خرید تور نوروزی

نسبت میان علوم اجتماعی و مفهوم ایران | امیر هاشمی مقدم

/به بهانه دفاع جنجالی پایان‌نامه انسان‌شناسی/

امیر هاشمی مقدم، دکترای انسان‌شناسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «نسبت میان علوم اجتماعی و مفهوم ایران» نوشت:

پخش فیلمی کوتاه از آغاز جلسه دفاع پایان‌نامه ارشد لیلا حسین‌زاده، دانشجوی کارشناسی ارشد انسان‌شناسی دانشگاه تهران اصلی‌ترین موضوع بحث فضای مجازی روزهای اخیر بود. به سه دلیل بر خودم لازم دیدم درباره برخی از زوایای این موضوع نکاتی را بنویسم: نخست اینکه قوم‌گرایی و ملی‌گرایی یکی از حوزه‌های مطالعاتی‌ام است که سال‌هاست درباره‌شان می‌خوانم و می‌نویسم. دوم اینکه من نیز انسان‌شناسی خوانده‌ام و نسبت به این رشته و حاشیه‌هایش حساسم. بالاخره و سوم اینکه دو تن از استادان این جلسه دفاع، از دوستان نزدیکم هستند و حتی پیش و پس از جلسه دفاع چندین بار با من درباره این پایان‌نامه گفتگوی تلفنی و مشورت کرده بودند.

در اینجا نوشته به نسبت مفصلم را حول سه موضوع نظم می‌دهم: نخست درباره حاشیه‌های جلسه دفاع، دوم درباره کیفیت و اعتبار پایان‌نامه این دانشجو و سوم درباره نسبت میان انسان‌شناسی و مطالعات قومیت در ایران.

۱. درباره حاشیه‌های جلسه دفاع پایان‌نامه خانم حسین‌زاده:

دانشجوی یادشده به هر دلیلی مدتی در زندان بود و دچار معضل سنوات شد. دکتر عربستانی به‌عنوان مدیر گروه انسان‌شناسی که بعدها راهنمای این پایان‌نامه هم می‌شود، در هماهنگی با امور آموزشی دانشکده (که رفتاری رایج و انسان‌دوستانه در بسیاری از دانشگاه‌هاست) برای برپایی جلسه دفاع این پایان‌نامه با خانم حسین‌زاده نهایت همکاری را می‌کند تا زودتر دانشجوی یادشده دانش‌آموخته شود. مهرداد عربستانی استاد راهنما، ناصر فکوهی استاد مشاور، جبار رحمانی و زهره انواری هم استادان داور تعیین می‌شوند. هرچند دانشجوی یادشده ابتدا نسخه‌ای ناقص از پایان‌نامه‌اش را تحویل می‌دهد و نهایتا یک روز مانده به دفاع نسخه نسبتا کامل را تحویل می‌دهد که البته استادان فرصت خواندن دوباره نسخه تازه را ندارند؛ اما با شرایط دانشجو کنار می‌آیند. عربستانی پیش از جلسه دفاع با دانشجو صحبت کرده و از او قول می‌گیرد که جلسه دفاع را بدون حاشیه برگزار کند و حتی تا حد امکان کسی را دعوت نکند. دانشجو نیز در این زمینه قول می‌دهد. اما در همان آغاز جلسه خلف وعده کرده و با لباسی که منتقدان به شباهتش با لباس گروهک تروریستی پژاک اشاره دارند و خود دانشجو این شباهت را تصادفی می‌نامد، به تقدیس از پیشه‌وری و قاضی محمد پرداخت؛ یعنی دو شخصیتی که با کمک شوروی تلاش کردند بخش‌هایی از ایران را جدا کنند (البته به بهانه فدرالیسم، اما عملا انجام همه اقدامات یک دولت و حکومت مستقل را در پیش گرفتند). پس از دفاعیات دانشجو، استاد مشاور وی و یکی از استادان داور به نقد شدید پایان‌نامه‌اش پرداختند؛ به گونه‌ای که فکوهی آنرا بیشتر بیانیه‌ای سیاسی و استالینیستی نامید که نوشتنش تنها کار دو روز است. همچنانکه با اشاره به کاربرد نادرست واژه‌های «تورک» و «کورد» در پایان‌نامه، آنرا نه یک کار علمی، بلکه ملهم از دیدگاه سیاسی دانشجو معرفی کرد. رحمانی نیز در کنار دیگر نقدهایش، استفاده واژه‌های به ظاهر لطیفی همچون «فرهنگ‌گرایی» در این پایان‌نامه را در راستای توجیه یک جریان عمیقا سرشار از تعصب به‌نام قوم‌گرایی دانست؛ همچنانکه به نادیده گرفتن نقش نیروهای بیرونی و نظام بین‌الملل در مسائل قومی ایران انتقاد وارد کرد.

پس از پایان جلسه دفاع، استاد راهنما از دانشجو می‌خواهد چیزی از جلسه دفاع، از جمله فیلم‌هایی که دوستانش ضبط کردند به بیرون درز پیدا نکند. اما این بار دانشجو که نمره قبولی‌اش اعلام شده، زیر بار نمی‌رود و اعلام می‌کند که این کار را با مسئولیت خودش انجام خواهد داد. تا اینجا دانشجو مرتبط با جلسه دفاع سه رفتار غیراخلاقی از خود نشان می‌دهد:

نخست علی‌رغم قولی که پیش از جلسه دفاع به استاد راهنما داده بود، جلسه را حاشیه‌ساز کرد. دوم تا این لحظه (بیش از یک هفته پس از جلسه دفاع) تنها دو کلیپ کوتاه از جلسه دفاع منتشر کرده است: فیلم خواندن بیانیه در دفاع از پیشه‌وری و قاضی محمد پیش از آغاز جلسه دفاع و فیلم اعلام نمره عالی ۱۹ برای این پایان‌نامه در پایان جلسه دفاع؛ در حالی‌که انتقادات تند داور و مشاور بر ابعاد ایدئولوژیک و غیرعلمی پایان‌نامه‌اش را منتشر نکرده تا مخاطبان کار او را یک اثر علمی دقیق فرض کنند که اکنون دارد قربانی می‌شود. سومین رفتار غیراخلاقی او اینجاست که به پیامدهای کارش توجه نکرد و برای قهرمان‌سازی از خود، تا کنون دست کم دو استادی که در حقش بزرگی و خوبی کرده بودند (عربستانی و انواری) قربانی خود و از دانشگاه تعلیق کرده و برای گروه و رشته انسان‌شناسی به‌طور خاص و دانشکده علوم اجتماعی به‌طور کلی دردسر فراوان آفریده است.

اما در این میان همچنان سه ابهام درباره این جلسه دفاع وجود دارد:

یکم اینکه چرا علی‌رغم ابهامات درباره وضعیت دانشجو و سنواتش، جلسه دفاع برگزار شده؟ به نظر می‌آید همانگونه که عربستانی در نامه خود به رئیس دانشگاه تهران نوشته، این روالی تقریبا جا افتاده است که گاهی بخش آموزش در هماهنگی با گروه تلاش می‌کند به‌صورت بی‌سر و صدا دانشجویانی که همچون حسین‌زاده مشکل قانونی دارند، بتوانند فارغ‌التحصیل شوند و اداره آموزش فرم داوری پایان نامه را به داوران داده بود. اما دانشجوی یادشده با بی‌اخلاقی‌ای که مرتکب شد عملا کاری کرد که چنین روالی برای دانشجویانی آتی دیگر تکرار نشود. یعنی اصطلاحا خر خودش که از پل گذشت، پل را سر راه دیگر دانشجویان ویران کرد.

دوم، چرا استادان حاضر در جلسه پس از بیانیه ابتدایی و ضد ایرانی این دانشجو، جلسه را ترک نکردند. اتفاقا استاد راهنما جلسه را همان آغاز ترک می‌کند، اما گویا بیرون از سالن دچار تردید و عذاب وجدان می‌شود که این دانشجو زحماتش هدر نرود و دوباره به جلسه باز می‌گردد (ای‌کاش دانشجوی یادشده به‌عنوان ذره‌ای قدر شناسی، فیلم کامل این جلسه را پخش کند). به نظر نگارنده دیگر استادان حاضر در گروه آمادگی روبرو شدن با چنین صحنه‌ای را نداشتند و احتمالا دچار شوک و بی‌عملی گردیدند. شخصا به‌عنوان دوست نزدیک رحمانی (داور) و عربستانی (راهنما) و برپایه سابقه دوستی دیرینه گواهی می‌دهم هیچ‌یک از اینها مطلقا ذره‌ای انگیزه و رفتار ضد ملی نداشتند و همگی در عمل انجام‌شده قرار گرفتند.

سوم، چرا چنین پایان‌نامه‌ای نمره عالی و ۱۹ دریافت کرده است؟ این ایراد را شوربختانه نمی‌توان به هیچ شیوه‌ای توجیه کرد. این پایان‌نامه به هیچ وجه ارزش این نمره را نداشت. می‌توان به اندازه حجم خود این پایان‌نامه در نقد اشتباهات نظری، روشی و تحلیلی‌اش مطلب نوشت. اتفاقا رحمانی (۱۴۰۱) به‌عنوان استاد داور این پایان‌نامه، اخیرا مقاله‌ای علمی پژوهشی در نشریه مطالعات جامعه‌شناختی درباره ضعف علمی جلسات دفاع پایان‌نامه نوشته که بر پایه آن، «جلسات دفاع بیشتر به یک سراب علمی شبیه هستند تا یک آیین گذار جدی برای تربیت نسل جدید محققان و اندیشمندان». اما به‌هرحال متاسفانه فضای حاکم بر بسیاری از جلسات دفاع در دیگر دانشگاه‌ها هم همین است و پایان‌نامه‌ها هر چقدر هم که ضعیف باشند، کمتر پیش می‌آید نمره‌ای پایین دریافت کنند. اما ای‌کاش استادان حاضر در جلسه در این زمینه دست کم با توجه به حواشی متعدد آن، اندکی جدیت به خرج می‌دادند و نمره‌ای سزاوار این پایان‌نامه در نظر می‌گرفتند که اکنون با پخش تعمدی فیلم لحظه اعلام نمره عالی، دانشجو خود را در موضع حق و شایسته جا نزند.

۲. کیفیت و اعتبار این پایان‌نامه:

در یک جمله و کوتاه، وضعیت و سطح پایان‌نامه در حد میانگین پایان‌نامه‌های دانشجویان ارشد است. نه آنگونه که برخی به‌به و چه‌چه می‌کنند خیلی خاص و برجسته است، نه آنگونه که در نقطه مقابل می‌گویند بی‌ارزش است. اما وقتی قرار است موضوعی بررسی علمی شود، نمی‌توان از کنار ایرادات تئوریک و روشی‌اش گذشت.

در بخش نظری و مفهومی، نویسنده کاملا گزینشی عملی کرده است. در این زمینه لازم است یادآوری شود ما در زمینه ملی‌گرایی سه مکتب نظری کلاسیک داریم: ازلی‌انگاران که باور دارند هویت قومی و ملی از آغاز شکل‌گیری جوامع وجود داشته؛ مدرنیست‌ها که ملی‌گرایی را نتیجه رواج مدرنیسم یا در ارتباط با آن می‌بینند و بالاخره نمادگرایان قومی که می‌گویند اگرچه ملی‌گرایی و هویت قومی-سیاسی پیشینه چندانی ندارد، اما قومیت‌ها و ملت‌ها امروزه از نمادهایی که در طول تاریخ گذشته‌شان وجود داشته (مثلا اسطوره‌ها، آداب و رسوم یا زبان‌شان) تغذیه می‌کند (برای آشنایی اجمالی با این مکاتب نظری ن.ک. اوزکریملی. ۱۳۸۳). حسین‌زاده در پایان‌نامه‌اش بیشتر از نظریه «ابداع سنت» هابزباوم و نیز تا حدودی «جوامع تصوری» اندرسون استفاده کرده تا نشان دهد مفهوم ملت در ایران وارداتی از کشورهای اروپایی است و ملت، پیشینه چندانی در ایران ندارد. نظریه هابزباوم و اندرسون هر دو در دسته نظریات مدرنیسم جای دارد و به‌ویژه هابزباوم از شاخه چب و مارکسیسم این دیدگاه برخاسته است. حسین‌زاده لازم بود شرح دهد چرا از میان نظریات گوناگون، این دیدگاه را برگزیده است؟

اتفاقا مفهوم ملت و ملی‌گرایی در ایران را با توجه به پیشینه این کشور، ازلی‌انگاران بیش از دیگران مورد توجه قرار می‌دهند. اما حتی دیدگاه‌های باورمندان به مدرن بودن ملت و یا نمادپردازان قومی نیز به یاری این گروه آمده‌اند. برای نمونه، همان هابزباوم (1992: 137) آشکارا متخصصان ملی‌گرایی را نقد می‌کند که دیدگاه‌شان اروپامحورانه است؛ وگرنه کشوری همچون ایران در کنار چند کشور دیگر مانند چین و مصر اگر به جای شرق در غرب می‌بود، به‌عنوان «ملت‌های تاریخی» و دارای قدمت مورد توجه قرار می‌گرفت. این اشاره درباره پیشینه دیرین ملت در ایران را کمابیش آنتونی اسمیت (2010: 121-122 و 2004: 130, 186, 229) که مهمترین نظریه‌پرداز نمادگرایی قومی است نیز در نقدش بر مدرنیست‌ها بیان می‌دارد. هم اسمیت و هم هابزباوم برای نمونه به دو دوره ساسانیان و صفویان که دین (زردشتی در مورد نخست و تشیع در مورد دوم) عامل وحدت‌بخش ملی شد اشاره دارند (هابزباوم. 1992: 69؛ اسمیت. 2004: 136-137). اما جان آرمسترانگ که در کنار اسمیت، دیگر نظریه‌پرداز نمادگرایی قومی است، مفصل‌تر از این دو و دیگر نظریه‌پردازان حوزه ملی‌گرایی در کتاب «ملت‌ها پیش از ملی‌گرایی» (1982) و به‌ویژه فصل هشتم این کتاب، به ایران به‌عنوان ملتی با قدمت پرداخته است. این گروه از اندیشمندان، ایران را جزو کشورهایی می‌دانند که پیش از ملی‌گرایی دارای ملت بوده است.

این دیدگاه‌ها البته نزد کسانی چون حسین‌زاده و پیش‌کسوتان چپ او که تلاش دارند مفهوم ملت در ایران را همچون در اروپا مفهومی تازه و جدید معرفی کنند، نادیده انگاشته می‌شود.

همچنین این دانشجو برای اشاره به ملت بودن ترک‌های ایران بر پایه تعریف هابزباوم کلا دچار مغلطه می‌شود. هابزباوم سه معیار ۱. پیوند تاریخی با دولتی موجود یا دیرپا، ۲. وجود نخبگان فرهنگی پرسابقه که به زبان بومی ملی مکتوب ادبی و اداری مسلط باشند و ۳. توانایی مسلم فتح را شرایط ملت بودن معرفی می‌کند. بر پایه همین تعریف، حسین‌زاده می‌نویسد: «وقتی دو دولت مستقر تورک در منطقه وجود دارند…» (ص: ۲۰). در اینجا او آشکارا ایده‌ای الحاق‌گرایانه و پان‌ترکیستی را دنبال می‌کند؛ اینکه چون دولت‌هایی ترک در همسایگی آنها هستند، بنابراین آنها را می‌توان یک ملت (در الحاق با کشورهای ترک‌زبان بیرونی) دانست.

درباره شرط دوم فقط به بیان این جمله که «در خصوص معیار دوم، یعنی وجود نخبگان فرهنگی پرسابقه که به زبان بومی ملی مکتوب ادبی و اداری مسلط باشند، هم وضع به همین ترتیب است» از توضیح بیشتر می‌گریزد. این در حالی است که اتفاقا زبان نخبگان ترک و کرد ایرانی و حتی بیرون از مرزهای ایران امروزی عموما فارسی بود. مکتب‌خانه‌ها در جمهوری آذربایجان تا دویست سال پیش و در سلیمانیه تا ۱۹۲۴ به زبان فارسی آموزش می‌دادند تا اینکه در جمهوری آذربایجان به زور روسیه و در کردستان عراق به زور انگلیس زبان فارسی از مکتب‌خانه‌ها رخت بربست. از سوی دیگر نخبگان به‌ویژه آذربایجان همیشه و حتی در اواخر قاجار و اوایل پهلوی که دولت مدرن شکل گرفت، جزو پیشگامان حفظ هویت ایرانی بودند. اینها در حالی است که نویسنده در پایان‌نامه‌اش به «ریشه‌های تاریخی قابل مطالعه» (۹) اشاره می‌کند، اما زحمت بررسی تاریخی اینها را به خود نمی‌دهد و تنها با زدن اتهام به «مورخان فارس» از بحث تاریخی در این زمینه‌ها می‌گریزد.

همین بحث «ریشه‌های تاریخی» را می‌توان درباره املای دو واژه «ترک» و «کرد» هم مطرح کرد. در حالی‌که تا چند سال پیش تقریبا به‌طور مطلق همگان این نام‌ها را به همین شکل درست که در فارسی تلفظ می‌شود می‌نوشتند، جریان تفرقه‌افکن و جداساز تلاش کرد با جعل املای «تورک» و «کورد» بر جدایی‌ها بدمد. نخستین کتاب درباره زبان ترکی «دیوان لغات الترک» نام دارد که محمود کاشغری حدود ۹۵۰ سال پیش نوشت و در آن املای نام ترک به درستی به همین شکل به کار رفته. نخستین کتاب درباره تاریخ کردها را هم شرف‌الدین بدلیسی حدود پانصد سال پیش نوشت که نام کرد و کردستان را صدها بار به همین شکل درست به کار برد. دیگر منابعی که کردها و ترک‌ها تا همین چند سال پیش درباره خودشان می‌نوشتند نیز املای درست این نام‌ها را به کار می‌برد. اما با شکل‌گیری و اوج گرفتن قوم‌گرایی‌های جداساز و تفرقه‌افکن، برخی شروع کرده‌اند به استفاده از املای نادرست این واژه‌ها. حسین‌زاده نیز در پایان‌نامه در بیشتر مواقع تعمدا املای نادرست این نام‌ها را به کار برده؛ امری خلاف قواعد پایان‌نامه‌نویسی که تاکید بر کاربرد رسم‌الخط رسمی دارد.

در بحث قومیت، نویسنده گاه به تعاریفی متوسل می‌شود که بنیان کار خودش را زیر سوال می‌برد. برای نمونه به آنتونی اسمیت اشاره دارد که می‌نویسد: «در قومیت، صحبت از نژاد و یا نیایی واقعی نیست، بلکه از هویت و نیایی که مردم  آن را در اختیار دارند، صحبت می‌شود و به اسطوره‌ها و ارزش‌هایی که در سنن و رسوم و سبک‌های هنری، قوانین حقوقی و نمادها مجسم شده‌اند، توجه می‌شود.» (اسمیت،۱۳۸۳: ۲۵). باید بر پایه همین توضیحی که نویسنده به آن استناد کرده پرسید آیا اساطیر کردها یا ترک‌های آذری جدا از اساطیر دیگر بخش‌های ایران است؟ در طول تاریخ یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های شاهنامه‌نویسی و شاهنامه‌خوانی در ایران، آذربایجان بوده (ن.ک: آیدنلو. ۱۴۰۰). تا سه چهار دهه پیش هیچ کسی در مناطق آذری ما روحش از وجود کتابی به‌نام «دده قورقود» که اکنون تلاش می‌شود به‌عنوان کتاب تاریخی-هویتی و جایگزین شاهنامه به خورد جوانان ترک آذری داده شود خبر نداشت و نامش را هم کسی نشنیده بود. همچنین در زمینه سنن و رسوم که مورد اشاره قرار گرفته، آیا آذری‌ها یا کردها رسومی به جز شب یلدا، چهارشنبه‌سوری، نوروز، سیزده‌به‌در و… دارند که در سراسر ایران نیز مشترک است؟ پس به چه واسطه تلاش می‌شود قومیت در معنای واحد فرهنگی-سیاسی مجزا به این گروه‌ها چسبانده شود؟

از بحث مفهومی- نظری و تاریخی که بگذریم، در بخش روشی نیز با ابهاماتی روبرو می‌شویم. نگارنده در پایان‌نامه از مردم‌نگاری که مهم‌ترین روش پژوهشی در انسان‌شناسی است استفاده کرده است. در این روش پژوهشگر به میدان پژوهش رفته و در آنجا با سکونت یا حضور طولانی‌مدت خویش تلاش می‌کند ابعاد کمتر گفته و نوشته‌شده فرهنگ محیط را بهتر دریابد و به فهمی نزدیک به فهم افراد مورد مطالعه برسد (ن.ک. انگروزینو. ۱۳۹۶). گفتگوهای نیمه‌ساختارمند و مصاحبه‌های عمیق با افراد (برخلاف پرسش‌های کوتاه و غیرعمیق در پرسشنامه) یکی از تکنیک‌های اصلی در این روش است. در حالی‌که خانم حسین‌زاده همه نقل‌قول‌های مصاحبه‌شوندگان را بدون نیاز به بررسی پذیرفته و تحلیلش را بر پایه همان نقل قول‌های نادرست پیش برده است. در مصاحبه عمیق، گفته‌های مصاحبه‌شوندگان باید اعتبارسنجی شود و نمی‌توان به هر گفته‌ای اعتماد و بر پایه آن تحلیل کرد. می‌شد به این نقل قول‌ها به‌عنوان نشانه‌ای از شیوه تفکر و احساس افراد مورد مطالعه نگریست و آنگاه تلاش کرد دلیل این شیوه احساس و تفکر را دریافت. اما اینکه همان‌ها را به‌عنوان واقعیات موجود و مسائلی که رخ داده پذیرفت و سپس نتیجه‌گیری کرد، مهم‌ترین اشکال روشی و البته مرتبط با  یافته‌های این پایان‌نامه است. به چند مورد از این نقل قول‌های نادرست در اینجا و تنها به‌عنوان نمونه اشاره می‌شود. شوربختانه پایان‌نامه یادشده پر از این دست نقل قول‌هاست.

نویسنده اشاره دارد که ترک‌های نقده اگرچه برخلاف کردها شیعه‌اند، اما حتی هویت مذهبی‌شان هم از هویت شیعی دیگر ایرانیان دارد جدا می‌شود و برای اثبات این مدعا به نقل‌قول‌های عجیبی متوسل می‌شود. برای نمونه در صفحه ۱۰۳ می‌نویسد: «‌تورک‌ها می‌گویند در موکب‌های مسیر اربعین [مرز پیرانشهر] نوحه‌های فارسی می‌گذارند» و همین را عامل سرکوبی خودشان از سوی حکومت مرکزی معرفی کرده‌اند. این ادعا واقعا بی‌ربط است. اتفاقا اخیرا نگارنده (هاشمی مقدم. ۱۴۰۲) درباره آسیب‌شناسی مراسم اربعین پژوهش مفصلی انجام داده که نتایج کامل آن در سایت «گروه بررسی‌های راهبردی میراث» در دسترس است. بخشی از این گزارش که بر پایه مصاحبه با اهالی پیرانشهر نوشته شده از مشکلات این مرز در اربعین پرده برمی‌دارد. اما پخش نوحه فارسی در آن جایگاهی ندارد. مرزی که در منطقه کردنشین قرار گرفته و زائرانی از کلیه مناطق شمال‌غربی و غربی کشور با زبان‌ها و گویش‌های ترکی آذری، کردی، لری، لکی و فارسی می‌گذرند، چرا باید به جای پخش نوحه فارسی که برای همه قابل فهم است، نوحه ترکی پخش کند؟ فقط برای اینکه یک نفر احساس کرده حکومت با این کار دارد شکاف مذهبی با ترک‌ها ایجاد می‌کند؟

در ادامه همین صفحه ادعای مشکوک دیگری ثبت شده: «یکی از تورک‌ها می‌گوید در ۲۰ سالگی برای نوحه‌خوانی به‌صورت گروهی به مشهد رفته‌اند و چون نوحه‌شان تورکی بوده به آن‌ها اجازه اجرا نداده‌اند». اگر کسی زیاد به زیارت امام رضا رفته باشد، شانس اینکه نوحه ترکی در حرم این امام شنیده باشد کم نیست. دست کم نگارنده این شانس و تجربه را در مشهد داشته است. چگونه است که مصاحبه‌شونده خانم حسین‌زاده چنین ادعای عجیبی کرده و چگونه است که خانم حسین‌زاده بدون بررسی درستی/نادرستی این ادعا آنرا ثبت و بر پایه این دست ادعاها پیش رفته است؟

در صفحه بعدی (۱۰۴) نوشته: «یکی از تورک‌های نقده می‌گوید از زمان فروپاشی شوروی و‌ تاسیس جمهوری آذربایجان، حکومت آن‌ها را هم همچون خطر دیده و از توسعه‌یافتگی شهرهای‌شان جلوگیری کرده است». چنین ادعایی را چگونه می‌توان پذیرفت؟ آن هم در حالی‌که همه پژوهش‌ها و بررسی‌های پژوهشگران داخلی و خارجی نشان می‌دهد تبریز همیشه یا رتبه دوم و یا رتبه سوم توسعه‌یافتگی در میان شهرهای ایران را دارد (برای نمونه ن.ک: منصف، ثابتی و موسوی. ۱۳۹۳).

در سطر بعدی نوشته: «کوردها بارها در صحبت‌های‌شان اشاره می‌کنند که هر چه اینجا کار می‌کنند خرج آبادانی شهرهای مرکزی می‌شود؛ مصاحبه‌شونده کورد می‌گوید از گناباد تا نقده را در مسیر دقت کرده تا اثری از توسعه‌یافتگی ببیند، اما جز محرومیت مردم چیزی ندیده است».

واقعا نویسنده کمترین نیازی به بررسی این گزاره ندیده؟ نخست اینکه «گناباد» در خراسان چه ربطی دارد به مناطق کردنشین؟ دوم اینکه مناطق کردنشین مشخصا چه درآمدهایی دارد که خرج دیگر نقاط ایران شود؟ آیا مانند خوزستان چاه‌های نفت دارد؟ یا مانند بوشهر سفره‌های گازی دارد؟ یا مانند اصفهان و آذربایجان شرقی قطب صنعتی است؟ یا مانند تهران قطب تجاری است؟

شوربختانه مرکزگرایی و محرومیت حاشیه در کشور عموما و حتی در سطح کارشناسانی همچون دانش‌آموختگان علوم اجتماعی به نادرست به ملی‌گرایی و سرکوبی و محروم نگه داشتن اقوام ربط داده و سریعا برای آن نسخه فدرالیسم پیچیده می‌شود؛ در حالی‌که در فدرالیسم عموما مناطق مختلف جدا از یکدیگر بر پایه قرارداد به هم متصل و تشکیل حکومتی فدرالی را می‌دهند؛ برعکس ایران که به اعتراف بیشتر نظریه‌پردازان ملی‌گرایی و قوم‌گرایی دست کم پیشینه‌ای بیش از هزار سال به‌عنوان یک ملت پیش از رواج ملی‌گرایی را داشته است. این در حالی است که نویسنده ملت‌سازی را به پیروی از متین، تکثیرشده از اروپا و به‌ویژه فرانسه می‌داند (ص: ۵)، در حالی‌که هیچ اشاره‌ای به تکثیر قوم‌گرایی در ایران ندارد و به نوشته‌هایی که نقش عوامل بیرونی در تحریک قوم‌گرایی در ایران را نشان می‌دهند، انتقاد وارد می‌کند. اگر عوامل بیرونی نقشی در تحریک قوم‌گرایی ندارند، چگونه است ما مشکل قوم‌گرایی را تنها در مناطق مرزی و جاهایی که هم‌زبانانی در آن‌سوی مرز دارند داریم؟ چرا مثلا استان‌های بختیاری‌نشین (همچون چهار محال و بختیاری و نیز کهگیلویه و بویراحمد) احساس تبعیض قومی ندارند و از قضا بختیاری‌ها علی‌رغم محرومیت شدید، جزو ملی‌گراترین اقوام ایرانی‌اند که هم به زبان فارسی و هم به تاریخ ایران باستان بیش از سایر گروه‌های قومی (حتی فارس‌زبانان) علاقه دارند (ن.ک. میرزایی. ۱۴۰۰). امروزه پایگاه اصلی شاهنامه‌خوانی و آموزش این هنر در مناطق بختیاری است و بیشترین تعداد شاهنامه‌خوانان نیز در این مناطق در قید حیاتند.

نهایتا در تحلیل‌ها هم نگاهی تطهیری به جریان‌های قوم‌گرا که آنها را «فرهنگ‌گرا» نامیده داشته و هیچ نقدی به آنها و روایت‌های‌شان وارد نکرده است.

آنچه در بالا بیان شد، جدای از اشکالات فرمی پایان‌نامه (همچون شیوه ارجاع‌نویسی درون‌متنی و پایان‌متنی نادرست) است که از آنها چشم‌پوشی می‌شود.

۳. نسبت میان انسان‌شناسی و مطالعات قومیت در ایران

در کنار همه دفاعیاتی که نگارنده تا اینجا از استادان این پایان‌نامه انسان‌شناسی داشت، نمی‌تواند نگرانی خود را نسبت به وضعیتی که مطالعات قومیت در این رشته و نیز در جامعه‌شناسی پیدا کرده پنهان کند. شوربختانه اندک‌شمار استادان علوم اجتماعی در ایران داریم که به نام دفاع از حقوق اقلیت‌ها و اقوام، ناخواسته بر آتش قوم‌گرایی می‌دمند و به نوعی تبدیل به مرجع علمی و نظریه‌پرداز برای قوم‌گرایان و تجزیه‌طلبان شده‌اند. بسیاری از این افراد در کنار دفاع از قوم‌گرایی، به نفی هویت ملی، تاریخ ایران باستان و حتی زبان فارسی می‌پردازند (برای معرفی یکی از این افراد به‌عنوان نمونه ن.ک. هاشمی مقدم. ۱۳۹۷). برخی از این استادان عملا نقشه راه نشان دانشجویان می‌دهند تا به نام دفاع از حقوق اقوام، به نفی تاریخ ایران باستان، نقش زبان فارسی در وحدت ملی و حتی نفی ضرورت حفظ یکپارچگی سرزمینی بپردازند. در سوی دیگر اگرچه دیگر استادان علوم اجتماعی عموما ایران‌دوست بوده و در نظر و عمل این را نشان می‌دهند، اما متاسفانه کمتر در برابر جریان پر هیاهوی قوم‌گرا و تجزیه‌طلب موضع می‌گیرند. از سوی دیگر بسیاری از دانشجویان قوم‌گرا به سراغ استادانی می‌روند که هیچ آشنایی با مفاهیم و نظریات ملی‌گرایی و قوم‌گرایی و همچنین وضعیت این پدیده‌ها در ایران ندارند. استادان نیز بدون توجه به حساسیت موضوع و به صرف اینکه می‌توانند بر شیوه درست کاربرد نظریات، روش‌ها و تحلیل‌ها نظارت کنند، می‌پذیرند (شوربختانه به نظرم دوست و همکار گرامی‌ام مهرداد عربستانی که چند پایان‌نامه در این زمینه راهنمایی کرد نیز در چنین دامی افتاد؛ در حالی‌که دوباره گواهی می‌دهم او استادی ایران‌دوست است و کمترین میانه‌ای با قوم‌گرایی ندارد. او در برخی موارد به‌عنوان مدیر گروه تنها تلاش داشت پایان‌نامه‌هایی که کسی به‌عنوان استاد راهنما برای‌شان پیدا نشده بود را زودتر به سرانجام برساند تا کمکی به دانشجویان شده باشد). اما نتیجه ترکیب حضور انگشت‌شمار استادان طرفدار قوم‌گرایی با استادانی که بدون آگاهی و تسلط بر موضوعات، پایان‌نامه‌های مرتبط با قومیت برمی‌دارند، این می‌شود که از دل علوم اجتماعی ایران گاه صداهایی مغایر با وحدت ملی بیرون می‌آید.

از سوی دیگر شوربختانه علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در ایران راه یک‌سویه می‌رود و به سراغ آسیب‌هایی که قوم‌گرایان به هم‌تباران خودشان و به کلیت ایران وارد می‌کنند نمی‌رود. هم‌اکنون در برخی مناطق و شهرهای قومی ایران با گویش‌وران زبان‌های غیرخودشان و از جمله فارسی‌زبانان گاه برخوردهای نامناسبی صورت می‌گیرد؛ از افتخارات‌شان اینست که اجازه حضور افرادی به جز هم‌زبانان خودشان را در شهرهای‌شان نمی‌دهند؛ در برخی کلاس‌های دانشگاه استاد بدون توجه به حضور دانشجویان غیربومی به زبان محلی درس می‌دهد، در ورزشگاه‌ها دیگر اقوام، زبان فارسی و شخصیت‌های ملی را مورد توهین قرار می‌دهند و… . این رفتارها البته از سوی اقلیتی پر صدا در آن گروه‌های قومی است که شوربختانه به نادرست به پای اکثریت‌شان نوشته می‌شود. اما وجودش همچون غده‌ای چرکینی دارد اندک اندک گسترده‌تر می‌شود. پرسش اینست که جای بررسی این مسائل جدی و خطرناک در پژوهش‌های علوم اجتماعی ایران کجاست؟ امین معلوف در کتاب «هویت‌های مرگ‌بار» (۱۳۸۹) واقعیت و هشدار ترسناکی در این زمینه بیان می‌کند:

«گاهی از هم‌دردی به ورطه خوش‌خدمتی می‌لغزیم. به آنهایی که از استکبار استعماری، از نژادپرستی، از بیگانه‌ستیزی رنج برده‌اند، از زیاده‌روی‌های خودشان در ملی‌گرایی، در نژادپرستی، در بیگانه‌ستیزی چشم‌پوشی می‌کنیم و از گذر آن از سرنوشت قربانیان‌شان دست‌کم تا وقتی که شط خون جاری نشده است غفلت می‌کنیم […این خواسته‌های هویتی] با بازتاب یک آرزوی برحق شروع و ناگهان یک ابزار جنگ می‌شود» (ص: ۴۱).

او توضیح می‌دهد که این توجیه‌گران معمولا در پاسخ دیگران می‌گویند اگر در حق اینها فلان کار نشده بود، اکنون آنها دست به چنین واکنش‌هایی نمی‌زدند. او این توجیهات نادرست و خطرناک را «خوش‌خدمتی» در خدمت «فجایع» می‌داند (ص: ۴۲). استادان علوم اجتماعی و انسان‌شناسی در ایران باید مراقب باشد به چنین توجیه‌گرانی که معلوف نگران‌شان بود تبدیل نشوند و به‌نام دفاع از حقوق اقوام، چشم‌شان را بر نژادپرستی عمیقی که در برخی قوم‌گرایی‌ها نهفته است نبندند. نگارنده به‌عنوان دانش‌آموخته انسان‌شناسی از کشور ترکیه گواهی می‌دهد که در فضای دانشگاهی و غیردانشگاهی این کشور اجازه کمترین رفتارهایی از این دست را نمی‌دهند و بارها در دانشگاه شاهد برخوردهای شدید و خشن با کسانی بود که احساس می‌شد زبان و هویت ترکی را زیر سوال برده‌اند. فراموش نکنیم ایران سوئیس نیست که بگوییم چرا چند زبان در آن رسمیت ندارد. ایران کشوری است در خاورمیانه که بسیاری از همسایگانش سابقه‌ای طولانی یا کوتاه در سرکوب خونین زبان‌های غیررسمی داشته‌اند و در این میان وضعیت ایران اتفاقا در رعایت حقوق اقوام، بهتر از دیگر همسایگانش است

البته فراموش نکنیم گروهی که چشم دیدن علوم اجتماعی در ایران را ندارند، اکنون این مسئله را دستاویزی کرده‌اند برای زیر سوال بردن کلیت علوم اجتماعی. این افراد هیچ بدشان نمی‌آید از آب گل‌آلود ماهی گرفته و بنابراین ممکن است تلاش کنند با تحریک هرچه بیشتر دیگران، زمینه محدودیت بیشتر بر این حوزه علوم انسانی را فراهم سازند. ایران‌دوستان و منتقدان این جلسه پایان‌نامه هم باید مراقب باشند در دام این جریان‌ها و افراد نیفتند.

پایه‌ها:

  • آیدنلو، سجاد (۱۳۹۹)، آذربایجان و شاهنامه: تحقیقی درباره جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزار ساله شاهنامه در آذربایجان، تهران: بنیاد موقوفات افشار.
  • انگروزینو، مایکل (۱۳۹۶)، درآمدی بر مردم‌نگاری، برگردان جبار رحمانی و محمد رسولی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
  • اوزکریملی، اوموت (۱۳۸۳)، نظریه‌های ناسیونالیسم، برگردان محمدعلی قاسمی، تهران: موسسه مطالعات ملی.
  • رحمانی، جبار (۱۴۰۱)، سراب جلسات دفاع از پایان‌نامه‌ها تأملی بر فرهنگ دانشگاهی ایران از خلال جلسات دفاع، مطالعات جامعه‌شناختی، ۲۹ (۲)، ۱۶۲-۱۴۹.
  • معلوف، امین (۱۳۸۹)، هویت‌های مرگ‌بار، برگردان عبدالحسین نیک‌گهر، تهران: نی.
  • منصف، عبدالعلی؛ صامتی، مجید؛ و موسوی مدنی، مژده (۱۳۹۳)، رتبه‌بندی ۸ کلان‌شهرهای ایران از لحاظ سطح توسعه AHP و طبقه‌بندی ۱۳۹۰، فصلنامه اقتصاد توسعه و برنامه‌ریزی، 3(1)، 51-72.
  • میرزایی، آیت‌الله (۱۴۰۰)، ناسیونالیسم و قومیت در ایران، تهران: آگاه.
  • هاشمی مقدم، امیر (۱۳۹۷)، در جستجوی فاشیسم: دیدگاه‌های قوم‌گرایانه اباذری به نام مبارزه با فاشیسم، ماهنامه فرهنگی اجتماعی قلم‌یاران، شماره ۱۴، صص: ۱۹-۱۴.
  • هاشمی مقدم، امیر (۱۴۰۲)، آسیب‌شناسی و ارائه راهکارهای پیش روی ایرانیان در زیارت اربعین، به سفارش گروه بررسی‌های راهبردی میراث، تهران.
  • Armstrong, J. A. (1982). Nations before nationalism. University of North Carolina Press.
  • Hobsbawm, E. J. (1992). Nationas and Nationalism since 1780: Programme, Myth, Reality (2th ed). Cambridge University Press.
  • Smith, A. D. (2004). The Antiquity of Nations. Cambridge: Polity.
  • Smith, A. D. (2010). Nationalism: Theory, Ideology, History (2nd ed). Cambridge: Polity.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. در محدوده بلافصل ضریح امام رضا، اجازه نوحه خوانی به هیچ کس داده نمی شود. چه به فارسی و چه به هر زبان دیگری. احتمالا این عزیز بدون اطلاع خواسته در این محدوده نوحه خوانی کند که منع خادمان رو به پای زبانش گذاشته!

  2. فکر کنید وضعیت چه‌قدر خراب بوده که آقای فکوهی، پیش‌رو زمینه‌سازی قوم‌گرایی و نفی هویت ملی و ایران باستان هم کلی به پایان‌نامه ایراد گرفته.
    در مورد این‌که گفته می‌شه ایران سوئیس نیست این رو هم در نظر داشته باشید که اگر روزی در ایران زبان‌های دیگری هم به تبعیت از همان سوئیس بخواهد رسمیت یابد زبان‌های زنده دنیا هستند و مثلاً زبان ترکی استانبولی بتواند رسمی نشود که ما صنمی با ترکی استانبولی هم نداریم که بخواهیم چنین کنیم، باقی اصرار بر رسمی کردن زبان‌هایی که پیش از این برای این منظور رشد و تکوین نیافته‌اند مشخصاً نه مطالبه‌ی آرزوی به حق که دعوا بر سر کسب قدرت است. برای روشن‌فکران فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبانی که چنین اهداف تو خالی‌ای را دنبال می‌کنند و مردم را فریب می‌دهند باید تاسف خورد و تا حد امکان نسبت بهشان انزجار نشان داد‌.

  3. نوشته ای کوتاه ولی سودمند است! …..باید به این دانشجو نمای سرخورده گفت : انسان پر مغز هیاهو نمی کند و سخن بی پایه و اساس نمی گوید ! آن چه من در سالیان دانشجویی دیده ام ریشه و علت سخنان و حرکات پان ترکی و پان کردی : احساسات پر شور نوجوانی و جوانی (و برخی سرخوردگی ها و خطاهای حاکمیتی) از یک سو و از سوی دیگر کین و غرض ورزی و برنامه های پیچیده برخی راهبران و مرشدهاست که جوانان ساده دل کم سواد و بی مطالعه را به دام سیاستهای دشمنان این سرزمین از جمله دشمن 700 ساله اش (عثمانی و عثمانی جدید !) می اندازد ! به باور من اگر جوانان و دارندگان احساسات پر شور هرچه قدر با مطالعه تر و داناتر باشند ، کمتر به دام شبه علم فریبکاران و دشمنان این سرزمین خواهند افتاد ! دانایی و فهم و بینش ، پادزهر هر خرافه و شبه علمی است !

  4. نوحه هندی و پاکستانی هم در حرم امام رضا خوانده می شود چه برسد به نوحه ترکی

    4
    1
  5. آقاجان یک جور می گی وضع پایان نامه ها همه همینطوری آبکی و ضعیف است و میانگین نمره ها همین که انگار به جز شما کس دیگری در دانشگاه های مادر و دولتی درس نخوانده؟ اساتیدی که سر بهانه های بسیار نازل به پایان نامه ها پر و پیمان نمره 18.5 و 18 داده اند. اینجا در این ماجرا با این که باز هم به قول خودتان وضع و گرفتاری شخص دانشجو را می دانستند و طبق روال نانوشته قصد کمک داشتند، باز مقابل یک رفتار ضدملی و حتی به قول خودتان غیراخلاقی ، کوتاه امده اند و حتی نمره 19 داده اند. مرغ پخته از این داستان سرایی و ماستمالی شما به خنده می افتد. بروید که آبروی خودتان را برده اید.

  6. خوب در این منظر که مفه‍وم مدرن ملی گرایی در ایران از اروپا و فرانسه اومده درسته چون ما که خودمون مدرن نشدیم و البته این مسئله که ایران تا صفویه وجود خارجی ندارد اگر صفویه نبود ایران هم نبود ولی چه در زمان صفویه چه در زمان قاجار با وجود حمایت امثال آخوند خراسانی از مشروطه ما نتوانستیم از دل سنت خودمون به مدرنیته برسیم اگر می تونستم می شد مثل مثلا بریتانیا اما نتوانستیم الانم اغتشاش هویتی را میبینید کامل نه الان از همون زمان مشروطه واضح بود همین حجاب می تونست به جای یک مسئله ایدولوژیک عقیدتی یک فرهنگ باشه که ایران صادرش می کنه به جاهای دیگه دنیا بدون توجه به مسئله اعتقادی ولی افتاده بین دعوای سنت مدرنیته …. بهترین وضعیت تو کشورهای اسلامی را یکی مالزی دارد یکی اندونزی ..

  7. رفتار خانم حسین‌زاده در تهیه و دفاع از این پایان‌نامه مثل تک‌تک بخش‌های زندگی ایشون بی‌جهت، شلوغ، آشفته و آکنده به هوچیگری بود. و متأسفانه در این امر کاملاً موفق عمل کرد و به نتیجه مورد نظر یعنی «مطرح شدن به هر هزینه‌ » رسیدند.
    در این بین متأسفانه بخشی از مهمترین سرمایه آکادمیک مملکت یعنی دانشگاه تهران از هیچ کمکی به ایشون دریغ نکرد! و این ناامیدکننده است.

    10
  8. دوستان شما در رابطه با این دانشجو و پایان نامه با توجه به گفته های شما اشتباه بزرگی مرتکب شدند و اتفاقا این اساتید باید تنبیه بشوند تا ابزار دست قرار نگیرند.

  9. من اشتباهی از این دانشجو نمی بینم واقعیت هویت مدرن را گفت اگر شما به طور کلی سنت را کنار بگذارید و هویت مدرن بگیرید مثلا دوست دارید اینجا وسط خاورمیانه که هویت مذهبی و سنتها خیلی مهم و قوی هستند دنبال آلمان می گردید خوب باید به هویت سازی مدرن تن بدید مسلما هویت سازی مدرن بر پایه شاهنامه نیست هر قومیتی دنبال هویت خودش میره باتوجه به پیوستار برونی که قومیتها دارند خوب جدا میشند و اصلا دیگه ایران موضوع عیتشو از دست می ده توی کتاب شلومو زند درباره اسرائیل می گفت چون اسرائیل بر پایه هویت مذهبی شکل گرفته همیشه به بخش مذهبیش باج میده …. ….یک بدبختی که ما در ایران داریم دخالت های شدید بیرونی متاسفانه …

  10. سلام‌بالاخره‌آقا‌کشورقانون‌اساسی‌دارد
    این‌‌قانون‌اساسی‌بایدبطور‌کامل‌اجرا
    شود‌یانه‌اصل‌۱۵‌قانون‌اساسی‌میگوید
    زبانهای‌محلی‌باید‌درکنار‌زبان‌رسمی
    تدریس‌شوداکثریت‌ملت‌به‌قانون‌اساسی
    رای‌دادند‌عقلای‌ملت‌این‌قانون‌را‌نوشتند
    درس‌ادبیات‌برای‌هرزبانی‌درسطوح
    تحصیلی‌باشدتقریبا‌اکثر‌این‌التهابات
    بین‌منتقدین‌مختلف‌ملت‌ازبین‌میرود
    بیت‌المال‌باید‌باترازو‌ی‌مدنظر‌قرآن
    ونهج‌البلاغه‌تقسیم‌گردد‌مامسلمانیم
    وبایدتمام‌اسلام‌رابپذیریم‌درایصورت
    فدراتیو‌هم‌دیگرطرفداری‌نخواهد‌داشت

    1
    3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا