خرید تور تابستان

چریک تخیلی، روزنامه‌نگار واقع‌بین

ایرج جمشیدی، مدیرمسئول و سردبیر روزنامه‌ی «آسیا» و یکی از تأثیرگذا‌ترین روزنامه‌نگاران اقتصادی، ساعات اولیۀ پنج‌شنبه ۵ بهمن پس از تحمل یک دوره بیماری در ۷۴ سالگی درگذشت.

روزنامه سازندگی نوشت: «ایرج جمشیدی که در راه‌اندازی روزنامه‌های مطرحی چون «اخبار اقتصاد»، «ابرار اقتصادی» و «آسیا» نقش داشت، پیش از انقلاب یكی از اعضای پروندۀ مشهور گروگان‌گیری خانوادۀ سلطنتی و هم‌پرونده‌ای خسرو گل‌سرخی بود. جمشیدی سال ۲۰۰۶ جایزۀ «مدافع آزادی» را از انجمن «جامعه آزاد ایتالیا» دریافت کرد و سال ۲۰۱۲ موسسۀ «IUI»، نشان شوالیۀ مدیریت و خلاقیت در مطبوعات را به او داد.
ایرج جمشیدی با نام اصلی رحمت‌الله جمشیدی لاریجانی متولد سال ۱۳۲۸ بود. او تحت‌تأثیر برادرش اسماعیل جمشیدی که روزنامه‌نگار بود، فعالیت مطبوعاتی‌اش را سال ۱۳۵۰ در هفته‌نامۀ «تهران مصور» به‌عنوان گزارش‌گر و خبرنگار شروع كرد و بعد از مدتی معاون سردبیر شد. سپس با روزنامۀ «كیهان» و مجلۀ «زن روز» كه سردبیرش مجید دوامی بود نیز شروع به همكاری كرد. در مجلۀ « زن روز» شكوه میرزادگی از او دعوت كرد كه به گروه‌شان بپیوندد و این‌گونه بود كه ایرج جمشیدی با موضوع گروگان‌گیری مرتبط می‌شود.

‌گروگان‌گیری چریک‌های تخیلی

جمشیدی در گفت‌وگو با شمارۀ ۲۸ مجلۀ «مهرنامه» (بهمن ۱۳۹۱) در مورد چگونگی آشنایی و پیوستنش به این گروه می‌گوید: «آن زمان خانم شكوه میرزادگی به من گفته بود: ما یك گروه خیلی بزرگ و مسلح و آموزش دیده هستیم و من عنوان كردم، زیاد از این نوع كارها اطلاعی ندارم بنابراین قرار شد توسط افراد كارآزموده من آموزش داده بشوم.» این فرد به اصطلاح مجرب و حرفه‌ای عباس سماكار بود: «قرار گذاشتند و من او را در خیابان دیدم و به محض این‌كه او را دیدم، فهمیدم كه این آقا این‌كاره نیست و به شكوه میرزادگی گفتم: این فردی كه قرار است به من آموزش بدهد، فكر نكنم خودش هم چیزی بلد باشد. او حتی یك اسلحه را هم از نزدیك ندیده بود…

خانم میرزادگی این چیزها را به من گفته بود و خودش هم باورش شده بود كه چنین چیزهایی هست، اما بعدها متوجه شدیم كه گروهی وجود نداشته و واقعیت به گونه دیگری بوده است.» او دربارۀ واقعیت ماجرا می‌گوید: «ساواك شخصی را به نام امیرحسین فتانت مأمور كرده بود كه كرامت دانشیان را زیر نظر بگیرد. دانشیان فكر می‌كرد كه امیر فتانت عضو چریك‌های فدایی خلق است و دوست داشت از طریق او با چریك‌های فدایی ارتباط بگیرد، امیر فتانت چون خودش در دام ساواك گیر كرده بود به كرات از دانشیان خواسته بود كه از او دور شود، اما دانشیان با اصرار سعی می‌كرد كه به او نزدیك شود.

چون به طیفور بَطحایی گفته بود با سازمان چریك‌های فدایی خلق مرتبط است. طیفور بطحایی هم به شكوه میرزادگی گفته بود: ما افراد زیادی داریم كه در سازمان‌های چریكی نفوذ دارند و اسلحه هم می‌توانیم تهیه كنیم. شكوه میرزادگی هم به من و منوچهر مقدم گفته بود، گروهی مسلحه وجود دارد و ما را هم دعوت به همكاری كرد.» جمشیدی می‌گوید بر اساس این تخیلات و وعده وعیدها قرار بود، اول اسلحه تهیه شود و بعد دست به گروگان‌گیری بزنند: «ساواكی‌ها پس از این‌كه مطمئن شدند افراد را كاملاً شناسایی كرده‌اند، تصمیم گرفتند كه در زمان تحویل اسلحه به بنده دستگیری را شروع كنند.» او درباره نقشۀ گروگان‌گیری هم می‌گوید: «پس از این‌كه طیفور بطحایی با شكوه میرزادگی آشنا می‌شود و مطرح می‌شود كه در فستیوال فیلم كودك، ولیعهد و فرح حضور دارند این نظر مطرح می‌شود كه در این فستیوال می‌توانیم گروگان‌گیری كنیم… مریم اتحادیه با خانواده سلطنتی مرتبط بود و حتی در صحبت‌ها مطرح بود كه دختر شهناز هم می‌تواند برای گروگان‌گیری مورد مناسبی باشد. در مورد همۀ این‌ها صحبت شده بود اما نمی‌توان آن‌ها را طرح دانست.

طرح تنها جایی بوده كه ساواك فتانت را به‌عنوان نماینده چریك‌های فدایی توجیه می‌كند كه به بهانۀ تحویل اسلحه با ما قرار بگذارد.» جمشیدی ساعت ۲ بعدازظهر چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۵۲ برای تحویل اسلحه‌ها به خیابان ایرانشهر می‌رود اما کسی سر قرار نمی‌آید: «به شكوه میرزادگی زنگ زدم و او گفت: شما بروید و بیشتر از آن آن‌جا نمانید. من هم رفتم. بعد ساواك از ساعت ۴ و ۵ بعدازظهر شروع به دستگیر كردن افراد مرتبط كرد. آن روز من به خاطر قرار كاری و شخصی خودم باید به همدان می‌رفتم و بعد از تلفن دوم به سمت همدان حركت كردم… بیشتر افراد را همان بعدازظهر چهارشنبه دستگیر كردند و مرا هم پنج‌شنبه بعدازظهر در پایگاه هوایی شاهرخی همدان دستگیر كردند.»

‌ گلسرخی قربانی پروپاگاندای ثابتی

جمشیدی دربارۀ این‌که خسرو گلسرخی چگونه به پروندۀ گروگان‌گیری خانوادۀ سلطنتی ربط داده شد، می‌گوید: «زمانی كه ما را گرفتند، گلسرخی در زندان قصر بود. بعد از بازداشت ما، ساواك طیفور بطحایی و شكوه میرزادگی را مفصل‌تر بازجویی می‌كنند چراكه امیر فتانت گفته بود این‌ها چه كسانی هستند. طیفور بطحایی در بازجویی‌ها می‌گوید شكوه میرزادگی خودش یك گروه دارد و بعد كه پیگیری می‌كنند متوجه می‌شوند، شكوه میرزادگی قبل از این ماجرا با منوچهر مقدم و خسرو گلسرخی در ارتباط بوده است.»

او دربارۀ علت گسترده شدن این پرونده می‌گوید، افرادی مثل پرویز ثابتی می‌خواستند به مافوق‌های‌شان نشان بدهند كه این پرونده جدی است در حالی كه اصلاً جدی نبود: «پس از دستگیری افراد مرتبط با گروگان‌گیری، بازجوهای ساواك متوجه می‌شوند كه در حقیقت چیزی وجود نداشته اما چون به مقامات بالاتر خودشان گفته بودند كه گروه مهمی را دستگیر كرده‌اند، سعی كردند كه به ماجرا دامن بزنند و حتی ما را تشویق به ایستادگی می‌كردند تا به این وسلیه بتوانند به مقامات بالا بگویند ما افرادی را گرفته‌ایم كه قصد ترور شاه و اعضای خانواده سلطنتی را داشته‌اند اما واقعیت این بود كه اگر ما را دستگیر نمی‌كردند هیچ اتفاقی نمی‌افتاد، برای این‌كه چیزی وجود نداشت. آن‌ها صرفاً به دنبال استفاده تبلیغاتی‌شان بودند.» جمشیدی می‌گوید به گلسرخی گفته، پرونده بی‌اهمیت است و مقاومت هم نباید کرد: «درباره پرونده با هم صحبت كردیم و گفتم چون موضوع بی‌اهمیت است، مقاومت فایده‌ای ندارد. او هم گفت: به نظر من هم پرت و پلا می‌آید اما من چون از زندان آمده‌ام روی من حساب می‌كنند و باید مسیر خودم را طی كنم. بنابراین او در دادگاه مسیر خودش را رفت و اصلاً به پرونده‌ای كه ما به خاطرش محاكمه شدیم هیچ ربطی نداشت.»

10 سال بیکار و هم‌چنان روزنامه‌نگار

ایرج حمشیدی با این‌که در دادگاه ابراز پشیمانی كرد و صراحتاً هم به او گفته بودند، كمكت می‌كنیم اما در دادگاه اولیه به اعدام محکوم می‌شود اما در دادگاه تجدیدنظر حكم بسیاری از محكومان به اعدام از جمله او تغییر كرد و به ۱۰ سال زندان محكوم شد. بعد از ۴ سال جزو سومین گروهی بود كه در سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شدند. او پس از آزادی به فعالیت روزنامه‌نگاری و تلویزیونی بازگشت و به‌ گفتۀ خودش اولین روزنامه‌نگار ایرانی بود که به نوفل لوشاتو رفت و با امام خمینی دیدار رودروی خصوصی داشت. بعد از انقلاب هم مجله‌های «جوان»، «جمهوری» و «آرمان» را تاسیس كرد و بعد هم ۳ روزنامۀ افتصادی منتشر کرد. او دربارۀ فعالیت مطبوعاتی‌اش پس از انقلاب می‌گوید : «بعد از این‌كه ۷ شماره مجلۀ جمهوری را منتشر كردم، مجله توقیف شد و من هم ۱۰ سال كار مطبوعاتی را كنار گذاشتم. یعنی درست زمانی كه بقیه هم‌پرونده‌ای‌هایم به خارج رفتند من فقط از مطبوعات بیرون آمدم و از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۹ فعالیت مطبوعاتی انجام ندادم. سال ۶۹ مجلۀ آرمان را تأسیس كردم كه مجله‌ای فرهنگی، هنری بود. بعد از آرمان هم روزنامۀ اخبار اقتصاد، ابرار اقتصادی و بعد آسیا را بنیان گذاشتم.»

سال ۱۳۸۲ جمشیدی به اتهام چاپ عکس مریم رجوی در روزنامۀ «آسیا» بازداشت و در نهایت به حبس محکوم شد. این روزنامه هم به مدت چندین ماه توقیف شد. او دربارۀ بازداشتش می‌گوید: « ۲۰۰ روز در سلول انفرادی بودم و ۱۰۹ جلسه بازجویی شدم كه سنگین‌ترین بازجویی تاریخ مطبوعات ایران بود و تنها با دخالت سازمان ملل بود كه من آزاد شدم.» او دربارۀ تغییر رویکرد آسیا در دورۀ بعد می‌گوید: «بعد از این‌كه از زندان آزاد شدم، دیدم ۷ یا ۸ روزنامۀ اقتصادی تازه منتشر می‌شود بنابراین به این نتیجه رسیدم كه باید تغییراتی در سبك كارم بدهم. سبك دورۀ ششم روزنامه آسیا و اندازه‌اش را تغییر داده‌ام. قبلاً در آسیا به اقتصاد كلان و دولتی مثل نفت و پتروشیمی می‌پرداختیم اما الان به اقتصاد خرد كه كسب و كار و برندسازی و… است، می‌پردازیم.»

به عقیدۀ برخی از منتقدان رسانه‌ای، ایرج جمشیدی باعث شد، روزنامه‌نگاری اقتصادی به فساد كشیده شود و روزنامه‌نگاران را تبدیل به آگهی‌بگیر كرد. او در گفت‌وگو با مهرنامه در پاسخ به این نقد می‌گوید: «ایرج جمشیدی روزنامه‌نویسی در ایران را دگر باره معنا كرد. ما اهالی رسانه بر اساس آثار و كارهای‌مان باید مورد ارزیابی قرار بگیریم. اولاً خود من تا الان یك آگهی هم نگرفته‌ام و به هیچ روزنامه‌نگاری هم نگفته‌ام كه آگهی بگیرد. این اتهام‌ها به خاطر موفقیت من زده می‌شود و روزنامه‌نگاران شكست‌خورده چشم دیدن موفقیت مرا ندارند و برای این‌كه نواقص خودشان را بپوشانند موفقیت و فضیلت مرا انكار می‌كنند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا