خرید تور نوروزی

پاسخ شاگرد آیت الله وحید خراسانی به سیدعطاءالله مهاجرانی

«علی خادمی»، از شاگردان آیت الله وحید خراسانی و مدرس حوزه علمیه قم، در یادداشتی به یادداشت سیدعطاءالله مهاجرانی درباره ی اظهارنظری از آن مرجع تقلید [لینک]، پاسخ داد.

متن یادداشت حجت الاسلام آقای خادمی که به انصاف نیوز ارسال شده، در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

از قم به لندن

جناب آقای مهاجرانی

سلام علیکم

ایام ولادت با سعادت رئیسان دین و مذهب را تبریک گفته و آرزوی تبعیت از آن بزرگواران را برای خود و شما دارم.

تأمل شما بر فرمایشات استاد اعظم و مرجع قلیل‌النظیر حضرت آیت الله العظمی وحید دام ظله را خوانده و از آن‌جایی که شما را اهل تحقیق و مطالعه می‌دانم، ضروری دانستم تأملاتی را نسبت به تأمل‌تان عرضه بدارم:

۱. معجزات و کرامات اولیای الهی اعم از پیامبران و امامان و صالحان به تواتر برای ما ثابت شده است و نسبت به اصل آن، هیچ تردیدی وجود ندارد هر چند در صحت برخی از کرامات راه نقد سندی باز است.

۲. سوره مبارکه طه آیه ۹۶ پیرامون برداشتن خاک از زیر پای جبرییل یا اسب جبرییل توسط سامری نص صریح قرآن است و نیز جابجایی تخت و تاج بلقیس که در آیه ۴۰ سوره نمل آمده و توسط یکی از اطرافیان سلیمان نبی که گفته شده عاصف بن برخیا بود را نمی‌توان مستبعد شمرد.

۳. کتاب‌های نامبرده شده، جزو معتبرترین کتب نزد علمای بزرگ شیعه از گذشته تا کنون بوده است؛ آیا می‌توان این کتاب‌ها را نامعتبر شمرد؟ هر چند هیچ کس ادعای صحت تمام مندرجات آن کتب را نکرده ولی ظاهراً اشکال شما منحصر به این کرامت خاص نیست و کلیت چنین مطالبی را مخدوش می‌دانید.

آیا جناب ابن شهر آشوب که مطابق توصیف شیخ حر عاملی فردی عالم، فاضل، ثقه، محدث، عالم به رجال و روایات، ادیب، شاعر و جامع همه خوبی‌ها بود و در بیان محدث نوری به فخر شیعه، تاج شریعت، افضل الاوائل معرفی شده است و یکی از عالمان اهل سنت صلاح الدین صفدی او را چنین معرفی می‌کند: «یکی از سرشناسان شیعه است و در هشت سالگی قرآن را حفظ کرده بود و در علم اصول شیعه به حد نهایی رسید. وی در علوم قرآنی و مشکلات حدیث و اخبار و لغت و… بر دیگران تقدم داشت»، وقت گران‌بهای خود را صرف جمع کردن خرافات و… می‌کند؟

آیا جز این است که او و بسیاری دیگر از بزرگان شیعه مانند سید بن طاوس بر منابعی دسترسی داشتند که اکنون به علل مخلتفی نظیر سوزاندن کتب توسط معاندان و حوادث طبیعی و… از دسترس ما خارج‌اند؟

علامه مجلسی که تنها سیصد و اندی سال پیش از ما می‌زیسته بر منابعی دسترسی داشت که اکنون حتی نسخه ای از آنها به دست ما نرسیده و این خود، مهم‌ترین انگیزه او برای تدوین موسوعه بی نظیر بحار الانوار گردید کما اینکه در دیباچه بحار به این حقیقت تصریح می‌کند.

و آیا این نوع کرامات منحصر به این دو کتاب بوده و کتب متقدمین خالی از آن است؟

و نیز آیا راویان این کرامات همگی مانند ابن سابور (شاپور) جزو مجاهیل اند؟ هر چند مدحی از این راوی به دست ما نرسیده ولی ذمی نیز پیرامونش گفته نشده و نسبت کذب و جعل به وی داده نشده است.

۴. هر چند خطای راویان و نیز ناسخان این جریان در اسم خلیفه عباسی کاملاً محتمل و نظایر فراوانی در تاریخ دارد که بر تاریخ پژوهی چون جنابعالی پوشیده نیست ولی جهت مزید اطلاعتان عرض می‌کنم که تنها در مناقب ابن شهر آشوب و برخی از نسخ خرائج راوندی خلیفه عباسی، متوکل نقل شده است اما در الثاقب فی المناقب و برخی دیگر از نسخ خرائج و نیز اثباة الهداة و بحار نام خلیفه نیامده و همچنین عالم سنی مذهب قرن نهم یعنی ابن صباغ مالکی (متوفای ۸۵۵ ق) در الفصول المهمه ص 269 طبع نجف اشرف این جریان را با سه تفاوت آورده است که شایان تأمل است:

الف: نام خلیفه را معتمد بن متوکل معاصر امام عسگری ذکر کرده، به اصل عبارت ایشان دقت کنید: «…فأمر الخلیفة المعتمد علی اللّه ابن المتوکل بخروج النّاس إلی الاستسقاء…»؛

ب: جریان را نسبت به مصادر پیشین کامل‌تر ذکر کرده که نشان از دسترسی وی به منبعی غیر از منابع پیش‌گفته یا نسخه‌ای غیر از نسخ موجود از  کتاب‌های پیشین دارد؛

ج: راوی را ابوهاشم جعفری معرفی کرده یعنی داود بن قاسم ـ که با سه واسطه به جعفر بن أبی طالب برادر امیر المومنین می‌رسد و از اصحاب سه امام یعنی امام جواد تا امام عسگری بود و بسیاری از کرامات این سه امام را او روایت کرده است ـ و در وثاقت او به سخن جناب نجاشی در رجالش ص 156 اکتفا می‌کنم: «کان عظیم المنزلة عند الأئمة علیهم السلام، شریف القدر، ثقة».

نیز عالم مشهور دیگری از اهل سنت که به بغض با شیعیان شهرت دارد یعنی ابن حجر هیثمی متوفای 974 در الصواعق المحرقه ص ۲۰۷ طبع قاهره جریان فوق را نقل و خلیفه را معتمد بن متوکل دانسته است.

۵. این کرامت و نظایرش (که از نوشته‌تان هویداست همه‌گی آنان را نامعتبر می‌انگارید) نه تنها هیچ مخالفتی با ضروریات مذهب ما پیرامون «مقامات امامان شیعه در پیشگاه الهی» نداشته بلکه هماهنگی کاملی میانشان برقرار است و همان کتاب شریف کافی که با «کتاب العقل و الجهل» شروع شده است، در صفحاتی جلوتر «کتاب الحجه» را منعقد کرده و در ضمن چندین باب، احادیث معتبر و صحیحی پیرامون «مقامات بی‌نظیر امامان شیعه» نقل می‌کند که جریان مورد بحث درباره امام عسکری ع مصداقی از آن کبریات است.

الحمد لله جنابعالی نیز امکان مراجعه و درایت آن روایات را داشته و طبعاً امکان مردود دانستن‌شان را به جهت «تواتر و صحیح السند بودن» نخواهید داشت.

۶. از جنابعالی بعید است به این نکته ساده و بدیهی توجه نداشته باشید که در میان اعراب ـ در گذشته و حال ـ  مرسوم است در همان ابتدای تولد نوزاد علاوه بر اسم، کنیه او نیز به جهت تفأل به بچه‌دار شدنش تعیین می‌شود؛ رییس المحدثین جناب شیخ صدوق متوفای 381 هجری در کتاب عیون أخبار الرضا، ج 1، ص 59، باب 6، حدیث 29 حدیثی را ذکر می‌کند که پیامبر اکرم ص امام حسین ع را در حالی که کودک بود با کنیه خطاب کرده و فرمودند: «مَرْحَباً بِک یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  یا زَینَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِین…».

۷. انکار چنین کراماتی از امامان معصوم علیهم السلام از مؤلف «پیام آور عاشورا» که در دیباچه آن کوشیده خطاب «أَیهَا الْخَلْقُ الْمُطِیعُ، الدَّائِبُ السَّرِیع…»‌ توسط زین العابدین علیه السلام به ماه و نیز خطاب زینب کبری سلام الله علیها را «یا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کمَالا…»  خطابی حقیقی و نه اعتباری جلوه دهد، کاملاً دور از ذهن بود. و سوگمندانه باید گفت: إِنَ ذَا لَعَجِیب.

عجالتاً به همین مقدار اکتفا می‌شود و امیدوارم قلم شما چنانکه توفیق نگارش «پیام آور عاشورا» و «انقلاب عاشورا» را پیدا کرد، در راه تبیین تاریخ اسلام به توفیقات جدیدی دست یابد و مقایسه کاملاً ناصحیح مرجع بزرگ شیعه با … را به بهترین شیوه جبران نمایید.

حوزه علمیه قم
علی خادمی

سخن تامل انگیز مرجع محترم تقلید، جناب آیت الله وحید خراسانی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. انصافاً پاسخ جناب خادمى خارج از موضوع است، جان كلام جناب مهاجرانى « متروك و مجهول » بودن راوى روايت مذكور ابن سابور است در مقابل جناب خادمى به جاى پرداختن به اصل موضوع به مبانى اعتقادى شيعه و … پرداخته است

    1. سلام
      معلومه متنو نخوندی
      این پاسخ داره میگه اون کرامت راوی دیگری دارد که کاملا معلومه
      ابوهاشم جعفری
      و نقل او ربطی به نقل اول که مجهوله نداره
      دقت کن لطفا

      1
      1
  2. اینکه منابع علامه مجلسی در دسترس نیست . شاید اصلا منابعی نبوده که در دسترس باشد یا نباشد.با این حساب شما از کتابی دفاع میکنید که میفرمایید سابقه ای از منابعش در دسترس نیست.همین نکته شک برانگیزی است.بهتر نیست فقط به قران و نهج البلاغه مراجعه کنید..بسیاری کتب در دوره های قبل ایشان به عنوان منابع در دسترس بوده و هست.

    1. عزیزم
      منبع نزد علامه مجلسی بوده که محتواشو در بحار اورده و گرنه از جیبش که اضافه نکرده یا خدای نکرده جعل که نکرده
      در ضمن برخی منابع موجود نیست نه همه منابع

    2. بابا چرا از خودتون حرف در میارید، کجا بحار منابع نداشته….
      آب می بندید به موضوع همینطور ها..

  3. سلام ،
    آقای مهاجرانی ! تو را بخدا هیچ پاسخی ندهید و اجازه بدهید این بحثها خاتمه پیدا کند ! ما مشکلات زیادی داریم ! از شما خواهش میکنم بیایید درون مردم و مشکلات عدیده ما ! اینهمه بینا ت داریم که میشود راجع به آنها سخن گفت ! قربان شما بروم ! دیگه پاسخ ندهید!

    1. حرفایی می‌زنی ها، برادر!
      یه بحث علمی که ضمنش چهار نکته هم گیرِ مخاطب میاد، چیکار به عدم پرداختن به “مشکلات زیاد و عدیده” داره آخه؟! 🙂

    2. درود جناب ابوالقاسم، همين مباحث غير ضروري است که شده بلاي جان جامعه و مردم و بقول آقايان نخبگان. بجاي اينکه به مشکلات ملموس و روزمره خودمان برسيم و فکري بحال آنها بکنيم، يقه همديگر را مي دريم که فلان رجالي است يا نه، بهمان …

      1. ی سوال
        این حرف شما اگه درست باشه متوجه جناب مهاجرانی میشه که این نقد رو شروع کرد یا جناب خادمی که پاسخ داد
        لطفا انصاف داشته باشیم اینجا انصاف نیوزه ها

  4. سالهاست بلکه سده هاست در مورد موضوعاتی انرژی صرف میکنند که به هیچ عنوان “تحقیق پذیر” ودر نتیجه اثبات پذیر نیستند. …

  5. پاسخ شاگرد آیت الله وحید پاسخ خوب شایسته ای بود خدا وجود نازنین مرجع بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی را برامون حفظ کنه

  6. نویسنده محترم در ابتدای امر مساله ای را به سهو به قرآن کریم نسبت می دهد. می فرماید:
    “سوره مبارکه طه آیه ۹۶ پیرامون برداشتن خاک از زیر پای جبرییل یا اسب جبرییل توسط سامری نص صریح قرآن است”
    یعنی “اثر رسول” قرآن را به خاک زیر پای جبرئیل یا اسب جبرئیل تفسیر کرده و آنرا تعالیم انبیا ندانسته و بعد هم تفسیر خود از قرآن را “نص صریح قرآن” معرفی کرده است. خوب نیست جای این همه مدعا از عمرو و زید آوردن، کمی در باب قرآن بیشتر دقت می کردند؟
    چون حر عاملی از بزرگان اخباریون-فرقه ای که هر حدیث صحیح و ناصحیحی را قبول دارد- و نیز محدث نوری از ابن شهرآشوب تعریف کرده اند، می فرماید مگر می شود مطلوب این دو فرد، وقت صرف خرافات کند؟ پاسخ این است که بله می شود!
    این که سعید بن طاووس و ابن شهرآشوب به منابعی دسترسی داشته اند که امروز از بین رفته است را بر اساس کدام دلیل می فرماید؟ خودشان چنین ادعایی کرده اند؟ کسی در باب ایشان چنین چیزی گفته؟ یا تلاشی ست برای استتار جهل کسانی که عالم می پندارندشان؟

  7. هم پرسش جناب مهاجرانی و هم پاسخ جناب خادمی عالمانه و نتیجه تحقیق تاریخ بوده است
    هم پرسش با مطالعه متون و منابع و بدون سوءنیت به دین و مرجعیت مطرح شده و هم اینکه پاسخ اینبار بدون تخریب شخصیت پرسشگر (البته طعنه هایی زده شده) و تکذیب گذشته ایشان و بیسواد و کافر خواندن ایشان و با استفاده درست از سایر منابع و مأخذها ارایه شده است.
    در کل استفاده کردم و لذت بردم
    مطالعه تاریخ بخصوص تاریخ ادیان همیشه هیجان انگیز است
    از انصاف نیوز بخاطر فراهم نمودن بستر بحث های اینچنینی تشکر میکنم

    1. اشکالات جناب مهاجرانی بر مطالب مطرح شده توسط مرجع عظیم الشأن تقلید کاملا به جاست و پاسخ جناب خادمی هم خارج از موضوع است و هم از نظر علمی برای مخاطبین قانع کننده نیست و لذا جا دارد که مرجع محترم تقلید پاسخ علمی و قانع کننده ارائه کنند وگرنه ذهن مخاطبین با طرح مسائل دچار شبهه شده و اثرات نا مطلوب بر جا خواهد گذاشت.

  8. با سلام
    پاسخ بسیار جامع و کاملی حول این شبهه ایراد کردین.
    چه خوب است به جای تکفیر و برخورد تعصبانه با این اشخاص که نهایتا باعث قوت گرفتن شبهاتشان در جامعه می شود افرادی متخصص در فضای علمی پاسخ این شبهات دقیق را تبیین کنند تا مجالی برای گسترش این دست مطالب در جامعه علمی کشور و به تبع در اذهان عمومی پیدا نشود…
    با تشکر

  9. بنام خداوند جان آفرین
    حکیم سخن در زبان آفرین
    ابتدا وظیفه میدانم از جناب آقای خادمی تشکر کنم که علاوه بر پاسخ مودبانه و محترمانه، نسبت به جایگاه علمی، پژوهشی و خدمات دینی ناقد انصاف را مراعات کرده اند. اصل این رفتار پسندیده است که زمینه ساز تضارب آراء می شود و نتیجه اش ارتفاع اندیشه ها و ارتقاء بهره عمومی خواهد شد.
    و اما بعد! من هم معتقدم اصل اشکال ناقد پاسخ داده نشده است. از این سنخ اشکالات را فقط آقای مهاجرانی نیست که مطرح می کند، مرحوم مطهری، مرحوم صالحی نجف آبادی و بسیاری دیگر هم فراوان دارند. هرگز نباید بزرگی نام بزرگان یا اشتهار آنان مارا از کار محققانه و التزام به نتیجه باز دارد.قولوا الحق ولو علي انفسكم (علي «ع»).

    1. یعنی نقد جناب مهاجرانی که مرجع تقلید حاضر و بسیاری از بزرگان گذشته رو به خیال پرداز و تعبیرهای بسیار زشت متهم کرده اسمش کار علمی و محققانه س؟؟؟!!!
      ایشون نمیتونست سوالاتشو بدون چاشنی بی احترامی به علما مطرح کنه؟؟؟!!!

      1. طاهاى عزيز ! اگرچه مشقت شما در پاسخ و انتقاد به اكثر دوستان مفهوم و ماجور است ؛ اما چه طبع نازكى داريد ؟! چرا فقط كلمات انتقادى دكتر مهاجرانى را ديده ايد ؟! پس تعاريف و تماجيدش چه ميشود ؟!
        اگر ادبيات يا نحوه انتقاد خود آيه الله را نسبت به بعض اشخاص ميديديد چه مى گفتيد ؟! بررسى كنيد و ببينيد ايشان در باره آيه الله هاى يكشبه چه فرموده اند !
        در مورد انتقادتان نسبت به حقير كه متن را نخوانده ام ! آخر جنابعالى از كجا اطمينان پيدا كرديد كه من متن را نخوانده ام ؟!
        فرضاً روايت مورد مناقشه راوى ديگرى بنام ابوهاشم جعفرى هم داشته باشد ، بسيار خوب ! ثم ماذا ؟! مگر وجود راوى ديگر ضعف سند را جبران تواند كرد ؟! اين روايت مرسل است ، چرا ؟ چون فاصله زمانى ابن صباغ با كسيكه مستقيماً از او روايت ميكند – ابوهاشم – دست كم پانصد سال است ! فصول المهمه اگرچه اختصاص به فضائل ائمه دوازده گانه دارد اما متاسفانه براى هيچيك از رواياتش هيچگونه سند و منبعى ذكر نشده است.لذا همه حرف در باره اين روايت است و نه چيز ديگر كه شما پنداشته ايد !

  10. باسلام
    ازفردروشنفکروآگاهی مثل دکترمهاجرانی بعیدمیدانستم که درموردکنیه که دراعراب ازهمان نوزادی وهنگام تولدبه فرزندانشان میدادند،اطلاع نداشته باشند.پاسخ های آقای خادمی بنظربنده بسیار آگاهانه وعلمی بودوجای هیچ شبهه ای باقی نمی‌گذارد.

    1. جناب، اطلاع از کنیه دارند، منتهی اگر مطلع باشید در مورد حضرت حجت با توجه به اختفای نام ایشان، خواندن پدر به نام پسر (پدر فلانی: ابا …) در مورد ایشان را با این بخش از تاریخ که اختفای نام امام دوازدهم (محمد) را روایت می کند، متناقض شمرده اند

  11. چه لزومی داره ما اشتباه یک طلبه ویا یک عالم دینی را با هزارصغرا وکبری کردن توجیه کنیم،خدا به خاطر استخوان پیامبر باران فرستاد.اصلا از کجا معلوم اصل روایت غلط باشد وچنین اتفاقی نیفتاده باشد. […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا