تعلیق تفکر | چرا افراد فکر نمیکنند؟
فرهاد قنبری در کانال تلگرامی خود نوشت: «یکی از معضلات اساسی بشر امروزی این نیست که چرا افراد اینگونه یا آنگونه فکر می کنند، بلکه مسئله این است که چرا افراد اصلا فکر نمی کنند؟ انسان امروزی در هجوم افسار گسیخته رسانه ها و شبکه های مجازی دیگر هیچ مفر و فرصتی برای خلوت با خویشتن و تفکر نمی یابد و مدام در معرض انتخاب ها و گزینه های گوناگون قرار می گیرد.
نوجوان و جوان امروز قبل از آنکه به شناختی از ادبیات، شعر، سینما، موسیقی، زیبایی و سیاست و فرهنگ و جامعه دست پیدا کند، در شبکه عظیمی از رسانه های تصویری و مجازی گرفتار می شود، رسانه هایی که اجازه و قدرت تفکر را از او سلب کرده و زیبایی و هنر و سیاست و فرهنگ مدنظر خود را به عنوان هنر و زیبایی و سیاست و فرهنگ اصیل به بت ذهنی کودکان و نوجوانان تبدیل می کنند.
انسان امروزی بیشتر از آنکه دستپخت و محصول تفکر و اندیشه خود باشد، اسیر و گروگان رسانه هاست. و این رسانه ها هستند که خوب و بد و زیبا و زشت و خیر و شر و… را برایش تعریف و معنا می نمایند. (برای مثال نظام “مد” از بدو کودکی با هجوم همه جانبه به اذهان توده ها، هر کالای بنجل (و بعضا مضحکی) را به اسم مد روز و زیبایی تعریف می کند. این نظام یک روز شلوار پاره و پاره و یک روز لباسی که پوشیدن و کندن آن به مانند پوست چسبیده به بدن است را در ذهن مخاطبان به گروگان گرفته شده به عنوان لباس به روز و زیبا حک می کند.)
رسانه ها و شبکه ها مجازی و تلویزیونی مختلف در هجوم همه جانبه به اذهان مخاطبان با تبلیغات فراوان، لودگی و شارلاتان بازی را به جای سینما و کمدی، ایجاد نویز و سر و صداهای آزار دهنده آمیخته به الفاظ رکیک را به عنوان موسیقی و تراوشات ذهنی یک مغز مفلوک و افسرده را به عنوان شعر و ادبیات معرفی و تبلیغ می کنند.
رسانه ها امروز هر لوده و دلقک و ابله و تروریست و خائن و مزدوری را به اسم آزادیخواه و فعال حقوق بشر و فعال سیاسی و فعال حقوق زن و امثالهم به خورد مخاطب خود می دهند و جامعه را به مسیر دلخواه خود هدایت می کنند.
البته آنها هدف مشخصی از اینکار دارند. هدف آنها تربیت سوژه های منفعل و پذیرا است که اراده و قدرت خود را از دست داده و همچون ربات به موجود مصرف کننده و تقلید کننده صرف بدل شوند. نظام رسانه ای حاکم، سوژه دست پرورده خود را با چنان قطعیتی و دگماتیمسی پرورش می دهد که همین فرد پس از چند سال با ایمانی شدیدتر و متعصبانه تر از ایمان یک بنیادگرای دینی از چیزی به نام سلیقه و نظر و گرایش سیاسی خود دفاع می کند و به مبتذلترین شکل ممکن و با بدترین ادبیات ممکن به منتقد و مخالف خود حمله می کند.»
انتهای پیام