«سیدجواد طباطبایی معمای پیوستگی فرهنگی ایران را حل کرد»
اینکه چرا ایران با وجود گسستهایی که در طی تاریخ پیش آمده است همچنان یک فرهنگ و روح واحد محسوب میشود در نوع خود معمای مهمی است که به گفته سهراب پورناظری سید جواد طباطبایی موفق به تبیین آن شده است.
سایت مبلغ نوشت: «آیین یادبود شهریار اندیشه ایرانشهر زنده یاد دکتر سیدجواد طباطبایی، سهشنبه ۸ اسفند سال جاری از سوی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد که در این نشست استاد سهراب پورناظری سخنرانی کرد که مشروح سخنان را در ادامه میخوانید:
پورناظری در ابتدا گفت: سخن گفتن در مورد طباطبایی کار آسانی نیست و به قدر شناخت و درک خود از اندیشه او با شما هم داستان میشوم. اولین نکته که در باب جایگاه بیمانند استاد در دفاع از کیان ایران زمین به ذهن میرسد، طرح ایران به عنوان یک موضوع اندیشه و بحث که رمز و راز آن بر ما آشکار نیست که میتوان در مورد آن اندیشه کرد و این بحث را ژرفا بخشید و تامل درباره ایران به عنوان یک نظام گفتاری منسجم و موضوعی که هرچه پژوهش و اهتمام در مورد آن صورت گیرد اندک است. درپی این پژوهشها آنچه مفهوم روشنتری پیدا میکند داستان و روایت ایرانشهر و اندیشه ایرانی است از زبان فردوسی و سعدی و حافظ و دیگر بزرگان که قصهای است که از هر زمان میشنویم نامکرر است، در واقع طباطبایی به ما تلنگر میزند که آثار این بزرگان را نه تنها به عنوان میراث ادبی و تاریخی بلکه به عنوان دریچه و نظام معنایی برای شناخت ایران و اندیشه درباره سنت فکری آن، بازخوانی کنیم.
او ادامه داد: به عقیده من ناآشنایی ما با فرهنگ، تمدن و تاریخ ایران زمین، میتواند باعث هراس و تزلزل ما در مواجهه با دنیای معاصر شود و باعث تجویز نسخههایی بر پایه ایدئولوژی های غربی و شرقی و چپ و راست شود که این راه بی شک به ناکجا ختم خواهد شد، طباطبایی در برخورد با نظام اندیشه و فلسفه در غرب ناآشنا و بیگانه نبود و با آنها نیز سرستیز نداشت. طباطبایی با سالها تامل در غرب به این سلاح مجهز بود و دانش گسترده ای در این زمینه داشت اما حل مشکل ایران را در آیینه غیر، جستجو نمیکرد، وی از پرداختن به موضوع ایران با نگاه ایرانی ابایی نداشت و این دلیری و خودباوری او به جای توهم، متکی بر دانش بود. طباطبایی گرچه داشتههایمان را برمیکشید اما راه چاره را در درک و دریافت درست چگونگی زوال اندیشه و سقوط ایران میدانست، او توانست طی چند سال در دانشگاههای کشور روح تازهای بدمد و الهام بخش جوانان بسیاری برای ایران دوستی و پرداخت عالمانه و اندیشمندانه به موضوع ایران شود.
پورناظری گفت: کار مهم دیگر طباطبایی برکشیدن معمای پیوستگی و تداوم فرهنگی ایران با وجود گسستها است و پرداختن به اینکه هویت ایرانی چگونه پیوستگی تاریخی خود را حفظ کرده؟ وی توانست سلسله چندین هزاران ساله تمدن ایران را از نگاه موزهای و ایستا بیرون آورده و به امروز ما پیوند دهد تا از خود بپرسیم که بودیم و اکنون کجا ایستادهایم؟ اینجاست که تاکید طباطبایی بر لزوم برپایی دانشگاه ملی اهمیت مییابد؛ جایی که موضوع و دغدغه آن مشکل ایران باشد و پرداختن به این پرسشها نه صرفاً ناشی از ذوق و علاقه شخصی استاد و دانشجو باشد که مبتنی بر طراحی برنامه آموزشی و تحصیلی بر پایه موضوع ایران باشد.
پورناظری ادامه داد: این عدم شکلگیری دانشگاه یا مراکز گوناگون آموزشی و کتب درسی بر پایه تاریخ اندیشه ایران نه تنها در علوم سیاسی و حقوق موجب خسران فراوان گشته بلکه این فقدان در آموزش و پرورش در حیطه فرهنگ و هنر نیز به روشنی به چشم میآید. در این صد سال در بسیاری از شاخههای فرهنگی هنری نگاه و رویکرد ما متاثر از آموزههای مستشرقان یا ایدههای وارداتی بوده است و این یکی از عللی است که ما را با خطر خشک شدن چشمه جوشان خلق و تولید اثر هنری در پیوند با سنت نوشونده فرهنگی و هنری روبرو کرده است. از دیگر ابعاد شخصیت طباطبایی روحیه خستگی ناپذیر، عمل گرایی و پایبندی به ایران بود که موجب شد وی تا آخرین لحظات زندگی از اندیشیدن و قلم زدن و مبارزه برای ایران دست نکشید.
او افزود: طباطبایی بر خلاف تصور بسیاری از افراد از دور، به خاطر شیوه مواجهه با برخی روشنفکران، انسانی بس نازک خیال و به دور از تکبر و تبختر رایج در برخی اهالی اندیشه و فرهنگ بود در نهایت این بزرگمرد توانست میراث فکری خود را با وجود موانعی که خیل مخالفان او بر سر راهش گذاشتند برای ما باقی بگذارد طباطبایی بذر اندیشیدن درباره ایران را در اختیار نسلهای پس از خود قرار داد تا با پیوند به پیشینه گران سنگ خود بتوانند ایرانی بیندیشند و نقشه راه آینده این سرزمین را ترسیم کنند، دریغ که تنگنظران نگذاشتند که سرمایهای چون او در دانشگاههای کشور به تالیف پروژههای پژوهشی وآموزش مستقیم دانشجویان مشغول شود وفرصت نیافت که بیش از این به بسط و گسترش ایدههای خود بپردازد اما طرحی که طباطبایی با جهد فراوان در آموختن و بکارگیری دانش روز و با بازخوانی سنت ومیراث ایرانشهر ترسیم کرد همچنان بستری برای قرارگیری ستونهای آموزش و اندیشهورزی خواهد بود.»
انتهای پیام