خرید تور تابستان

مادرم مرا ببخش | آذر منصوری

آذر منصوری، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی تلگرامی نوشت:

دلنوشته ای در سوگ مادری که ۴۸ سال با اذان مسجد جامع شهرش از خواب برخاست اما اجازه ندادند دو ساعت مراسم‌ترحیمش در آن برگزار شود.

مادر یکتا گوهر گرانبهاییست که هیچ بدیلی برای آن یافت نشود. سایه ای از مهری که پایانی ندارد و تا هست هر آنچه دارد برای خوشنودی و سربلندی فرزندانش به میدان می آورد حتی اگر در این میدان خود دچار خسران و سختی بسیار گردد. بی دلیل نیست که بهشت را زیر پای او نهاده اند.

مادر من زنی مانند همه زنان هم‌نسل خود بود. زنی ساده، مهربان و فداکار که امروز در اندوه فراق او به سوگ نشسته ایم. او ۴۸ سال است در این شهر [قرچک ورامین] زندگی می کند. در محله قدیمی شهر و از زمانی که کل جمعیت شهر به هزار نفر نمی رسید. ما فرزندان در این شهر و در دامان پرمهر او و پدری که زود از دست دادیم، بزرگ شدیم. درست پشت مسجد جامع شهر. همان‌مسجدی که با صدای اذانش از خواب برخاستیم. همان مسجدی که دیوار محوطه آن را تصویر شهدا مزین کرده است و در بین آنان شهیدی است والامقام به نام شهید رحیم منصوری.

مادری که پاک زیست و مردم دار بود، مادری که همه را فرزندان خود می دانست و درب خانه اش بر روی فقیر و غنی باز بود. مادری که با کمر خمیده در ایام عزاداری امام شهیدان در بین بچه های هیئت کوچه مان چای و شیر پخش می کرد. می گفت؛ «نذر امام‌حسین است مادر، باید ادا شود».

مادرم، مهربانم مدتهاست می خواستم بابت همه رنج ها و زحماتت از تو گوهر یکتایم حلالیت بطلم. از روزگاری که با جسم بیمارت از پله های طولانی سالن ملاقات بالا می آمدی تا از پشت شیشه های سالن ملاقات با چشم های گریان با من فقط چند کلمه صحبت کنی تا روزگاری که برغم همه دشواری ها و سختی هایش، تاکید بر علم آموزی دختران و پسرانت بی هیچ تبعیضی داشتی و از هیچ تلاشی فروگذار نکردی. حلالیت خواستم و تا زمانی که نفس داشتی و جان در بدن، تنها پاسخ تو آغوش گرم و بوسه های مهربانانه ات بود.

اما امروز درست در دومین روز فقدان جانسوزت باز هم از تو حلالیت می طلبم. حلالیت می طلبم از جفایی که به روح تو می شود. مراسمی که برای یادبودت در مسجد جامع شهر، همان مسجدی که سالها با صدای اذانش از خواب برخاستی و به نیایش می پرداختی را امروز با بی مهری کامل دربش را به روی تو بستند، فقط به خاطر آنکه مادر آذر منصوری هستی و به رغم همه هماهنگی های انجام شده و پخش اعلامیه و اطلاع رسانی از دیروز (۷ دی ماه)، امروز اعلام کردند که باید جای مراسم را عوض کنید. آخر تو وصیت کرده بودی مادر و من نتوانستم آن را ادا کنم.

مادر مرا ببخش.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. خدا نكنه كسى با اصولگراها اختلاف فكرى يا … داشته باشه، از هستى ساقطش ميكنند !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا