گذری بر زندگی پرویز ثابتی
وبسایت مرکز بررسی اسناد تاریخی در گزارشی با عنوان «گذری بر زندگی پرویز ثابتی» نوشت:
بعد از کودتای آمریکائی- انگلیسی 28 مرداد 1332، محمدرضا پهلوی در صدد تثبیت پایههای حکومت دیکتاتوری خود برآمد و از سوی دیگر، دولتهای استعمارگر انگلیس و آمریکا که منافع عمدهای در ایران داشتند، حفظ امنیت و تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی را امری بسیار ضروری میدانستند. در حقیقت کودتای 28 مرداد به عنوان یکی از سرفصل های مهم تاریخ معاصر ایران، تأثیرات زیادی در اوضاع سیاسی و امنیتی مملکت بر جای گذاشت؛ که از جمله میتوان به ارائهی تعاریف جدیدی از “امنیت”، “اطلاعات” و “ضد اطلاعات” اشاره کرد.
در این زمان آمریکاییها تصمیم گرفتند، ایران را به عنوان پایگاه اصلی خود در منطقه حفظ کنند. لذا ساواک براساس طرح آمریکاییها در سال 1336 با یک صفحه قانون و یک دنیا اختیارات، با ریاست تیمور بختیار به عنوان اولین رئیس آن پا به عرصه وجود گذاشت و به تدریج توانست بر کلیه امور مملکت تسلط یابد.
تشکیل این سازمان آغاز اختناق، استبداد و سانسور یک ملت بود. سازمان امنیت که از جهت سازمان اداری زیر نظر نخست وزیری بود، رسماً در رأس حکومت قرار گرفت. تمام اعمال مأموران دولت تحت نظارت مأموران این سازمان قرار داشت. هیچ یک از نمایندگان مجلس بدون تصویب این سازمان نمیتوانستند در انتخابات شرکت کنند. به طور خلاصه، ایرانی زندانی همیشگی سازمان اطلاعات و امنیت کشور شد. در این سازمان که هارولد ایرنبرگر آن را دوست شکنجهگر غرب لقب داده بود، عناصر بسیاری فعالیت میکردند که از هیچ جنایتی برای حفظ منافع اربابان خود فرو نگذاشتند. یکی از این افراد پرویز ثابتی عضو شماره دو ساواک بود.
پرویز ثابتی فرزند حسین، متولد 1315 در سنگسر از بخشهای استان سمنان میباشد. تحصیلات مقدماتی را در دبستان حسینیه و شاهپسند سنگسر و دبیرستان فیروز بهرام[1] در تهران گذراند و پس از آن در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از رشته حقوق در سال 1337 فارغ التحصیل شد.[2]
ورود به ساواک
ثابتی پس از فارغ التحصیلی از رشته حقوق به سازمان اطلاعات و امنیت کشور پیوست. عباس میلانی در خصوص انگیزه پیوستن ثابتی به ساواک مینویسد:
«در سال آخر دانشگاه، ثابتی به دنبال استخدام به عنوان معلم بود. او به یکی از مدارس کوچک در اطراف تهران فرستاده شد. در آن دوره کسانی که مدرک حقوق داشتند یا وکیل می شدند یا قاضی، و ثابتی قضاوت را برگزید. اما قبل از این که مشغول به کار شود از دوستانش دربارهی انجمن سری (ساواک) شنیده بود. ثابتی با شنیدن این خبر قضاوت را رها کرد و عضو این سازمان جدید شد. او معتقد بود این کار پلی به سوی آیندهی سیاسیاش است.»[3]
علوی کیا «معاون ساواک» اهداف ساواک را از استخدام عناصری نظیر ثابتی اینگونه بیان میکند: «آغاز فعالیت ساواک، هدف جذب جوانان تحصیلکرده و باسواد بود که بتوانند در ساختار امنیتی کشور، مفید واقع شوند.»[4]
وی در تاریخ 28 دیماه 1337 در برگ درخواست شغل از سازمان اطلاعات و امنیت کشور در شرح سوابق اداری خود مینویسد: «از شهریور 1336 در فرهنگ تهران انجام وظیفه میکنم. آموزگاری با رتبه 3 اداری» و در ادامه نکات برجسته خود را خوی عشایری و خصیصه خود را شاه دوستی معرفی میکند.[5]
جایگاه ثابتی در ادره یکم
اداره یکم، اداره عملیات و بررسی ساواک بود که از سال 1345 به ریاست پرویز ثابتی هرگونه حرکت اسلام خواهانه را به شدت سرکوب میکرد.[6] ثابتی در این اداره بخشی را تحت عنوان «روحانیون افراطی» سازماندهی کرد، تا مبارزه با علما، مراجع تقلید و روحانیون در آن بخش به صورتی منسجم و تشکیلاتی پیگیری شود. نمونهای از این حرکت، عملکرد ثابتی در برخورد با شهید آیت الله محمدرضا سعیدی در جریان پیگیری فعالیتها، دستگیری، شکنجه و شهادت ایشان میباشد.[7]
آیت الله سعیدی برای آخرین بار در یازدهم خرداد 1349 توسط مأموران ساواک دستگیر شد و پس از ده روز براثر شکنجههای وحشیانهای که ثابتی از آن به عنوان بازجویی تخصصی نام میبرد به شهادت رسید.[8]
ثابتی در سال 1349 معاون اداره کل سوم و در سال 1352 مدیر کل اداره سوم ساواک شد.[9] وی در اوایل دهه1350 به عنوان سخنگوی ساواک و «مقام امنیتی» شهرت یافت.[10] علاوه بر سوابق فوق در تاریخ 8 / 7 / 43 از سوی نخستوزیری به معاونت سازمان رهبری جوانان منصوب گردید[11]و در 19 مهر 1349 از سوی دفتر شاهنشاهی به آجودانی کشور انتخاب شد.[12]
اداره کل سوم ساواک که ثابتی حدود پنج سال ریاست آن را به عهده داشت، جزو بدنامترین بخشهای ساواک بود.[13] جیمز بیل، نویسنده کتاب «عقاب و شیر» در معرفی این بخش مینویسد:
«ادارهی سوم موجب بدنامی ساواک شد. زیرا این بخش فعالیتهای خود را روی کنترل و نظارت سیاسی داخلی متمرکز کرده بود…»[14]
در میان ادارات کل نهگانه ساواک، اداره کل سوم مسئولیت امنیت داخلی کشور را به عهده داشت و گستردهترین تشکیلات را داشت. وظیفه اصلی این اداره کسب اطلاعات و عملیات براندازی در داخل و در مواردی خارج از کشور بود. اداره کل سوم دارای یک دبیرخانه و چهار اداره بود. اداره اول آن مسئولیت کنترل و سرکوبی تمام سازمانهای سیاسی و صنفی مخالف رژیم را داشت و بیشتر شکنجهگران در این اداره فعالیت میکردند. دفتر ساواک در ژنو که مسئولیت نظارت بر امور سفارتخانهها را برعهده داشت، وابسته به اداره یکم بود. اداره دوم امور مطبوعات داخلی، سازمانهای دولتی و کارگری تعاونیها حزب رستاخیز و مجلسین را زیر پوشش داشت و اداره سوم مسئول تهیه آرشیو بایگانی بود و اداره چهارم مسئولیت سانسور، تهیه مسائل آموزشی، عملیات ویژه و مسائل قضایی ساواک را بر عهده داشت. پرویز ثابتی از سال 1350 در رأس این اداره قرار داشت.[15]
محمود طلوعی، ثابتی را یکی از گردانندگان اصلی ساواک و از عناصر مرتبط این سازمان با موساد معرفی میکند و در مورد عملکرد وی مینویسد:
«ثابتی در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سالهای 1352 تا 1356 نقش اصلی را به عهده داشت و شبکهی ساواک در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل میکردند. گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده میشد عمدتا از طرف ثابتی و دار و دستهی او تنظیم میگردید و نصیری که بیشتر سرگرم سوءاستفادههای مالی و خوشگذرانی بود بخش اعظم کارهای ساواک را به ثابتی و عوامل او سپرده بود. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک دربارهی هرکس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس میشد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. عدهای از مقامات دولتی هم مستقیما با ساواک کار میکردند و به این ترتیب ثابتی در مقام مدیر کل ادارهی سوم ساواک بیش از هر مقام دیگر دولتی بر امور کشور تسلط داشت…»[16]
حسین فردوست، ثابتی را مردی بسیار مقام پرست و متظاهر معرفی میکند که دروغ و راست را مخلوط میکرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را 2-3 برابر واقع جلوه دهد.[17]
در پروندهی اداری پرویز ثابتی اسناد متعددی وجود دارد که مراتب رضایت مسئولین اداره کل سوم ساواک (ناصر مقدم، مدیر کل، سیف الله فرزین، معاون اداره کل) را از او نشان میدهد. نمونه این اسناد سندی به تاریخ 1343 / 12 / 15 است:
«چون خدمات کارمندان مشروحهی زیرین در خلال سال 1343 از هر حیث رضایت بخش بوده و امور محوله را به نحو شایسته ای انجام دادهاند بدین وسیله مورد تشویق واقع میگردند. خواهشمند است دستور فرمائید مراتب در پرونده کارگزینی آنها منعکس گردد… »[18]
در زمان انتصابش به معاونت اداره کل سوم، سرهنگ آگهدل «مدیر کل اداره سوم» او را اینگونه معرفی میکند: «آقای پرویز ثابتی از کارمندان لایق و شایسته این اداره کل میباشد و در طول مدت خدمت همواره برتریهای خود را در این مورد نسبت به سایرین به ثبوت رسانده است…»[19]
ثابتی در ساواک، پس از نصیری جایگاه مهمی داشت، چنانکه در اسناد سفارت آمریکا وی جزو اعضای محفل خصوصی شاه معرفی شده است.[20]
وی از مهره های اصلی ساواک بود و در تحکیم رژیم پهلوی آنچه در قدرت داشت به کار می برد. همین امر باعث شد در طول خدمتش در ساواک شش بار از سوی شاه و دربار مورد تقدیر قرار گیرد و علاوه بر تقدیرهای ذکر شده، نشانهای درجه چهار و پنج تاج، سه همایون، کوشش دو،[21] سپاس یک و دو[22]و همچنین مدال جشن دو هزار و پانصد ساله طلائی شهر[23]و مدال نقره یادبود جشنهای دوهزار و پانصد ساله را دریافت کند.
ثابتی به نمایندگی از ساواک مأموریتهای متعددی را به شهرها و کشورهایی نظیر لندن، استانبول، تل آویو، آنکارا، آلمان غربی، فرانسه، ایتالیا، اطریش، متحده آمریکا برای شرکت در کنفرانسها و سمینارها داشت. وی در سال 1343 برای اخذ مدرک دکتری از سوی ساواک به کشور آمریکا فرستاده شد. در گزارش ساواک در تاریخ 7 / 2 / 1343 علت این موهبت ساواک به وی را این گونه بیان میکند:
«به فرموده تیمسار ریاست ساواک مقرر است، آقای پرویز ثابتی کارمند این اداره به پاس جدیت و فعالیت فوقالعادهای که در مدت خدمت در اداره کل سوم ابراز داشته جهت ادامه تحصیل به منظور اخذ دکترای حقوق و انجام مأموریتی که به وی محول شده با استفاده از کلیه حقوق و مزایای متعلقه به ایالت متحده آمریکا عزیمت نماید….»[24]
عملکرد ثابتی
اقدامات ثابتی در مبارزه با جریانهای اسلامی و روحانیت بسیار شدید بود، وی در کنار تعطیل کردن بسیاری از مجامع مذهبی اقدام به دستگیری، شکنجه، تبعید و یا حتی مرگ مبارزین میکرد. ثابتی شخصا بر تبعید روحانیون نظارت داشت و درپیشنهادها، نظریهها ودستوراتی که انجام میداد، محلهای بد آب و هوای سنی نشین را پیشنهاد میکرد.
کوششهای ساواک و مأمور امنیتی آن پرویز ثابتی در خصوص جلوگیری از فعالیت علما و روحانیون، بسیاری از آنها را خانه نشین کرده و یا تحت فشار روانی قرار داده بود. وی از عناصر زیردست خود میخواست که با احضار علما و روحانیون از طریق تهدید، عواقب فعالیت ایشان را گوشزد کنند. در تاریخ 18 / 2 / 1352 در دستورالعملی در مورد شهید آیت الله شیخ محمد صدوقی می نویسد:
«خواهشمند است دستور فرمائید برای آخرین بار نامبرده احضار و به وی تفهیم گردد ادامه رویه کنونی او به صلاح مشارالیه نمیباشد و در صورت تکرار مطالب خلاف، تصمیمات شدیدی در مورد وی اتخاذ خواهد شد…»[25]
این شیوهای بود که ثابتی در مورد بسیاری از علما انجام میداد، چنان که در دستورالعمل دیگری در تاریخ 20 / 7 / 1353 خصوص شهید حجت الاسلام شیخ فضل الله مهدیزاده محلاتی مینویسد:
«خواهشمند است دستور فرمائید برای آخرین بار نامبرده بالا احضار و به وی تذکر داده شود که در صورتی که مجددا بر روی منبر به طور ضمنی یا صریحا مطالب خلاف و تحریک آمیزی عنوان و موضوعات غیر واقعی بیان کند در مورد او اغماض نشده و تصمیمات شدیدی در مورد او اتخاذ خواهد شد…»[26]
روند دستگیری، تبعید و ممنوع المنبر شدن علما و روحانیون در سال های 1353-1357 از شدت بیشتری برخوردار بود. اسناد ساواک مملو از دستورالعملهایی است که از طرف ثابتی برای ممنوعیت سخنرانی علما و روحانیون صادر شده است. برای نمونه ثابتی در تاریخ 12 / 11 / 1353 دستور به ممنوعیت سخنرانی آیت الله فضل الله محلاتی، میدهد:
«نامبرده بالا یکی از روحانیون ناراحت و افراطی است که مبادرت به اظهارات خلاف و تحریک آمیزی نموه است. لذا خواهشمند است دستور فرمائید مشارالیه را ممنوع المنبر نموده و از نتیجه این سازمان را آگاه سازند.»[27]
ثابتی در تاریخ 26 / 5 / 1355 ممنوع المنبر بودن برخی از وعاظ و روحانیون را اعلام می نمایدو در تاریخ 22 بهمن همان سال در دستورالعملی در این خصوص مینویسد:
«بدین وسیله دو برگ صورت اسامی وعاظ ممنوع المنبر به پیوست ایفاد میگردد. خواهشمند است دستور فرمائید با همکاری مراجع انتظامی منطقه از منبر رفتن آنان ممانعت گردد. ضمنا چنان چه آن دست از وعاظ ممنوع المنبری که در حوزه استحفاظی آن ساواک سکونت ندارند، به آن منطقه مسافرت نمودند. ضمن انعکاس موضوع و جلوگیری از منبر آن نسبت به مراقبت از اعمال آنها و همچنین آن عده از وعاظی که در منطقه آن ساواک اقامت دارند اقدام و نتیجه را به این اداره کل اعلام نمایید.»[28]
کنترل سخنرانی وعاظ در زمان ریاست ثابتی در اداره کل سوم تا حدی بود که در تاریخ 23 / 6 / 1355 دستور دستگیری قدرت الله ساریچلو، واعظی که در حرم حضرت عباس(ع) برای سلامتی علما دعا کرده بود نیز صادر گردید.[29]
از دیگر وظایف ثابتی در اداره سوم جلوگیری از سخنرانی نیروهای مذهبی در دانشگاهها بود که در تاریخ 22 / 7 / 53 هنگامی که وی از دعوت دانشجویان جندیشاپور از آیت الله مرتضی مطهری، دکتر علی غفوری و حجتالاسلام محمدجواد باهنر برای سخنرانی روز عید فطر مطلع شد،[30] در دستور العملی به ساواک مربوطه نوشت: «سخنرانی نامبردگان مندرج در شماره بازگشتی بالا در دانشگاه مورد بحث به مصلحت نمی باشد.»[31]
حضور علما و روحانیون در دانشگاه و ارتباط آنها با دانشجویان یکی از نگرانیهای رژیم بود. به همین منظور ثابتی برای کمرنگ کردن و از بین بردن این حضور تلاش زیادی به کار میبرد، اخراج استاد مطهری از دانشگاه در این چارچوب قابل بررسی میباشد.[32]
در گزارش زیر از ساواک استان مازندران که در مورد وضعیت محیطهای آموزشی این شهر فراهم شده است به خوبی میتوان نگرش ضدمذهبی و ضد روحانی ثابتی را مشاهده کرد. در بند دوم گزارش آمده است:
«… چون تعداد روستاها در استان مازندران بیش از سایر استانهاست. تعداد ملاها هم زیاد و لااقل در هر ده یک یا دو نفر وجود دارد برای خنثیسازی فعالیت این گروه پیشنهاد میگردد، ضمن توجه به مبانی دین و ایجاد ایمان حقیقی در مردم باید با کسانی که در لباس روحانیت با هر قصد و نیتی به اخلال و تحریک مشغولند مبارزه شود و یکباره تکلیف آنها را با تبعید، تغییر لباس و تنبیهات شدید دیگر معلوم گردد…»[33]
ثابتی در تاریخ 30 / 2 / 1357 ذیل این سند دستور میدهد که عناصر محرک را تبعید و اگر فردی علیه رژیم و امنیت منطقه فعالیت کرد؛ بازداشت و تحت تعقیب قانونی قرار گیرد.
در گزارشی به تاریخ 21 / 2 / 1357 ثابتی، بازداشت و تبعید تعداد زیادی از روحانیون طرفدار امام خمینی(ره) را به کلیه معاونت های اطلاعات و امنیت – به استثنای اردوگاه شمال- اطلاع میدهد:
«شایعاتی در مورد تبعید آیات ثلاث قم وجود دارد که صحت ندارد ولی سیدصادق روحانی، مرتضی پسندیده برادر [امام]خمینی، سیدهادی خسرو شاهی، شیخ عباس ضیغمی و سیداحمد کلانتری که در تظاهرات اخیر قم عاملیت داشتهاند به انارک استان یزد تبعید خواهند شد.»[34]
ثابتی در 10 خرداد 1357 به سازمان اطلاعات و امنیت خراسان دستور می داد که سه تن از وعاظ این شهر، به نامهای سیدعبدالکریم هاشمینژاد، شیخ عباس واعظ طبسی و محمدرضا محامی که با بازماندگان کشته شدگان وقایع قم و تبریز اظهار همدردی کردند را دستگیر و پرونده آنها را به دادگاه احاله کنند[35]
دلانوآ (مورخ فرانسوی) در کتاب ساواک، گوشهای از سیاست ثابتی در تقابل با روحانیت را مینویسد:
«مقدم در آبان 1357 در ساواک خانه تکانی می کند و سی و چهار نفر از مقامات ارشد آن را که همگی طرفدار روش خشونتآمیز بودند، از جمله پرویز ثابتی را کنار میگذارد. ثابتی کوشیده بود که مقدم را به ضرورت سرکوب متقاعد کند. در تبریکاتش به او گفته بود که هر چه سریعتر باید چهارصد تن از روحانیون سردسته را دستگیر و جنبش را در نطفه خفه کرد.»[36]
اگر چه ناصر مقدم در دوران مدیر کل اداره سوم، خاصه سالهای 1341-1342 همانند ثابتی مرتکب جنایتهای زیادی شده بود، ولی در سالهای 1356-1357 با توجه به گسترش نهضت اسلامی و حرکت وسیع و عمیق مردم، کوشید تا کارنامه سیاه ساواک را با برکناری امثال ثابتی تا حدودی قابل دفاع کند.
جلوگیری از تأسیس مدرسه علمیه
از دیگر اقدامات ساواک جلوگیری از تاسیس مدرسه علمیه بود که ثابتی نیز در آن نقش اساسی داشت. برای نمونه در سال 1351 زمانی که مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای در مشهد قصد تأسیس مدرسه علمیه داشت؛ ثابتی که به تازگی مدیر کل اداره سوم شده بود، بر ممانعت از آن تأکید میکرد.[37] همگام با این سیاست ساواک، در راستای کمرنگ کردن نقش حوزههای علمیه در کشور، رژیم نیز با ایجاد مدارس عالی و دانشگاههای اسلامی به دنبال تربیت عدهای مروّج و مبلّغ دینی بود که کمتر سیاستهای ضد دینی رژیم را به چالش میکشیدند.[38]
جلوگیری از نشر کتب اسلامی
این مورد یکی دیگر از دیگر فعالیتهای دوران تصدّیگری ثابتی بر اداره کل سوم ساواک بود. ساواک از نخستین روز تأسیس دخالتی تام و علنی در کار ممیزی و سانسور کتاب و نشریات داشت. فریدون هویدا در خصوص نقش ساواک در سانسور کتاب مینویسد: «برقراری سانسور توسط ساواک تا بدان حد پیشرفت کرده بود که گاه اتفاق میافتاد که جلوی انتشار کتابهایی را که قبلا بارها چاپ شده بود، میگرفت…»[39]
شمس آل احمد عضو کانون نویسندگان، ثابتی را به همراه دکتر حسینزاده (عطاپور)، دو تن از چهرههای مطرح ساواک در بخش مبارزه با جریان روشنفکری میداند که حدود 10 سال اعمال نفوذ میکردند.[40] وی در اینباره مینویسد:
«اوج خفقان سانسور و جنایات ساواک در کشور، به ویژه بر اهل علم و قلم، از جمله جلال در زمان ریاست نصیری اعمال شد که مقامات امنیتی زیر دستش از جمله ثابتی و عطاپور از شاه کارت سفید و اجازهی ویژه داشتند تا به هرکسی خواسته باشند و به هر شیوه دلخواه پیاده کنند.»[41]
ثابتی در تاریخ 14 / 8 / 1352 دستورالعملی را به ریاست ساواک فرمانداری کل چهارمحال بختیار، درباره فروش کتب دکتر علی شریعتی، مهندس بازرگان و امام خمینی(ره) صادر کرده و از آنها میخواهد مانع از انتشار این کتابها شوند:
«… خواهشمند است، دستور فرمایید پیرامون چگونگی وضعیت کتابفروشیهای موجود در آن منطقه از این نظر تحقیقات همه جانبه معمول داشته و چنانچه مشخص گردید، افرادی در این زمینه فعالیت مینمایند، مراتب را با ذکر اسامی آنها، نام کتب مضره موجود و حدود تقریبی عوامل تهیه کننده مورد بحث به این اداره کل منعکس تا تصمیم مقتضی در این مورد اتخاذ گردد.»[42]
سانسور کتابها به ویژه سانسور سیاسی به قول کریستین دلانوآ نویسنده کتاب ساواک، کسب و کار ساواک بود. این کار از سال 1345 در زمان نخستوزیری امیرعباس هویدا به شیوه سانسور پس از چاپ و پیش از پخش برقرار گردید. با وجود این هویدا همیشه در مقابل اعتراض نویسندگان نسبت به سانسور کتاب اظهار بیاطلاعی میکرد. وی در سمیناری که در سال 1345 درباره کتاب برگزار شد، در پاسخ به سؤال در مورد این که مسئول سانسور کیست؟ گفته بود، ساواک، و در سمینار دیگری در حضور پرویز ثابتی نمایندهی ساواک و رضا قطبی، پسر دایی شهبانو فرح و مدیر عامل رادیو و تلویزیون در پاسخ به سؤالی مشابه میگوید: مرد شماره دو ساواک پرویز ثابتی. دلانوا در ادامه این مطلب مینویسد:
«در ابتدای مناقشه، پرویز ثابتی از سانسور برای حفظ حرمت دین و احترام به نظام شاهنشاهی دفاع کرد. سپس در برابر عریان شدن حقایق در سکوت فرو رفت. در پایان جلسه قطبی را کنار کشید و به او گفت: شما میخواهید که ما سانسور را از روی کتابها برداریم؟ البته اما در این صورت باید سانسور را از مطبوعات هم برداریم. آن وقت روزنامهها خواهند نوشت که شهرام، پسر شاهدخت اشرف در شصت شرکت سهامدار است…»[43]
در شهریور 1356 بیانیه پرحجمی از سوی گروهی از روشنفکران تحت عنوان گروه آزادی کتاب و اندیشه در نشریه شماره 10 پیام دانشجو چاپ شد که در آن 25 سال سانسور حکومت پهلوی، نفوذ ساواک و دربار بر پارهای از صاحبان قلم و انتشارات و استفاده از آنها برای اعمال فشار و سانسور بر نویسندگان با نام و مشخصات و آمار و ارقام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.[44]
ثابتی در طول دوران خدمتش به خصوص در زمان ریاستش بر اداره کل سوم ساواک، علاوه بر استفاده از کلیه اختیارات ساواک، از ترفندهای زیادی در جهت کنترل مخالفین استفاده میکرد. برای نمونه در دستورالعملی در تاریخ 9 / 12 / 1356 خواهان ایجاد تفرقه بین دو قشر فارسها و ترکها در سطوح حوزههای علمیه و جریانات مذهبی میشود :
«به نحو مقتضی به اختلافات موجود بین فارسها و ترکها دامن زده و از این جریان به طور مطلوب بهرهبرداری و نتایج حاصل اعلام گردد.»[45]
ایجاد رعب و وحشت در میان مردم
از دیگر شیوههایی که ثابتی برای جلوگیری از تظاهرات مردم اتخاذ میکرد، ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود. برای مثال برای جلوگیری از نماز عید فطر و تظاهرات علیه رژیم در 12 شهریور 1357 از مأمورین ساواک خواست تا در سراسر مملکت شایعه کنند که مأموران قصد آن دارند که مردم را به گلوله ببندند.[46]
ثابتی به دلیل مخالفتش با روحانیت به خصوص حضرت امام (ره) همواره میکوشید تا جایگاه امام (ره) در مبارزه را کمرنگ نشان دهد. وی در دستورالعملی در این مورد مینویسد:
« به فرموده مقررات افرادی که به اتهام فعالیت و یا دادن شعار به نفع روح الله خمینی بازداشت میشوند، در هنگام ارجاع پروندههای آنان به دادگستری اتهام فعالیت به نفع خمینی ذکر نشود و اتهام این قبیل افراد اخلال در نظم و امنیت و غیره عنوان گردد و مأمورین انتظامی در این زمینه توجیه شوند.»[47]
طرح شایعه در بین مردم از جمله برنامههای ثابتی برای از بین بردن نهضت بود. به طور مثال برای ایجاد یأس و ناامیدی نسبت به روند نهضت در تاریخ 1 / 6 / 1357 وی شایعه بیماری امام خمینی (ره) را به تمام سازمانهای تابعه ابلاغ میکند:
«به قرار اطلاع خمینی دارای بیماریهای مزمن از قبیل کمردرد و ناراحتی قلبی است که به علت کهولت سن گهگاه شدت مییابد و او را بستری مینماید و با توجه به این که این بیماریها هر آن ممکن است وی را از پای درآورد اصلح است بیماریهای او به طور مدام بین مردم شایع شود…»[48]
ساواک در خارج از کشور نیز به تعقیب مخالفان رژیم میپرداخت. از فعالیتهای سازمان امنیت شاه در اروپا کوشش در اتهام زنی به ایرانیان ضد رژیم بود. از جمله اقدامات ساواک در این مورد دستبرد به خانهی برخی از دانشجویان ایرانی بود. در برنامه تلویزیون منونیتور که در تاریخ 31 مه 1971 درباره نحوه کار ساواک در آلمان پخش شد، به این مسئله اذعان میکند: «به خانههای دانشجویان ایرانی دست برد زده میشود تا اسناد و مدارک به سرقت برده شوند. بعدها این اسناد سر از محاکم قضائی در تهران در میآورند.»[49]
در مورد این اقدامات ساواک اسناد متعددی وجود دارد که حاکی از طراحی آنها به وسیله پرویز ثابتی است. برای مثال در دستورالعملی از ثابتی به نمایندگی ساواک در ژنو در تاریخ 10 / 8 / 1352 آمده است:
«ورود پنهانی به منازل اشخاص بایستی با داشتن طرح عملیاتی (اطلاعات کامل از سوژه و محل سکونت و محل سکونت وی. موقع ترک منزل و مراجعت. راههای خروج اضطراری در صورت وقوع حوادث پیش بینی نشده و غیره) باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید چنانچه در آینده قصد دستبرد به محل یا منزل شخص مورد نظر بود طرح آن را دقیقا تهیه و به مرکز ارسال تا پس از تصویب و ابلاغ آن به مورد اجراء گذاشته شود.»[50]
جنایات پرویز ثابتی
پرویز ثابتی در حالی مسئولیت امنیت داخلی کشور را برعهده داشت که در زمان ریاست وی کشور به صحنه دلخراش قتل و کشتار مردم بیدفاع تبدیل شده بود. هرچند سیاست رژیم بر مبنای سرکوب مردم بود و ثابتی نیز در مدار این سیاست قرار داشت، اما با این وجود نمیتوان کارنامه بیست و هفت ساله وی را در تحقق خواست رژیم نادیده گرفت. خصوصا این که او در سیستم امنیتی کار میکرد که ماهیت آن “استبدادی” و “استعماری” بود و اجرای برنامههای غرب و حفظ منافع رژیم شاهنشاهی را دنبال میکرد.
پرویز ثابتی در خاطراتی که در سالهای اخیر از وی منتشر شده است، در ادعایی تأمل برانگیز و به منظور تبرئه خود میگوید:
«من همانطور که گفتم با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم، از آن جلوگیری میکردم. خودم هیچگاه ندیدهام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد ولی البته در این باره بسیار شنیدم»[51]
پرویز ثابتی در حالی تلاش میکند، حقایق را کتمان کند که هنوز زمان زیادی از آن مقطع تاریخی نگذشته و شاهدان عینی زیادی برای اثبات دروغهایش وجود دارد. فرج الله سیفی کمانگر، معروف به کمالی از شکنجهگران کمیته مشترک ضد خرابکاری، در اعترافات خود بعد از انقلاب در مورد نقش ثابتی در شکنجهها میگوید:
«هر وقت ثابتی به کمیته میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار میداشت؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»[52]
شکنجه از زندانیان سیاسی برای گرفتن اعتراف از جمله وظایف مهم ساواک بود، چنانکه رژیم به خاطر این مسئله از سوی سازمانهای حقوق بشر همواره مورد مؤاخذه قرار داشت. این همان مطلبی است که نویسندگانی همچون عباس میلانی نیز به آن اذعان میکند:
«در آن سالها ساواک به ویژه اداره سوم آن به رهبری پرویز ثابتی کار مبارزه با چریکهای شهر (چون فدائیان خلق و مجاهدین) را به عهده داشت و به خاطر استفاده از شکنجه در این کار در سطح بین المللی مورد حمله و نقد فراوان بود.»[53]
این نویسنده در جای دیگر به نقش ثابتی در کمیته مشترک ضد خرابکاری که در 4 بهمن 1350 با مشارکت ساواک و شهربانی برای سرکوب مخالفان رژیم پهلوی تشکیل شد، اشاره میکند:
«این کمیته همیشه رئیسی ظاهری از میان ردههای نظامی داشت؛ اما رئیس اصلی آن ثابتی بود. بازپرسها بر سر همنشینی و هم اتاق بودن با ثابتی در رقابت بودند. این کمیته به مرکز شکنجه معروف شد و در انظار عمومی، نام ثابتی با این کمیته و بدنامی آن شناخته شده بود.»[54]
در طول سالهای دههی 1340 و 1350 دهها نفر از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی، پس از تحمل شدیدترین شکنجههای جسمی اعدام و به جوخههای مرگ سپرده شدند. از جمله جنایات هولناک ساواک در طول دهه 1350 به گلوله بستن نه نفر از زندانیان سیاسی زندان اوین (گروه جزنی) در تپههای مشرف به این زندان بود. در پی افشاگریها و اعترافات برخی از عوامل ساواک پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله بهمن نادریپور معروف به تهرانی آشکار شد که این جنایت با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری رئیس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک صورت گرفته است.[55]
در یک مورد نیز محافظ همسر پرویز ثابتی، فردی را که برای خرید عروسی خود به این مغازه آمده بود، به ضرب گلوله از پا درآورد.[56]
همزمان با گسترش مخالفتها و انتقادهای سیاسی در کشور و ناتوانی حاکمیت برای برخورد با آن، ساواک به سرکوب مردم ادامه میداد. ارتشبد نعمت الله نصیری-رئیس ساواک- و سایر مسئولان بلند پایه این سازمان نظیر پرویز ثابتی معتقد بودند که سرکوب آخرین راه کنترل اوضاع کشور است به همین دلیل در طول ماههای منتهی به زمستان 1356، شاهد سرکوب ساواک در عرصههای سیاسی و اجتماعی کشور هستیم. عباس میلانی در کتاب معمای هویدا، در مورد ثابتی مینویسد:
«در اواسط بهار 1357، ثابتی از طریق هویدا پیامی به شاه فرستاد. از او خواست که عنان کار را دست کم برای مدتی کوتاه به ساواک بسپارد و بگذارد آن ها تدابیر لازم را برای سرکوب [بیشتر] قیام مردم (آرام کردن کشور) اتخاذ کنند. میگفت هنوز شیرازهی مملکت یکسره از هم نگسیخته و راه بازگشت هست. ثبات قدم میخواهد و نمایش قدرت “شاه” این پیشنهادات را یکسره رد نکرد. از ثابتی خواست که طرح مشخص عملیات مورد نظرش را تدارک و تقدیم کند. ثابتی هم به سرعت مشغول به کار شد. سیاههای از 1500 تن از مخالفان عمدهی رژیم فراهم آورد. معتقد بود با بازداشت این عده، آرامش هم بلافاصله به شهرها باز خواهد گشت. این سیاهه را در اختیار شاه قرار داد. او هم یک روز تمام قضیه را سبک و سنگین کرد. آن روزها تردید و بی تصمیمی چون خورهای به جانش افتاده بود. سرانجام دستور داد که ساواک کسانی را بازداشت کند، که شاه در کنار نامشان علامت گذاشته بود. وقتی سیاههی اسامی مخالفان به ثابتی باز پس فرستاده شد، شاه در کنار نام سیصد نفر علامت گذاشته بود.»[57]
مصطفی الموتی از رجال سیاسی درباری دوران پهلوی(1357-1320) فجایع و جنایات ثابتی را اینگونه بیان میکند: «در زمان نصیری و عامل فعالش پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمیکردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد، دست به کشتارها و تصفیهها زده شد.»[58]
ثابتی و بهائیت
پرویز ثابتی از جمله عناصر ساواک بود که به بهائیت شهرت داشت. وی در فرم استخدام خویش در ساواک در بهمن ماه 1337 به بهائی بودن پدر و مادر خویش، اعتراف کرده است: «از بدو تولد در یک خانواده بهائی می زیستهام»[59] اما چون در آن دوره استخدام بهائیان قانونا ممنوع بود به همین علت استناد ثابتی به بهائیت پدر و مادرش است نه خودش.
عقد و ازدواج به شیوه بهائیها، جای حرف و حدیثی را در خصوص بهائی بودن ثابتی باقی نمیگذارد. وی در سیزدهم آذرماه سال 1335 با مهرانگیز مشتاقی ازدواج کرد که سند تسجیلی این ازدواج از جمله اسناد غیر قابل انکار میباشد. [60]اگر چه وی در خاطراتش به انکار این موضوع پرداخته و اصولا خود را لائیک میداند ولی در کارنامه پرویز ثابتی در ساواک، موارد متعددی به چشم میخورد که او به نفع بهائیان وارد عمل شده است. برای مثال زمانی که گروهی از مردم حکم مراجع تقلید مبنی بر تحریم استفاده از پپسی کولا را که متعلق به ثابت پاسال بهائی بود، تکثیر و توزیع کردند، ثابتی در گزارشی به تاریخ 22 / 2 / 52 دستور میدهد:
«دستور فرمایید عوامل فتوائیه شناسایی و ضمن احضار و تذکر در تکثیر و توزیع آن جلوگیری به عمل آورند. ضمنا چنانچه به تذکرات داده شده وقعی ننهادند به جرم تحریک و اخلال در نظم و امور جاری کشور تحت تعقیب قرار گیرند. نتیجه اعلام شود.»[61]
پرویز ثابتی و ارتباط با اسرائیل
علاوه بر بهائی بودن، ارتباط ثابتی با سازمانهای موساد و سیا از دیگر اتهامات وی میباشد. کریستین دلانوآ او را از عناصر دوره دیده در اسرائیل و آمریکا معرفی میکند.[62]
در زمینه همکاری ساواک با اسرائیل، پرویز ثابتی از جمله عناصری بود که نقش تعیین کنندهای داشت، چنانکه وی به عنوان دلال واسطه در خرید وسایل مورد نیاز ساواک از اسرائیل فعالیت میکرد. از جمله این موارد میتوان از خرید تعدادی دستگاه که قبلا ساواک برای خود تهیه کرده بود و واسطه خرید آن برای نیروی هوایی شده بود، اشاره کرد: «دستگاههای اشعه ایکس مورد نظر سفارش نیروی هوایی شاهنشاهی بوده که دو نمونه آن عینا در ساواک موجود و مورد بهره برداری عملیاتی قرار میگیرد.»[63]
خرید تجهیزات از اسرائیل بهانهی خوبی بود که موساد کارشناسان و متخصصان خود را تحت پوشش نصب، راه اندازی، تعمیر و یا آموزش به ایران اعزام کند. در این بین ثابتی، در نامهای، با اشاره به این نکته بدیهی که عدم وجود متخصص داخلی مشکل آفرین بوده و هر بار تعمیر و تنظیم دستگاههای خریداری شده، موجب اتلاف وقت و هزینه است، خواستار ارسال نیرو به اسرائیل با هدف طی کردن دوره خاص در این زمینه شده است:
«از آن جایی که قبول سفارش و در ضمن تعمیر دستگاههای سفارشی و تعمیر دو دستگاه اشعه ایکس موجود با متخصصین فنی اداره کل پنجم میباشد. در این مورد اصلح است که مطابق پیشنهاد بند الف سرویس کشور اسرائیل عمل شده و دو نفر از متخصصین اداره کل پنجم… به کشور اسرائیل اعزام و آموزشهای لازم را در مورد مونتاژ و تنظیم و تعمیر دستگاههای مذکور فرا گیرند…»[64]
اسرائیل اگر چه خود در ابتدا پیشنهاد کرده بود که یک نفر از کارشناسان ساواک برای فراگیری تخصص لازم و آموزش طرز کار و بهرهبرداری از این وسایل به اسرائیل سفر کند، ولی در موقع ضرورت به گونهای دیگر عمل کرد و پیشنهاد طرح اعزام مشاوران خود به ایران را داد: «در مورد دستگاههای اشعه ایکس پیشنهاد میشود متخصصین اسرائیلی همراه دستگاههای خریداری شده به تهران آمده و حضورا نحوه کار آنها و همچنین تعمیرات لازم را شرح دهند.»[65]
حمایتهای ثابتی از اسرائیل تا جایی بود که علیه مخالفان آن نیز وارد عمل میشد و از هرگونه تلاشی برای از میان برداشتن آنها کوتاهی نمیکرد. سند زیر بیانگر اقدامات ثابتی علیه امام موسی صدر از ایرانیان مقیم لبنان و رئیس مجلس عالی شیعیان است. در این سند از بیان ثابتی آمده است:
«نامبرده با تجهیز شیعیان لبنان در جنگ علیه فالانژیست ها و اسرائیل مداخله و خسارات زیادی به شیعیان لبنانی وارد و در پوشش کمک به شیعیان مبالغ هنگفتی از مسلمانان جهان خصوصا مسلمانان ایران دریافت که چون یاد شده از پولهای دریافتی در راههای ناصواب و بعضا کمک به مخالفین ایران استفاده میکند، لیست اسامی افراد کمک کننده به وی جهت معرفی به وزارت دارایی و اخذ مالیات تهیه و به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید…»[66]
پرویز ثابتی و هویدا
پرویز ثابتی که در بسیاری از اقدامات و فعالیتهای ساواک در داخل و خارج از کشور نقش داشت، به دلیل همکیش بودن با هویدا ارتباط بسیار نزدیکی با او برقرار کرد. وی گزارش بسیاری از فعالیتهای ساواک را در اختیار نخستوزیر قرار میداد. در خاطرات ثابتی بارها به این ارتباط نزدیک اشاره شده است.
عباس میلانی نیز در کتاب معمای هویدا مینویسد:
«از اواخر دههی شصت، کار امنیّت داخلی در واقع یکسره در دست پرویز ثابتی بود که ریاست ادارهی سوم ساواک را به عهده داشت، در حالی که هر شنبه و پنجشنبه، نصیری به دیدن شاه میرفت و امور امنیتی را به اطلاعش میرساند، هر چهارشنبه بعدازظهر هم، اغلب پس از آن که بیشتر کارمندان دفتر نخستوزیری راهی منزل شده بودند، پرویز ثابتی در دفتر نخست وزیری به دیدار او میرفت… »[67]
اسناد سفارت آمریکا رابطه هویدا با ثابتی را اینگونه بیان میکند: «در هر ارزیابی موقعیت هویدا، اسم پرویز ثابتی هم به میان میآید… »[68]
پس از انقلاب
با فروپاشی رژیم پهلوی عمر فعالیت عمال این رژیم نیز به پایان رسید. در این میان بسیاری از عناصر مرتبط با دستگاه جنایتکار ساواک نظیر پرویز ثابتی، عطارپور با اوجگیری انقلاب برای آرام کردن اوضاع از کار برکنار شدند. روزنامه کیهان در تاریخ 1357 / 8 / 7 خبر این برکناری را این طور درج کرد: «امروز کسب اطلاع شد که با رفتن 34 مقام سازمان امنیت و اطلاعات کشور تغییرات مهمی در این سازمان داده شده است…مقامات مسئول عامل اصلی این تغییرات را به خاطر تغییر روشهای سابق سازمان ذکر کردهاند.»[69] این روزنامه نام 34 تن از اعضای ساواک را که از کار کنار گذاشتهاند چاپ کرد که نام پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم نیز در میان آنها دیده میشود.
در گزارش ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناریاش در1357 / 8 / 1 با پرواز شماره 757 ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن با نام مستعار عالیخانی ترک کرد.[70] خروج ثابتی در حالی بود که بنا به گزارش سفارت آمریکا در 14 آبان 1357 وی تا هنگام پاسخ به اتهاماتش نمیتوانست از ایران خارج شود.[71]
در خصوص فعالیتهای ثابتی در دوران پس از انقلاب اطلاعات دقیقی در دست نیست، وی کمی پس از برکناری گویا خانهاش را به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخته و پس از خروج از کشور در یکی از شهرهای سانفرانسیسکوی آمریکا اقامت گزیده است.[72]
در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایهها از ایران در 25 آذر 1357 ارائه کردند، مقدار سرمایهای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را 135 میلیون تومان عنوان نموده است.[73]
ارتشبد فردوست، خروج ثابتی از ایران را حدود 10 روز قبل از پیروزی انقلاب میداند. وی به ارتباط ثابتی با سازمان سیا اشاره کرده و مینویسد:
«حدود 10 روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر میرسید…»[74]
اظهارات احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی سخنان فردوست را تأیید میکند. وی در شرح اقدامات نافرجام رضا پهلوی با کمک سازمان “سیا” بر ضدّ نظام جمهوری اسلامی ایران مینویسد:
«همزمان با تصویب این بودجه، [ماهیانه یکصدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی میداد] سرو کلهی یار دیرین سازمان “سیا” که گفته میشود برای سازمان امنیتی اسرائیل “موساد” کار میکند، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی میگوییم سر و کله او پیدا شد. یعنی سایه او در جمع دیده شده، و الا او آفتابی نمیشد و عیّارانه میآمد و میرفت. شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد. که البته با موقعیت پیشین، که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را میداد و همچنین با همکاری که با موساد میکرد، مناسبترین فرد در این مورد بود. به ویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود.»[75]
پینوشتها:
[1] دبیرستان فیروز بهرام، تأسیس سال 1311ش. از دبیرستان های قدیمی و زرتشتی تهران، واقع در خیابان میرزاکوچک خان جنگلی فعلی است. از افراد معروفی که در این مدرسه تحصیل کردند، میتوان به سیدحسین نصر، حسن علی منصور، جواد منصور، عزت الله نگهبان، هوشنگ نهاوندی و… اشاره کرد. نک: پرویز ثابتی، در دامگه حادثه، ص30
[2] جشن تاجگذاری به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1385، ص204
[3] Abbas Milani, the men and women who made modern Iran, Syracuse university press-November2008, 286.
[4] پرویز ثابتی، همان، ص 21.
[5] سند شماره 30836، تاریخ 28 / 10 / 1337، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[6] مظفر شاهدی، سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص115
[7] ابراهیم ذوالفقاری، پرویز ثابتی، بهائیت و سرکوب، قسمت اول، وبلاگ عبور از تاریخ
[8] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1376، ص480-479
[9] بهرام افراسیابی، وقتی پرده ها بالا می رود، تهران، مهر، 1374، ص343 .
[10] محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج2، تهران، چاپخانه تک، 1372، ص998
[11] سند شماره 30836، تاریخ 8 / 7 / 1343، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[12] سند شماره 7-100، تاریخ27 / 7 / 49، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[13] مظفر شاهدی، همان، ص113
[14] جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، ج1، ص166-165
[15] یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393، ص46
[16] محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج2، تهران، چاپخانه تک، 1372، ص 999-998
[17] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص474
[18] بهرام افراسیابی، وقتی پرده ها بالا می رود، تهران، مهر، 1374، ص342
[19] سند شماره 7-100، در تاریخ 27 / 7 / 1349، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[20] اسناد لانه جاسوسی، کتاب اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص248
[21] سند شماره 30333 / 2، در تاریخ 27 / 12 / 1350، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[22] سند شماره 130791، در تاریخ 29 / 11 / 1351، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[23] سند شماره 23533 / 123، د تاریخ 25 / 12 / 1356، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[24] سند شماره 4527 / 301، در تاریخ 7 / 2 / 1343، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[25] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص37
[26] یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و هفتم، ج2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص360
[27] یاران امام به روایت اسناد، کتاب بیست و هفتم، شهید حجت الاسلام شهید فضل الله مهدیزاده محلاتی، ج2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص378
[28] یاران امام به روایت اسناد ساواک؛ آیت الله سید محمود طالقانی، ج3، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص376
[29] بدون شرح به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، 1387، ص360-359
[30] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله مرتضی مطهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی به روایت اسناد، ص466
[31] همان، ص467
[32] همان، ص513
[33] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب پنجم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، صص302-301.
[34] همان، ص378
[35] همان، ص448
[36] کریستین دلانوآ، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، طرح نو، 1371، ص249-248.
[37] هدایت الله بهبودی، شرح اسم، تهران، موسسه پژوهش های سیاسی، ص471
[38] مدرسه فیضیه به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص447
[39] فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.ا.مهران، تهران، اطلاعات، 1386، ص93
[40] شمس آل احمد، از چشم برادر، قم، کتاب سعدی، 1369، ص67
[41] همان، ص92.
[42] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ روزشمار چهارمحال بختیاری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1388، ص94
[43] کریستین دلانوآ، همان، ص142-139
[44] به قلم گروهی از نویسندگان، 25 سال سانسور در ایران، تهران، طوفان، 1356
[45] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب سوم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص88
[46] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ روز شمار چهار محال بختیاری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1388، ص297
[47] فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران، روابط عمومی وزارت اطلاعات، 1368، ص23
[48] همان، ص 288
[49] هارالد ایرنبرگر، درباره ساواک “به مثابه یکی از ابزار سلطه امپریالیسم و ارتجاع”، جمعیت آزادی، 1978، ص87-86.
[50] همان، ص87
[51] پرویز ثابتی، پیشین، ص307
[52] قاسم حسن پور، شکنجه گران میگویند، تهران، موزه عبرت، 1386، ص270
[53] عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، 1392، ص3-2.
[54] abbas Milani, The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941-1979, Syracuse University Press -November 2008, 209
[55] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، ص263
[56] عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، چاپ 18، 1386، ص390
[57] مصطفی الموتی، تاریخ ایران در عصر پهلوی، ج2، لندن، ص425
[58] عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، ص450
[59] بدون شرح به روایت اسناد ساواک، همان، ص12-11
[60] یاران امام خمینی به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله سید اسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص33
[61] سند شماره 312 / 1288، در تاریخ 22 / 2 / 1352، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
[62] کریستین دلانوآ، همان، ص179
[63] عبدالرحمان احمدی، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381، ص118
[64] همان
[65] همان، ص119
[66] بدون شرح به روایت اسناد ساواک، همان، ص406
[67] عباس میلانی، معمای هویدا، ص289
[68] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب اول، تهران، مؤسسه مطالعات پژوهشهای سیاسی، 1387، ص285
[69] کیهان، ش 10598، ص1؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سال 1383، ص360
[70] همان، ص486
[71] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب نهم، همان، ص255.
[72] غلامرضا کرباسچی، روزشمار روابط ایران و آمریکا، تهران، 1380، ص396
[73] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص476
[74] اسناد لانه جاسوسی آمریکا، همان، ص379
[75] احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، ص273-272
انتهای پیام