خرید تور تابستان

آنچه از ساواک‌ نمی‌دانیم

وبسایت ویکی فقه نوشت:

«ساواک (اسفند ۱۳۳۵ – بهمن ۱۳۵۷)، با نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور، مهم‌ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی ایران که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ توسط آمریکا تاسیس و قانون آن در مجلس سنا و مجلس شورای ملی، تصویب شد.

هدف اصلی تشکیل ساواک تامین امنیت و حفظ ثبات رژیم پهلوی بود. از اهداف دیگر تشکیل ساواک می‌توان به مقابله با کمونیسم، سرکوب گروه‌های مخالف حکومت شاه، حفظ استعمار در ایران و خاورمیانه و نیز حفظ منافع دربار و سرمایه‌داران و اشاعه‌ فرهنگ استعماری و سرکوب فرهنگ انقلابی ضد امپریالیستی ‌اشاره کرد.

از وظایف ساواک می‌توان جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور، مقابله با اعمال و گروه‌های جاسوسی، جلوگیری از فعالیت تشکل‌های غیر قانونی، جلوگیری از توطئه بر ضدّ امنیت کشور و غیره را نام برد.

ساواک با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل در ارتباط بود و سازماندهی، آموزش‌ها و تجهیزات را از آنان دریافت می‌کرد.

دوره عمر ساواک بیست و دو سال و به چهار دوره تقسیم می‌شود. فعالیت ساواک به مسائل امنیتی محدود نمی‌شد، بلکه به مرور در تمام شئون کشور دخالت می‌کرد و در واقع، قدرتی مافوق قدرت دولت بود.

با توجه به سوابق و عملکرد این نهاد در ایجاد نارضایتی عمومی، عوامل حکومت پهلوی بر آن شدند با انحلال این سازمان، فضای ملتهب کشور را آرام نمایند. این موضوع در نهایت با طرح پیشنهاد انحلال ساواک توسط دولت بختیار در ۴ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به عنوان لایحه انحلال ساواک در مجلس ملی و مجلس سنا به تصویب رسید.

در دوره رضا شاه، فعالیت‌های مضره (فعالیت‌های خرابکارانه و به‌هم‌زننده نظم و امنیت کشور) مورد رسیدگی قرار گرفت. نظمیه با تمام توان خود به انجام این وظیفه پرداخت و در زمان ریاست سرپاس مختاری حتی به درون خانواده‌ها نیز راه یافت.

با قدرت یافتن رضا شاه و تثبیت پایه‌های رژیم او، قدرت نظمیه نیز افزایش یافت. رضا شاه و اطرافیان او نظمیه را جهت برقراری نظم و امنیت و سرکوب مخالفان و به اصطلاح جلوگیری از جنایات و تعدیات و دسیسه‌های عمال بیگانه و در واقع برای حفظ رژیم لازم و ضروری می‌دانستند و به همین دلیل در حفظ و تقویت آن می‌کوشیدند.

یکی از ارکان نظمیه در زمان رضا شاه «دایره سیاسی» بود که همان شعبه پلیس مخفی دوره سوئدی‌ها (در زمان وزارت جنگ رضا خان) است. این دایره مستقیماً زیر نظر رییس کل نظمیه اداره می‌شد.

علاوه بر نظمیه و دایره سیاسی آن، در ارتش رکن دو، وظیفه اطلاعات و ضد اطلاعات را بر عهده داشت. رکن دو، اطلاعات را از کشورهای مورد نظر به وسیله وابسته‌های نظامی دریافت می‌کرد. در لشکرها نیز رکن دو وجود داشت که به فرمانده لشکر گزارش می‌دادند نه به رکن دو. در هنگ‌ها هم یک افسر وجود داشت که وظیفه رکن دو را انجام می‌داد ولی به این نام خوانده نمی‌شد و جزء افسران هنگ به شمار می‌آمد.

در آن زمان، رییس رکن دو ستاد ارتش مهم‌ترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار می‌رفت و از نظر اطلاعات نظامی و حتی غیرنظامی برجسته و یکه‌تاز بود.

اما با این وجود، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و گسترش جو وحشت ناشی از اقدامات شهربانی در مسائل اطلاعاتی در جامعه، نقش اصلی را اطلاعات انگلیسی‌ها ایفا می‌کرد که به قول فردوست در موارد مهم به رضا شاه کمک می‌کردند.

با برکناری رضا شاه و محاکمه مختاری و نیز تبلیغاتی که علیه شهربانی راه افتاد، شهربانی قدرت و اعتبار پیشین خود را از دست داد.

رؤسای شهربانی در سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰، هم به دلیل برقراری حکومت نظامی که قسمت اعظم اختیارات شهربانی را به خود اختصاص داده بود و هم به سبب حالت انفعالی که در افسران و ماموران شهربانی به وجود آمده بود، قدرت و اختیار زیادی نداشتند.
آخرین رییس نظمیه قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در دوران محمد مصدق نقش سیاسی مهمی ایفا کرد، سرتیپ افشار طوس بود که روز اول اردیبهشت ۱۳۳۲ با توطئه مخالفان مصدق ربوده و به قتل رسید.

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با وجود همکاری ارتش و شهربانی برای ایجاد امنیت و حفظ ثبات پایه‌های رژیم، هنوز رابطه‌ای منسجم و سازمان‌یافته بین تمام ارگان‌های ضد مردمی و سرکوبگر ـ که از دید رژیم لازم به نظر می‌رسید ـ به وجود نیامده بود، از این‌رو محمدرضا شاه در صدد تثبیت پایه‌های حکومت خود برآمد. از طرف دیگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا ـ که منافع عمده‌ای در ایران و منطقه داشتند ـ حفظ امنیت و تثبیت حکومت دیکتاتوری و استبدادی محمدرضا شاه را ضروری می‌دانستند. لذا با همکاری رژیم به تشکیل و تقویت نیروهای پلیس و امنیتی آن همت گماشتند، ساواک مهم‌ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی بود که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ توسط آمریکا تاسیس شد و پس از تصویب قانون آن در مجلس سنا و مجلس شورای ملی، کار خود را رسما از سال ۱۳۳۶ آغاز کرد.

روز دهم مهر ۱۳۳۵ اولین تشکل اطلاعاتی در ایران که نطفه تاسیس ساواک شد تحت عنوان «سازمان امنیت» در هیات دولت به تصویب رسید و کار خود را در فرمانداری نظامی آغاز کرد. در آخرین روزهای زمامداری حسین علاء، لایحه تشکیل «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (س. ا. و. ا. ک) به تصویب مجلسین رسید. قبل از ساواک، بختیار فرماندار نظامی تهران دو سازمان اطلاعاتی در اختیار داشت: «رکن دو ارتش»، که وظیفه‌اش تصفیه مخالفین رژیم در ارتش بود و «کارآگاهی»، که در کشف جریان‌های سیاسی مخالف عمل می‌کرد و نیروهای شهربانی را هم در اختیار داشت.

آغاز به کار سازمان امنیت ابتدا پس از تصویب هیئت دولت در دهم مهرماه ۱۳۳۵ بود که به نوشته مطبوعات از آن تاریخ «معاونین سازمان امنیت در فرمانداری نظامی مشغول کار شدند.» و اعلام شد که «تشکیل سازمان امنیت احتیاجی به اجازه مجلسین ندارد زیرا یک اداره عمومی است که اجازه تشکیل آن با هیئت وزیران است.» لایحه قانونی که متضمن «وظایف و اختیارات» سازمان مزبور است نیازمند تصویب و رسمیت قانونی بود. در ۱۹ آبان ۱۳۳۵ خبر دیگری انتشار یافت که «مقدمات تاسیس سازمان امنیت فراهم شد و محل آن در خیابان ایرانشهر استقرار یافت و ۳۵ نفر از افسران و درجه‌داران ستاد ارتش در اختیار این سازمان قرار گرفتند.» در واقع ساواک پیش از تصویب لایحه قانونی عملاً فعالیت خود را آغاز کرد. لایحه مزبور، که به موجب آن رییس سازمان مذکور معاون نخست ‌وزیر بود و بودجه آن نیز جزء بودجه «نخست ‌وزیری «محاسبه می‌شد، در ۱۰ بهمن ۱۳۳۵ به تصویب سنا رسید. در ۲۳ اسفند نیز مجلس شورای ملی، بدون بحث و مخالفت، قانون تشکیل ساواک را که سنا تصویب کرده بود، تصویب نمود.

علاوه بر ساواک، واحدهایِ پلیسی شهربانی، گارد شاهنشاهی، ژاندارمری و نیز واحدهای اطلاعاتی و سرّی رکن دوم ارتش، بازرسی شاهنشاهی و دفتر ویژه اطلاعات، وظیفه حفظ امنیت در قلمرو و حکومت شاهنشاهی ایرانی را عهده‌دار شدند. ‌[۱۱] سازمان بازرسی شاهنشاهی در سال ۱۳۳۷ پس از کشف کودتای نافرجام قرنی و دفتر ویژه اطلاعات در سال ۱۳۳۸ با هماهنگی «شاپورچی» به دستور انگلیسی‌ها تاسیس شد.

تشکیل ساواک در ابتدا دلایل مختلفی داشت؛ از جمله: رسوایی شدید فرمانداری نظامی و شیوه‌های آن، وجود تضاد میان ادعاهای دولت مبنی بر وجود آزادی و ادامه حکومت نظامی، نیاز به دستگاه جاسوسی منظم‌تر از رکن دوم ارتش و آگاهی شهربانی را می‌توان نام برد.

علت اصلی و هدف اصلی از تشکیل ساواک را تامین امنیت و حفظ ثبات رژیم پهلوی می‌توان دانست. ‌

مادّه‌ اول قانون تشکیل ساواک، هدف از تاسیس آن سازمان را این‌گونه بیان می‌کند: «برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه که مضرّ به منافع عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور ـ ‌وابسته به نخست‌وزیری‌ ـ تشکیل می‌شود و رئیس ساواک سمت معاونت نخست‌وزیر را داشته و به فرمان اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی منصوب خواهد شد.»

آمریکا برای حفظ امنیت خود در خاورمیانه به تشکیل ساواک در ایران مبادرت کرد تا منافع خود را در خاورمیانه حفظـ، و مخالفان را سرکوب کند. ‌بخش امنیت داخلی ساواک (اداره کلّ سوم) مهم‌ترین بخش سازمانی در سراسر این دستگاه سرکوبگر بود و گروه‌ها و سازمان‌های مختلف، همچون: حزب توده، جبهه ملی، روحانیان و نیز افکار عمومی و نهادهای همگانی چون: دانشگاه‌ها، آموزشگاه‌ها و… ‌را زیر نظر داشت. ‌نقش داخلی ساواک از اختناق و اعمال فشار محض، بسیار فراتر می‌رفت.

علاوه بر هدف اصلیِ حفظ امنیتِ داخلی و حفظ پایه‌های رژیم پهلوی، اهداف دیگری را نیز برای تاسیس ساواک می‌توان ذکر کرد:

شاه بنا به خواست آمریکا ـ که به طور طبیعی مخالف مارکسیسم و کمونیسم بود ـ از ساواک برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم به ایران استفاده می‌کرد. ‌ آمریکا با همین حربه تبلیغاتی (طرح مسئله خطر کمونیسم‌) ساواک را در ایران تاسیس کرد. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» خود، علت تاسیس ساواک را جنگیدن با خرابکاری کمونیست‌ها و پایان‌دادن به فعالیت‌های مخرب حزبی در داخل و خارج ذکر کرده است. ‌در واقع، مسئله خطر کمونیسم، توجیه‌کننده حضور سیاسی، نظامی، اقتصادی آمریکا در ایران و کشورهای منطقه بود. ‌

هدف از تشکیل این سازمان، مبارزه علیه کمونیسم، ایجاد امنیت و تمرکز نیروهای امنیتی عنوان شد ولی ساواک در عمل پا را از حدود وظایف قانونی خود فراتر نهاد و با ایجاد رعب و وحشت و حاکم کردن جو خفقان و سرکوب، سعی داشت از فروپاشی پایه‌های نظام دیکتاتوری شاه جلوگیری کند، لذا با کنترل و زیر نظر گرفتن دولت‌مردان و کارکنان و کارمندان ادارت، نمایندگان مجلس شورای ملی، سناتورهای مجلس سنا و احزاب دولتی سعی داشت از رسوخ نیروهای مخالف رژیم در بدنه دولت جلوگیری به عمل آورد و هر مخالفتی را در نطفه خفه کند. ساواک حتی تلاش داشت به انحاء مختلف در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های وزراء و رؤسای سازمان‌ها، نمایندگان مجلس، سناتورها و نیز احزاب دولتی دخالت کند و به همین منظور سعی می‌کرد نیروهای مورد قبول خود را در پست‌های کلیدی وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌ها و… بگمارد.

ساواک همچنین بر آن بود تا با در دست گرفتن رسانه‌های گروهی، از جمله صدا و سیما و مطبوعات و نیز کنترل و نظارت بر چاپ کتاب، افکار عمومی را به نفع رژیم تغییر دهد و به همین منظور سانسور شدیدی در مورد آنها اعمال می‌کرد، از این‌رو تولیدات فرهنگی بیش از پیش دولتی شده بودند.

یکی از وظایف مهمی که بر عهده ساواک گذاشته شده بود، سرکوب گروه‌های مخالف رژیم بود. نیروهای چپ، گروه‌های چریکی، جبهه ملی و روحانیون از جمله گروه‌های مخالف رژیم شاه بودند که ساواک برای مقابله با هر کدام حربه‌ای را در نظر گرفته بود. ساواک تا اواسط سال ۱۳۵۶ توانست با سیاست‌های مختلف خود علیه مخالفان و نیز کنترل دولت‌مردان و کارمندان دولت و…. به حفظ و بقای حاکمیت رژیم پهلوی کمک کند. بنابراین می‌توان گفت که ساواک با اعمال شکنجه‌های جسمی و روانی مخالفان رژیم و پخش شایعات و تبلیغات کذایی و در نتیجه ایجاد جو اختناق و رعب و وحشت در بین مردم از یک سو و شناسایی و سرکوب نیروهای مخالف سیاسی ـ‌ مذهبی از سوی دیگر و همچنین کنترل دولت مردان و نمایندگان مجلسین به سان چشم و گوش شاه، نوعی امنیت ظاهری اما دروغین و شکننده ایجاد نمود که حداکثر تا پاییز ۱۳۵۶ (اوج‌گیری انقلاب اسلامی) توانست به بقای حاکمیت مطلقه پهلوی کمک نماید. اما با بالا گرفتن اعتراضات مردمی، به ویژه اوج‌گیری نهضت مردمی ـ مذهبی امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) ساواک دیگر نتوانست به تداوم حیات رژیم کمک کند.

ساواک بر خلاف عملکرد خود در سال‌های متمادی از تاسیس تا ۱۳۵۶، در روزهای اوج‌گیری نهضت مردم و پیروزی انقلاب اسلامی عملاً از صحنه فعالیت‌ دور افتاد و فعالیت چشمگیری در سرکوب مبارزات از سوی این سازمان دیده نشد. حتی تحلیل‌گران و مفسرین اطلاعاتی ساواک نیز نتوانستند با ارائه راه‌حل‌های به موقع و مناسب جلوی رشد فزاینده‌ انقلاب اسلامی را بگیرند.

تامین منافع امپریالیسم، دربار و زمینداران، از اهداف دیگر ساواک بود؛ زیرا آنها روحانیت، روشنفکران مبارز، کارگران و دهقانان را مانعی در راه رسیدن به اهداف خود می‌دیدند. ‌[۲۲] ساواک، وظیفه سرکوب این گروه‌های مبارز را داشت. ‌ساواک برای این سرکوب و برای اهداف استعماری به طور مداوم با سازمان‌های جاسوسی سیا و موساد و نیز سازمان‌های جاسوسی ترکیه و پاکستان ارتباط داشت.

آمریکا برای حفظ و تامین منافع خود، سعی داشت، فرهنگ اصیل مردم یک سرزمین را از بین ببرد و فرهنگ مبتذل خود را غالب کند. ‌سرکوب شدیدِ فرهنگ ملی ‌ـ ‌مذهبی و ضد امپریالیستی، بعد از کودتای ۲۸ مرداد به دستِ ساواک ـ که با خفقان و سانسور همراه بود ـ نشان‌دهنده یورش سیا و سایر سازمان‌های جاسوسی غرب به سنّت‌های اصیل مذهبی‌ ـ‌ ملی و انقلابی جامعه بود. ‌ساواک، وظیفه سرکوب فرهنگ ضد استعماری و انقلابی مردم را بر عهده گرفت و تمام تلاش خود را در اشاعه فرهنگ بی‌بند و باری به کار برد.

در ماده ۲ قانون تشکیل ساواک، وظایف ساواک بدین قرار عنوان شده بود:

الف – تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.
ب – تعقیب اعمالی که متضمّن قسمی از اقسام جاسوسی است و عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام می‌کنند.
ج- جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی که تشکیل و اداره کردن آن غیرقانونی اعلام شده یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیت‌هایی که مرام و یا رویه آنها مخالف قانون اساسی است.
د – جلوگیری از توطئه و اسباب‌چینی بر ضدّ امنیت کشور.
ه – بازرسی و کشف نسبت به بزه‌های مندرج در دیگر قوانین مصوب در ۱۳۱۴، ۱۳۱۰ و ۱۳۱۷.

بر طبق ماده ۳ این قانون، ماموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حیث طرز تعقیب بزه‌های مذکور در این قانون و انجام وظایف، در زمره ضابطین نظامی محسوب می‌شدند و از این حیث دارای کلیه اختیارات و وظایف ضابطین نظامی بودند؛ ضمناً طبق همین ماده، از تاریخ تصویب این قانون، رسیدگی به کلیه بزه‌های مذکور در آن، در صلاحیت دادگاه‌های دایمی نظامی قرار می‌گرفت. سرتیپ منوچهر‌ هاشمی که مدت پانزده سال مدیر کل ضدجاسوسی ساواک بوده است در مورد لایحه تاسیس ساواک می‌نویسد: «… از لحاظ قانونی و حقوقی انسانی بسیار مترقی و معتدل‌تر از “قانون امنیت اجتماعی” دکتر مصدق و قانون‌های مشابه در بسیاری از کشورهای دیگر بود. ولی… طی حیات بیست و دو ساله خود… از محدوده قانونی خود خارج شد و به مرور زمان… به (صورت) قدرت فائقه فوق قانون درآمد و بدتر از آن، این قدرت فائقه به جای اینکه در خدمت کشور درآید، کشور را در خدمت خود درآورد.»

ساواک از ابتدا زیر نظر مستقیم شاه قرار گرفت و به گفته فردوست، «هیچ مقامی به جز محمدرضا حق دخالت در امور… ساواک را نداشت حتی نخست ‌وزیر.»

«ساواک» علاوه بر همکاری با سازمان‌های اطلاعاتی ‌ـ‌ امنیتی داخلی با سازمان‌های جاسوسی دنیا خصوصاً سازمان جاسوسی آمریکا (سیا (C. I. A.)) و سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) نیز همکاری داشت. ‌بعد از تشکیل ساواک، نیروهای سیا به ساواک آمدند و کارکنان و مسئولانش را آموزش دادند. ‌سیا و ساواک، همکاری‌های دیگری نیز با هم داشتند. ‌فردوست می‌نویسد: «از سال ۱۳۳۵، ساواک توسط ۱۰ مستشار آمریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است… ساواک دو وظیفه اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان «سیا» و «اف. بی. آی (F. B. I)»

سیا، ساواک را در مشت خود داشت و هر چه به آنها مخابره می‌کرد، بدون چون و چرا انجام می‌شد. ‌رئیس سیا در تهران، مرتب با شاه، رئیس ساواک و نمایندگانش ارتباط داشت. ‌ساواک نیز در آمریکا نماینده داشت و به عنوان یکی از اعضای نمایندگی ایران در سازمان ملل فعالیت می‌کرد. ‌همچنین این دو سازمان، اخبار و اطلاعات لازم را به یکدیگر می‌دادند. ‌

در دهه ۵۰ روابط این دو بیشتر شد. ‌در سال ۱۳۵۲ سیا مرکز فرماندهی خود را در خاورمیانه به ایران منتقل کرد. ‌به این ترتیب، سیا حضور خود را در ایران افزایش داد. ‌پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال لانه جاسوسی آمریکا، ارتباط گسترده سیا و ساواک و نیز دخالت سیا و آمریکا در امور کشور را آشکار کرد. ‌

علاوه بر سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) نیز در رژیم گذشته با ساواک همکاری داشت. ‌در سال ۱۳۳۹ گروهی از ماموران موساد برای آموزش کارکنان ساواک به ایران آمدند. ‌همچنین آنان (ماموران موساد) در موارد دیگر مانند: فروش وسایل جاسوسی، تبادل اخبار لازم و مورد نظر با ساواک همکاری داشتند. ‌

آمریکا، انگلیس و اسرائیل در سازماندهی، آموزش و تجهیز ساواک از ابتدای شکل‌گیری نقش اساسی را دارا بودند و در واقع این سازمان را به یکی از ابزارهای اصلی تداوم وابستگی رژیم شاه به غرب تبدیل کردند.

ساواک از سه قسمت اصلی تشکیل شده بود:

حوزه ریاست، ادارات کل و ساواک‌ها (ساواک تهران و سایر شهرها). ‌همچنین ساواک، نمایندگی‌هایی در سایر کشورها داشت. ‌

۱. ‌حوزه ریاست: حوزه ریاست ساواک در نموداری که در سال ۵۲ تهیه شد، شامل قسمت‌های ذیل بود: ۱. ‌دفتر ریاست ساواک؛ ۲. ‌دفتر قائم مقام ساواک؛ ۳. ‌صندوق ویژه؛ ۴. ‌مشاوران رئیس ساواک؛ ۵. ‌کنترلی؛ ۶. ‌بازرس کلّی؛ ۷. ‌دبیرخانه شورای امنیت ملی؛ ۸. ‌پیمان‌ها. ‌[۲۸]

۲. ‌ادارات کلّ ساواک:
۱. ‌اداره یکم، امور اداری؛ ۲. ‌اداره کلّ دوم، جمع‌آوری اطلاعات خارجی؛ ۳. ‌اداره کلّ سوم، امنیت داخلی؛ ۴. ‌اداره کلّ چهارم، حفاظت؛ ۵. ‌اداره کلّ پنجم، فنی؛ ۶. ‌اداره کلّ ششم، امور مالی؛ ۷. ‌اداره کلّ هفتم، بررسی اطلاعات خارجی؛ ۸. ‌اداره کلّ هشتم، ضد جاسوسی؛ ۹. ‌اداره کلّ نهم، تحقیق. ‌

ساواک در خارج از کشور، دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور را کنترل می‌کرد و برای این امر با پلیس سایر کشورها نیز همکاری متقابل داشت. ‌همچنین ساواک بر رفتار دولت، مجلسین و احزاب کنترل کامل داشت و اعمال آنان را به شاه گزارش می‌داد. ‌

ساواک بر عملکرد احزاب و گروه‌های مختلف چه مذهبی و چه غیرمذهبی کنترل کامل داشت و هر‌گونه اعتراض و عملکرد علیه شاه را به شدت سرکوب می‌کرد. ‌

فعالیت ساواک به مسائل امنیتی محدود نمی‌شد، بلکه به مرور در تمام شئون کشور دخالت می‌کرد و در واقع، قدرتی ما فوق قدرت دولت بود. ‌۲۰ سال از عمر ساواک به ۴ دوره تقسیم می‌شود.

دوره اول

این سازمان از سال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۰ چهره خود را آشکار کرد و “تیمور بختیار” ـ که به سبب جنایاتش زبانزد مردم است ـ در راس این تشکیلات قرار گرفت. ‌ساواک به اقتضای رابطه دولت ایران با آمریکا، تحت تعلیم سیا بود و قدرت گرفت. ‌در سال ۴۰ بختیار به سبب تغییر جوّ سیاسی و به علت رقابت قدرتی که با شاه پیدا می‌کند، از ریاست ساواک کناره گرفت. ‌

دوره دوم

این دوره مقارن با انقلاب سفید است. ‌با صلاحدید آمریکا، رژیم از شدت اختناق خود کاست و ساواک را از خشونت منع کرد. ‌ریاست این دوره با پاکروان است که در مقایسه با تیمور بختیار و نصیری (که پس از بختیار به جانشینی او منصوب شد) ملایم عمل کرد. ‌رژیم در این دوره تا مرحله نابودی پیش رفت و حوادث ۱۵ خرداد را پشت سر گذاشت که کم‌کم توان خود را با هدایت مستشاران آمریکایی، تقویت ساواک و تشکیل مجلس بیست و دوم بازیافت. ‌

دوره سوم

این دوره که سیزده سال دوام یافت، مقارن با نخست وزیری هویدا بود. ‌ساواک هیچ مسئولیتی در قبال جان و مال مردم از خود نشان نمی‌داد و گروه‌های مراقبت تشکیل داد، هر کس را به هر اتهامی که می‌خواست دستگیر می‌کرد و برای به دست آوردن اطلاعات به شکنجه‌گاه‌ها روانه می‌ساخت. ‌

بودجه رسمی ساواک در سال ۵۱ به ۲۵۵ میلیون دلار و سال بعد به ۳۱۰ میلیون دلار می‌رسید که بودجه محرمانه ساواک از این رقم‌ها جدا بود. ‌حقایق مربوط به قساوت‌های ساواک، شهرت جهانی یافت. ‌دبیر کل سازمان عضو بین‌الملل در سال ۱۹۷۵ اعلام کرد، کارنامه هیچ کشوری در جهان درباره حقوق بشر، سیاه‌تر از کارنامه ایران نیست. ‌

انتشار گزارش‌های سازمان عضو بین‌الملل و کمیسیون جهانی حقوق بشر و حقوق‌دانان، ضربه محکمی به اعتبار رژیم وارد ساخت. ‌رژیم مدعی شد که هیچ‌یک از زندانیان، اتهامات سیاسی ندارند و همه از مجرمان معمولی‌اند. ‌روزنامه تایمز در ۹ ژوئن ۱۹۷۷ از قول شاه، رقم مجرمان سیاسی را ۲۲۰۰ نفر نوشت؛ ولی همان زمان، ناظران خارجی، ارقامی بین ۲۵ تا صد هزار نفر را ذکر کرده‌اند. ‌

مهم‌تر از تعداد زندانیان، رویه شکنجه آنها بود. ‌خبرنگاران خارجی در محاکمات شرکت می‌کردند و آثار باقی‌مانده از این شکنجه را می‌دیدند و به دنیا منعکس می‌کردند. ‌از میان این افراد می‌توان به روحانیانِ شکنجه شده‌ای اشاره کرد که از یاران امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) بودند؛ از جمله: “آیت‌االله ‌سعیدی” و “آیت‌الله ‌غفاری” که در دی ماه ۵۳ به علت شکنجه‌های زیاد به شهادت رسیدند.

دوره چهارم

این دوره مقارن با یکی دو سال آخر عمر رژیم است که دولت، فضای باز سیاسی اعلام کرد. ‌رژیم ادعا کرد که شکنجه را پایان داده است. ‌شاه، “ناصر مقدم” را به جای نصیری به ریاست ساواک گماشت. ‌شاه در مصاحبه با “مارتین آنالزا” دبیر کلّ عضو بین‌الملل ادعا کرد که شکنجه پایان یافته است، اما گزارش‌های خبرنگاران از کذب این ادعا حکایت می‌کرد. ‌

آنچه درباره ساواک گفته شد، هرگز نمی‌تواند بیانگر ابعادِ وسیعِ سازمانی باشد که قدرتش مافوق قدرت دولت بود، سازمانی که برای کسب نتیجه، همه اصول دینی، اخلاقی انسانی و قانونی را زیر پا می‌گذاشت و محیط وحشت و بی‌اعتمادی را در ابعاد وسیعی گسترش می‌داد. ‌

مطالعه و بررسیِ ساواک به این دلیل اهمیت دارد که نسل حاضر و نسل‌های آینده، همواره آگاه و بیدار بمانند و ارزش آزادی و استقلال را بدانند و از یاد نبرند و به علاوه، سرنوشتِ این سازمان ننگین، درسی آموزنده برای مسئولان باشد. ‌

به چند نفر از رؤسای مشهور ساواک اشاره می‌شود.

بختیار، فرزند “اسدخان” سردار بختیاری در سال ۱۲۹۲ش. ‌در نزدیکی شهرکرد به دنیا آمد. ‌وی پس از تحصیلات در اصفهان به مدرسه نظام در لبنان رفت. ‌پس از بازگشت، رضاشاه، او را به منطقه آذربایجان فرستاد. ‌وی توانست شورش آنان را سرکوب و توجه رزم‌آرا را جلب کند. ‌او به دلیل پیوند فامیلی با “ثریا” همسر محمدرضا شاه، مورد توجه شاه واقع شد. ‌

نخستین رییس ساواک تیمور بختیار بود که به دلیل خوش خدمتی‌هایش ظرف چند سال، از سرهنگی به سپهبدی رسید. وی که در شقاوت و بی‌رحمی شهره بود، مورد تنفر مردم و آزادی‌خواهان قرار داشت. شاه نیز – شخصاً – از وی و قدرت رو به تزایدش در هراس بود. انجام اولین انتخابات پس از کودتا در اسفند ۱۳۳۲ – که رسوایی آن در جهان معروف شد، سرکوب «حزب توده» و سازمان افسری آن، سرکوب «فداییان اسلام» و قتل سید عبدالحسین واحدی با دست خود و… از موارد معروف کارنامه بختیار است.

بختیار در جریان کودتای ۲۸ مرداد به تهران لشکر کشید و به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد و به درجه سرلشکری رسید. ‌وی به توصیه آمریکایی‌ها ساواک را تشکیل داد و از این طریق، جنایات بسیاری مرتکب شد. ‌او حتی به نخست‌وزیری رسید و سعی کرد تا جمهوری برپا کند و شاه را کنار بزند. ‌ملاقات بختیار با سران آمریکایی و مذاکرات درباره مشکلات داخلی رژیم، شاه را نگران ساخت. ‌سرانجام شاه در اسفند ۱۳۳۹، بختیار را برکنار و به اروپا تبعید کرد.

پرویز ثابتی یکی از ناسیونالیست‌های طرفدار نهضت ملی‌کردن نفت بود و برای پیشبرد اهداف رژیم به ویژه در ساواک نقش زیادی داشت. ‌او سال‌ها مدارج ترقی را در ساواک پیمود. ‌کمیته ضد خرابکاری به پیشنهاد ثابتی و به ریاست خود او و با اختیارات کامل به منصه ظهور رسید. ‌وی بعدها به ریاست ساواک رسید. ‌پرویز ثابتی که دوره جنگ‌های چریکی و پارتیزانی دیده بود، در سرکوب رسته‌های چریکی جنگل‌های شمال، نقش مؤثری داشت. ‌

قدرت پرویز ثابتی پس از برقراری نظمیه‌ای همانند نظمیه رضا شاه، باعث شده بود که همه از او بترسند؛ حتی نخست‌وزیرِ شاه. ‌شاه به هر مناسبت، به ثابتی مراجعه می‌کرد و امور مهم را به او محول می‌کرد. ‌وی با سرویس‌های خارجی به ویژه آمریکا و اسرائیل، ارتباط داشت و باعث استحکام این روابط و پیوند هر چه بیشتر این روابط با خارج از کشور بود. ‌

فعالیت‌های سرکوبگرایانه این سازمان در سال ۱۳۵۰ با تشکیل «کمیته مشترک ضد خرابکاری» تشدید و گسترش می‌یابد. چنانچه وقتی «رئیس همین کمیته به نام سرتیپ زندی‌پور ترور شد، ۹ نفر از زندانیان سیاسی را به عنوان انتقام برخلاف همه موازین و به وضع فجیعی به قتل رساندند.»

همزمان با اوجگیری اعتراضات مردم انقلابی ایران در اواخر رژیم پهلوی، حکومت شاهنشاهی دست به حرکات تاکتیکی جدیدی زد. به طور کلی رویکرد رژیم در اوج تظاهرات مردم را می‌توان در اجرای سیاست «چماق و هویج» خلاصه کرد.

بدین‌ترتیب، با ورود به ماه‌های نزدیک به انقلاب و تشدید مبارزات مردمی، شاه در حرکتی تاکتیکی تلاش نمود از طریق طرح «آشتی ملی» فضای سیاسی کشور را آرام و خود را به مردم نزدیک نماید. این طرح با روی کار آمدن جعفر شریف امامی و اقداماتی چون مجازات سوءاستفاده‌کنندگان، آزاد گذاردن مطبوعات و… رسماً آغاز می‌گردید و توسط دولت‌های بعدی ادامه یافت. اما در کنار این اقدامات، از شهریور ۱۳۵۷ تا بهمن همان سال اقدامات دیگری نیز در راستای اجرای این طرح عملی گردید.

ساواک که مهم‌ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه بود؛ نقش مهمی در سرکوب عناصر ضد نظام سلطنتی داشت. این سازمان با اعمال شکنجه‌های غیرانسانی، یکی از عمده‌ترین دلائل گسترش نارضایتی عمومی و گرایش نهائی مردم به سوی تحرکات انقلابی و به سقوط کشاندن نظام سیاسی حاکم بر کشور بود. از این‌رو با توجه به سوابق و عملکرد این نهاد در ایجاد نارضایتی عمومی، عوامل حکومت پهلوی بر آن شدند با انحلال این سازمان، فضای ملتهب کشور را آرام نمایند.

این موضوع در نهایت با طرح پیشنهاد انحلال ساواک توسط بختیار در ۴ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به عنوان لایحه انحلال ساواک در مجلس ملی و مجلس سنا به تصویب می‌رسد. در واقع انحلال این سازمان یکی از راهکارهای حکومت برای آرام کردن مردم بود.

شاپور بختیار فرزند سردار عسگر بختیاری و نوه صمصام السلطنه بختیاری بود و تحصیلات عالی خود را در فرانسه گذرانده بود و با یک زن فرانسوی هم ازدواج کرده بود. وی پس از اخذ دکترای حقوق از دانشگاه سوربن در سال ۱۳۳۴ هـ. ش و یازده سال اقامت در فرانسه، به ایران بازگشت، بختیار پس از ورود به ایران، به حزب ایران که بعدها ستون فقرات جبهه‌ ملی شد، پیوست و تا آخر عضو آن باقی ماند.

شاه تحت فشار آمریکا و شرایط داخلی، ناشی از گسترش انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۵ هـ. ش مجبور به اتخاذ استراتژی «فضای باز سیاسی» گردید. قصد او از این سیاست، غلبه بر مشکلات داخلی از رهگذر انجام برخی اصلاحات سیاسی و اجتماعی بود، اما اجرای این سیاست نه تنها اعتراض‌ها را کاهش نداد، بلکه فرصت مناسبی را برای گسترش خواسته‌های انقلابیون فراهم آورد. عاملی اصلی شکست این سیاست، رهبری سازش‌ناپذیر امام خمینی و تصمیم قاطع ایشان مبنی بر سقوط رژیم سلطنتی بود. از سوی دیگر اجرای اصلاحات توسط کابینه‌هایی انجام می‌گرفت که به دربار وابسته بوده و به همین دلیل، در جلب اعتماد مخالفان ناتوان بودند.

شاه که از درک ریشه‌های اصلی نارضایتی مردم عاجز بود، تلاش کرد تا با تعویض سریع کابینه‌ها و وعده اصلاحات، بر بحران موجود غلبه نماید. اما این اقدامات نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورد، بلکه به ناکارآمد شدن کابینه‌ها و در نتیجه تشدید بحران در آبان ماه ۱۳۵۷ منجر گردید. وی با روی کار آوردن یک کابینه نظامی در صدد بر آمد تا با قدرت نظامی بر بحران فایق بیاید، اما به دلیل عمیق بودن ریشه‌های نارضایتی مردم که به دنبال نفی مشروعیت رژیم و ساقط کردن آن بودند، کابینه یاد شده نیز نتوانست کاری از پیش برد.

آخرین حربه شاه برای جلوگیری از روند پیروزی انقلاب اسلامی، تشکیل کابینه بختیار برای استفاده از اعتبار جبهه ملی بود. شکست شاه در واداشتن یکی از شخصیت‌های درجه اول جبهه ملی، به تشکیل یک دولت ائتلافی، سرانجام او را به سوی بختیار سوق داد.

شخصیتی که نه تنها سرشناس نبود، بلکه محبوبیتی هم در میان مردم نداشت. شاه در اواخر آذر ۱۳۵۷ بختیار را احضار کرد تا بیشتر با او آشنا شود ولی سخنی از نخست وزیری او به میان نیاورد. اما پس از ده روز در هشتم دی ماه ۱۳۵۷ بار دیگر بختیار را به حضور طلبید و مساله تشکیل دولتی با نخست وزیری او را مطرح کرد.

در حالی که تمامی دوستان بختیار در جبهه ملی، با نخست وزیری وی مخالف بودند، وی نخست وزیری را پذیرفت.

شاپور بختیار از همان زمان ملاقات نخستش با شاه، امیدوار بود تا به منصب نخست وزیری دست یابد. از این روز ۱۲ نفر از دوستانش را مامور کرده بود تا تمامی پیشنهادات و قطع‌نامه‌هایی را که ظرف سال گذشته در تجمعات و میتینگ‌ها مورد بحث قرار گرفته بود، برایش فراهم آورند. این گروه دوازده نفری نیز پس از یک هفته تلاش، تمامی مدارک موجود در این رابطه را در اختیار او قرار دادند. «بختیار» با مطالعه آنها دریافت که تمامی گروه‌های سیاسی موجود، در هفت مورد توافق دارند.

با چنین تدارکی، بختیار این امکان را یافت تا یک روز پس از دومین ملاقاتش با شاه، یعنی روز نهم دی ماه ۱۳۵۷، شرایطش را برای قبول پست نخست وزیری به شخص شاه اعلان دارد. این شرایط عبارت بودند از: ۱ـ آزادی مطبوعات ۲ـ انحلال ساواک ۳ـ آزادی زندانیان سیاسی ۴ـ انتقال بنیاد پهلوی به دولت ۵ـ حذف کمیسیون شاهنشاهی که در تمام مسائل دولتی دخالت می‌کرد.

شروط ششم و هفتم بختیار کمی جنبه شخصی داشته و عبارت بودند از این که انتخاب وزراء تنها توسط نخست وزیر انجام گیرد و نیز بعد از مسافرت شاه به خارج از کشور.

بختیار در روز چهارشنبه ۱۳ دی ماه ۱۳۵۷، در مصاحبه‌ای با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی، به اجمال مهم‌ترین برنامه‌های داخلی و خارجی خود را مطرح نمود اما‌ اندکی بعد در تاریخ پنج‌شنبه ۲۱ دی ماه هنگام معرفی کابینه‌اش به مجلس شورای ملی، برنامه‌های خود را به صورت تفصیلی و به ترتیب بیان نمود.

در این برنامه‌ها که مسائلی همچون محاکمه سریع غارتگران و متجاوزان به حقوق ملت، آزادی کلیه زندانیان سیاسی، لغو تدریجی حکومت نظامی، پرداخت غرامت از طرف دولت به خانواده‌های شهدا، ایجاد زمینه نزدیک همکاری بین دولت و روحانیون، ایجاد امنیت اجتماعی در پناه قانون و…. مورد توجه قرار گرفته بود. انحلال ساواک در راس برنامه‌ها و به عنوان اولین آنها مطرح شده بود.

یکی از تلاش‌ها و برنامه‌های پر سر و صدای دولت بختیار، انحلال ساواک بود. ساواک علیرغم سال‌ها فعالیت و برقراری امنیت ظاهری، هم‌زمان با اوج‌گیری نهضت انقلابی مردم ایران، دیگر کارآیی لازم را نداشت و قادر به پیش‌بینی و ارائه راه‌حل‌های به موقع نبود، بلکه به نهادی منفعل تبدیل شده بود.

از آن‌جا که انحلال ساواک یکی از شعارها و درخواست‌های مردم طی سال‌های ۱۳۵۷-۱۳۵۶ بود، در ظاهر دولت شریف امامی در راه فرو نشاندن انقلاب، در صدد انحلال این سازمان بود که با مخالفت شاه مواجه شد، اما با خروج شاه و بسیاری از مدیران بلندپایه این سازمان که کشور را ترک گفته بودند. ساواک به طور کامل در آستانه فروپاشی قرار گرفت. در نتیجه، دولت بختیار روز چهارم بهمن ۱۳۵۷ در جهت فریب افکار عمومی و به تعویق‌ انداختن پیروزی انقلاب، لایحه انحلال ساواک را به تصویب مجلس ملی و مجلس سنا رساند. در پی تبلیغات گسترده بختیار برای انحلال ساواک، انقلابیون به منظور خنثی‌سازی این اقدامات، نوار کاستی انتشار دادند که در آن از سوی شاه خطاب به همه فرماندهان چنین ابراز عقیده شده بود:

الف) ساواک منحل شود، ولی ساواک قوی‌تر تشکیل شود که به کسی رحم ننماید.
ب) هر کس با مقام سلطنت مخالفت کرد، از زن و مرد بگیرید و اعدام کنید.
پ) نفت و بنزین را به روی مردم ببندید که مردم ناراحت باشند.
ت) مطالب دیگر….

به گزارش فرمانداری نظامی تهران، این نوار در بسیاری از مساجد جنوب تهران و برخی از سازمان‌ها انتشار یافت و تمام سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی مامور شده بودند تا به نمونه‌های از آن دست یابند.


بر اساس اسناد موجود، اقدام بختیار در انحلال ساواک، تنها جهت فریب افکار عمومی بود. روز هفدهم بهمن ۱۳۵۷ مردم به خواست امام خمینی در تظاهراتی که نخست‌وزیری بازرگان را تایید می‌کرد شرکت کردند.

دولت بختیار باری بی‌پاسخ نماندن این کنش، اقدام به مانور هوایی کرد و تعدادی هلی‌کوپتر و هواپیمای جنگی را در آسمان تهران پرواز داد. در همین روز او در مجلس شورای ملی ـ چند ده متر آن طرفتر از محل استقرار امام ـ حاضر شد و لایحه انحلال ساواک را برای تصویب به مجلس داد. این صحنه‌ای عوام فریبانه بود، بختیار چنین تصدی نداشت. در سند زیر که مربوط به ۱۸ بهمن ماه است، بختیار با تاسیس حساب تازه‌ای برای ساواک نزدیک بانک سپه موافقت می‌کند.

موضوع: درخواست سازمان اطلاعات و امنیت کشور

محترماً به استحضار عالی می‌رساند:

سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سه فقره حساب جاری بستان‌کار نزد شعبه رضا شاه کبیر تهران این بانک (سپه) افتتاح نموده که استفاده از حساب‌های جاری مذکور با امضاء مشترک تیمسار سپهبد ناصر مقدم، رییس آن سازمان و دیگر امضاء‌داران مجازی که طبق مقررات قبلا معرفی نموده‌اند بوده است.

در تاریخ ۱۳۵۷/۱۱/۱۸ برابر نامه شماره ۱۷۰۶۹/۶۱۰ مورخ ۱۳۵۷/۱۱/۱۶ (که فتوکپی آن به پیوست تقدیم است) تیمسار سپهبد ناصر مقدم از طریق آن سازمان به این بانک اعلام نموده‌اند که به منظور پرداخت هزینه‌های جاری سازمان اطلاعات و امنیت کشور با افتتاح یک شماره حساب جاری جدید که حق برداشت از این حساب به امضا تیمسار سرلشکر محمود وزیری همدانی (احد از امضاداران قبلی در یکی از حساب‌های آن سازمان) و آقای مهدی تابش تواماً خواهد بود، اقدام شود و فعلاً چکی به مبلغ ۱/۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال از حساب جاری شماره یک که به نام آن سازمان نزد این بانک می‌باشد جهت انتقال وجه به حساب جاری مورد درخواست نیز ارسال نموده‌اند که با افتتاح حساب جدید و واریز این وجه به آن حساب، متدرجاَ برابر چک‌های صادره آتی به امضاء آقایان فوق‌الذکر مورد استفاده واقع گردد.

از آنجا که طبق مندرجات جراید و اعلام رسانه‌های گروهی انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور بر اساس لایحه تقدیمی دولت به تصویب مجلس شورای ملی رسیده، بنابراین با عنایت به آن که سازمان اطلاعات و امنیت کشور از لحاظ سازمانی تابع نخست وزیری می‌باشد، مستدعی است نظر عالی را نسبت به انجام تقاضای ساواک امر به ابلاغ فرمایند.

در سمت راست و پایین نامه نظر شاپور بختیار آمده است: «موافقم ۱۳۵۷/۱۱/۱۸» و امضاء کرده است»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. “ساواک همچنین بر آن بود تا با در دست گرفتن رسانه‌های گروهی، از جمله صدا و سیما و مطبوعات و نیز کنترل و نظارت بر چاپ کتاب، افکار عمومی را به نفع رژیم تغییر دهد و به همین منظور سانسور شدیدی در مورد آنها اعمال می‌کرد، از این‌رو تولیدات فرهنگی بیش از پیش دولتی شده بودند.”
    خیلی جالب و آشناست این رویه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا