منطق «موزاییکی» و نگاه «مکعبی» در تحلیلها
حمزه فیضیپور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «منطق «موزاییکی» و نگاه «مکعبی» در تحلیلها» نوشت:
انسان موجودی پیچیده است و در ترکیبِ نیازها، علائق، انگیزه ها، هویت های فردی، اجتماعی، مکانی، فرهنگی، سیاسی، جسمی، جنسیتی، اخلاقی، روحی و دیگر ویژگی ها تعریف می شود. در حوزه علوم طبیعی و انسانی، شکل گیری رشته های علمی چون زیست شناسی، فیزیک، شیمی، داروسازی، گیاه پزشکی، پزشکی، مهندسی، زمین شناسی، روان شناسی، روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی، ادبیات، ارتباطات و تخصص های متنوع دیگرِ فنی و “فردی – اجتماعی” حسبِ این نسبت های انسانی (انگیزه ها، نیازها و هویت ها) بوده و توسعه یافته اند.
شاید بتوان گفت که «نظریه ی امتداد» مارشال مک لوهان بیانگر گوشه ای از ترکیب پیچیدگی زندگی انسانی و پیوست آن به خلق تکنولوژی یا صنعت زمانهی مورد نیاز در راستایِ هر نیاز حسی بشر می باشد، به عبارتی «هر وسیله ارتباطی امتداد یکی از حواس انسان است». حال این انسان یا این “موجود ناشناخته”(نام کتاب الکسیس کارل) آفریننده جامعه است که به تبع، این جامعهی انسانی نیز علی القاعده در جهت برآورده شدن نیازها و تحققِ مسیرِ “وانمود، نمود، بود و هست ها”ی انسانی پیچیده تر عمل نماید. پدیده های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که محصول شکل و شیوه برقراری ارتباط بین عواملِ انسانی و شرایطِ پدیده هایِ انسانی و ساختارها می باشد خود نمایانگر مجموعه ای از متغیرهایِ موثر و وابسته ای است که این انسانِ “اجتماعی – پیچیده” در چرخهی عللِ اتفاقات و پدیده ها در بستر ساختارها به عنوان نقش اول بازیگری می کند. طبق یک قاعدهی فلسفی که «در عالم صدفه وجود ندارد» باید پذیرفت در دنیای پیچیده ی زندگی انسانی به همان نسبت پیچیدگی، وقوع پدیده ها و کنش ها هم تابع لایه های مختلفِ عِلی منبعث از عامل و شرایط انسانی می باشد: «نقطه کانونی علت، لایهی اولیه علت ها و لایه ی ثانویه آن (علت ایجابی، علت تثبیتی، علت گسترش در سطح وعلت نفوذ در عمق)» که این تحلیل علیِ پدیده ها چیزی شبیه بیان علت های چهار گانهی “ارسطو” می باشد که آنها را به عنوان علت صوری، مادی، غایی و فاعلی ذکر کرده است. [۱]
از آنجا که کنش انسانِ اجتماعی و جامعه انسانی در راستای رفع انواع نیازهای تکاملی خود و از جمله هرم نیازههای مازلو – نیازهای فیزیولوژیک؛ امنیت، پذیرش اجتماعی، احترام و خودشکوفایی – و نیاز به قدرت امری طبیعی می باشد و نیز عملکرد نهادها و ساختارهای رسمی جامعه در رفع این نیازها لزوما باید معطوف به تحقق یافتن آنها باشد لذا ممکن هست همواره در این زمینه تقابل و تضادهایی بهوجود آید که اگر نقطه تعادلی وجود نداشته باشد نه تنها نیازها مرتفع نمی گردند بلکه از یک طرف انباشتِ نیازها را خواهیم داشت و از طرف دیگر “نهادها و فرصت ها” به جای رفع نیازها سمت و سوی دیگر پیدا می کنند و در یک تخاصم همیشگی، برکنش ها و کارکردها؛ شک و تردید، تقابل و تهدید سایه خواهد انداخت و به جای تعاملات، تزاحمات پیشهی بیشینه رفتاری انسان و ساختار می شود. از این رو برای جلوگیری از تعمیق ناامنی فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که فرآورده ی “تقابل ها” می باشد و “تقابل ها” هم محصولِ یک دوره مستمر زمانی کژکارکردی نهادها و سوء تحلیل های احساسی برخی متصدیان نسبت به اقدامات واکنشی جامعه ی ناکام می باشد، بیش از هرچیز و بیش از پیش بر نهاد و ساختار قدرتِ قدرتمند می باشد که «باید امورات را اهم و مهم نماید و هیچ وقت کارهای اهم را فدای امور مهم نکند» ( امام علی علیه السلام، حکمت 271) و صاحبان قدرت با استفاده از منطق موزاییکی (چینش عناصر مرتبط باهم و پدیداری شکل زیبا) و نگاه مکعبی (اصطلاحی روانشناختی) که تاکید آن بر تدبر و تفکر در اوضاع و کل نگری به جای جزء اندیشی می باشد از زوایای مختلف امور را بنگرند، تحلیل نمایند و هر چیزی را در جای خود ببینند. به جای جزمیت تحلیلی و تبیینی در نگاه تک بعد محورانه، به نگاه جامع تحلیلی ابعاد نگری روی آورده شود، خود را به جای دیگران قرار دهند و در تحلیل ها اجزا را با هم و در کل ببینند و به جای جزیره ای اندیشیدن و مونولوگ رفتاری گفتمانِ دیالوگی و ایدهی “اندیشه مشورتی” فرهنگ شود. به قول مولوی که بسیاری از اشعار تحلیلی – توصیه ایش بر گرفته از منشور سیاسی شیعیان (نهج البلاغه: من شاور الرجال شارکها فی عقولها/ حکمت 161) می باشد: مشورت ادراک و هشیاری دهد / عقل ها مر عقل را یاری دهد که این خود دور اندیشی است و دور اندیشی اسبابِ پیروزی وسبب جولان اندیشه ( الظفر بالحزم و الحزم بالرای…./ حکمت 48 )
گفت پيغمبر: شما را اي مهان / چون پدر هستم شفيق و مهربان
زان سبب كه جمله اجزاي منيد / جزء را از كل چرا برميكنيد؟
جزء از كل قطع شد، بيكار شد / عضو از تن قطع شد، مردار شد
تا نپيوندد به كل بار دگر / مرده باشد، نبودش از جان خبر
در نگاه جامعِ اضلاعی و در مشورت با عقلاء و اهل خرد تمامی جوانب لحاظ می گردد و علل مختلفِ “کنش ها” و ریشه ی واقعی “واکنش ها” را با طرح سوالات فراوان و شنیدن نظرات اهل خبره و با بررسی زوایای مختلف ارزیابی می کنند و به دور از هرگونه نگاه جزمیِ حذفی و با پرهیز از تحلیل های سوگیرانهی باندی از میان ابزارهای اعمال قدرت (تنبیهی، تشویقی و اقناعی: جان کنت گالبرایت / کتاب کالبد شکافی قدرت) با هدف آماده سازی ساختار قدرت و افکار عمومی در پیوند با آشتی ملی و نزدیکی دل ها تشویق و اقناع را بر می گزینند و با فهم کارکردی این نکته توسط نهاد قدرت و تحلیل گرانِ در بدنه ی قدرت که «پُست ها، وسیله و امانتِ خدمتگزاری اند و نه منبع بهره برداری …»( خطبه ی 131 / نهج البلاغه ) عقل ها را تجمیع کنند و با بهره بردن از خرد نهفته و منتج از مشورت ها؛ ضمن جلوگیری از تباه شدن ها ( نامه 69/ نهج البلاغه ) ثمره شیرین بهترین تصمیمات را هم نصیب جامعه و هم نصیب خود نمایند و در نگاه سیستمی، خرده نظام ها هماهنگ با یکدیگر در سمت آرمان ها ایفای نقش کنند و هر چیزی سر جای خود قرار گیرد: سیاست را سیاستمداران بر عهده گیرند و اقتصاد را نخبگانِ متعهد اقتصادی کارگزار باشند و فرهنگ را برای بالندگی، خردمندان حوزه فرهنگ و اندیشه تعریف راهبرد و راهکارنمایند و این همان توصیه کاربردی حضرت امام علی علیه السلام می باشد: إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا که مضمون آن این است که آخر و اول کارها را باید با هم سنجید و اگر مسیری حسب تصمیمی طی شده و به خاطر آن زیان ها به مراتب افزون تر از فایده ها بوده باشد متوجه شویم که پایان کارِ این آغازِ ابتر عقیم تر و بد شگون تر خواهد بود لذا در ابتدای هر تصمیمی پایان و عاقبت آن نیز ترسیم گردد (نقشه راه: هر که اول بنگرد پایان کار / اندر آخر او نگردد شرمسار ) و این محقق نمی شود جز با جامع نگریِ شش ضلعی (دیدن جوانب کار) و یا با استفاده از نظریه سه بعدی مکعبی”هارولد کلی” که مجموعه ای از متغیرها را در سه قالبِ زیر در نظر می گیرد:
الف) هدف یا محرکِ متعلق عمل
ب) عمل کنندگانی که آن رفتار را انجام می دهند
ج) وضعیت یا بافتی که رفتار در آن رخ می دهد
و یا با منطق ترسیم موزاییکی در چیدن همه عناصر یک رفتار یا یک پدیده در کنار هم که خروجی آن در گام نخست کنارگذاشتن نگاه های شخصی و در گام بعدی هم اندیشی صاحب نظران و تحلیل گرانِ منتقدِ دلسوز کارآشنا و مجرب باشد (مَن حَذرک کمن بشرک: آنکس تو را از چیزی بر حذر می دارد مانند کسی است که تورا مژده ای می دهد / حکمت 59) تا با کنارهم گذاشتن مسیرهای طی شده و تصمیمات اخذ گشته در “گذشته و حال” و دیدن کارکردهای مثبت و کژکارکردهای انجام گرفته توسط عواملی چون کارگزاران، سازمان ها و ساخت ها؛ هر چه عالمانه تر و زیباتردانسته شود: « الولایات مضامیر الرجال/ حکمت 441 ) که سیاست و حکمرانی عرصه و میدان مسابقه، آزمون و چابک سازی می باشد» تا با آن بهترین نقشه راه اصلاحی تعریف گردد وبا کاستن از نواقص و اصلاح رویه های ناصواب امر بهبود اوضاع متحقق شود.
1. (رویکردی نو در ارائه مدل تحلیل جامع پدیده های اجتماعی / حسین علی رمضانی)
انتهای پیام