امیرکبیر، کنشگرِ خلاق توسعه ايران
مينا شیروانی ناغانی، دانشآموخته مقطع دکترای جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به مناسبت سالروز قتل میرزا تقیخان فراهانی، به مرور اصلاحات امیرکبیر و دستاوردهای آن دولتمرد تحولخواه و تحولآفرین پرداخته و درسهای او برای امروزمان را گوشزد کرده است:
میرزا تقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر، شخصيتي بزرگ و تاثیرگذار در تاريخ توسعه ايران است؛ این بزرگمرد توسعهخواه، بیستم دیماه ۱۲۳۰ هجری شمسی، ۱۷۲ سال قبل، اولین شهيد راه توسعه ايران شد و چشم از جهان فرو بست اما رویکرد توسعهخواهانه این دولتمرد خلاق، به عنوان میراثی ماندگار برجای ماند. از این منظر، بیمناسبت ندیدم که همزمان با سالروز شهادت امیرکبیر، به واکاوی میراث او، از نظر اندیشه توسعه بپردازم.
از نظر تجربه موفق توسعه، میراث امیرکبیر یک گنجینه بینظیر محسوب میشود. از اینرو عظمت و بزرگی امیرکبیر را با بزرگی موانعی که بر سر راهش برای توسعه ایران قرار داشت، بهتر میتوان درک کرد.
در طول تاریخ، افراد توسعهخواه و اصلاحگران بزرگ برای پیشرفت جامعه و نو شدن افکار، خارج شدن مردم از جمود فکری و حرکت به سوی ايدههای نو تلاشهای بسیار کردهاند اما با موانع بسیاری نیز مواجه بودهاند؛ امیرکبیر نیز برای اجرای برنامههای توسعهخواهانهاش و نوسازی جامعه سنتی ایران با سه مانع بزرگ مواجه بود:
- موانع درباری
- موانع استعماری و قوای خارجی
- موانع نهادی
دو مانع اول و دوم منفعتطلبان درباری، شاه غلفتزده و جامعه قبیلهگرا و دسیسههای روس و انگلیس، نیروهایی بودندکه از هرگونه تلاشِ امیرکبیر برای عملی شدن اهداف اصلاحیاش جهت پیشرفت، ترقی و توسعه کشور ممانعت به عمل میآوردند. با اين حال امیرنظام که دغدغه توسعه ايران را در سر داشت، نه از روس و انگلیس واهمهای داشت و نه از شاه و مرگ میترسید و تنها اقتدار ايران برایش مهم بود حتی به قیمت جان! امیرِ توسعهی ایران سختترین ناجوانمردیها را در دوره زمانی کوتاه سه سال و سه ماهه صدراتش از درباریان دید اما با وجود نامروتیها، کارهای با عظمت و ماندگاری برای توسعه ایران انجام داد. او اصلاحات توسعهطلبانهاش را به قیمت جان، دقیقا زمانی پیاده کرد که در چارچوب توسعه نه تنها هیچگونه همکاری و همراهیای با او نشد، بلکه شاهد کارشکنیها و بی مهریهای نزدیکترین خویشاوندانش نیز بود.
اميرکبیر مصلحی مدبر و نوگرا بود که تمايل به اصلاح و نوسازی ساختار اداری و سیاسی داشت و قربانی بیتدبیری شاه و اطرافيان منفعتطلب او شد. او با برنامهها و اهداف اصلاحی و نوسازی سعی در اصلاح جامعه عقبمانده سنتی زمانه خود داشت و تا هنگامی که در صدرات و قدرت بود، موفق به اصلاحات گسترده و بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران شد و منافع ملی کشور را محافظت کرد. راهبرد خلاقانه او در زمینه برنامههای اصلاحی، شروع اصلاحات از بدنه حکومت و از شخص شاه بود.
امیرکبیر برای اصلاحات از بالا به پایین خود، با مخالفان سرسختی مواجه شده بود که تمامی تلاش خود را برای برکناری و مرگ اين اصلاحگر بزرگ بهکار بستند. مهد علیا، مادرشاه و آقاخان نوری که منافع شخصی را بر منافع ملی ارجح میدانستند، با بدگویی و دسیسههای بسیار شاه را نسبت به امیرکبیر بدبین کرده بودند و پادشاه ناآگاه نیز به جای حمايت از اصلاحات نوين امیرکبیر در راستای شکوفایی حکومت و پیشرفت جامعه به سمت توسعهیافتگی، مانع اصلاحگری او شد و با کشتن امیرکبیر در مقابل پیشرفت، ترقی و حرکت ایران به سمت توسعه ايستاد.
استاد فقید علی رضاقلی در کتاب «جامعهشناسی نخبهکشی»، امیرکبیر را بعد از عباسمیرزا ولیعهد، دومین ستاره درخشان شب 500 سالهی اين مملکت میداند. هم چنین در کتاب «ايران در دوره سلطنت قاجار» علی اصغر شمیم آورده است که امیرکبیر در زمينههای مختلف امور مالی، وضع نظام، توسعهی فرهنگ، امور و مسائل اقتصادی و اداری به اصلاحات پرداخت. واتسون، نویسنده انگلیسی نیز در مورد امیرکبیر نوشته است که «در ميان همه رجال اخير مشرقزمین و زمامداران ايران که نامشان ثبت تاريخ جديد است، میرزا تقیخان امیرنظام بیهمتاست.
اصلاحات امیرکبیر باتوجه به قالب نظام سياسی و حاکم آن زمان، حفظ دولت و اقتدار ايران بود، به همین منظور برای اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، هدفمندانه اوضاع سیاسی را در جهت حفظ اقتدار حکومت و رفاه عموم مردم سر و سامان داد. امیرکبیر از پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب و نظم و انضباط حاکم بر اروپا آگاه بود اما با جامعهای سنتی، قبیلهگرا و ناآشنا با صنعت و پیشرفت در ايران مواجه بود؛ مردمی که نه تنها اصلاحطلبی و مطالبهگری نمیدانستند بلکه با حفظ امیال سنتی و خرافهگرایی در جهت عکس امیر اصلاحگر حرکت میکردند چرا که اصلاحات امیرکبیر را در تضاد با منافع و اميال خرافی خود میدانستند.
به جز جامعه واپسگرای ایران زمان قاجار، ناصرالدین شاه نیز به علت عدم شناختِ علم و صنعت، از اصلاحات امیرکبیر توسعهگرا حمایت نمیکرد و نتيجه اینگونه رقم خورد که درست زمانیکه غرب با سرعت به سمت صنعتی شدن و دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی پیش میرفت، در ایران با مانعتراشیهای درباری و قدرتهای خارجی از هرگونه اصلاح توسعهطلبانه پیشگیری میشد.
فريدون آدمیت در بررسی شخصیت اصلاحگری امیرکبیر و اهمیت مقام تاریخی او، سه شاخص نوآوری در راه فرهنگ و صنعت جدید، پاسداری از هویت ملی و استقلال سیاسی در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاقی مدنی را بیان میکند. او وطنپرستی، شعور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، صلاحیت رأی و اندیشه و ملتدوستی را به انضمام دانش و سواد لازم جهت رتق و فتق امور به تناسب روز آموخته بود.
اصلاحات نهادی
مانع سومی که بر سر راه توسعهخواهی امیرکبیر قرار داشت، موانع نهادی بود. به همین علت امیرنظام درصدد اصلاحات نهادی برآمد. اندیشه اصلاحات امیرنظام بهواسطه ارتباط با تمدن غرب، طی سفرهایی شکل گرفت که به روسیه و عثمانی داشت؛ او در آن کشورها با نحوه اصلاحات آشنا شد و بر این اساس، نهاد دولت را نیز یکی از اهداف اصلاحات خود قرار داد.
امیرکبیر، این نابغه شرق، ضمن حفظ و تقویت نظام سیاسی و سلطنتی موجود، به کمک آن درصدد هدایت تغییرات اساسی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود. تلاشهای او به منظور تقویت دولت مرکزی و نظم، ثبات، امنیت، قانونمندی و عدالت اجتماعی، به نظام سیاسی ایران چهره دیگری داد که بسیاری از خصوصیات دولت مطلقه، ملی و مدرن را داشت. اما امیرکبیر نتوانست در شرایط آن روز، دامنه اصلاحاتش را در حوزه سیاسی چندان گسترش دهد و بنابراین، اصل نامحدود بودن اختیار سلطنت همچنان باقی ماند.
امیرکبیر دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازهای بنیاد نهاد، آئین آزاد و شکنجه را ممنوع و حکومت قانون را استوار کرد. با توجه به این اقدامات میتوان پیبرد که امیرکبیر تمرکز قدرت را در دستگاه صدارت بر اثر ضروریات سیاسی زمان و نتیجه آشفتگی کارها در دوره فترت میدانست وگرنه با قبضه کردنِ تمام قدرت اجرایی موافق نبود و خود به صراحت گفته است: «همینکه امور دولت منظم گردید، به تأسیس وزارتخانهها و تقسیم کار دست خواهد برد». بنابراین اگرچه دولت در اندیشه امیر از تمرکز قدرت برخوردار است، اما او همزمان تعدیل سلطنت مطلقه، توزیع قدرت دولت از طریق ایجاد وزارتخانههای متعدد و تقسیمکار و مسئولیت وزیران را نیز در سر میپروراند.
امیرکبیر بر ضرورت تبدیل ساختار قدرت به ساختی در خدمت امنیت اجتماعی و رفاه عمومی نیز تأکید داشت و درصدد بود شکل جدیدی از سلطنت و نظام سیاسی را بنا نهد که مردم نیز در آن دارای حقوق سیاسی و اجتماعی باشند. مردم نیز به امیرکبیر اعتماد داشتند چون حرف و عملش یکی بود و به مردم دروغ نمیگفت و با فساد مبارزه قاطعانه داشت و به حقوق مالکیت اهمیت میداد و آبرومندانه در تاریخ ایران باقی ماند.
اصلاحات اقتصادی
داگلاس نورث، نظریهپرداز اقتصاد نهادگرا معتقد است هر جامعهای برای حرکت به سمت توسعهیافتگی باید دو مشکل اندیشهای: اول، آگاهی نسبت به بنیانهای اندیشهای شکلدهنده وضع موجود و دوم، طراحی و تنظیم بنیانهای اندیشهای وضع مطلوب را حل کند.
اصلاحاتی که امیرکبیر در پی انجام دادن آن بود، اصلاح دولت و حکومت بود. نوع و دامنه این اصلاحات نشاندهنده جایگاه نهاد دولت در اندیشه او نیز هست. بخش اقتصادی اندیشه و اصلاحات امیرکبیر به اقتصاد دولتمدار گرایش داشت. امیرکبیر با انجام اصلاحات، چشمانداز اقتصادی مدونی برای نهاد دولت در ایران در نظر گرفت. تغییر ماهیت اقتصادی دولت از اعطای امتیازات اقتصادی و مالی به تنظیم دقیق مالیاتی، قطع کمکهای بیمورد و اعطای امتیازات اقتصادی غیرمنطقی و نظارت دولت بر اقتصاد، نشاندهنده وجه اقتصادی دولت در اندیشه اوست.
میرزا تقیخان به محض اینکه امور کشورداری را در دست گرفت، از یک تیم پژوهشی به سرپرستی مستوفیالممالک آشتیانی خواست تا گزارشی از وضعیت موجود مالیه دولت ارائه دهند. اولین اصلاح مالی نهاد حکومت توسط امیرکبیر این بود که بودجه دربار را کاهش داد و امور مالی شخص شاه را کنترل کرد. برنامهای برای ارتقاء کیفیت آموزش کارکنان و ذینفعان امر مالیاتستایی تدوین کرد و رعایت معیشت مردم و مصالح تولیدکنندگان را در اولویت قرار داد.
در هنگام صدارت او، دخلوخرج هر استان و شهرستان در دفاتر دخلوخرج ثبت میشد تا خزانه و دارایی مملکت سامان داده شود. در جهت اصلاحات مالی، صدها روستا را که میرزا آقاسی به این و آن واگذاشته بود، همه را جز اموال دولتی قرار داد و مالیات گذشته تیولداران را از آنان خواست. امیرکبیر در «کتابچه دستورالعمل» که مبنای بودجهای داشت ردیفی به نام «ردیف تفاوت عمل» برای حمایت از تولیدکنندگان و حمایت از مردم در برابر بلایای طبیعی سیل و زلزله تعیین کرده بود.
اهتمام امیرکبیر به برقراری امنیت و زیرساختهای مشوق تولیدات داخلی بود، به همین منظور امیر خلاق توسعه ایران به مبارزه با فروش کالاهای خارجی در ایران برخاست و خواهان تولید چنین کالایی در داخل کشور شد. او با توسعه و نفوذ سرمایهگذاریهای خارجی مخالف بود؛ چرا که میدانست نفوذ سرمایه خارجی در اقتصاد مملکت بهمنزله تملک تدریجی منابع اقتصادی و بازارهای تجارت داخلی است.
امیرکبیر تولید ملی را حمایت کرد و خودش نیز فقط تولیدات ایرانی را مصرف میکرد و مصرف کالاهای خارجی را حذف نمود. در کتاب «صدرالتواریخ» آمده است که در رابطه با دولتهای خارجی، شاهد یک رقابت ناعادلانه بین تولیدات داخلی و واردات خارجی بودیم و به همین دلیل امیرکبیر واردات کالاهایی که قابلیت تولید در داخل کشور را داشتند، ممنوع کرد.
لغو سیورسات، کاهش مالیه شاه و دربار، فراهم کردن زیرساخت های نرمافزاری و سختافزاری از دیگر کارهای اقتصادی امیرکبیر است به طوریکه در کتاب فریدون آدمیت آمده است که امیر شروع به تشویق و آموزش روستائیان در زمینه بهرهگیری از بذرهای با کیفیت و مرغوب به ویژه برای پنبه با هدف تقویت نساجی کرد تا با حمایت از پوشاک ایرانی و تضمین خرید آن (بهطور مثال پیشخرید شال مازندران برای نظامیان) از تولید داخلی حمایت کرده باشد و نگاه حمایتگرانه به صنایع تولیدی داخلی داشت تا بنیه تولید ملی ارتقا یابد. چنین رویکردی در نسبت دولت با اقتصاد، باعث شد برای اولینبار در تاریخ ایران ماهیت اقتصادی دولت تا حدودی آشکار شود که تا پیش از آن سیاستگذاریهای اقتصادی در مسیر مشخص و قاعدهمند قرار نداشت.
فرجام اصلاحات امیرکبیر
با اینکه ناصرالدین شاه دستور قتل امیر توسعهخواه ایران را داد اما تا آخر عمر از این کرده خود پشیمان بود و ناله و زاری میکرد چرا که بعد از میرزا تقیخان، صلاح و توسعه و پیشرفت کشور در عصر ناصری به علت سپردن امور کشور به افراد چاپلوس و کارنابلد، باعث شد امور به خوبی پیش نرود و ناصرالدین شاه به این علت مرتبا غصه میخورد و از نبود امیر ناخرسند بود.
اگرچه اصلاحات از بالا به پایین امیرکبیر اندکی پس از صدارتش آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او که سه سال و سه ماه به طول انجامید، ادامه داشت اما به علت کوتاهی این دوره اهداف اصلاحی امیر برای توسعه ایران محقق نشد. امیر در این بازه زمانی اصلاحات بنیادینی چون: برقراری نظم و امنیت و ثبات سیاسی در کشور، ایجاد نظم و قانون در نیروی نظامی کشور، اصلاح بودجه، تاسیس کارخانههای مختلف، مبارزه با خرافهپرستی و نیز فرقههای ساختگی، اصلاح امور قضایی، حذف القاب و عناوین، تاسیس دارالفنون که از معروفترین و ماندگارترین اقدامات اوست، تاسیس روزنامه وقایعالاتفاقیه به عنوان نخستین روزنامه ایران، استخدام معلم و نیز افسران اروپایی برای آموزش نیروهای داخلی و بسیاری اصلاحات ریز و درشت دیگر را انجام داد.
در تطبیق ایران و ژاپن نیز مشخص است که درست زمانی که امیر، اصلاحات خود را در ایران آغاز کرد هنوز جامعه ژاپن دوران فئودالی را سپری میکرد و خبری از تحولات و انقلابات علمی- صنعتی و دانش و آگاهی سده نوزده میلادی در ژاپن نبود. سالها بعد از امیر، میجی، امپراتور ژاپن، اصلاحات معروف خود را در این کشور پایهگذاری کرد. اصلاحاتی چون از بین رفتن ملوکالطویفی و اعاده قدرت دولت مرکزی و حکومت مطلقه امپراتور، انقلاب و دگرگونی در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور، اصلاحات در سیستمهای آموزشی، اداری، اراضی و… که با صیقل یافتن در مسیر تاریخ ژاپن و با گذشت زمان چنان موثر واقع شد که ژاپن را به جایگاهی ممتاز در صحنه بینالملل رساند. یکی از دلایل موفقیت توسعه ژاپن، دوره طولانی مدت اصلاحات میجی بود در صورتیکه دروهی اصلاحات امیرکبیر بسیار کوتاه بود، چه بسا اگر امیر زمان بیشتری برای تداوم اصلاحات مد نظرش داشت، اکنون شاهد توسعه ایران در مسیری متفاوتتر م بودیم.
در کل میتوان گفت که اندیشه توسعه در ساختار فعلی ایران برای بازگرداندن دغدغه توسعه به مثابه دغدغه توسعه کشور بایستی نهادینه شود تا بهطور ناخودآگاه، کشور به سمت ضد توسعه سوق داده نشود.
درک عالمانه از توسعه در شرایط فعلی کشور منجر به اصلاحات ماندگار در ایران میشود؛ توسعه در شرایط فعلی ایران نیازمند به همراهی و همکاری همدلانه در چارچوبهای معین است و این همکاری همدلانه چیزی است که امیرکبیر توسعهطلب در عصر ناصری از آن محروم بود.
منابع:
- آجدانی، لطفالله، علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران، نشر اختران، 1396.
- آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، انتشارات خوارزمی، چ هفتم، 1362.
- اصیل، حجتالله، زندگی و اندیشهی میرزا ملکمخان ناظمالدوله، تهران، نشر نی، 1376.
- آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران تهران نشر خوارزمی 1386.
- امانت، عباس، قبله عالم، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، 1383.
- اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان، صدر التواریخ، تهران، نشر روزبهان، 1357.
- رضاقلی، علی، جامعهشناسی نخبهکشی، تهران، نشرنی، 1390.
- شمیم، علیاصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات بهرادی، 1387.
- شیخنوری، محمدامیر، فرازوفرود اصلاحات در عصر امیرکبیر، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1389.
- خاطرات ابوالقاسم کسمائی، به کوشش ایرج افشار، تهران، نشر قطره، 1385.