پرسش هایی که از دو طرح فوق الذکر ابراز کرده ام در این موجز از آن خودداری میکنم و برای فهم و درک بهتر از انتقادات آقای رسته مقدم به واژه های مورد استفاده در مقاله بسنده میکنم.
    از عدم به رسمیت شناختن فراکسیونیسم از سوی اصلاح طلبان برای شنیدن نظرات نوین در کنار این ادعا که اصلاح طلبانی که تعدادشان هم کم نیست نظام را قبول دارند و فقط میخواهند در چارچوب قوانین آن کار کنند زیرا که به ساختار نظام علاقه عاطفی دارند شروع کنیم. اگر به قول نویسنده اصلاح طلبی گذار از ساختارهای سنتی و ناکار آمد به دموکراسی باشد باید نتیجه بگیریم که اصلاح طلبان دموکراسی خواه محسوب میشوند و به همین دلیل نمیتوانند به حفظ چنین نظام نا کارآمدی علاقمند باشند ولی همچنان میتوانند برای آرمان های خود فعالیت کنند. به عبارتی نظام اجتماعی, فرهنگی, اقتصادی, سیاسی و امنیتی حاکم بر کشور مورد تایید و حمایت دموکراسی خواهان نیست ولی آنچه که مورد حمایت و پشتیبانی آنهاست حاکمیت قانون به معنای قانون پذیری حاکمیت است به ویژه آنکه حق نافرمانی مدنی شهروندان در چنین قراردادهایی محفوظ باشد و واضحا در خلاء حاکمیت و یا رویگردانی از تعامل با آن نمیتوان از احترام و اجرا و رفرم قرارداد های اجتماعی سخنی به میان آورد. دموکراسی را نه میتوان وعده یک شبه داد و نه در این شرایط توسعه انسانی چشمگیر ایران برنامه ای سیصد ساله برای آن نوشت ولی تعمیق و تحکیم فرهنگ دموکراسی در ساختارها زمان بر و نتایج آن گام به گام و تدریجیست که البته همواره مورد تایید تمامی اصلاح طلبان تا همین چندی پیش بوده است. بهبود گرایی و استمرار طلبی شیوه اصلاح طلبی نیست بلکه نتیجه گرایش و نگاه میانه رو ها به موازنه قدرت در حاکمیت است. ریزش یا افزایش نفوذ و حمایت اجتماعی از کانون های قدرت تاثیر بسزایی در جهت گیری سیاسی میانه روها برای تثبیت موقعیت خویش در نهادهای حکومتی و مدیریتی دارد و البته با رویکردی بهبود گرایانه برای تمامی اوقات و دوران ها. کارآیی بهبود گرایانه میانه روها به سود دموکراسی در صورت موفقیت اصلاح طلبان بیشتر نمایان میشود تا در پراکندگی و بی برنامگی آنها و استمرار طلبی نتیجه غیبت اصلاح طلبی از حاکمیت هم هست. صف بندی اصلاح طلبان و میانه روها بسیار بیشتر از قبل از یکدیگر متمایز شده و ما شاهد نضج گیری هسته میانه روی مستقل از اصلاح طلبان هستیم. همانطور که نمیتوان منکر تعامل با قدرت شد نباید از گفتگو و مذاکره با گرایشات میانه رو خودداری کرد. آنها به آرای معطوف به اصلاحگری و تحول نیازمندند و اصلاح طلبان به نفوذ و حمایت و پشتیبانی آنها از حاکمیت اصلاح طلبی در قدرت. من از حضور آقای خاتمی در این جمع استقبال میکنم زیرا با توجه به توازن قوا مذاکرات و تفاهم با ارکان قدرت را از جایی باید شروع کرد و فراموش نکنیم که نتایج انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ جذابیت و کشش راست میانه ای که خود گردانی را پاداش انتخابات ۹۶ قلمداد میکرد عمیقا دلسرد کننده بود و نا امید کننده تر آن که چقدر اصلاح طلبان را به دلیل شکست انتخاباتی خود ملامت و نکوهش کردند و تو گویی که آنها قولی داده بودند که به آن عمل نکردند.اما همه این ماجرا موجب افسردگی نیست و نکته خنده دار اینکه اگر اصلاح طلبان در قبال این شکوه های بیمورد شکیبایی بیشتری به خرج دهند, میانه روها خودشان خواهند گفت بسیاری از آنچه که دموکراسی خواهان میگفتند. در خاتمه به این نکته اشاره میکنم که عصاره مباحث “دو جناح” در عمل یا به یک عبور دیگر مینجامد و یا جلب اعتماد بیشتر در هر گام عملی. اگر حرف های دیگری را از زبان خود تکرار کردیم دیوارهای بی اعتمادی هم سست تر میشود.

  3. حزب اعتدال وتوسعه و جریان طیف علی لاریجانی به نیابت از اصلاح طلبان با حاکمیت درباره انتخابات 1402 مجلس و ضرورت داشتن لیستی جدا از لیست اصولگرایان رادیکال برای بخش اکثریت جامعه که نواندیش هست وارد گفت و گو شود.
    لیست را هم همین دو جریان ببندند. 50 تا اصلاح طلب هم داخل لیست بگذارند. رهبری این ائتلاف رو هم شورایی از میانه روها برعهده بگیرند.
    هدف اصلی پاکسازی فضا سیاسی کشور از بنیادگرایی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا