روایت محمد سلطانی رنانی از 200 روز تعلیق
محمد سلطانی رنانی»، هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه اصفهان، هفت ماه است که در تعلیق به سر میبرد؛ فیش حقوقیاش به صفر رسیده و علیرغم تبرئه شدن از اتهاماتش هیچکدام از مسئولان دانشگاه به او پاسخگو نیستند که چرا نمیتواند مجددا به دانشگاه بازگردد.
او در یادداشتی با عنوان «هفت ماه تعلیق» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به شرح وضعیت خود پرداخته و از «روندهای غیرقانونی» در برخورد با اساتیدی که شرایط مشابه او دارند گفته است:
هفت ماه تعلیق
بسم الله الرحمن الرحیم
- دلشوره
25 تیرماه بود که از کارگزینی تماس گرفتند. یک نامه به من تحویل دادند: «محرمانه». تعلیق شدهام، حق حضور در کلاس و تدریس ندارم و حقوقم قطع میشود به دو اتهام: توهین به مقدّسات و ارتکاب اعمال مخالف نظام از قبیل به تعطیلی کشاندن کلاس و تحصّن و اعتصاب و راهپیمایی در محیط دانشگاه! ده روز فرصت دفاع داری!
از کارگزینی رفتم هیئت رسیدگی. کارمند گفت: پروندهات محرمانه است! گفتم: پس چگونه دفاعیه بنویسم؟ اصلا این دو اتهام، بر پایه چه مستندی متوجه من شده است؟ جرم شما محرَز است! سه روز بعد، بخشهایی از پرونده را جدا کردند و فقط اجازه دادند آنها را ببینم. کپی ممنوع! سی پست اینستاگرامی از مجموع حدود 350 پست صفحه اینستای مرا جدا کردهاند، اینها شده مستند اتهام من! شمردم؛ 12 آیه از آیات قرآن بود! یعنی پوستر ساختن از آیه قرآن میشود توهین به مقدسات! یا میشود ارتکاب اعمال مخالف نظام! معرفی رابرت موگابه در برابر نلسون ماندلا، و هیتلر در برابر گاندی، معرفی فیلم سقوط، حکایت روزهای آخر زندگی هیتلر… آیا اینها میشود مستند جرم؟! به من که جرم تفهیم نشد! از دانشگاه که برگشتم تازه سرافتادم… حقوق را قطع کنند، هزینه زندگی را چکار کنم؟ اجاره خانه را چه؟ برای چاپ جلد اول تفسیر افنان، یک چک سی میلیونی دادم برای اول شهریور، آن را چکار کنم؟ مدتی با دلشوره بیدار میشدم و تپش قلب. 18 سال است در دانشگاهها تدریس میکنم، حاال به یک گردش امضا، بیهیچ هشدار، اخطار، ناگاه تعلیق… .
2. تبرئه در داگاه
مقررات انتظامی رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت علمی را خواندم. 18 بند تخلف برای هیئت علمی پیشبینی شده که مرا به بند 15 و 16 آن متهم کردهاند، دو بندی که کیفر آن اخراج و انفصال از خدمات دولتی است! بند 15 البته «القای اندیشههای الحادی و توهین به مقدسات» است که نیمی ازآن را بریدهاند تا اثبات آن آسانتر شود! حال من به کدامین مقدس توهین کردهام؟ مقدسات را در بند 513 قانون مجازاتهای اسلامی برشمردهاند: خداوند، پیامبران، امامان معصوم، و مناسک و اماکن مقدس. پرونده را فرستادند دادگاه. گفتم: شاکی کیست؟ گفتند: محرمانه است! گفتم: پرونده را ببینم! گفتند: محرمانه است! از روی پرونده برایم خواندند، همان سی پست اینستاگرامی! دفاع کردم، گفتم که قرآن برای همه هشدار است و نوید، بشارت است و انذار، سزا نیست خود یا دیگری را از هشدارهای عقل و وحی به دور بدانیم! روا نیست خود یا دیگری را یکسره معصوم و به دور از خطا بپنداریم! نمیفهمم چگونه ممکن است هشدار دادن جرم باشد! من هیچ کلاسی را تعطیل نکردم، و هیچ تحصن و اعتصابی در دانشگاه اصفهان برپا نشده که من در آن شرکت کرده باشم! در دادگاه بدوی از همه اتهامات تبرئه شدم. ولی شاکی از ما بهتران دست بردار نبود، به حکم دادگاه رضایت نداد و تقاضای تجدید نظر فرستاده بود.
3. درآمد، معیشت، رزق
رییس دانشگاه گفت حقوق تیرماه را واریز میکنند، واریز کردند… با اینکه تاریخ اجرای حکم تعلیق 18 تیر بود و صدور آن 21، ولی حقوق تیر را بازپس گرفتند! فیش حقوقی صفر شد! این تک صفر مرا هم بگذارید کنار قطار بیپایان صفرهای اختلاسهای ریالی، تومانی و اخیرا دلاری! چند نفری پیشنهاد قرض و وام و کمک کردند، نپذیرفتم، گفتم نه قرض میگیرم و نه صدقه، کار میکنم، هر کار حلال و روا که بتوانم. حال جلوی اسمم لقب دکتر و استاد آورده باشند، ولی هیچ کاری ننگ نیست، ننگ دورویی و دروغگویی و حقپوشی است… . خبر تعلیق من و همکارم، دکتر مهدی مطیع پخش شد، پدرم مسافرت بود، برایم پیام فرستاد، نخست برایم خواند: «شما را با اندکی از هراس و گرسنگى و كاستى دارايىها و عزیزان مىآزماييم، و بردباران را نويد بخش» این آیه برای همه نازل شده، برای همه هست، خدا کریمه، نگران نباش، بر خدا توکل کن، مشکل حلّ میشه… .
4. رسیدگی، بیرسیدگی
بیاطلاع و حضورم، دادگاه تجدید نظر در تهران برگزار شد. در آن دادگاه نیز از هر دو اتهام نامبرده، تبرئه شدم. تنها به «تبلیغ علیه نظام» محکوم شدم و جریمهی حدود نه میلیون تومانی البته تعلیقی. این حکم در 28 مرداد به من ابلاغ شد. حال نوبت هیئت رسیدگی به تخلفات دانشگاه اصفهان بود تا جلسه بگیرند و نظر بدهند! گفتند باید حکم دادگاه را استعلام کنیم! دو ماه طول کشید تا استعلام کنند و پاسخ بگیرند! یعنی اگر میخواستند با چاپار، یا حتی پایِ پیاده بروند تهران و بازگردند، این همه مدت طول نمیکشید! سال تحصیلی جدید شروع شد. برخی همکاران و دانشجویان در پی اینکه چرا تعلیق من ادامه پیدا کرده! اتهامها و افتراءها سرگرفت؛ گفتند: علیه نظام سخنرانی کرده، جریمهاش بدل از حبس بوده، با بیبیسی مصاحبه کرده، پستهای معاندان را لایک کرده، در کلاس درس مفاد مجرمانه میگفته؛ این همه دروغ، برای چه؟ برای اینکه مرا اخراج کنند، والله ارزشش را ندارد!
نهم آبانماه جلسه هیئت رسیدگی به تخلفات برگزار شد، من چه تخلفی در دانشگاه مرتکب شدهام؟ آیا هیئت رسیدگی به تخلفات صلاحیت دارد که درباره جرمها و محکومیتهای خارج از محیط دانشگاه هم نظر بدهد؟! آیا هیئت رسیدگی میتواند استاد رسمی را بیمستند و به تشخیص خودخوانده و سلیقه نانوشته، از دانشگاه اخراج کند؟! آیا قانون حاکم است؟ یا خواستههای شخصی؟ یا فشارِ ارگانهای محرمانه همهجا را فراگرفته؟!
5. کوتاهترین دیوار
یک استاد دانشگاه سه گونه وظیفه دارد؛ آموزش، پژوهش و وظایف اداری. من از تدریس منع شدهام، ولی همه مدت، وظایف اداری را انجام دادهام و پژوهشهایم به نام دانشگاه اصفهان ثبت میشود! از سه وظیفه، دو مورد را انجام میدهم، پس چرا حقوقم صفر شود؟! چرا نمیتوانم در برابر هیئت رسیدگی به تخلفات، وکیل مدافع داشته باشم؟! چرا نمیتوانم در برابر افتراءزنندگان اعلام جرم کنم؟! چرا ماهها پس از اعلام نظر قطعی دادگاه، باز تعلیق ادامه دارد؟! و هیئت رسیدگی تا چه زمانی میتواند اعلام نظر نکند و مرا و خانودهام را در فشار بگذارد؟ جرم اثباتنشده، تعلیق میشوی! تبرئه هم بشوی، باز تعلیق ادامه پیدا میکند!
6. سوگند به قلم
معلّم هستم و جز اندیشه در سر، و زبان تدریس و قلم تحقیق، هیچ ندارم. نه میخواهم و نه میتوانم کسی را تهدید کنم یا حقوق کسی را قطع کنم یا کسی را به زندان بیندازم. معلم هستم، همانند همه معلمان؛ ده سال حقالتدریس بودم، سه سال طول کشید تا حکم هیئت علمی بگیرم، و هر سال تمدید قرارداد، تا تبدیل وضعیت به رسمی، و اینک تعلیق! استاد دانشگاه یا آموزگار آموزشپرورش که باشی، امنیت شغلی برایت معنا ندارد، در هر وضعیتی ممکن است شغلت را از دست بدهی، بیهیچ هشدار، صرفا به یک اتهام! چهار نامه به رییس دانشگاه، چهار نامه به هیئت رسیدگی بنویسی، و حتی یک پاسخ دریافت نکنی! ثبت شکایت در سامانه وزارت علوم نیز هیچ نتیجه نداشت! برای دلسرد کردن و فراری دادن نخبهها، اساتید و هر دانشور و هنرمندی، کار دیگری لازم نیست انجام بدهند! بپرسید هر سال چند هیئت علمی از دانشگاههای کشور، میگذارند میروند! میروند تا جایی پیدا کنند که یک شهروند، حتی مهاجر، حقوق حداقلی داشته باشد! یارانه و حقوقش را یکباره قطع نکنند! او و خانوادهاش را در توّرم افسارگسیخته وانگذارند! اگر بناست وی را محاکمه کنند، پرونده و مستندات جرم و شاکی را بشناسد! جایی که استعلام یک حکم قضایی، دوماه طول نکشد! جایی که هر نامهای، پاسخی، هر چند کوتاه داشته باشد! جایی که سوال از «مسئولان» پاسخی داشته باشد! جایی که سامانهها، کار را سامان بدهند!
7. مغزهای ترسان، دلهای نگران
من نه فعال سیاسی بودم، نه مدعی اصلاحات، و نه بر سفره اصول و در پیِ وصول به قدرت و مَسند. من و اساتید دیگری همچون من قربانی هستیم تا ترس و هراس در محیط دانشگاه فراگیر شود و همه فرمانبر و ثناگو شوند! نه! آن کس که بترسد و بهراسد، به صدق نیت مطیع و ستایشگر نخواهد بود، بلکه به دورویی و نفاق! از مغزِ ترسیده، اندیشه صواب برنمیخیزد و دلِ نگران، قرار نمیشناسد. و این جلوهای از سیاست تندروها است: هراس بیفکن، سر و زبان ببر، دست و قلم بشکن! آن داعشی بر خود بمب میبندد تا دهها شهروند بیگناه را جان بگیرد! و این تندرو بر یکی تهمت میبندد و راه معیشت خانواری را سدّ میکند، تا دهها نفر را امید و امنیت و آغوشِ وطن بگیرد!
محمد سلطانی رنانی، هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه اصفهان، پس از دویست روز تعلیق…
انتهای پیام
درود بر همه استادان آزاده و متفکر. آثار متعدد دکتر سلطانی نمایانگر فضل ایشان است. امیدواریم هرچه زودتر ایشان را در دانشگاه ببینیم.