تأثیر درگذشت آقای هاشمی بر تندروهای اصولگرا | عباس عبدی
«عباس عبدی» تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه ایران درباره ی تاثیرات درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت:
درگذشت آقای هاشمی دو دسته بحث را در کوتاهمدت دامن خواهد زد. یک دسته مباحثی است که دربارهی نقش و عملکرد آقای هاشمی انجام خواهد شد. این مباحث معطوف به گذشته است. زمان برای ورود به آنها دیر نشده است ضمن این که برای ورود به این بحثها نهتنها دیر نشده بلکه تا دههها و قرنها ادامه خواهد یافت و شاید لزوما هم کسی به نتیجهی قطعی نرسد. همچنان که تمام پروندههای یکصد سال اخیر ایران هنوز هم باز هستند و همچنان با شدت و حرارت در مورد آنها نوشته میشود. حتی پروندهی برخی موارد که در مقاطع زمانی خاصی بسته به نظر میرسید دوباره باز شدهاند و طبعاً این روند ادامه خواهد داشت. این دسته از مطالب وجه تاریخی – سیاسی دارند. دقت و اعتبار بررسی آنها با گذشت زمان بیشتر خواهد شد. زیرا از یک سو حب و بغضها نسبت به موضوع و افراد کاهش پیدا خواهد کرد و از سوی دیگر اطلاعات و دادههای جدید منتشر میشود و بالاخره این که فاصله گرفتن از موضوع موجب میشود که نگاه ما به جزئیات ماجرا کمتر شود و به ابعاد مهمتری از آن نگاه کنیم. البته این نوع تحلیلها در بسیاری از موارد بیش از آنکه بازتابدهندهی کامل واقعیت باشند به نوعی به بیان آرزوها و آمال تحلیلگر از موضوع مورد نظر میپردازند.
گویی که او دوست داشته که این طور ببیند به همین دلیل است که با انبوهی از تحلیلهای متضاد مواجه میشویم در حالی که فرد مورد تحلیل نمیتوانسته تا این حد متضاد باشد. بلکه توصیفکنندگان او متفاوت و متضاد هستند که تصاویر ذهنی خود را در وی بازتاب میدهند. در هر صورت این نوع مباحث در مورد آقای هاشمی فوریت ندارد و هر چه زمان بگذرد دقیقتر هم خواهد شد.
ولی یک دستهی دیگر از تحلیلها هستند که اتفاقا فوریت دارند و اگر شامل مرور زمان شوند از اهمیتشان کاسته خواهد شد. زیرا این تحلیلها معطوف به عمل و سیاست جاری است در این مورد خاص فقدان یک کنشگر مهم مثل آقای هاشمی بر وضعیت نیروهای سیاسی تأثیرگذار است و آنان باید بهترین خط مشی و برنامه را در شرایط جدید اتخاذ کنند و اگر امروز به این موضوع پرداخته نشود فردا برای پرداختن به آن دیر و بیفایده خواهد بود. هرچند معتقدم که باید به این مباحث پرداخته شود در عین حال این را میدانم که در محیطی که کنش سیاسی در حد مناسب آزاد و شفاف نیست به راحتی نمیتوانیم رفتار کنشگران را پس از خروج یک متغیر قابل توجه، پیشبینی کنیم و باید در اظهار نظر محتاط بود ولی احتمالا میتوان تا حدی به اثرات فقدان آقای هاشمی در معادلات سیاسی ایران اشاره کرد.
بیشترین تأثیر را از فوت آقای هاشمی تندروهای اصولگرا پذیرا خواهند شد زیرا یکی از مهمترین کارکردهایشان که حمله به هاشمی بود را از دست دادهاند. وقتی هاشمی نباشد تا حدود زیادی دکان آنها کساد خواهد شد. به طور کلی یکی از بهترین محملهای مجادله برای آنها از بین خواهد رفت. کسانی که حضورشان در قدرت نیز به دلیل حملات گسترده به هاشمی بود. این راهبردی بود که از سال 84 آغاز کردند و تقریبا تا پایان دورهی دولت خود از آن بهره بردند و در سالهای اخیر این تقابل برای آنان منافع دیگری هم داشته است. اکنون یکی از مهمترین منافع از دست دادن این محمل سیاسی، تضعیف موقعیت آنان میان اصولگرایان است. بخش مهمی از اصولگرایان که در حمله به هاشمی سکوت میکردند و موضع انفعالی داشتند به ناچار و در گذشته در برابر تندروها عقبنشینی میکردند؛ اکنون و پس از فوت آقای هاشمی دیگر هیچ توجیهی برای سکوت برابر تندروها ندارند. ضمن آن که اصولگرایان میانهرو نسبت به رفتارشان با هاشمی دچار نوعی سرخوردگی و احساس گناه خواهند شد و برای جبران این احساس گناه در برابر تندروها مواضع قاطعتری خواهند گرفت. به طور کلی به نظر میرسد که فقدان هاشمی شکاف میان اصولگرایان را بیشتر خواهد کرده و حتی به مرز تقابل خواهد رساند. انعکاس این شکاف در انتخابات ریاست جمهوری بارز خواهد شد.
فوت آقای هاشمی از یک سوی دیگر و در کوتاه مدت برای تندروهای اصولگرا مسالهساز خواهد شد و در عرصهی مردم و حملهبه آقای هاشمی دچار ریزش خواهند شد. به دو دلیل مشخص؛ اول این که آقای هاشمی در سالهای گذشته توانسته بود به بازسازی چهرهی خود در جامعه اقدام کند. گویی که پس از سال 88 این مساله محوریترین وجه رفتاری آقای هاشمی بود و از سوی دیگر فوت هر کسی به طور طبیعی در ایران موجب تلطیف نگاه به مرحوم میشود و در این مورد خاص که به سیاست مربوط میگردد بار مسئولیت را در ارزیابیهای کوتاهمدت و عملی از دوش او برمیدارد و منتقدین را خلع سلاح میکند بنابراین بهترین ابزار اصولگرایان تندرو برای ابراز وجود از دست آنان میرود. به همین دلیل ممکن است که آنان حملات خود را علیه دولت و اصلاحطلبان و چهرههای شاخص آنان جهت دهند. ولی این کار نتیجهی مطلوب را مشابه حملاتی که در گذشته نسبت به آقای هاشمی داشتند نخواهد داشت. دلیل این ادعا روشن است زیرا حملات آنان به آقای هاشمی در این چهارچوب مؤثر بود که او را در ساخت سنتی قدرت و قدرتمند معرفی میکردند در حالی که اصلاحطلبان نهتنها در این ساختار نیستند که در مقابل آن تعریف میشوند؛ و حمله به نیروهای منتقد حکومت هیچ نوع وجاهت تاکتیکیای برای حملهکنندگان نخواهد داشت. از سوی دیگر یکی از موارد حمله به آقای هاشمی خانواده و فرزندان او بودند که به احتمال قوی از این پس این افراد به مرور زمان به حاشیهی سیاست میروند و این محمل نیز از دست تندروها خارج خواهد شد.
تأثیرات درگذشت آقای هاشمی بر اصطلاحطلبان میتواند موضوع یادداشت مستقل دیگری باشد.
انتهای پیام
تا حالا سگ هار ديده ايد برايش فرقي نميكند چه كسى را بگيرد. اين نشد نفر بعدى