در حاشیهی نقد آیت الله طبسی به آیت الله علوی بروجردی
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی نقد آیت الله طبسی به آیت الله علوی بروجردی نوشت:
آیت الله علوی بروجردی در مصاحبهای در باره حقوق شهروندی به سیره آیت الله بروجردی(ره) تمسک کرده و دفاع ایشان از یهودیها در بروجرد که مورد آزار و اذیت عوام مسلمان واقع میشدند و فریادرسی ایشان نسبت به بهاییهای شیراز که با مسلمانان آنجا درگیر شده و از آنان بر خود میترسیدند، را یادآوری میکند و به صورت کلی میفرماید:
«ما باید از حقوق همه ایرانیها با هر دین، مذهب، مسلک، حتی لامذهبها مادامی که قانون را رعایت کرده و مرتکب جرم و جنایتی نشدهاند، دفاع کنیم». البته اگر کسی مرتکب جرم بخصوص جرایم امنیتی شود، باید دادگاه با او برخورد کند.
این حقیقت که مورد تأیید قرآن، شرع و عقل و آشکارتر از آفتاب نیمروز است، مورد اعتراض قرار گرفته و آقای نجم الدین طبسی در نقد سخنانی تأسفبار بر زبان رانده که باید این شعر سعدی شیرازی را خطاب به وی یادآور شویم: “گر تو قرآن بدین نمط خوانی// ببری رونق مسلمانی»
سخنان ایشان در این نقد ما را به یاد نقدهای سابق مرحوم آیت الله مصباح با مقوله «تسامح و تساهل دینی» و تئوریزه کردن ترور[ارهاب] در سخنرانیهای قبل از نماز جمعه تهران میاندازد.
ایشان به آیات لعن و روایات و فتاوایی اشاره میکند که مسلمانان را به لعن و توهین به فرق دیگر فرامیخواند! و تفسیری از «صاغرون» در آیه شریفه 29 توبه ارائه میدهد که واقعا شاذ و وهنآورنده برای دین و مذهب است!
البته تمام آنچه ایشان فرموده در کتب کلامی و فتوایی وجود دارد ولی نظریههای شاذ و ناپذیرفتنی هستند و در قبال آنها نظریههای افتخارآمیزی است که شیعه با آنها تا به امروز مانده و اوج گرفته و دوام و اوج گرفتن بیشترش به آن نظریههای حاکی از کرامت انسان بستگی دارد.
البته ما از ایشان متشکریم زیرا ابراز این نظرات لزوم بیان سیره ارزشمند بزرگانی چون آیت الله العظمی بروجردی(ره) را برای امروز روشن میکند و اهمیت و حقانیت سخناان آقای علوی را بیش از پیش روشن میسازد.
مطالب آقای طبسی فراوان است ولی آن قدر سست و ناپذیرفتنی است که بعید میدانم در حوزه افتخارآمیز قم مورد اقبال واقع شود و قطعا بزرگان روشنفکر و تعالی طلب حوزه با این گونه نقدها و نظریهها موافق نیستند.
برای این که به خوانندگان محترم ملاکی برای سنجش سخنان ایشان و آقای علوی بروجردی یادآوری شود، به محضر قرآن مشرف شده و سیره دو پیامبر عظیم الشأن را از زبان قرآن یادآور میشویم.
1. حضرت نوح به بیان قرآن نهصد و پنجاه سال در بین قوم لدود و لجوج به دعوت به توحید همت داشت ولی با عناد و ستیز آنان مواجه شد و نهایتا خداوند به ایشان اعلام کرد که کسی دیگر از این قوم ایمان نخواهد آورد و سزاوار هلاکتند و غرق خواهند شد.
حضرت نوح با این که بیش از نه قرن از این قوم رنج و درد و ستیز دیده بود، باز هم در محضر خداوند به دفاع از آنان برمیخیزد و از خدا برای آنان مهلت میطلبد به گونهای که خداوند به ایشان اعلام میکند:
«لا تُخاطِبْني فِي الَّذينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُون»(مؤمنون/27)[ای نوح در باره ظالمان با من مخاطبه و مجادله مکن، حکم غرق شدن آنان صادر شده و واقع خواهد شد].
2. اب الانبیاء که خدا او را شیعه نوح شمرده(صافات/37) و پیامبر اکرم به پدری ایشان نسبت به خودش افتخار میکند و در ایام حج و قربانی کردن فرزند از طرف آن وجود عالیمقام هستیم، وقتی با خبر نابود شدن قوم فاسد لوط مواجه میشود، به دفاع از آنان برخاسته و درخواست مهلت و رفع فعلی عذاب از آنان میکند و به گونهای بر این تقاضا اصرار میورزد که خداوند در وصف ایشان به مدح میفرماید:
«یجادلنا فی قوم لوط ان ابراهیم حلیم اوّاه منیب یا ابراهیم اعرض عن هذا انه قد جاء امر ربّک»(هودد/76-74)[ابراهیم با ما به دفاع از قوم لوط برخاست زیرا او بسیار با حلم و دعاکننده و بازگشتکننده به درگاه خدا بود. ای ابراهیم از این موضوع درگذر که امر خدایت صادر شده و واقع شدنی است.]
وقتی پیامبرانی چون نوح و ابراهیم که اسوهها و الگوهای قرآنی هستند، چنین با کافران حقستیز رفتار میکنند، چه جای استناد به روایات ضعیف یا فتواهای شاذ و منافی با کرامت انسانی که خدا و قرآن خواهان آن است؟
وقتی هدف خلقت، نبوت، امامت و حکومت هدایت انسان است؛ چگونه میتوان به خود اجازه داد کافر ذمیای که حاکمیت اسلام را پذیرفته و شهروند این حکومت شده است، را خوار و ذلیل کند و با اهانت از او جزیه بستاند!؟
آیا این گونه رفتار هدایتگرانه است یا نفرتآور؟
خدایا ما را مدافع حق قرار بده.
انتهای پیام
سلام
لطفا نظر شخصی تان را به عنوان تحلیل مطلبی که درباره آن تخصص کافی ندارید بیان نکنید.
اسلام هم سختی دارد: “فاغلظ علیهم” هم نرمش دارد: “فبما رحمه من الله لنت لهم” پس یک طرفه به قاضی نروید در ضمن در همان مورد مجادله حضرت ابراهیم خداوند امر خود و عذاب خود را قطعی و غیر قابل برگشت دانست.
نه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بزرگ معصوم بودند نه آقای علوی بروجردی که از ابعاد مختلف فاصله بسیاری با مرجع عام آن روز آیت الله العظمی بروجردی دارند.
ضمن اینکه واژه قرآنی” ارهاب” که آقای مصباح توضیح دادند بیشتر قرابت با معنای لغوی آن یعنی ترس انداختن در دل کفار دارد نه معنای معاصر آن در عربی امروز که به معنای ترور است.
دوباره پیش خطبه آقای مصباح را بخوبی گوش کنید تا به نا حق انگ ترور طلبی به ایشان نزنید.
اسلام مجموعه ای از تندی و نرمی خشونت و تعامل و … هست. در مواردی پیامبر را توبیخ می کند که نزدیک بود نسبت به کفار و مشرکان و منافقان رکون نماید. پس بسته جامع و شامل قرآن را با هم ببینید که مشمول “یومن ببعض و یکفر ببعض” نشوید
با سلام
ضمن سپاس از مطلب خوب شما،شعر ابتدایی مطلب از سعدی است نه حافظ
سلام علیکم نقدی بر دفاعیات آقای حیدری داشتم در مورد حضرت نوح علیه السلام اگر به صورت کامل به آیات نگاه متوجه می شویم« قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ (۲۶) فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَكَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (۲۷)»
۱. دستور برای ساختن کشتی و عذاب قوم نوح بعد از درخواست کمک حضرت نوح از خدا بوده است وقتی حضرت نوح از هدایت قوم خویش مایوس شد از خدا درخواست کمک کرد وخدا آنها را عذاب کرد علاوه بر اینکه بر اساس سوره مبارک نوح آن حضرت بعد از ناامیدی از هدایت قومش، آنها را نفرین و درخواست عذاب از خدا برای آنها کرد وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً (۲۶) إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً (۲۷) رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلاَّ تَباراً (۲۸)
۲. در مورد «لاتخاطبنی فی الذین ظلموا» اگر به تفاسیر و سایر آیات مراجعه کنیم متوجه می شویم منظور از ظالمان پسر و همسر حضرت نوح هستند نه قومش چون بر اساس آیات بالا حضرت بر قومش درخواست عذاب وهلاکت کرده است.
در مورد حضرت ابراهیم هم باید گفت: حضرت ابراهیم نمی انست حکم خدا در مورد عذاب قوم لوط قطعی شده است و دیگر هیچ روزنه امیدی برای هدایت قوم وجود ندارد و درخواست حضرت ابراهیم در واقع به این امید بوده است که شاید هدایت شوند. یهودی ها و مسیحی ها بر اساس قوانین اسلام محترم هستند اما بهایی ها مذهب نیستند بلکه فرقه ضاله ای هستند که ساخته و پرداخته انگلیس و آمریکا هستند تا با آن به اهداف شوم خود برسند پس حقوق شهروندی یهودی و مسیحی با بهایی ها کاملا فرق می کند
لطفا این را نمایش دهید این اصلاح شده است
بسم الله تعالی
نه از #انصافبیانصاف این خبر عجیبه بود و نه از احمد حیدری که معمولا با دروغ و دغل دست را وارونه جلوه میدهد و از آیاتی استفاده معاند که عمل پیامبران مورد تأیید قرآن و خداوند متعال قرار نگرفته و از طرفی طالبی رحمت یک پیامبر برای امت خود به عنوان بخشش هیچ ربطی به نوع مواجهه اجتماعی ندارد چه اینکه خود این پیامبران امت را وعده عذاب داده بودند که در قرآن کریم به وفور آمده است.
و اما در بین علما و حوزه علمیه مقدسه قم که فوق بروجردی را نه مجتهد میدانند و نه آیت الله، این حرفهای بیاساس هیچ یعنی هیچ جایگاهی ندارد و علمای بزرگ مثل مرجع تقلید معظم آیت الله مکارم هم علیه ایناراجیف موضعگیری کردند و جالبتر آنکه آیت الله بروجردی ره از سردمدارانمخالفت با بهاییان بودند و نوه میخواهد جد مادری را تحریف کند غافل از اینکه افکار و نظرات بزرگان میراث شاگردان این نه فرزندان.
وعده عذاب الهی با عمل به دادن عذاب فکر کنم فرق بین زمین و آسمان است ! سفسطه و بازی با کلمات از اصول اصلی کاسبان دین همچون شماست ، در ضمن شما در مقامی نیستید که بروجردی را آیت الله بدانید یا نه
لازم شد کمی هم به سیره امام صادق سری بزنید و ببیند که با مخالفان و منتقدان خود چگونه مواجهه داشتند . مگر اینکه بگویید آن حضرت بنا به مصلحت اینکار میکردند و اگر حکومت دستش میافتد رفتاری قهر آمیز و افراطی با مخالفان میپرداخت . پس چون قدرت نداشت اینگونه رفتار میکرد وجتل که ما قدرت و حکومت داریم پس با عالمان منتقد و یا مذاهب دیگر با قهر وخشونت رفتار کنیم .
در قرآن آمده است که نوح(ع) با خداوند متعال چک و چونه می زد که مثلا عذاب نفرست. سوال؟ حق با نوح بود یا خداوند بالاخره؟ آن قوم مستحق نابودی بودند یا نبودند؟
بهائی ها دوستان صهیونیست ها، میزبانان و همکاران آنها در جنایات علیه مردم ایران هستند. خون یک بهائی از خون سگ نجس تر است.
نیازی نیست شما مدافع بهائیان باشید، بهائیان تا دلتان بخواد حامی دارند همین الان هم به دلیل ماموریتی که برایشان تعریف شده است تو ایران مانده اند و الا هر وقت بخواهند به خانه هایشان در حیفا عزیمت خواهند نمود. کی شنیده در گوشه ای از کشور، نیروهای امنیتی عده ای بهائی را به رگبار ببندن؟
به نظر من شماها مدافعان بهائیت مریض هستید. فی قلوبهم مرض فزادهم اللله مرضا، حالا می خواهی صبح تا عصر درس فقه بخوان. شماها به خاطر نفاقی که رفته به عمق وجودتان می خواهید یه جوری یه حمله ای به این نظام کنید، و خداوند متعال که مکرش از مکر شما بیشتر است شما را وادار میکنه از جانی ترین و پست ترین جنبنده ها که در این کشور جنایت ها کرده اند حمایت کنید. بهتون توصیه می کنم بروید لندن آخوند لندنی بشین.
میرد اندر سینه ات قلب سلیم
در نگاه تو کج آید مستقیم
جنابان اصلاحطلبان مدافعان آزادی بیان در زمره ی سانسورچیان نباشید و نظرات همگان را منتشر بنمایید
آخوند مدافع بهائیت همان آخوندی است که در روایات آمده جلوی امام زمان میایستد
البته اون شعری که اوایل همین سطور آوردی از حافظ نیست از سعدی است کتاب گلستان باب چهارم در فواید خاموشی حکایت شماره ۱۴ موفق باشید
اینا تحمل هیچگونه تذکر یا انتقادی ولو از هم صنف خودشون ندارن بعد کلی دم از سیره ائمه معصومین (سلاماله علیهم) میزنن
سلام از فاضل عالیقدر جناب استاد حیدری تشکر میکنم که با ادله قرآنی به مقابله و معارضه با روایات شاد و بعضاً ضعیف و نامعتبر پرداخته و از فقیه انقلابی وارسته و سلف صالح آیتالله عظمی بروجردی حمایت کرده است. متاسفانه وقتی بزرگان و شیران بیشه و فقیهان آزاده و حامی دین و مکتب و مردم در سانسور قرار گیرند ، افرادی وابسته و متظاهر وکمسواد عرصه را در دست وجولان میدهند که نه با دین و نه با عقل و نه با انصاف و نه با سیره علمای سلف و اهل بیت و پیامبر آن همخوانی ندارند.
طلبه ها درس های حوزوی رو خوب بخوانید تا مثل اقای حیدری ماست ها رو روی قیمه ها نریزید.
الحق که راست گفتن بهترین حمله بد دفاع کردن است.