فلسفه و جمهوری اسلامی
حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی با عنوان «فلسفه و جمهوری اسلامی» در کانال تلگرامی خود نوشت:
«به نام خدا
انقلاب مردمی اسلامی به رهبری یک فیلسوف به پیروزی رسید. همراهان او مانند؛ آیت الله مطهری، آیت الله منتظری و آیت الله بهشتی نیز از مدرسین فلسفه بودند همانطوریکه دولت موقت و شورای انقلاب اولیه و شورای عالی قضایی از نام آشنایانِ فلسفه بودند.
همانطوریکه یک فیلسوف در غرب بنام کانت توانست یک نگرش متفاوتی در اخلاق و حقوق پدید اورد، امید آن میرفت که در مشرق زمین به همت والای اندیشمندان فلسفه اسلامی رخدادی ژرف دیده شود.
این امید -بعدازپیروزی انقلاب- با نامه فیلسوفانه امام خمینی به شوروی سابق و چالش کشیدن کمونیسم، جان تازه ای گرفت و چنان سیطره ای پیدا کرد که زمزمه های مخالفانِ فلسفه در حوزه علمیه قم در آن روز پشیزی ارزش نیافت.
الغرض؛ فلسفه از جدی ترین نیازهای انسان امروز است چون میخواهد “بفهمد”، و میخواهد “استدلال کند”، و میخواهد “استدلال بشنود” و “دانستن”؛ یکی از ضرورت ها و نیازهای اوست.
پس اعتراف میکنیم؛
امروز قصه فلسفه بسیار فراتر از نیازهای فکری یونان قدیم و ایران باستان است.
امروز واقعا نیازمندیم که بدانیم در چه جهانی زندگی می کنیم و با این بستر زندگیِ خودچه نسبتی داریم وباید چگونه دراین زمان وزمین روزگار فکر و اخلاق راسپری کنیم؟
امروز کشورداری و حکمرانی که از آن در فلسفه فارابی و ملاصدرا به “سیاست مُدن” شناخته میشود کشورداری را دنبال میکنیم که صحنه های داخلیش مملو از عدالت و کرامت انسانی و لزوماً عاری از دروغ، فریب و اختلاس و نجومی باشد، و نیز صحنه بین المللی آن؛ عاری از جنگ طلبی بوده و به جهان اخلاق و حقوق را نشان دهد و پیکِ پیمان های چند جانبه باشد.
امروز مسئله مهم “حقوق بشر” است و این حقیقتی بیرون از فلسفه و فلسفه ورزی نیست. واقعاً اگر در کشورداری و حکمرانی، حقوق بشر دیده شود نه تنها تهمت و نان بُریدن و حبس و حصر بدون حکم قضایی دیده نمیشود بلکه در فضای رفت آمد زن و مرد سالخورده و کودکانِ معصوم خبری از “تونل وحشت” نخواهدبود.
امروز اگر به “فلسفه و دانستن” احترام گذارده شود؛ “تقلیدکور” ملاک برتری سیاسی نخواهد بود و دیگر نماینده پارلمانش سخنی از “اطاعت مطلق” در برابر حاکمانِ غیرمعصوم مطرح نمیکند.
امروز جامعهی متفکر و جستجوگر قطعا کسی را که دارای ادبیاتِ خشونت باشد و استدلال بر “ارهاب و ترور” دارد را فیلسوف بحساب نمی آورد.
امروز محدودیتِ “انتخاب” در انتخاب کننده و انتخاب شونده با روح “فلسفه و دانستن” و نیز با “میخواهم باشم” در تنافی جدی است .
چه بپدیریم و چه نپذیریم؛ امروز صدها مسئله باید با توجه به “فلسفه و دانستنِ استدلالی” حل و فصل شود. مسائلی چون؛ اخلاق فردی و اخلاق مدیریتی، تمرکز در قدرت، اداره جامعه بر اساس خِرد جمعی، حقوق شهروندی، مسائل زیست محیطی، امور قضائی و قانونِ مورد تسالم شهروندان و نیز احترام به جهان و انعقاد پیمانهایی که تامین کننده نیازهای جامعه و در عین حال گذر از استقلال کشور نباشد، نمونه های آن است.
جای این سوال بصورت جدی باقی است که الان آن روندِ تفکر گرایانه و پاسخگو که بوسیله رهبرِ فیلسوف و همراهان فلسفه داناش مورد استقبال بی نظیر قرار گرفت، در چه مسیری و با چه سرعتی در حرکت است؟!
انتهای پیام
فیلسوف
خوبه ما فلسفه خوندیم بفهمیم این چرندیات که میگی توش نیست
سلام و عرض ادب
برداشت حقیر آن است که فلسفه بخشی از نیازها و امور بشر را چنانچه از قلب سلیم و نیت خدایی تراوش کند , میتواند بر طرف کند .چنانچه نگاه کنیم با فلسفه به تنهایی حتی خانه خود را نیز نمیشود اداره کرد چه رسد به مملکت و… به علاوه مستحضرید از نظریات فلسفی هم خیر برآمده هم شر.
سلام
((امروز جامعهی متفکر و جستجوگر قطعا کسی را که دارای ادبیاتِ خشونت باشد و استدلال بر “ارهاب و ترور” دارد را فیلسوف بحساب نمی آورد))
لزوما گزینه بالا جامع نیست.
به خصوص در مورد فیلسوفان غربی