نقدهای یک موافق طرح صیانت و لایحه حجاب به پناهیان!
سیدامیرحسین هاشمی الحسینی، دانش آموخته سطح 3 حوزه علمیه و کارآموز وکالت کانون وکلای دادگستری مرکز، که از موافقان طرح صیانت و لایحه حجاب در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به نقد دیدگاههای حجتالاسلام علیرضا پناهیان پرداخته که در ادامه میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
چندان مشخص نیست که در تاریخ اسلام برای اولین بار چه کسی در دین التقاط ایجاد نمود، ولی آنچه مسلم است، یکی از اموری که وقت شریف ائمه علیهم السلام به مقدار زیادی صرف آن شده، مبارزه با انحرافات التقاطی و کسانی است که روش شان در استنباط و بیان معارف دینی مبتنی بر تفسیر و تاویل به رای و اجتهاد در برابر نص بوده است. در زمان ما نیز دین و معارف دینی از این نگرش در امان نیستند و چه بسا با شدتی بیشتر، التقاط و انحراف ساحت مقدس دین را تهدید می کنند. در این عرصه تفاوتی ندارد که فرد هدفش ترغیب مردم به دین باشد یا منع آنها. به عبارت اخری انگیزه به هیچ وجه نمی تواند توجیه کننده التقاط باشد و صرف نظر از انگیزه، التقاط در هر حالتی محکوم به بطلان است.
نویسنده این سطور قریب به سیزده سال است که نشانه های انحراف و التقاط را در آثار شفاهی و مکتوب برخی از سخنرانان معروف مذهبی در کشورمان، مشاهده نموده و گوشزد کننده خطرات این روش برای آرمانهای دین مبین اسلام و انقلاب شکوهمند اسلامی بوده است. یکی از برجسته ترین شخصیت هایی که در هنگامه بحث از التقاط می توان به عنوان مصداق عینی مورد مطالعه قرار داد، جناب آقای حجت الاسلام علیرضا پناهیان است.
به عنوان مثال دانش آموزی را در نظر بگیرید که در امتحان یکی از دروس مهم شرکت کرده است. پیش از امتحان زمانی که کتاب را مطالعه می کرده، برخی مباحث را مهم تشخیص داده ولی فرصت مطالعه آن را نیافته است، زمانی که در امتحان با سوالات مواجه می شود، می بیند که سوالات دقیقا از همان مباحث مطرح شده است و اگر به او مجال دهند با مراجعه به کتاب می تواند محل دقیق پاسخ را بیابد، ولی متاسفانه صرف دانستن جغرافیای بحث کافی نیست و برای گرفتن نمره سوال باید به ماهیت بحث اشراف داشت.
حالا همین دانش آموز را در نظر بگیرید که در سر همان جلسه امتحان، با نگاه به ورقه همکلاسی خود فقط توانست جواب نهایی مساله را ببیند، بدون اینکه راه حل آن را دانسته باشد. این فرد در این لحظه تصمیم می گیرد که در پاسخنامه یک پاسخی را تولید کند که منتهی به آن جوابی باشد که دیده است. در واقع او اینجا درصدد حل مساله نیست، بلکه تنها می خواهد جواب نهایی را در انتهای سلسله ای از استدلالات قرار دهد و آن را ارائه نماید.
حقیقت ماجرا درخصوص افرادی مانند آقایان پناهیان، رائفی پور، حسن عباسی و … همین است. ایشان مساله را خوب می فهمند و جواب نهایی را هم به درستی می دانند، ولی سلسله استدلالاتی که برای وصل میال سوال و جواب نهایی می چینند مبتنی بر روش هایی غیرعلمی، شبه علمی و مبتنی بر ذوق و سلیقه است که نتیجه آن تولید التقاط است. در واقع نامبردگان از دین استنباط نمی کنند، بلکه بر دین استنباط می کنند.
از سوی دیگر، در جامعه انقلابی و مذهبی کشور ما، طیف وسیعی از افراد هستند که همان جواب نهایی برایشان مهم است و کاری به روش رسیدن به آن ندارند. در واقع این نتیجه گرایان ندانسته پیرو نظریه ماکیاولی، فیلسوف ایتالیایی، هستند که معتقد بود «هدف وسیله را توجیه می کند». از نگاه ماکیاولی هدف آنچنان مطلق است که هر وسیله ای را بایستی در راه آن قربانی کرد. مهم رسیدن به هدف و مقصدی است که در نظر داریم و در راه رسیدن به این مقصود باید از هر وسیله و ابزاری استفاده کرد.
طرفداران آقای پناهیان و سایر افراد همچو او نیز در همین طیف جای دارند. زمانی که به ایشان درباره انحرافات استدلالهای بیان شده تذکر می دهیم در پاسخ می گویند «آقای پناهیان کلی طرفدار دارد، کلی افراد را به انقلاب و اسلام جذب کرده است، وزنه ای برای جریان انقلابی است و …» و با این توجیهات چشم بر التقاطات و انحرافات می بندند.
توجه بفرمایید، ما منکر این نیستیم که جذب افراد برای اسلام و انقلاب هدفی مشروع و مهم است، بلکه می گوییم این جذب نباید به هر وسیله ای باشد. مثلا جذب مردم به قرآن مهم است و کار بسیار پسندیده ای است ولی مجاز نمی دانیم که برای این هدف از زبان اهل بیت برای قرائت سوره های قرآن آثار و فوایدی ذکر کنیم و حدیث جعل نماییم. یا برای جذب افراد به جلسات مذهبی مسائل غیر اخلاقی را در مساجد و هیآت تسهیل نماییم. هدف مذکور مهم است ولی نه اینکه برای رسیدن به آن التقاط ایجاد کنیم.
علی ای حال اگر بخواهیم به صورت مختصر از چند زاویه سازمان تفکرات آقای پناهیان را مورد بررسی قرار دهیم، به چند شاخصه اصلی برخورد خواهیم نمود که پرداختن به آن خالی از لطف نیست:
الف) کلید واژه ولایت:
سکه رایج در سخنان آقای پناهیان استفاده از واژه «ولایت» است و همین مساله مبین آن است که آقای پناهیان از التقاطی های ترغیبی به شمار می آید. تمام تلاش وی بر این است که ولایت را از مرتبه مفهومی صرف خارج نموده و برای آن تعریفی کارکردگرایانه ایجاد کند. این مساله در واقع دغدغه ای قابل تمجید است که ما سعی کنیم به مفاهیم اساسی دینی عینیت ببخشیم و امور جامعه را مبتنی بر کارکردهای این مفاهیم رفع و رجوع نماییم. اما متاسفانه وی به سبب ضعف علمی در تطبیق های خود بیشتر به تفسیر به رای تمسک می کند و با مستندات قطعیه بیگانه است.
پناهیان معتقد است که اگر به مقوله «ولایت» نگاهی کارکردگرایانه بیفکنیم، باید بسیاری از آیات قرآن را در زمر آیاتالولایه بشمار بیاوریم. همچنین او معتقد است که قرآن همه فراز و فرود جوامع و تمدنها را بر محور «ولایت» انبیاء و اوصیای آنان توصیف میکند که در حال حاضر مغفول واقع شده و بهصورت جزیرهای و پراکنده به آن پرداخته میشود. همچنین سیره حکومتی پیامبر «امامت امت» است که با رویکردهای موجود جهانی تفاوت فاحشی دارد؛ از جمله آنکه شیوه ابلاغ قوانین و احکام آن توسط پیامبر بر طریق «تعریض» است و «تصریح» در همه جوانب آن صورت نمیپذیرد و به نوعی از ابهام بسنده میشود.
این اعتقادات در واقع همان جوابی است که دانش آموز مثالی ما، از ورقه همکلاسی خود دیده است. امثال آقای پناهیان نیز اهمیت ولایت را از ورقه زعمای دین همچون امام خمینی ره به خوبی دریافته اند ولی در توجیه و تفسیر و چینش استدلال برای رسیدن به جوابی که دیده اند، به التقاط چنگ زده اند.
توجه بفرمایید، ولایتی که اقای پناهیان برای خود تعریف نموده و خود را موظف به صیانت از آن می داند، ولایتی است ناقص که برای بقاء نیازمند مجیزگویی آخوندهای درباری است و با ولایت اصل اسلامی که در آثار زعمای شیعه «از کلینی تا خمینی» تعریف شده 180 درجه اختلاف دارد. با این تعریف در ادامه بیشتر آشنا خواهیم شد.
ب) کلید واژه انتظار:
در ساختار فکری پناهیان، انتظار فرج جایگاه ویژه ای دارد. انتظار در تفکرات آقای پناهیان گرچه در ظاهر اصالت دارد اما در واقعیت امری مقدماتی برای مشروعیت بخشی به ولایت محسوب می شود. پناهیان از مقوله ظهور و انتظار هیچ جایی استفاده نمی کند مگر برای توجیه آنچه به زعم خود «ولایت» می خواندش. او ابایی هم ندارد ظهور و انتظار را با صراحت خرج اهداف سیاسی و اقتصادی کند. به راحتی در حمایت از یک کاندید انتخاباتی می تواند پشت تریبون یا بالای منبر رفته و رای دادن به فلان لیست یا فلان فرد را خواسته امام زمان یا قدمی صحیح در مسیر انتظار اعلام کند. کما اینکه دهها بار این کار را کرده است.
نویسندهی این مقاله جزما معتقد است، دو مقوله در معارف دینی ما بیش از سایر مقولات مورد اقبال منحرفین واقع می شوند. به عبارت اخری دو مقوله بیشتر از بقیه قابلیت آن را دارند تا برای مشروعیت بخشی به تفکرات انحرافی و التقاطی دست آوز قرار گیرند. یکی مقوله ظهور و انتظار و دیگری قرآن. دلیلش هم این است که این دو قابلیت تفسیر و تاویل زیادی دارند و دیگری اینکه توان دفاعی آنها از خود پایین است. قرآن که صامت است و تفسیر پذیر، مقوله ظهور نیز اولا مربوط به آینده است و قضاوت در زمان حال نسبت به آن ممتنع است، ثانیا روایات ناظر به انتظار و ظهور و نشانه های آن مملو از تعارضات اند و در اکثر مسائل می توان مثالی از این طایفه احادیث جفت و جور نمود و وقایع روز را با آن تطبیق داد. کما اینکه جریان های منحرف از خوارج گرفته تا وهابیت و داعش و … در اثبات مسلک خود مستمسک به قرآن اند و جریان هایی از بابیت و بهاییت و شیخیه گرفته تا همین انجمن حجتیه مستمسک به ظهور و انتظار.
خلاصه اینکه داستان ظهور با این شکل که آقای پناهیان و امثال ایشان طرح می کنند، ریشه در آموزه های شیعی ندارد. این افراد در واقع برای توجیه و مشروعیت بخشی به ولایت فقیه، طوری سخن می گویند که مخاطبینشان باور کنند ما در آستانه ظهور قرار داریم و این همان نشانه ای است که وعده داده شده است. در انتخابات به کرات مشاهده شده که انتخاب فلان لیست را به ظهور و مقدمات آن نسبت داده اند، در مسائل اقتصادی مردم را به صبر وعده می دهند با این استدلال که در آستانه ظهور مشکل اقتصادی وعده داده شده است و … البته با وجود اینکه این مورد مختص به ایشان نیست و در تاریخ بارها حکومت هایی از مقوله انتظار برای اهداف سیاسی استفاده کرده اند، ولی نوع و گستره استفاده ایشان از این مقوله بی نظیر است و حتی از حکومت صفویان که اوج این جریان بوده است نیز گسترده تر است.
ج) تقابل با مقوله عدالتخواهی:
پناهیان در سال 1399 در سخنرانی دهه اول محرم به صراحت گفت «دوران عدالتخواهی گذشته است». اگرچه بعدا تلاش بسیاری کرد که این عبارت را توجیه کند ولی فحوای سخنان او در آن سلسله جلسات به خوبی تقابل با عدالتخواهی را هویدا می ساخت. در توضیح باید عرض کنم نویسنده این سطور خود نیز از منتقدین جریان عدالتخواه مصطلح امروز است. ولی انتقاد اینجانب خاستگاهی مبنایی و مبتنی بر عقل و فقه دارد. اما نوع تقابل آقای پناهیان بیشتر معطوف به نتیجه است نه مبنا و اصول. به این صورت که شما اگر از جناح مقابل ایشان در سیاست انتقاد کنی، دست به افشاگری بزنی و ابروریزی به راه بیاندازی، مورد تشویق او نیز قرار می گیری ولی اگر دامنهی افشاگری بخواهد به هم پیاله های سیاسی ایشان برسد، عدالتخواهی بد است و مشمول مذمت می شود.
در این مورد نیز به وضوح مشخص است دغدغه آقای پناهیان حفظ ولایتی است که به غلط برای خود تعریف نموده. یعنی ذاتا عدالتخواهی و افشاگری علیه فساد اقتصادی و اخلاقی را بد نمی داند ولی چون نتیجه آن می تواند نگاه او را زیر سوال ببرد می گوید چنین چیزی نباید باشد. یعنی فرض کنید شما فسادی را افشا کنید چون در سلسله مراتب آن شخص فاسد می تواند فرزند یکی از منسوبین به مقامات باشد و افشای فساد موجب صدمه به آن شود، پس بساط افشاگری و عدالتخواهی باید برچیده شود.
د) ثروت و سرمایه:
در سال 1399 بخش زیادی از سخنرانی های آقای پناهیان معطوف به «پول در آوردن بچه حزباللهیها بیش از نیازشان» بود. این گزاره با قید عباراتی همچون «مردم برای حفظ دینشان نیاز به پول» دارند باعث شد بار دیگر توجه ها معطوف به آقای پناهیان شود. به عبارات او توجه کنید:
«بقاء اسلام و مسلمین به این است که پول در دست کسانی باشد که حق را میشناسد. آخر الزمان مردم برای حفظ دینشان نیاز به پول دارند. بچه مذهبیها باید عرضه داشته باشند و پول در بیاورند. نگویند من، چون بچه مذهبی هستم بهم شغل بدهید؟ این شد زندگی؟ امیرالمومنین علی علیه السلام باغهایی که درست کرد، چاههایی که کند، کشاورزی که میکرد و پولی که در میآورد به اندازه نیازش بود یا بیشتر از نیازش؟ به اندازه نیازتان پول درنیاورید. بقاء اسلام و مسلمین به این است که پول در دست کسانی باشد که حق را میشناسد. آخر الزمان مردم برای حفظ دینشان نیاز به پول دارند»
ببینید، تولید ثروت و سرمایه اساسا کاری پسندیده است ولی شما اینجا با ترویج یک کار پسندیده طرف نیستید بلکه با یک تفکر التقاطی مواجهید که نگاهش نه تولید ثروت برای محاسن آن است بلکه نگاه او نگاهی ابزارگونه و در راستای همان توجیهات سیاسی است. ثروت در نگاه پناهیان همانند ظهور و انتظار می تواند در آوردگاه انتخابات کمک کننده به مکتب سیاسی او باشد و بچه مذهبی در کلام او در واقع سمپادهای آن جریان سیاسی هستند. بقاء اسلام و مسلمین در گرو این است که سمپادهای جریان سیاسی او سرمایه دار باشند و مخارج کارزارهای انتخاباتی را تامین کنند.
د) امام خمینی و مقام معظم رهبری:
در ادبیات پناهیان و در سازمان فکری او امام خمینی و مقام معظم رهبری همانند رسول خدا، ائمه و اصحاب آنها نه واقعیت هایی برای الگو گیری و تبعیت، که ابزاری برای توجیه وضع موجود و اقدامات هستند. پناهیان خیلی راحت در مواجهه با شبهاتی که خود او یا هم پیاله های او در عالم سیاست را، هدف قرار می دهد، پشت امام و رهبری پنهان می شود و ابایی از هزینه کردن از رهبری برای توجیه خود نیز ندارد. او در پاسخ به سوالاتی که درباره منزلش در سعادت آباد مطرح شده بود، روی منبر رسول خدا بدون ابا و با صراحت گفته بود: «من یک واحد آن خانه را بیشتر ندارم آن هم با هدیه رفقا؛ مانند امام خمینی که هدیهای زندگی میکردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی میکنند من هم اینگونه زندگی میکنیم. ما هیچوقت دنبال پول درآوردن نبودیم من اگر قرار باشد همه جزئیات زندگیم را بگویند مردم برایم اعانه جمع میکنند».
پناهیان همانطور که از امام و رهبری هزینه می کند، همینطور هم از پیامبر و ائمه نیز خرج می کند. شکی نیست که کشور ما در این برهه مشکلات عدیده ی فرهنگی و اقتصادی دارد و خود رهبری بارها به وجود این مشکلات اذعان نموده و حتی از مردم پوزش نیز طلبیده اند. اما امثال پناهیان با کلید واژه «این که چیزی نیست، در حکومت امیرالمومنین بدتر از این بوده است» به استقبال شبهات می روند. مفاسد این روش با نگاهی گذرا به جامعه امروز کشورمان کاملا واضح است و مسبب بخش اعظمی از دین گریزی های جوانان همین مسلک است.
ه) شفافیت:
یکی از مثالهای خوب برای اثبات استاندارد دوگانه ی آقای پناهیان مساله «شفافیت» است. پناهیان بر فراز منبر رسول خدا خطاب به نمایندگان مجلس دهم این عبارات را بیان نمود: «هر چی نماینده انتخاب میکنی اکثریت رأی میدهند به اینکه رأی نمایندهها شفاف نباید باشد. چه خبرتان است؟ بعد به صورت بسیار جاهلانه و احمقانهای میگویند «مگر میخواهید تفتیش عقاید بکنید؟ مگر شما آنجا رأی به عقاید میدهید؟! غلط کردید شما با عقاید چه ربطی دارید؟ رأیت را بگو به چی رأی دادی به چی رأی ندادی. غلط میکنید شما بر اساس عقاید رأی بدهی، بر اساس کار کارشناسی باید رأی بدهی. و من میخواهم بدانم تو برای چی رأی دادی. آی مجلس شورای اسلامی آدم باش! کی به شما حق داده شفاف رأی ندهی؟! کی به شما حق داده شفاف رأی دادن را تفتیش عقاید بدانی؟! رأی بر اساس کار کارشناسی! چی را از ملت دارید پنهان میکنید؟».
این سخنان ذاتا ایراد ندارد بسیار هم شایسته است، آنچه ایراد دارد این است که شما این سخنان را نه برای نفس شفافیت، بلکه برای هجمه به رقیب سیاسی خود بیان کنید. توجه بفرمایید که این حقیر هم موافق طرح صیانت بوده و هم موافق قانون حجاب هستم ولی چرا در مجلس یازدهم که اکثریت اصولگرایان وارد بهارستان شدند و نمایندگان تقریبا هیچ گامی در مسیر شفافیت برنداشتند و علاوه بر رای مخالف مجلس به طرح شفافیت، برای دو بار پای کمیسیون ویژه 85 را به مجلس باز کردند تا نظراتشان به دور از دید مردم تصویب شود (اولین کمیسیون 85 مربوط به طرح صیانت بود و دومی آن اختصاص دارد به قانون حجاب) خبری از پناهیان و منبرهای آتشینش نیست. چرا دیگر مجلس را خطاب قرار نمیدهد که «آدم باش» و نظراتت را شفاف بیان کن و اجازه بده همه مردم بفهمند در بهارستان چه میگذرد؟
و) تقابل با عقل و دامن زدن به تئوری های توطئه:
در گذار از سنت به مدرنیته، یکی از بهترین مطالبی که یک فرد برای رسیدن به شهرت و ثروت می تواند به خورد جامعه دهد، تئوری های توطئه هستند. تئوری های توطئه گرچه با عقل بیگانه اند ولی نوعی احساس مهم بودن در شنوندگان ایجاد می کنند که مانند مخدری باعث اعتیاد آنان می شود و برای تجربه مجدد این حس مجددا آنان را به مجالس گویندگان آن می کشاند. در تئوری های توطئه فرد احساس می کند که جزئی از جامعه خواص است که به اطلاعات و تحلیل هایی دسترسی دارد که عامه مردم از آن بی خبرند. از این رو تئوری های توطئه بخشی از پکیج مطالب ارائه شده توسط سخنرانانی مانند رائفی پور، حسن عباسی و پناهیان را تشکیل می دهد.
به عنوان مثال در زمانی که ویروس کرونا چندین هزار نفر را در کشورمان کشته بود، پناهیان در شبکه افق صدا و سیما شیوع کرونا را یک سوء تفاهم بزرگ خواند! پناهیان کرونا را ساخته مدیران افکارعمومی جهان دانست و ابراز امیدواری کرد که به زودی حقیقت فاش شود.
سالها پیش اینجانب در مطلبی با عنوان «متولیان مجسمه های وهم» به نقد رویکرد آقایان پناهیان، حسن عباسی و رائفی پور در دامن زدن به ترویج شبه علم و تئوری های توطئه با استفاده از شبه استدلالات مبتنی بر وهم پرداخته ام که مطالعه آن خالی از لطف نیست.
یکی دیگر از تقاطع هایی که تکیه آقای پناهیان بر وهم و شبه علم را می توان در آن مشاهده کرد، رویکرد او در حمایت از شبه علمی موسوم به «طب اسلامی» است. طب اسلامی همانطور که بزرگان بارها تذکر داده اند مقوله ای است که ابدا وجود خارجی ندارد و در واقع ریشه آن در تمایلات سلفی گونه و بدویت مدرن است. پناهیان در سخنانی عدم پرداختن به طب اسلامی در حوزه های علمیه را ناشی از «سکولاریزم» دانسته بود! و معتقد بود که «اگر استاد اخلاقی مزاجشناسی نداند، نمیتواند نسخه اخلاقی درست به شاگردانش بدهد چرا که بیشتر رفتار ما بر اساس نوع مزاج ما شکل میگیرد». این ادعای مضحک در حالی بیان شده که ستارگان عرصه اخلاق مانند آیت الله قاضی و آیت الله بهجت و … در شرح احوالشان چنین چیزی مشاهده نمی شود.
به این عبارات توجه کنید: « امیرالمؤمنین وقتی که از کنار ابنملجم ملعون در شب نوزدهم رد میشدند، نقل است که او را بیدار کردند و فرمودند: دمر نخواب؛ این خود یک پیام تاریخی است، با اینکه ابنملجم، نسبتاً فقیه بوده است زیرا پیش از آن، در مدینه به مردم، مسئله احکام میگفته است اما عدم رعایتهایی در زندگی فردی داشته است که شاید با عاقبت به خیر نشدن او ربط داشته باشد».
شاید نتوان نمونه دیگری در تاریخ اسلام در بین تمام فرق و مذاهب یافت که یک سخنران مذهبی شقاوت کسی مانند ابن ملجم را به عدم رعایت دستورات طبی نسبت داده باشد.
گاهی نوع استفاده آقای پناهیان از گزارش های تاریخی و احادیث را که انسان می بیند، واقعا یاد امثال ابی هریره می افتد. البته ایشان جعل مادی مرتکب نمی شوند ولی جعل معنوی – جعل مفهوم با حفظ ظاهر – هم کاراتر و هم خطرناکتر از جعل مادی است.
ز) ضدیت با اخلاق:
یکی از مهمترین بخش های سخنرانی های آقای پناهیان به مساله تقابل موهوم میان دین و اخلاق اختصاص دارد. در سازمان فکری پناهیان اخلاق عنصری است که قابلیت دارد به وسیله آن ولی خدا مورد هجمه قرار گیرد و از همین رهگذر او کمر به مبارزه با اخلاق بسته است. او در همین برنامه های سحر بارها به اخلاق حمله کرده و آن را حتی نفی نموده است. توجه کنید که مساله نقد این گزاره در تفکرات آقای پناهیان همانگونه که نوعی بداهت در خود دارد، ولی بحثی مفصل است که تفصیل آن مقالی جدا می طلبد، اما به طور مختصر باید گفت که نوع مواجهه پناهیان با اخلاق از نوع مغالطه حمله به مرد پوشالی یا همان مغالطه پهلوان پنبه در منطق است. در واقع پناهیان اخلاقی را نقد می کند که خودش تعریف کرده و ساخته است نه اخلاقی را که در علوم معقول تعریف و پذیرفته شده است. در مغالطه پهلوان پنبه که مغالطه ای مخصوص به مقام نقد است، شخص مغالطه کننده در مواجهه با مدعای مقابل خود که عموما مدعایی معتدل و بدون اشکال است، حالت افراط یا تفریط به آن نسبت داده و سپس به رد آن افراط یا تفریط می پردازد.
آیا منبر رسول خدا جای مغالطه است یا محلی برای برهان و موعظه و جدال احسن؟ بله البته با نوع کاربری منبر در منظومه فکری آقای پناهیان چه بسا کم ضرر ترین کار ایشان مغالطه باشد. اما مساله جایی بدتر می شود که بدانیم جدال با اخلاق نه به صورت یک بحث آکادمیک و علمی که به مثابه مقدمه ای برای مشروعیت بخشی به خشونت مورد استفاده قرار می گیرد.
دقیقا همان محلی که آقای حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور با مغالطه و تفسیر به رای در آن به افراط در اخلاق و تئوریزه کردن اسلام رحمانی اقدام نموده بود، در همان محل آقای پناهیان مشغول تفریط و تئوریزه کردن خشونت است و هردو محکوم به بطلان اند.
به اختصار باید به عرض برسانم مکتب فکری آقای پناهیان در حوزه اخلاق، التقاطی از چهار مکتب ضد اخلاقی: فلسفه وجود(اگزیستانسیالیسم)، مارکسیسم، پراگماتیسم و فلسفه وضعى منطقى (پوریتیویسم منطقى و…) است که با اصطلاحات اسلامی مخلوط شده و اندکی ولایت نیز به آن افزوده شده و کمی هم با آیات قرآن و روایات اهل بیت بدون بررسی سند و دلالت، تزیین گردیده است.
ح) تجری:
بحث اهانت بی سابقه آقای پناهیان به رسول خدا و امیرالمومنین را بنده نیز در شبکه های اجتماعی دیدم. در روز بعد در برنامه سحر آقای پناهیان ضمن تشکر از منتقدین، عبارات به کار برده شده را نقل از حسودان نسبت به حضرات دانست و حتی در این خصوص یک عذرخواهی ساده نیز نکرد. این امر مرا بر آن داشت تا فیلم کامل برنامه ی سحر بیست و ششم را ببینم که آیا واقعا ایشان در مقام نقل قول بوده اند یا به دروغ مدعی آن شده است. متاسفانه ایشان به هیچ عنوان در مقام نقل یا روایت نبوده و در اثناء جملات خود از آن عبارات موهن استفاده کرده بود و نعوذ بالله رسول خدا و امیرالمومنین را «گوشت تلخ» خوانده بود.
این فعل علاوه بر اینکه می تواند موجب تعقیب قضایی و مجازات برای ایشان باشد – که اگر کسانی از جبهه سیاسی مقابل ایشان چنین اهانتی کرده بود خود ایشان کفن پوش خواستار مجازاتشان می شد – به نوعی متجری بودن ایشان را فریاد می زند. شما فرض بفرمایید چقدر یک روحانی می تواند اعتماد به خنثی بودن مستمعین داشته باشد و چقدر بی تفاوتی مخاطبینش برایش مسجل باشد که بنشیند و آن عبارات را در پخش زنده رسانه ی ملی بیان کند. انسان بی اختیار به یاد ماجرای معاویه و نماز جمعه خواندنش در روز چهارشنبه می افتد. او روز چهارشنبه نماز جمعه خواند و گفت چون داریم به جنگ میرویم و فرصت نداریم، پس نماز جمعه را روز چهارشنبه میخوانیم. این اعمال متجریانه غیر از انحراف، مقدار زیادی اعتماد به جهل مخاطبین را می طلبد.
خاتمه:
دوستان عنایت کنید، حقیر نویسنده این چند خط، از طرفداران نظام جمهوری اسلامی برخاسته از اصل ولایت فقیه هستم و در سال 1395 کتاب اینجانب در مورد ولایت فقیه برگزیده جشنواره حوزه گردیده است. این را عرض کردم که بگویم ولایت همان پاسخ صحیحی است که جامعه اسلامی باید به مسائل مستحدثه اش بدهد، ولی نوع رسیدن به این پاسخ خود موضوعیت دارد و نمی توان گفت که چون پاسخ صحیح است پس هر مزخرفی را در مسیر استدلال بنویسید. خیر اینگونه نیست و مسیر رسیدن به جواب دهها برابر بیشتر از خود آن اهمیت دارد. به هیچ عنوان جواب صحیح نمی تواند وسیله فاسد و موهوم را توجیه کند.
امثال آقای پناهیان ولایت را نه به شکل اصیل اسلامی، که با سبک و سیاق آخوندهای درباری می بینند و به همان روش درصدد کمک به آن و حفظ آنند. از نظر آنها اخلاق بد است چون شاید یک روزی از ولی فقیه -که معصوم نیست- خطایی سر بزند. از امروز ما باید اخلاق را بزنیم تا آن روز نتوانند با اخلاق ولی خدا را مورد نقد قرار دهند. عدالتخواهی بد است چون ممکن است روزی یکی از منسوبین خطایی کند و عدالتخواهی آن را افشا کند و ولی خدا زیر سوال برود. و … با این طرز تفکر چاقوهای شهر را باید جمع کرد چون ممکن است روزی دست ولی را ببرند. به همین مضحکی.
امیدوارم آقای پناهیان و سایر همفکران و طرفداران ایشان، از این روش مبتنی بر وهم دست برداشته و مکتب التقاطی خود را به مکتب اسلام اصیل تبدیل کنند. مطالعه عاقبت افرادی که مکاتب التقاطی را ساخته و ترویج می کردند می تواند برای تغییر رویکرد ایشان بسیار مفید واقع شود. و الحمد لله رب العالمین.
انتهای پیام
با سلام. نویسنده این سطور چگونه با جرات تمام، دیگران التقاطی خطاب می کند؟ چنانچه در فهم یک مطلب خطایی رخ داده باشد ایشان با زدن تهمت و شاید افتراء چگونه می تواند پاسخ گو باشد. حرف زدن و انتقاد کردن و اشکالات فردی را گرفتن، بسیار ساده است و اگر آقای پناهیان یا فرد دیگری همین نوشته های این نویسنده را بررسی دقیق بکند چندین اشکال ریز و درشت ممکن است بیابد و ایشان را سکه یک پول بکند که دیگر نتواند سر بلند کند. آن روز ممکن دیر نباشد.
احسنت به شما
باید جوابهای آقای پناهیان به این تهمت ها خواندنی باشه
شما هم چشم و گوش بسته از پناهیان حمایت میکنی؟
بسیار عالی بود
به نظر من آقای پناهی کسی را جذب نکرده است مردم اسلام را دوست دارند به پای صحبتهای امثال پناهیان مینشینند چون فکر میکنند نماینده اسلام است و این آقا هم به جای اینکه به اسلام دعوت کند به خود دعوت میکند خوب بالاخره شغل و درآمدش از همین راه است
این چه حرفیه
آقای پناهیان چه سودی میبره که مثلا وقتی میگه شما اسلام بیارید، شما مسلمان بشید؟
اون داره سعی میکنه مفاهیم اسلامی رو درست بیان کنه و روشنگری کنه.
انقد راحت تهمت نزنید و خودتونو مدیون نکنید
به جای این مباحث بهتر است کمی هم بفکر فقر و سقوط ارزش پول ملی و نابود شدن خانواده های طبقه متوسط باشید….اعراب بقول شما وهابی با سرعت برق و باد بسوی ابادانی و رفاه پیش میروند و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
شما حق نقد داشتید حق قضاوت وتهمت زدن نداشتید
اینهمه کینه را چطور تحمل کردید که یک باره منفجر شدید
نحوه استدلالت قابل خواندن بود اما دز کینه وتهمت آنقدر زیاد بود که ارزش سخنت را از بین برد
اخه با امثال پناهیان باید اینگونه گفت چون خودشان هم اینگونه تهمت میزنند گرچه تهمتی نمیبینم و اخلاق و روش فرد را بیان میکنه . حتی اون دوتای دیگر که خیال میکنند دنیای علم و مفسر همه چیز هستند. با اسامی کانونهای درست کردنی که طویل و قابل معنا نیست .باور بفرمایید
جالب بود. علاقمند شدم کتاب ایشون رو بخونم و با افکارشون بیشتر آشنا بشم
با سلام خیلی مطالب ارزنده ای بود آفرین برنویستده که شهامت بیان این نکات را دارد
موفق باشید
انتقادهای بجایی کردند واقعا انسان فرهیخته ای هستید خدا وند حافظتان باشد این کشور به امثال شما نیاز دارد نه امثال پناهیان
بعضی ها برای دیده شدن نعل وارونه می زنند
یعنی وقتی ببینند اقبال مردم به سمتی هدایت شده برای جلب توجه بر خلاف جماعت حرکت می کنند تا نظر افراد را به خود جلب کنند
ولی من میگویم برادر برو استغفار کن
صمصام
من ارتباط لایحه صیانت با نقد پناهیان را نفهمیدم شاید من نفهم هستم .
احسنت به نویسنده حقجو و حقگو.
بنظر میاد نویسنده غرض مرض سیاسی داره ،و از حسادت داره میترکه
جعل حدیث ؟
ده بار گفته برای ظهور به فلان لیست رای بدید ؟
سواد پایین ؟
ازین افراد کم نیستن که بخان دست راست چپ رهبری در حوزه کارکرد دین بزنن
هیچ فکر کردید که مردم کشورهای دیگه درمورد، سیاست حجاب وطرز برخورد وحشبانه نگاه بانان حجاب، چه قضاوتی می کنند؟ آیا حجاب زنان رادرکشورهای عرب منطقه را دیدید؟؟ دراین کشورها حجاب وبیحجاب باکمال آرامش درکنار هم زندگی می کنند؟! غیر از گروه هایی که دراین کشور با پول امتیازات خاص، باسیاستهای عجیب وغریب شما موافق نیست! همین گروه های تندروی شما، اگر یک ماه حقوق آنها را واریز نکنید، از اطراف شما، پراکنده می شوند!!!
گرچه نگاه شما به موافقان برخورد با حجاب نشون میده اهل استدلال نیستید، ولی برای دیگران مینویسم.
معیار ما در مسئله حجاب و دیگر احکام شرع اسلام، رفتار کشورهای دیگه نیست که شاید خیلی حرامهای مسلم دیگه هم توشون آزاد باشه؛ معیار اسلامه.
نمیگوییم آقای پناهیان و یا هر فرد دیگری نقد ندارد بلکه اینگونه نقد مذموم است چرا که در ابتدای امر کلیت حرف را در موارد گوناگون تایید کرده ولی ایرادی که وارد نموده ناظر بر محتوای کلام و اشاره به نیتهای پنهان فرد دارد و این در حالیست که هیچ کسی جز خدا از این امر آگاه نیست و متاسفانه در استدلالهایشان نه از موارد فقهی و کلامی چیزی دیده میشود و نه از موارد حقوقی ،ضمن اینکه اگر افراد مورد وثوق نویسنده حرفی خلاف واقع و بر اساس برداشت و نظر خود ارائه بدهند میشود تضارب آراء ولی …و حرف آخر ان بعض الظن اثم
و آخر دعوانا ان الحمد و لله رب العالمین
بادرود.واقعا کشور مشکلی بجز حجاب نداره.؟؟
همه میدونن خیلی مشکلات دیگه داریم. خوب حالا چون مشکلات دیگری داریم ولش کنیم؟ درباره باقی مشکلات هم اگر همین کار رو بکنیم که …
هر آدم سالم و بیطرفی سخنان آقای پناهیان رو شنیده باشه متوجه میشه این عبارات از زبان کسانی مطرح شده که پیامبر اسلام و جانشین ایشان -حضرت امیرالمؤمنین- با اونها برخورد داشتهاند.