زندگی در 2050: نگاهی اجمالی به پزشكی در آينده
متيو اس. ويليامز (Matthew S. Williams)، حوزهی پزشکی را درطول ۵۰ سال آینده بررسی کردهاست و این مطلب با ترجمهی كامران مشفق آرانی در روزنامه اعتماد منتشر شدهاست که متن کامل را در ادامه میخوانید.
سال 2050، روشهاي مراقبت از سلامت، مشاوره پزشكي، دريافت درمان و آنچه تحت درمان قرار ميگيرد، بهطور چشمگيري تغيير خواهد كرد.
در اين مقاله نگاه خواهيم كرد كه چگونه تغييرات و پيشرفتها تا اواسط قرن حاضر پزشكي را متحول خواهند كرد. مانند تمام جنبههاي ديگر زندگي كه تحتتاثير واقع شدهاند، اين انقلاب در حوزه سلامت هم مانند ساير جنبهها به خوبي در جريان است، اما با نزديكتر شدن به سال 2050 به طرز چشمگيري تغييرات سرعت ميگيرند. امروزه ميتوان با اطمينان گفت كه افراد بيشتري ميتوانند در آينده نه چندان دور زندگي طولانيتر و سالمتري را نسبت به گذشته تجربه كنند، همچنين اين احتمال وجود دارد كه نسلهاي آينده با تهديدات جديدي در حوزه سلامت مواجه شوند كه امروزه كمتر رايج يا حتي ناشناخته هستند. براي تفكيك آن، حوزه پزشكي تحتتاثير تحولات پنج دسته زير قرار خواهد گرفت:
1- بيگ ديتا، بيومتريكها و اينترنت اشيا
2- يادگيري ماشين، هوش مصنوعي و تجزيه و تحليل پيشرفته
3- تغييرات آب و هوا و خطرات بهداشت محيطي
4- «اندامهاي» رباتيك، نانو رباتيك و بيونيك
5- مهندسي ژنتيك و چاپ زيستي
دادههاي بزرگ و مراقبتهاي بهداشتي شخصي
اگر ميتوانستيم به هر فردي مقدار مناسبي از تغذيه و ورزش بدهيم، نه كم و نه زياد، مطمئنترين راه براي سلامتي را پيدا ميكرديم. اين سخنان را بقراط، يكي از تاثيرگذارترين چهرهها در طول تاريخ در زمينه پزشكي بيان كرد. امروزه اين استدلال اساس خودمراقبتي و نظارت بر سلامت است، گفتهاي كه با گذشت زمان و پيشرفتهاي فناوري براي بشر آسانتر ميشود. دليل اين امر تا حد زيادي انفجار در فناوري پوشيدني، همراه با رشد توانمندي اينترنت بيسيم است. از برنامههاي موجود در گوشي هوشمند شما گرفته تا دستگاههاي رديابي تناسب اندام، افراد ميتوانند ضربان قلب، فشار خون، عادات غذايي، تعداد كالريهايي كه سوزاندهاند و تعداد قدمهايي كه در يك روز برداشتهاند را نيز اندازهگيري كنند.
تا اواسط قرن جاري، اين روند براي اكثر نقاط جهان به يك امر عادي تبديل خواهند شد، زيرا دسترسي به اينترنت تقريبا بهطور صددرصد همهگير ميشود. براساس گزارش سال 2018 اتحاديه بينالمللي مخابرات سازمان ملل (ITU)، 90درصد از جمعيت جهان (تخمين زده ميشود 9.73 ميليارد نفر در سال 2050 باشد) تا سال 2050 به خدمات اينترنت دسترسي خواهند داشت، درحالي كه تخمين زده ميشود در بهترين حالت امروزه بيش از 4 ميليارد نفر از 7.9ميليارد جمعيت كنوني كرهزمين به خدمات اينترنت دسترسي دارند. علاوه بر بيش از چهار ميليارد كاربر جديد، تعداد دستگاههاي بيسيم متصل به اينترنت تا سال 2050 بهطور تصاعدي افزايش خواهد يافت. بين سالهاي 2016 تا 2021، تعداد دستگاههاي متصل به يك شبكه محلي بيسيم (WLAN) از 8.36 به 22.2 ميليارد افزايش يافته است (حدودا 265درصد).
پيشبيني ميشود تا اواسط قرن حاضر اين تعداد به بيش از 100 ميليارد برسد. در تركيب با صدها ميليارد دوربين، حسگر، خانهها و كل شهرهايي كه به هم متصل خواهند شد، انفجار حاصل در دادهها چيزي را ايجاد ميكند كه به عنوان «اينترنت اشيا» شناخته ميشود. مقدار حاصل از دادههاي توليدشده به صورت روزانه بسيار زياد خواهد بود و بخش قابل توجهي نيز در اين ميان ماهيت پزشكي خواهد داشت. در «خانههاي هوشمند» آينده، همه اين دادهها در اختيار افراد قرار ميگيرند. به محض بيدار شدن، تشخيص سلامت يا توصيهها براي تكتك افراد در دسترس خواهند بود. به افراد گفته ميشود كه از نظر دستيابي يا حفظ اهداف سلامتي خاص چگونه عمل كنند، يا اگر مشكلي وجود داشته باشد، به آنها هشدار داده ميشود و در صورت لزوم به آنها توصيه ميشود كه فورا به پزشك خود اطلاع دهند، يا حتي شايد پزشك آنها بهطور خودكار مطلع شود.
پزشكي به كمك هوش مصنوعي
با حجم عظيمي از دادههاي پزشكي كه مقامات بهداشتي و پزشكان بايد براي آنها چارهانديشي كنند، براي نظارت دقيق و صحيح بر همه آنها به تجزيه و تحليل پيشرفته و يادگيري ماشين (معروف به هوش مصنوعي) اعتماد ميشود. در بخشهاي محليتر و گستره جغرافيايي بسيار كوچك، از هوش مصنوعي براي تجزيه و تحليل دادههاي بيمار براي نشانههايي از شرايط احتمالي سلامتي و پيشبيني شرايط آينده استفاده خواهد شد. اين به پزشكان و نهادهاي مسوول مراقبتهاي بهداشتي اين توانايي را ميدهد كه مشكلات را از قبل و موارد را با سرعت و كارايي بيشتر (و با ريسك پايين تشخيص اشتباه) تشخيص دهند.
تاريخچه بيمار نيز بسيار بهروزتر و دقيقتر خواهد بود و پايش بيدرنگ بيماري خصوصا براي افراد مسن و افرادي كه در معرض خطر سكته مغزي، حمله قلبي و… هستند به راحتي در دسترس پزشكان خواهد بود. بهطور كلي، هوش مصنوعي همچنين مسوول تجزيه و تحليل الگوهاي بهداشتي در سراسر جهان براي رديابي همهگيريها و پيشگيري از شيوع بيماري خواهد بود. در اين ميان توانايي رديابي ناقلان بيماري و پيشبيني جهش در ويروسهاي موجود بسيارمساله مهمتر و قابل حلتري براي مراجع ذيصلاح خواهند بود و بايد درنظر داشت كه در آينده نه چندان دور تغييرات آب و هوايي منجر به افزايش انتشار ويروسهاي كشنده در سراسر جهان ميشود.
آخرين مورد و البته كماهميتترين در اين دستهبندي نيز بر ميگردد به تحقيقات با كمك هوش مصنوعي؛ اين مهم منجر به توسعه درمانها و درمانهاي جديد براي بيماريها ميشود. بهطور معمول، توليد داروها و واكسنهاي جديد فرآيندي پرهزينه و زمانبر است كه مستلزم آزمايشهاي زيادي است، به همين دليل است كه بسياري از شركتهاي بزرگ داروسازي در حال حاضر براي كمك به كشف دارو به پلتفرمهاي هوش مصنوعي روي آوردهاند. همانطور كه اين پلتفرمها پيچيدهتر و پيشرفتهتر ميشوند، روند توسعه بسيار سريعتر و مقرون به صرفهتر ميشود. حتي قبل از فرا رسيدن سال 2050، واكسنهايي برايHIV، برخي از انواع سرطان و مالاريا انتظار ميرود، به اين معني كه آنها ميتوانند به فهرست بيماريهاي ريشهكنشده آبله بپيوندند.
زندگي بيشتر و زندگي طولانيتر
فراتر از ريشهكن كردن بيماريها، سلامت نيز تا اواسط قرن به دو طريق عميق بهبود خواهد يافت. از يكسو، افزايش دسترسي به خدمات پزشكي در كشورهاي در حال توسعه منجر به كاهش قابلتوجهي در ميزان مرگ و مير نوزادان و تعداد زناني خواهد شد كه حين زايمان جان خود را از دست ميدهند. در همين حال، درمانهاي طول عمر در جهان توسعهيافته به مردم اين امكان را ميدهد كه زندگي طولانيتر و سالمتري داشته باشند. بين سالهاي 1990 تا 2019، تعداد كودكاني كه قبل از رسيدن به پنج سالگي جان خود را از دست دادند، 59درصد كاهش يافت، از 93 مرگ در هر 1000 تولد زنده در سال 1990 به 38 مورد در 1000 تا سال 2019 رسيد. خدمات اساسي در كشورهاي در حال توسعه كه در آن مرگ و مير نوزادان از يك در 10 (10٪) به 1 در 20 (كمتراز 5٪) بين سالهاي 1990 و 2015 كاهش يافته است. پيشبيني ميشود تا سال 2030 ميانگين مرگ و مير نوزادان در سراسر جهان به 2 درصد برسد.
درحالي كه انتظار ميرود اين روند ادامه يابد، بهبود مراقبتهاي پزشكي و افزايش دسترسي بايد با تهديدات بهداشتي نوظهور ناشي از تغييرات آبوهوايي مقابله كند. در همين حال، اميد به زندگي در كشورهاي توسعهيافته به لطف درمانهايي كه پيري را به تاخير مياندازد و روند كهولت سن را معكوس ميكند، افزايش خواهد يافت. از سال 2019، ميانگين اميد به زندگي در سراسر جهان 72.6 سال بود كه نشاندهنده افزايش دو برابري از سال 1900 است. تا سال 2050، اين ميزان براي افرادي كه به مراقبتهاي پزشكي ممتاز دسترسي دارند، ميتواند به 115 سال يا بيشتر افزايش يابد. جداي از پزشكي شخصي و تجزيه و تحليل دادههاي بهبوديافته، يك محرك اصلي توسعه نانو رباتيك خواهد بود (در ادامه در مورد آن بيشتر توضيح خواهيم داد).
در فرآيند پيري طبيعي، تواليهاي نوكلئوتيدي تكراري در انتهاي كروموزومهاي خطي (به نام تلومرها) با گذشت زمان كوتاه ميشوند. اين درنهايت منجر به آسيب سلولي و مرگ (معروف به پيري) و شروع بيماريهاي مرتبط با افزايش سن ميشود. اما با دستگاههايي كه به اندازه كافي كوچك هستند تا به كروموزومها دسترسي داشته باشند، تلومرها ميتوانند بهطور دورهاي طولاني شوند تا سرعت پيري را كاهش داده و عمر افراد را بهطور طبيعي افزايش دهند. البته فراموش نشود كه در اين ميان پژوهشگران و دانشمنداني نيز هستند كه باور دارند اين نوع اقدامات پزشكي امكان جاودانگي باليني را فراهم خواهد كرد، جايي كه انسان ميتواند از طريق مداخله پزشكي عمر خود را به مدت نامحدود طولاني كند. درحالي كه اين ممكن است يك تصور دور از ذهن باشد، تا سال 2050 تركيبي از پزشكي پيشرفته، بيونيك و ساير پيشرفتها احتمالا ميانگين اميد به زندگي را در سراسر جهان افزايش ميدهد.
تهديدات زيستمحيطي
از هماكنون تا سال 2050، يكي از بزرگترين تهديدهايي كه جمعيت جهان با آن مواجه است، تاثير تغييرات آب و هوايي بر عوامل اجتماعي و زيستمحيطي سلامت است. اينها شامل كيفيت هوا، معضل تامين آب آشاميدني، امنيت غذايي و سرپناه است كه همگي به دليل افزايش دماي جهاني، وقوع سيلابها، پديدههاي آب و هوايي شديد و پيشآمد خشكسالي تا حدي به خطر خواهند افتاد. براي شروع اين بحث، افزايش دما منجر به افزايش خطر ابتلا به بيماريهايي مانند بيماري لايم، زيكا، نيل غربي، ابولا، تب دنگي و ساير ويروسهاي سازگار با شرايط هواي گرم خواهد شد كه به مناطق خنكتر جهان نيز به سرعت سرايت خواهند كرد. بهطور مشابه، رشد شهرها و به موازات آن بالارفتن جمعيت شهري به معناي افزايش خطر ابتلا به بيماريهاي تنفسي و قلبي عروقي را به ارمغان خواهد آورد. با توجه به «چشمانداز جمعيت جهان در سال 2019»، گزارشي كه توسط نهاد اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل تهيه شده است، تا سال 2050 حدود 68درصد از جمعيت جهان (6.6 ميليارد نفر) در مناطق شهري زندگي خواهند كرد (در مقايسه با 55درصد امروز). با افزايش دما، بيماري، كاهش منابع و بالا آمدن سطح آب درياها، مردم مراكز شهري در معرض خطرات متعدد سلامتي قرار خواهند گرفت.
همانطور كه در گزارش پنجم ارزيابي (IPCC (AR5 آمده است: پيشبيني ميشود در مناطق شهري، تغييرات آب و هوايي خطرات را براي مردم، داراييهاي آنان، اقتصادها و همينطور اكوسيستمها افزايش دهد، ازجمله خطرات ناشي از استرس گرمايي، توفان و بارش شديد، سيل داخلي و ساحلي، رانش زمين، آلودگي هوا، خشكسالي، كمبود آب، افزايش سطح آب درياها و افزايش قطعي احتمال وقوع توفانهاي سهمگين و وقوع طوفندها، خطرات براي كساني كه فاقد زيرساختها و خدمات ضروري هستند يا در مناطق در معرض خطر زندگي ميكنند، تشديد خواهد نمود. در مناطق روستايي، افزايش خشكسالي، آب و هواي شديد و گسترش ابتلا به بيماريها تاثير عمدهاي بر امنيت غذايي و صنعت كشاورزي خواهند داشت.
در مجموع، جمعيتهاي آسيبپذير شامل كساني خواهند بود كه در جزاير كوچك، مناطق ساحلي، كلانشهرها و در مناطق كوهستاني و قطبي زندگي ميكنند. با اين حال، آسيبپذيرترين افراد در كشورهاي در حال توسعه، به ويژه كودكان و افراد مسن خواهند بود. در واقع، WHO (سازمان بهداشت جهاني) پيشبيني ميكند كه بين سالهاي 2030 تا 2050، تغييرات آب و هوايي باعث حدود 250.000 مرگ و مير اضافي در سال خواهد شد. از اين تعداد، تخمين زده ميشود كه 38.000 نفر سالمنداني باشند كه در اثر گرما جان خود را از دست ميدهند، 48000 نفر به دليل اسهال خوني (عمدتا ناشي از مصرف آب آشاميدني آلوده)، 60000 نفر به دليل مالاريا و گزيده شدن توسط پشه آنوفل و 95000 نفر به دليل سوء تغذيه دوران كودكي قرباني شده و جان خود را ازدست خواهند داد. كاهش تاثير اين امر بر جمعيت انساني مستلزم همكاري بينالمللي و تلاشهاي چندجانبه براي اسكان مجدد مهاجران، توزيع دارو و خدمات پزشكي و ايجاد زيرساختهاي لازم براي مقابله با بحران است.
پاندمي بيماريهاي اعصاب و روان
درحالي كه بسياري از بيماريهاي كشنده و دژنراتيو تا سال 2050 از بين خواهند رفت (يا مقابله با آنها در مسير خوبي قرار خواهند گرفت)، اما بيماريهاي ديگري جاي آنها را با سرعت خواهند گرفت و در حالي كه بهبود در دارو و دارورساني طول عمر متوسط افراد را افزايش ميدهد، مسائل زيستمحيطي منجر به افزايش سطح مسائل و تهديدات بهداشتي خواهد شد. انتظار ميرود تا دهه 2030، افسردگي و بيماريهاي رواني بر بيماريها و عارضههاي قلبي غلبه كنند و به بزرگترين نگراني سلامت در سراسر جهان تبديل شوند.
عوامل موثر شامل افزايش ميزان بدهيهاي افراد، بيكاري، رشد خشونت خانگي، وقوع جنگها، افزايش سطح استرسهاي زندگي روزمره در محيط شهري، تخريب محيط زيست و بلاياي طبيعي است. تغيير جمعيتشناسي نيز نقش مهمي ايفا خواهد كرد، به ويژه در مورد سن جمعيت. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهاني (WHO)، بين سالهاي 2015 تا 2050، نسبت جمعيت 60 ساله يا مسنتر جهان تقريبا دو برابر خواهد شد، از حدود 900 ميليون نفر به 2 ميليارد نفر (12% تا 20٪ از اين افراد، تقريبا 20% از يك اختلال شناختي (مانند زوال عقل، آلزايمر، پاركينسون و …) رنج خواهند برد.
بحران «سالهاي از دست رفته»
درحالي كه بهبود در تشخيص و درمان اين نگرانيهاي سلامتي را با كارايي بيشتر برطرف ميكند، افسردگي يكي از دلايل اصلي «سالهاي از دست رفته» (يعني سالهايي كه در وضعيت سلامت ضعيف زندگي كردهايد) باقي خواهد ماند. خوشبختانه، درك بيشتر مغز و اعصاب و پيشرفت در كشف دارو به اين معني است كه افرادي كه از افسردگي رنج ميبرند، ميتوانند درمان موثري دريافت كنند. همچنين در سالهاي اخير افزايش آگاهي عمومي (كه ممكن است به دليل افزايش شيوع باشد يا نباشد) منجر به افزايش بياعتنايي شده است. براساس نظرسنجي انجامشده توسط موسسه HealthPartners، بين سالهاي 2017 تا 2019، درصد افرادي كه از صحبت كردن در مورد بيماري رواني خود احساس راحتي ميكنند از 66درصد به 71درصد افزايش يافته است. همين نظرسنجي به افزايش افرادي كه مايل به صحبت با دوستان در مورد بيماري رواني خود هستند (34%تا 41%) و همچنين كاهش بيميلي براي كمك گرفتن (50%تا 46%) اشاره ميكند. واضح است كه افزايش شيوع منجر به افزايش آگاهي و نگرشهاي سالمتر در اذهان عمومي ميشود. بنابراين، درحالي كه افسردگي ممكن است تا سال 2050 شايعتر باشد، تصور عمومي و علم پزشكي نيز با اين پديده سازگارتر خواهد بود.
از ابزارهاي پوشيدني تا «اندامهاي مصنوعي»
انتظار ميرود كه نظارت بر سلامت با در دسترس قرار گرفتن لوازم الكترونيكي تعبيهشده (معروف به «داخلي») با سرعتي جهشي پيشرفت كند. اينها شامل تكههاي الكترونيكي انعطافپذير هستند كه ميتوانند مستقيما به ماهيچهها و اندامها پيوند زده شوند تا ضربان قلب، عملكرد كبد، عملكرد كليه، هضم، تنفس و فعاليت مغز را براي نشانههاي بينظمي كنترل كنند. همين دستگاهها همچنين ميتوانند در صورت نياز دارو را آزاد كنند كه به ويژه براي بيماران مبتلا به ديابت يا اختلالات عصبي مفيد است. بين حسگرهاي داخلي كه نظارت منظم بر سلامتي ارايه ميكنند و حسگرهايي كه ميتوانند داروها را تجويز كنند، افراد ميتوانند مراقبتهاي بهداشتي خود را به گونهاي شخصيسازي كنند كه قبلا هرگز امكانپذير نبود.
درحالي كه اين دستگاهها به ظهور پزشكي شخصي كمك ميكنند، مطمئنا در بيمارستانها نيز به يك ويژگي معمولي تبديل خواهند شد. به جاي نظارت بر علايم حياتي و بيومتريك بيماران با پدهايي كه از طريق سيم به تجهيزات حجيم متصل ميشوند، هر آنچه پزشكان و پرستاران بايد بدانند به صورت بيسيم و از طريق حسگرهاي پوشيدني مستقيما به سيستم نظارت بر بيمار منتقل ميشود. قطعات داخلي نيز به شكل نانوماشينها، روباتهاي كوچكي خواهند بود كه قطر آنها تنها چند ميكرون است يا نهايتا در ابعاد ميليمتري خواهند بود، پيشبيني ميشود بين سالهاي 2009 تا 2025، ارزش بازار جهاني نانوپزشكي از 53 ميليارد دلار به 334 ميليارد دلار افزايش يابد كه ميانگين رشد 17.5درصدي در سال است. با اين نرخ افزايش، ارزش بازار تا سال 2050 به بيش از 19 تريليون دلار خواهد رسيد. نانوپزشكي تا اواسط قرن به اشكال مختلفي ازجمله نانوحسگرها، نانوذرات و نانوروباتها عرضه خواهد شد.
نانوحسگرها به شكل ماشينهاي كوچك مجهز به فرستندههاي كوچك راديويي/ مايكروويو / يا طيفسنجها هستند. اينها به صورت داخلي در درون بدن به كار گرفته ميشوند و خون و بافت نرم افراد مورد مداوا را براي علايم عدم تعادل شيميايي، بررسي وجود باكتريها، ويروسها، يا حتي ويروسهايي مانند HIV يا سلولهاي سرطاني اسكن ميكنند. سالهاست كه نانوذرات به دليل كاربردهاي پزشكي بالقوهشان مورد بررسي قرار گرفتهاند و احتمالا در سالهاي آينده به ابزار غالب دارورساني تبديل خواهند شد.
به عنوان مثال، ثابت شده است كه نانوذرات حاوي زهر زنبورعسل در كشتن سلولهاي سرطاني و HIV بسيار موثر هستند، درحالي كه بافت اطراف را سالم ميگذارند. از اين نظر، نانوذرات پزشكي ميتوانند بيماريهاي كشنده را بدون عوارض جانبي مضر معمول شيميدرماني يا داروهاي ضد ويروسي درمان كنند. در همين حال، نانوروباتهايي ميتوانند ساخته شوند كه وارد جريان خون شوند و وظيفه پاكسازي پلاكها و انسداد شريانها، بهبود گردش خون، ترميم زخمها، آنوريسمها و رفع ساير مشكلات سلامتي را داشته باشند. نانوروباتهاي پزشكي كه توسط بيمارستانها و تيمهاي فوريتهاي پزشكي (EMT) استفاده ميشوند، ميتوانند نياز به جراحي اكتشافي و رويكرد تشخيصي قديمي را از اساس دگرگون كرده يا از بين ببرند. به سادگي نانوروباتها به بيمار تزريقشده و پزشكان يا اولين پاسخدهندگان تمام دادههايي را كه براي اجراي درمان نجاتدهنده نياز دارند دراختيار خواهند داشت.
معاينات مجازي و پزشكان
به لطف رشد دسترسي به اينترنت پهن باند، اين امكان وجود دارد كه پزشكان و بيماران حتي تا اواسط قرن نيازي به ملاقات حضوري نداشته باشند. درحالي كه مشاوره حضوري همچنان وجود دارد و در موارد جدي روش ارجح خواهد بود، «مشاوره از راه دور» تا حد زيادي جايگزين معاينات منظم خواهد شد. بيماران با استفاده از حسگرهاي خانگي، پوشيدنيها و لوازم داخلي خود، به سادگي ميتوانند دادههاي مراقبت بهداشتي خود را براي پزشكي ارسال كنند كه آنها را تفسير (احتمالا با كمك هوش مصنوعي) و در ازاي آن توصيههاي پزشكي را ارسال كند. با گذشت زمان، اين مشاورهها احتمالا پيچيدهتر ميشوند و از اتكا به دستگاهها و برنامههايي مانند اسكايپ يا زوم فراتر رفته و درنهايت شامل استفاده از فناوريهايي مانند واقعيت مجازي فراگير و چيزي شبيه به متاورس كنوني اما بسيار پيشرفتهتر ميشوند. وقتي بيماران با پيشرفتهاي يادگيري ماشيني و هوش مصنوعي همراه شوند، ممكن است بيماران اصلا نيازي به پزشك و حتي مواردي مانند آزمايش خون براي ارايه مشاوره نداشته باشند.
در واقع، افراد بيشتري در سراسر جهان ممكن است اطلاعات سلامتي خود را به يك هوش مصنوعي (يك پزشك مجازي) بسپارند كه براساس علايم آنها به پزشكان و متخصصان اطلاع دهد كه چه چيزي ممكن است براي بيمار رخ داده باشد. با پيشرفت در رباتيك، بازخورد حسي (معروف به لمسي) و واقعيت مجازي، پزشكان همچنين قادر خواهند بود تا در مسافتهاي طولاني و بدون نياز به حضور فيزيكي در سراسر جهان جراحي را روي بيماران انجام دهند، «جراحي از راه دور» درحالي كه مجموعههاي جراحي روباتيك، متصل به اينترنت، عمليات واقعي را انجام ميدهند، احتمالا وظيفه يك جراح انساني (با استفاده از لباس واقعيت مجازي تمام بدن) براي كنترل اين روش خواهد بود.
روباتيك و بيونيك
پيشرفت در روباتيك و بيونيك نيز در خط مقدم نوآوري پزشكي با نزديك شدن به سال 2050 خواهد بود. قبلا ديدهايم كه چگونه اسكلتهاي بيروني روباتيك ميتوانند به افرادي كه پس از آسيبديدگي و فلج جزيي دست و پنجه نرم ميكنند، كمك كنند. اما تا سال 2050، اسكلتهاي بيروني كه احتمالا سبكتر، كوچكتر و از مواد انعطافپذير ساخته ميشوند تنها نوك كوه يخ خواهند بود! همانطور كه بديهي است، روباتيك و سايبرنتيك تا سال 2050 به يك ويژگي عادي براي سربازان نيز تبديل خواهند شد چه در ميدان جنگ و چه خارج از آن. اما اين بازار تجاري خواهد بود كه در آن، اين پيشرفتها بيشترين تاثير را خواهد گرفت، به ويژه براي بيماراني كه از حوادث و جراحات شديد بهبود مييابند اين يك روزنه اميد بسيار درخشان خواهد بود. به عنوان مثال، ايمپلنتهاي چشمي براي بيماراني كه دچار از دست دادن بينايي شدهاند، در دسترس خواهند بود و بينايي بهبوديافته (يا حتي تقويتشده) را ارايه ميدهند، درحالي كه حلزون مصنوعي گوش و غضروفهاي آن ميتوانند كاهش شنوايي را اصلاح كنند.
محركهاي اپتوژنتيك كه براي تحريك عضلات به پالسهاي نور متكي هستند، ميتوانند آسيبهاي بافت نرم را درمان كنند كه در غير اين صورت به سالها جراحي، فيزيوتراپي و داروهاي ضد درد نياز دارند. يكي ديگر از نوآوريهاي اصلي (كه امروزه در قالب Neuralink شاهد آن هستيم) ايمپلنتهاي عصبي است كه انتظار ميرود تا اواسط قرن رايج شود. علاوه بر فعال كردن رابط مغز به ماشين و مغز به مغز (BMI و BBI)، ايمپلنتهاي نرم و انعطافپذير نيز ميتوانند براي رسيدگي به آسيبهاي مغزي و درمان بيماريهاي عصبي مورد استفاده قرار گيرند. همچنين حوزه رو به رشد بيونيك وجود دارد كه در آن الكترونيك از زيستشناسي تقليد ميكند تا تواناييهاي انسان را افزايش دهد.
درحالي كه پيشرفتهاي انتخابي و نظامي اجتنابناپذير است، كاربردهاي پزشكي مانند اندامهاي مصنوعي و اندامهاي جايگزين احتمالا تا سال 2050 امري جهانشمول و رايج خواهند بود. همچنين در سالهاي اخير نيز پروتزهايي به صورت تجاري در دسترس قرار گرفتهاند كه از الكترودهايي براي اتصال به كانالهاي عصبي كاربر استفاده ميكنند و به آنها اجازه ميدهد اندامها را مانند دستها يا پاهاي خود كنترل كنند. علاوه بر اين، امروزه پروتزهايي وجود دارند كه ميتوانند با استفاده از الكترودهايي كه اعصاب خاصي (فشار، لرزش، دما، لذت و درد) را تحريك كرده و بازخورد حسي ارايه دهند. تا سال 2050، اين پيشرفتها ميتواند به توسعه پيشرفتهاي بيونيكي منجر شود كه حداقل از نظر ظاهري، از چيز واقعي قابل تشخيص نيستند. از آنجايي كه اين فناوريها به آساني در دسترس عموم قرار ميگيرند، به معناي تفاوت بين زندگي و مرگ براي افراد بيشتر و بيشتر قابل درك خواهد بود.
ويرايش ژن و چاپ زيستي
در سال 2012، يكي از مهمترين يافتهها در تاريخ زيستشناسي و پزشكي زماني حاصل شد كه جنيفر دودنا و امانوئل شارپنتير تحقيقاتي را منتشر كردند كه نشان ميداد پروتئينCas9 (پروتئين 9 مرتبط با CRISPR) ميتواند با استفاده از RNA برنامهريزي شود. اين دريچه را براي ويرايش ژنوميCRISPR-Cas9 باز كرد، جايي كه ساختار DNA را ميتوان براي حذف يا اضافه كردن توالي تغيير داد. در دهههاي آينده، انتظار ميرود پيشرفت در ويرايش ژنوم منجر به «كشيدن و رها كردن» مهندسي ژنتيك و حذف بسياري از بيماريهاي ژنتيكي شود. در همين حال، پيشبيني ميشود كه ژندرمانيها به صورت تجاري در دسترس قرار گيرند كه ميتوانند بينايي و كمشنوايي را بازگردانند و آلزايمر، پاركينسون، فلج و ساير شرايط و بيماريهاي دژنراتيو را درمان كنند. ساير گزينههاي درماني كه تا اواسط نيمه دوم قرن معاصر رايج خواهد شد، شامل درمان پيشرفته با سلولهاي بنيادي است. در واقع، انتظار ميرود كه داروخانههاي سلولهاي بنيادي كه درمانهاي بافتي را ارايه ميكنند، تا اوايل دهه 2030 به صورت تجاري در جهان توسعهيافته در دسترس قرار گيرند و درمانهاي مقرونبهصرفه، شخصي و هدفمندي را براي بازسازي اعضاي بدن، اندامها و تواناييهاي بازيابي ارايه دهند.
در دسترس بودن رو به رشد سلولهاي بنيادي نيز پيامدهاي شديدي در مورد چاپ زيستي خواهد داشت. به عنوان يك كاربرد پزشكي پرينت سه بعدي (ساخت افزودني)، پرينت زيستي شامل استفاده از سلولهاي بنيادي براي توليد مواد بيولوژيكي ازجمله پوست جايگزين، استخوانها، اندامها و اعضاي بدن جايگزين ميشود. از آنجايي كه چاپ زيستي آسانتر ميشود، افراد ميتوانند به كلينيك يا بيمارستان بروند، نمونهاي از DNA تهيه كنند و كشت سلولهاي بنيادي براساس ژنوم خود را در كمترين زمان ممكن انجام دهند. اين سلولهاي بنيادي ميتوانند براي ساختن هر آنچه فرد نياز دارد، خواه كليه جديد، پيوند پوست يا رگهاي خوني جديد مورد استفاده قرار گيرند. معيارهاي زيادي براي اندازهگيري رشد و توسعه انسان وجود دارد.
براي برخي، پيشرفت به ايجاد ساختارهاي بزرگتر، درخشانتر و دقيقتر است و براي برخي ديگر (شايد حتي ساير موجودات زنده) ضرورت دارد كه حقوق و امتيازات اوليه اخلاقي را به آنها تعميم دهيم. برخي هم فكر ميكنند پيشرفت را ميتوان با ميزان كارآمدي اين فناوريها سنجيد كه چطور جلوي از دست رفتن جانها را ميگيرد. اما بسياري از مردم احتمالا موافق هستند كه وضعيت پزشكي و نحوه مراقبت از بيماران و مجروحان خود ارزشمندترين معيار براي سنجش ميزان پيشرفت ما است.
تا سال 2050، ما پيشرفتهاي باورنكردني خواهيم داشت، برخي از مرگبارترين بيماريها را درمان خواهيم كرد و كيفيت زندگي ميلياردها نفر در سراسر جهان را بهبود خواهيم بخشيد. اين پيشرفتها به عنوان تهديدات بهداشتي جديد بهطور كامل مورد آزمايش قرار خواهند گرفت كه بسياري از آنها نتيجه تغييرات آبوهوايي خواهند بود، زيرساختها و امكانات ما را به حداكثر ميرسانند. مانند تمام جنبههاي ديگر زندگي كه در اين مقاله بررسي كردهايم، نحوه برخورد ما با بيماران و مجروحان راه جديدي و نوظهوري است كه بشريت در اواسط نيمه دوم قرن حاضر سرنوشتش را در يك زمان به دو سوي خواهد كشيد، يكي تاريك و ديگري روشن. اما اين همهچيز چگونه انجام خواهد شد؟ گفتنش سخت است اما از نقطه نظر فعلي ما، دو احتمال روشن است؛ يا اوضاع درنهايت بهتر ميشود يا بدتر. خوشبختانه، هر كسي كه امروز در قيد حيات است، يا در حصول اطمينان از اينكه اولي است، نقش دارد يا خواهد داشت. تنها سوال اين است كه آيا ما در حال انجام وظيفه هستيم يا مسير را اشتباه طي خواهيم كرد؟
انتهای پیام