خرید تور تابستان ایران بوم گردی

شلیک به رخسار اهریمن | حسین دلیر

حسین دلیر، روزنامه‌نگار، در یادداشتی با عنوان «شلیک به رخسار اهریمن» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

شلیک به رخسار اهریمن | حسین دلیر

دو هفته از عملیاتی شدن واکنش تنبیهی ایران علیه اسراییل گذشت. برخلاف گمانه‌های خام‌پندار، برآیند این پاسخ به گسترش کشمکش منطقه‌ای نینجامید. نشان از توان مؤلفه‌های بازدارنده در هر دو سمت دارد و البته اتمسفر آماده انفجار در غرب آسیا که مانعی بر آغاز جنگی تازه انگاشته می‌شود!

پاسخ ایران، پیامی ساده وانگهی برجسته در فرامتن خود داشت. اثبات کرد به مرحله‌ی عبور از شعار پا گذارده و به هر بهایی حاضر به مدارا و بی‌عملی نیست. اگر اسراییل در پی آزمودن توان بازدارندگی و شکیبایی این دشمن دیرینه بود، با واکنش صورت گرفته؛ تراز قوا در منطقه برخلاف اراده آن‌ها بر هم خورد. از آن می‌توان به اشتباه محاسباتی سران تندرو اسراییل نیز تعبیر کرد.

باری واکنش ایران را باید و می‌توان فراتر از یک آفند متعارف در نظر داشت. ایران در واکنش به هدف قرار گرفتن ساختمان کنسولی‌اش -به‌مثابه خاک خود-؛ سرزمین‌های اشغالی را آماج مستقیم پرتابه‌هایش قرار داد تا معادله قدرت در غرب آسیا را بازنویسی کرده باشد. پاسخی آمیخته از عملیات رسانه‌ای-روانی و شلیک چندگونه موشک بالستیک، کروز و پهپاد به‌سوی سرزمین‌های اشغالی!

این پاسخ هیبریدی، همچنانی که 14 روز از آن می‌گذرد برگزیده‌هایی برای اشاره دارد. در پی کوشیده‌ام پنج نمونه آن را واکاوی کنم:

1- محدود و معهود

ازاین‌پس ایران نیز همسنگ هر اقدام خصمانه‌ی اسراییل، پاسخ مستقیم و از مبدأ خود خواهد داشت. در بی‌عملی و ناتوانی نهادها و قدرت‌های جهانی از تنبیه متجاوز؛ ابتکار عمل در واکنش با ایران خواهد بود. این نمایشگری رزمی-تاکتیکی با همه‌ی تنگناهای میدانی؛ بیش از هر گزاره‌ی قابل‌تحلیل، کاربست یک تعهد ملی تلقی می‌شد. کیست نداند که در برابر بی‌ادبِ زورگو و تمامیت‌خواه؛ دم فروبستن و بردباری به‌فایده نخواهد بود.

در سایه‌ی واکنش واپسین، ایرانی‌ها نشان دادند گزینه‌های متعددی روی میز دارند و هرگاه بخواهند متناسب با چگونگی بازی؛ از کارتی برای دگرگونی معادله بهره می‌گیرند. کمترین آورده‌ی این واکنش را می‌توان در فهم یک موضوع بااهمیت دانست؛ روزگار «صبر استراتژیک» جمهوری اسلامی به سر آمده است. از پس سال‌ها بردباری غیرعملیاتی، اینک فرماندهان ایرانی به مرحله‌ی پاسخ عملیاتی رسیده‌اند.

رویارویی مستقیم با آمریکا و اسراییل دیگر سویه شعاری ندارد. ایران به روزگار عمل‌گرایی در تهدید پا گذارده‌ و می‌توان چنین پنداشت که اکنون توان کافی برای عملی کردن تهدیدها داراست.

2- خروج از سایه

واکنش 26 فروردین، نخستین حمله نظامی از مبدأ سرزمینی ایران به مقصد سرزمین‌های اشغالی به شمار می‌رود. ایران و اسراییل با همه‌ی تنش‌ها و درگیری‌های نیابتی و پنهانی؛ آشکارا علیه سرزمین دیگری کنشی نداشته‌اند. با حمله نظامی به ساختمان سفارت ایران، باید مسئولیت کنش خصمانه علیه سرزمین دیگری را ابتدا متوجه ماجراجویی اسراییلی‌ها دانست. همین اقدام آن‌ها برخلاف تقابل‌های پنهان گذشته؛ مجوزی –مجالی- به ایران برای واکنش مستقیم اعطا کرد.

ایران و اسراییل از اینکه جنگ پنهان میانشان از موقعیت سایه خارج شود همواره پرهیز داشته‌اند و برای پایداری چنین وضعیتی، هیچ‌گاه دست به رویارویی مستقیم از مبدأ خود نزده‌اند. این شبه‌توافق نانوشته پس از حمله به ساختمان دیپلماتیک کشورمان در سوریه به‌طور کامل شکست؛ بنابراین واکنش ایران، حقی مشروع و کتمان‌ناپذیر جلوه می‌کرد. بدان معناست که ایران برای واقعیت‌بخشی به تهدیدهایش، به‌جای گروه‌های مقاومت؛ خود امکان رزم مستقیم و از مبدأ خواهد داشت.

هدف قرار دادن اسراییل از جانب یک کشور -نه گروه‌های نظامی- نه‌تنها در تاریخ 45 ساله جمهوری اسلامی که باگذشت 57 سال از واپسین تهاجم اعراب به عمق استراتژیک اسراییل، بی‌سابقه و برای نخستین بار صورت پذیرفت. به‌طور دقیق‌تر از 1967 میلادی تاکنون هیچ حمله‌ای به ژرفای سرزمین‌های اشغالی صورت نگرفته بود. حمله موشکی عراق در 1991 به دلیل ماهیت آن را البته نمی‌توان یک اقدام در راستای رویارویی با صهیونیست‌ها در نظر گرفت. آن زمان در پی حمله نیروهای ائتلاف آمریکایی به عراق؛ صدام حسین برای تلافی و گسترش درگیری، بی‌آنکه دستاوردی داشته باشد شماری موشک را به‌سوی اسراییل پرتاب کرد.

3- ناگزیری پاسخ

واکنش ایران به‌واقع بر هم زدن معادله‌های تحریک‌کنندگی اسراییل بود. آن‌ها در کنش‌های متعدد رسانه‌ای و سیاسی در ساحت افکار عمومی؛ همواره کوشش بر القای ناتوانی ایران از حمله به سرزمین‌های اشغالی داشتند. این واکنش برای ایرانی‌ها نه یک گزینه که امری ناگزیر در شرایط کنونی می‌نمود.

عدم پاسخ؛ اسراییل را برخوردار از چنان ابزارهای بازدارنده نشان می‌داد که حتی قدرتی منطقه‌ای چون ایران، در محاسبات خود قید تنبیه آن را می‌زند. تنها اذهان بیمار یا ناآگاه در برابر دشمنی‌های پرتکرار؛ همواره رهنمود به خاموشی و بردباری می‌کنند. تاریخ تنازع و رقابت قاعده‌ای کلی دارد؛ دشمن در برابر عقب‌نشینی شما، پس نمی‌نشیند و پیشروی می‌کند. این آموزه‌ای تاریخی در هر نبرد سرد و گرم –پویا و بی‌کنش- برای تمام ملت‌هاست!

پس از سال‌ها خرابکاری، ترور، جاسوسی، کارشکنی‌های جهانی و… که بدون پذیرش مسئولیت از سوی رژیم اسراییل صورت گرفته؛ سرانجام در رخداد حمله به سفارت، ظرف شکیبایی ایران سرریز شد. حمله علیه یک ساختمان دیپلماتیک از آن دست هنجارشکنی‌هایی بود که حامیان اسراییل را هم در همراهی رسانه‌ای-سیاسی با این رژیم دچار وسواس کرد. به‌جای محکوم کردن صهیونیست‌ها اما سراسر کوشش خود را برای چند روز معطوف به چشم‌پوشی ایران از حق واکنش کردند.

جهان و به‌ویژه کشورهای غرب آسیا با رژیمی مواجهه‌اند که راهبرد گسترش جنگ را به هرکجا دارد. درواقع نتانیاهو و جنگ‌افروزانی چون او از کشاندن جنگ به میدان‌های دیگر برای گریز از پاسخگویی به افکار داخلی خود بهره می‌گیرد. در این شرایط، انفعال در برابر رفتارهای خصمانه چنین رژیمی، آن‌ها را تشویق به جنگ‌افروزی بیشتر خواهد کرد.

از دیدگاه تاریخی، بنیان رفتارهای صهیونیست‌ها بر ایجاد بی‌ثباتی و تحریک پیرامونیان گذارده شده است. بر این رویکرد که همواره از آن به‌سان پی‌رنگ و دکترین امنیتی یاد می‌شود باید تمایلات نتانیاهو در دشمن‌سازی را نیز افزود. چنین واقعیاتی را نمی‌توان با ساده‌اندیشی، مصلحت‌جویی، خوش‌بینی و حتی نگرش گونه‌گون سیاسی نادیده گرفت.

ایران با واکنش تلافی‌جویانه علیه اسراییل؛ این رژیم را از جایگاه «دولت استثنایی و فعال مایشاء» خارج ساخت. فراموش نکنیم در رسیدن به صلح بهترین موازنه، «قدرت» است. آنکه مقتدرتر؛ به صلحی پایدارتر می‌رسد. هرچند قدرت به‌عنوان مؤلفه‌ای چندبعدی، تنها به سخت‌افزار جنگی وابسته نیست. با هرگونه سنجشی، پاسخ ایران نه‌تنها بایسته که مقرون به اندیشه و بهره بود.

4- واکنش‌های پسین

درباره نگرانی و هراس‌افکنی از واکنش احتمالی اسراییل دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. یک دیدگاه از آن کسانی است که دنباله‌رو جریان رسانه‌ای اپوزیسیون هستند. ایشان متأثر از بمباران رسانه‌ای، هر گزاره را از اساس منفی می‌نگرند. دیدگاه دوم وابسته به دیگرانی است که در برآورد هزینه و فایده چنین برهمکنشی؛ دست پایین‌تر را همواره برای ایران قائل‌اند و خوی به تحقیرپنداری دارند.

برای هر دو دسته، درک پیچیدگی ژئوپولوتیک منطقه و فهم دقیق رخدادهای جاری دشوار و حتی ناممکن می‌نماید. در اثبات بی‌میلی اسراییل به تقابل، چند برهان ساده می‌آورم. شاید به حال این دسته و برای آرامششان سودمند باشد.

آن‌گونه که در اطلاعیه‌های رسمی از سوی فرماندهان نظامی کشورمان آمده، تداوم این تنبیه در صورت پاسخ رژیم صهیونیستی «بلافاصله» و «با شدت مضاعف» خواهد بود. از این تعابیر با توجه به عزم عملی ایران، در محافل نظامی و امنیتی تفاسیر جدی خواهد شد. می‌توان چنین برشمرد که مرحله یا گام‌های دیگر ایران؛ در پیوند با پاسخ احتمالی اسراییل طرح‌ریزی و قابل‌اجرا خواهند بود.

پرواضح که واکنش‌های جدی‌تر با جنگ‌افزارهای پیشرفته‌تر به گاهی دیگر موکول شده است. دقیق‌تر برای آن زمان که اسراییل بخواهد به خاک کشورمان درازدستی نظامی مستقیم کند. این گزاره به‌تنهایی برای اثبات انگاره‌ی بی‌عملی اسراییل بسنده می‌کند.

عامل دیگر که کارکرد قابل‌توجهی دارد پیوسته به کوشش پشتیبانان رژیم صهیونیستی در برحذر داشتن آن از پاسخ به ایران است. از این دیدگاه که امکان تقابل پینگ‌پنگی میان این دو قدرت منطقه‌ای افزایش می‌یابد و هزینه‌های گزافش برای منطقه و جهان قابل‌محاسبه نیست. آتش چنین جنگی حتی در مقیاس محدود، بر خرمن کشورهای منطقه و حتی اروپا اخگرهایی سوزان خواهد افکند.

دود سیاه جنگ روسیه و اوکراین همچنان بر آسمان اروپا می‌وزد و خوش‌نشینان قاره سبز نتوانسته‌اند بر آن میدان آشفته به‌طور کامل فائق آیند. در سوی دیگر، دموکرات‌ها و کارزار انتخاباتی بایدن نمی‌خواهند به راهی گام نهند که سال‌ها پیش منجر به واگذاری رقابت انتخاباتی توسط کارتر -رئیس‌جمهور مستقر- شده بود.

جغرافیای سیاسی تاریخی غرب آسیا و فاصله ایران و اسراییل؛ دیگر مؤلفه‌های مؤثر بر جنگ احتمالی خواهند بود. از رهگذار چنین نبردی، ناگزیر پای دیگر کشورها به این رزمگاه منطقه‌ای گشوده خواهد شد. لبنان، اردن، سوریه و عراق به‌طورقطع و با درجه‌ی شدت بیشتر، متأثر از این درگیری خواهند بود. با وجود زیرساخت‌های نظامی ائتلاف آمریکایی-اروپایی در منطقه؛ کشورهایی چون آذربایجان، ترکیه، عربستان، قطر، امارات، کویت و بحرین –در صورت مداخله- نیز محتمل از این جنگ زیان‌هایی خواهند دید. همه‌ی این‌ها برهم زننده آرامش شکننده غرب آسیاست و تباه‌کننده همه کوشش‌هایی است که دولت‌های منطقه برای توسعه اقتصادی به کار گرفته‌اند.

عامل بازدارنده چهارم را باید همبسته با امنیت انرژی، حمل‌ونقل و اقتصاد جهان دانست که در شرایط رخداد جنگ منطقه‌ای به مخاطره دچار خواهد شد. این مؤلفه به‌ویژه چین را به‌عنوان قدرت نورسیده جهان، همواره در مدیریت بحران و کاهش تنش در منطقه فعال و پویا نگه می‌دارد.

در ماه‌های واپسین هر اقدام و کنش اسراییل در حکم دستاویزی برای به میان کشیدن پای ایران در جنگی منطقه‌ای بوده است. درگیری احتمالی دو کشور به‌طور خودکار، پای حامیان رژیم صهیونیستی را هم به میدان باز خواهد کرد و فرصتی به نتانیاهو می‌دهد تا چهره‌ی مخدوش خود نزد افکار عمومی اسراییل را اندکی بازسازی نماید. خواسته و تمایلی که موردپسند حامیان این دولت عبری نیست؛ دست‌کم در این برهه و به دلایلی که یاد شد.

از دید جمهوری اسلامی، عملیات تنبهی رژیم آپارتاید به نتیجه نشسته است و انگیزه‌ای بر تداوم عملیات از سوی ایران وجود ندارد. مگر صهیونیست‌ها بخواهند به واکنش متقابل بپردازند که مجوزی ویژه برای اجرای بزرگ‌تر عملیات علیه سرزمین‌های اشغالی خواهد بود.

نوع واکنش اسراییل، نشان می‌دهد در حمله یکم آوریل به کنسولگری ما در پی چه دستاوردی بوده است؟ از رهگذار آن دیوانگی، هدفی مقطعی و راهبردی را دنبال می‌کرده یا آفرینش زمینه‌ای برای واکنش احتمالا سخت ایران تا دستاویزی برای گسترش جنگ به میدانی بزرگ‌تر باشد؟

برآیند فضای سیاسی و رسانه‌ای روزهای اخیر، وانگهی حکایت از هماوایی نانوشته ایران و امریکا دارد. این دو برخلاف رژیم اسراییل در پی کاهش تنش و تحدید گستره‌ی میدان جنگ هستند. می‌توان در اثبات بی‌تمایلی اسراییل به پاسخ، همچنان نشانه آورد؛ گستردگی سرزمینی و جمعیتی ایران، موقعیت عوارض طبیعی، سامانه‌های پدافندی و جنگ الکترونیک، پراکنش گروه‌های نیابتی در منطقه، ناشناخته بودن فناوری‌های نظامی ایران و… از این شمارند.

5- غرب آسیای نوین

بیراه نیست اگر از واکنش ایران به‌مثابه اعلان رسمی گذار به نظم نوین منطقه‌ای و حتی جهانی یاد کنیم. فرگشتی ژئوپولتیک که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز و اکنون به مرحله‌ی پیدایش ابرقدرت‌های جدید رسیده است. ابرقدرت‌هایی که توانایی تعادل‌بخشی به موازنه‌های سیاسی و امنیتی در مناطق حضور و نفوذ خود را بیش از هر زمان تاریخ معاصر دارند.

برخلاف نبرد پنهانی روسیه و چین با ایالات متحده و غرب؛ ایران با رویکرد پاسخ مستقیم نشان داد اراده و توانایی عملیاتی کردن تهدیدهای خود را داراست. از این نظر، جهان مبتنی بر گزاره قدرت و ثروت باید پذیرای پانهادن یک ابرقدرت نوظهور به این باشگاه انحصاری باشد.

عملیات طوفان‌الاقصی و تداوم ماه‌ها وحشی‌گری رژیم صهیونیستی در غزه، روابط عبری-عربی را به سال‌های پیش از عادی‌سازی و توافق ابراهیم خواهد برد. اکنون با نمایش عمل‌گرایی ایران؛ چشمداشت بازگشت به شرایط پیش‌ازاین رخدادها در غرب آسیا کمی دشوار می‌نماید. ایرانی‌ها کاری کردند که افسانه‌ی خدشه‌ناپذیری اسراییل درهم بشکند.

شاید در آینده از حمله 26 فروردین ایران به «روز پایان هراس‌افکنی اسراییل» تعبیر شود؛ و این روز سرآغازی گردد برای رسیدن به «غرب آسیای نوین» و بی‌اثر کردن چند دهه کوشش استعمارگران در ساخت «خاورمیانه جدید»!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا