فراستخواه دربارهی انتخابات: سرمشق امکان را جایگزین فقدان کنید
مقصود فراستخواه، جامعهشناس و صاحب نظریهی «کنشگر مرزی» میگوید از سال 76 در دانشگاه تبریز معلم بود و پزشکیان را از نزدیک میشناسد. او دربارهی فعالیتهای او قبل از انقلاب هم آگاهی دارد و پزشکیان را یک فعال ملی، عدالتخواه و اجتماعی شناخته است. فراستخواه انتخاب پزشکیان را فرصتی برای مردم میداند و «راهگشایی» را با پزشکیان ممکن توصیف میکند. این نظریهپرداز در این مصاحبه از فضاها و امکانهای مرزی و حکایت میرزا یوسف مستشارالدوله نیز میگوید.
فرسایش نهادهای اجتماعی به نهاد انتخابات برمیگردد
انصاف نیوز: ما چند انتخابات سرد را پشت سر گذاشتهایم. نشانههایی وجود دارد که این انتخابات ممکن است متفاوت باشد و بخشهای از جامعه قدری تکان بخورد. پیشبینی شما چیست؟! آیا انفعال انتخابات گذشته تکرار خواهد شد؟ یا شرایط به گونهی دیگری رقم خواهد خورد؟
بخشی از social capital یا همان سرمایهی اجتماعی، اعتماد به نهادهاست. یکی از این نهادها هم در کشورهایی که در آنها دموکراسی و گردش قدرت وجود دارد انتخابات است. متاسفانه روندهایی که در سالهای گذشته طی شده باعث لطمه به نهاد انتخابات شده است. بخشی از فرسایش نهادهای اجتماعی به نهاد انتخابات برمیگردد. در نتیجه من به مردم حق میدهم. به فرزندم، به همسایه و همکارم و… که خیلی انگیزهای برای شرکت در انتخابات نداشته باشند. مردم حق دارند در انتخابات شرکت نکنند.
ببینید من مطالعاتی در نسلها دارم. به تعبیری نسل ما نسل گرم بود؛ نسل بعد ولرم شدند و نسل شما که نسل z هستید و یا نسل y به عبارتی نسل سرد هستید. سردی در ذات این نسل است. دلایل مختلفی هم دارد از جمله تغییرات جهان، شبکههای اجتماعی، دسترسی به اطلاعات و… البته به آنها حق هم میدهم. مگر داغی نسل ما چه فایده ای داشته که حالا این نسل هم بخواهد آنگونه باشد؟!
این جامعه زود اعتماد نمیکند اما حق دارد از کوچکترین فرصتی استفاده کند
بنابراین من سرد بودن فضا و جامعه را میفهمم. این جامعه زود اعتماد نمیکند، زود بسیج نمیشود، هر چیزی را نقد میکند و… از طرف دیگر فرسایش سرمایه اجتماعی را هم داریم. بنابراین به نتیجه رسیدن در مورد رای ندادن به نوعی حق شهروندیست.
اما مشکلی که من اینجا دارم این است که حق هم دارند که از کوچکترین فرصتها استفاده کنند. انتخابات یک فرصت است. ممکن است بگویید خب شرکت نمیکنند اما این فقط یک اظهار نظر منفیست. مردم میتوانند اظهارنظرهای مثبتی هم داشته باشند. اگر حس میکنند فردی ممکن است قدری فضا را بهبود دهد یا فرصتی ایجاد کند خب حق انتخاب برایشان ایجاد میکند. کما اینکه شخصا در مورد آقای پزشکیان چنین تحلیلی دارم.
بر حسب شناختی که از قبل از ایشان دارم فکر میکنم آقای پزشکیان نمیتواند معجزه کند یا خیلی کارها را انجام دهد ولی میتواند بعضی کارها را انج9ام دهد. یعنی علیرغم تمام محدودیتهای ساختاریای که وجود دارد ایشان میتواند امکانهایی را بین محدودیتها ایجاد کند.
از تمرکز بر فقدانها فلج اجتماعی حاصل میشود | سرمشق امکان به جای فقدان
این ریشه در مفروضیست که من دارم که ما نباید روی فقدانهایمان تمرکز کنیم. جامعهی ما روی مودیست که بیشتر به فقدانها توجهش جلب میشود. از این فقدانها نوعی فلج یا یاس اجتماعی حاصل میشود. اما من به جای سرمشق فقدان به سرمشق امکان بیشتر گرایش ذهنی دارم. ما حتی در دل محدودیتها میتوانیم امکاناتی پیدا کنیم. از اینجاست که امکانسازی مهم میشود. انتخابات میتواند یک امکانسازی شود.
فعالان مدنی اهمیت این انتخابات را به مردم توضیح دهند
پرسش شما این بود که آیا ممکن است این فضای سرد انتخاباتی به گرما بگراید یا نه؟! این موضوع را من منتفی نمیدانم. این بستگی به عوامل مختلفی دارد از جمله کنشگران مدنی یا کنشگرانه حوزهی عمومی باید به مردم توضیح دهند و کار کنند.
بخشی دیگر مربوط به کاندیداهاست. مردم به دقت برنامههایی را که ارائه میدهند پیگیری میکنند. از همین برنامهها خواهند فهمید که برنامهی کاندیداها برای ایران، برای آیندهشان، برای عدالت و قدمهایی در جهت سعادت ونیکبختی عمومی دارند چیست.
به نظر من احتمالش وجود دارد که بخشی از مردم در همین فرصت کوتاه باقیمانده این سرمایه اجتماعی فرسایش یافتهشان التیام پیدا کند و با یک نگاه واقعگرایی انتقادی با شرکت در انتخابات فرصت ایجاد کنند.
در برابر تقلیل مرارتهای اجتماعی مسئولیت داریم
یک نکتهی دیگر این است که ما فقط حقوق شهروندی را در نظر میگیریم درحالیکه مسئولیتهای شهروندی هم وجود دارد. ما شهروندان یک مسئولیت اخلاقی هم داریم که در جهت تقلیل مرارتهای جمعی کاری انجام دهیم. چند شب پیش دیدم آقای پزشکیان دربارهی معلمین صحبت میکند. خب معلمها نسل بعدی ما را میسازند و آرامش خیال آنها بسیار مهم است. احساس کردم همین موضوع برای من مسئولیتی ایجاد میکند که اگر کسی میخواهد این مسئله را پیگیری کند خب ما چرا کمکش نکنیم؟!
به لحاظ اخلاقی و مسئولیتهای شهروندی اگر ما بتوانیم تاثیر کوچکی در جهت سعادت و بهروزی جمعی بگذاریم وظیفه داریم که آن کار کوچک را انجام دهیم.
انصاف نیوز: بسیاری اصلاحات یا تغییرات کوچکی که با انتخاب شخصی مانند آقای پزشکیان ممکن است را ظاهری میدانند. حتی در فضای مجازی فرق بین وجود این اصلاحات و عدم وجودش را با یک باتوم سیاه و صورتی نشان میدهند. برداشت شما چطور است؟ فکر میکنید واقعا دوران سیدمحمد خاتمی یا حتی روحانی که اصلاحطلب هم نبود فرقش فقط در رنگ باتوم و پاپیون آن است؟
من برحسب تجربه و تاملاتی که در نوع خودم داشتهام و نیز برحسب تحقیقاتم در دنیا اینطور فکر نمیکنم. به جهان نگاهی بیندازید. مثلا بوتسوانا چطور توسعه پیدا کرد؟! آیا آدمهای خیلی ایدهآلی بودهاند که باعث تغییراتی از جنس انقلاب شدهاند؟!
در رابطه با اصلاحات مردم همانطور که امیدشان را به انتخابات از دست دادهاند امیدشان به اصلاحات هم از دست دادهاند. این هم برمیگردد به خود ما که چقدر مهارت کافی و عملکرد قانعکننده برای مردم داشتهایم. اما اینجا به نظرم مشکل اصلی فقدان نظام حزبی در کشور است. حکمرانی حزبی ما نداریم.
البته در پرانتز بگویم که نظام حزبی هم کافی نیست و ما باید جنبشهای اجتماعی داشته باشیم. اما به هر حال خود این جنبشهای اجتماعی و حضور مستقیمتر شهروندان در سرنوشت خودشان میتواند در نظام حزبی حضور پیدا کند و نظام حزبی هم پیش ببرد.
مردم ایران در آسمانها و با ایدهآلهای خیالی سیاستورزی میکنند
اما اگر حکمرانی حزبی در کشور بود احزاب میتوانستند برنامه داشته باشند و برای برنامهشان به موقع فعالیت کنند. متاسفانه خلاهای ساختاریای که در کشور وجود سیاستورزی را در زمین ایران دچار مشکل کرده است.
سیاستورزی وقتی روی زمین امکان ندارد مردم به آسمانها میروند. آنها سیاستورزیای با آرمانهایی بالا و دور از دسترس را پیش گرفتهاند. البته اینجا هم حق با مردم است.
وقتی نظام حکمرانی حزبی وجود دارد خب مردم برنامههایی را که احزاب ارائه میدهند را پیگیری میکنند و رای میدهند. اگر رای آورد هم پیگیری میکنند که آیا مطالباتشان جوابی داشته یا نه. با رسانهها فشار میآورند یا در بدترین حالت در دورهی بعدی دیگر ان را انتخاب نمیکنند. در چنین نظامی نظارت استصوابی و شورای نگهبان هم وجود ندارد.
«همه از آخر میترسن عبدالله از اول»
معروف است که میگویند «همه از آخر میترسن عبدالله از اول میترسه». مشکل ما از همان ابتداست یعنی وقتی که معیار انتخاب مردم نیست. وقتی بخش بزرگی از انتخاب مردم را یک گروه خاصی با یک تفسیر مضیقی از قانون و نه با یک قانون صریح عهدهدار شدند. آن گروه خاص هم بلوکهای قدرت و گروههای مختلفی هستند. همین شرایط سبب میشود مردم اعتمادشان را به این نهاد از دست میدهند.
از سوی دیگر نظام حزبی هم نیست که این وضعیت را روی قاعدههای سیاستورزی روی زمین بیاورد و از این طریق در واقع مسئله اصلاحات هم مخدوش شده است.
همهی ما از جمله اصلاحطلبان مسئولیت داریم با مردم شفافیت داشته باشیم و مشکلات مردم را پیگیر کنیم و راهحلهای دقیق ارائه دهیم. اینها میتواتند این احساس را ایجاد کند که گردش قدرت ممکن شده است.
انتخابات بازی مردم با نخبگان است
انتخابات اصولا یعنی بازی مردم با نخبگان. در حالیکه در جامعهی ما بیشتر نخبگان هستند که با مردم بازی میکنند.دلیلش هم این است که سازمان اجتماعی مردم ضعیف است. مردم ابزارهای سازمانی برای اعمال منافع و مطالبات خودشان ندارند. نهایتا مقدار زیادی از این مطالبات فشرده میشوند و تنها راهی هم که برایش باقی میماند خیابان است. آنجا هم سرکوب میشوند. جنبش زن، زندگی، آزادی به امید مردم برای اینکه میتوانند در جهت بهروزی گام بردارند خیلی لطمه زد.
عملا سیاستورزی دچار امتناع شد. من امیدوارم از این فرصت که طبیعی هم نبوده است استفاده شود و امید در هم فروشکستهی اجتماعی التیام پیدا کند.
انصاف نیوز: بسیاری این نقد را به شما و افرادی مانند شما وارد میدانند که چهرههای مدنی نباید وارد سیاست شوند و این باعث خدشه به جایگاه شما میشود. نظر خودتان در این مورد چیست؟
من فکر میکنم سیاست نباید اینقدر حیثیتی شود. چه ایرادی دارد یک فرد دانشگاهی که کار علمی میکند به عنوان شهروند هم یک نوع حساسیتهایی به سرنوشت خود و جامعهاش داشته باشد. اگر احساس میکند انتخاباتی ممکن است برای مردم فرصت ایجاد دیدگاهش را ارائه کند. اگر صادقانه باشد به نظر من ایرادی ندارد.
من همین الآن، عصر امروز، در یک حوزهی عمومی بحثی دارم که هیچ ربطی هم به انتخابات ندارد و بعد هم در یک بحث علمی شرکت خواهم کرد و بعد هم کلاس درسی دارم که آنجا درس میدهم. در خانواده هم وظیفهی پدریام را انجام میدهم. ساحتهای مختلفی وجود دارد.
آنکه میگوید روشنفکر نباید نظر سیاسی بدهد نگاه بستهای دارد
اگر حس کردم مسئولیت اجتماعی دارم که به مردم امید بدهم یا فرصتی به وجود آمده که مردم را باید متوجه آن کنم خب به مسئولیتم عمل میکنم. چه اشکالی دارد؟!
اگر قاعدههای بازی به هم نخورد و قاعدهی خاص و معقول هر میدان را رعایت کنیم به نظر من برای افراد مختلف مانعی ندارد نظر سیاسی دادن. این مقداری به منطق موقعیت هم برمیگردد. اگر ما به طور بسته و مطلق فکر کنیم میگوییم بهتر است روشنفکر ورودی به مسائل روزمرهی سیاست نداشته باشد. اما به جای این اگر نگاه انضمامی داشته باشیم شرایط و موقعیت سرزمینی ایجاب میکند حساسیتهای خاصی برای محنتهای اجتماعی داشته باشیم.
انصاف نیوز: شما چه ضرورت به خصوصی دیدید که با بیانیههای روزنهگشایی و راهگشایی همراه شدید؟
من در این بیانیهها پیشقدم نبودم ولی وقتی تعدادی از دوستان در شرایط حاد اجتماعی نوعی real politic یعنی میدان واقعی سیاست را توضیح میدهند و میگویند در این میدان هر چه ما بتوانیم راههای میانی پیدا کنیم و از طریق این راهها کنشی در مقابل مخاطرات کشور داشته باشیم خب ترجیحم بر این است که با آنها همراه شوم.
مثلا انتخابات سال گذشتهی مجلس مردم قصد شرکت نداشتند. اما گروهی دیگر میگفتند اگر ما شرکت نکنیم گروههای افراطی و خشونتگرا بیشتر تثبیت میشوند. واقعا هم همین است. اگر مردم شرکت میکردند با چند ده هزار نفر که نمیتوانستند به مجلس بروند و مثلا قانون حجاب را تصویب کنند. عدم شرکت مردم در انتخابات به نفع اینها میشود و اینها بیشتر سیطره پیدا میکنند. دیگر راهی برای مردم باقی نمیماند جز راههای پرخطر که به خشونتهای بسیاری منجر میشود یا به منافع ملی آسیب میزند.
راهگشایی و روزنهگشایی انشعاب نیست
این را هم بگویم که من این بیانیهها را تا به حال انشعاب تلقی نکردهام. اگر قرار باشد لطمهای به آن جبهه اصلاحات بزند به نظر من هم از نظر اخلاقی نادرست است هم توجیه عقلانی ندارد. جبهه اصلاحات به قوت خود پا برجاست ولی درونش اجتهادهای متفاوتی وجود دارد.
آذر منصوری سیاستورزی زنانه پیشه کرده است
اتفاقا خانم آذر منصوری که برایشان آرزوی موفقیت هم دارم ایشان تعبیری داشت اگر اشتباه نکنم که در مورد امضاکنندگان بیانیه گفتند این هم یک دیدگاه است. من این را نوعی سیساستورزی زنانه میدانم. چون ایشان یک زن است و یک زن کنشگر نگاه سیاسیاش مراقبت مادرانه و احساس مسئولیت مادرانه دارد. به همین دلیل است که میگویند چه ایرادی دارد در جبهه اصلاحات کسانی دید متفاوتی داشته باشند؟!
راهگشایی با پزشکیان ممکن است
آخرالامر هم به این نتیجه رسیدهایم که راهگشایی با پزشکیان ممکن است. به فرض اگر پزشکیان هم تایید نشده بود و آقای لاریجانی تایید شده بود در مقابل کسی که عقلانیت را از مدیریت کشور حذف میکند یا برای دیپلماسی کشور خطرناک است و… خب محتوای آن بیانیهها یک میانهرو مانند لاریجانی هم تایید میکرد. کما اینکه سیدمحمد خاتمی به عنوان چهرهی بارز جبهه اصلاحات هم چنین عقلانیتهایی را به خرج دادهاند.
هر کسی میتواند از آقای خاتمی هم انتقاد کند ولی بههرحال برای او که رهبری جبههی اصلاحات را به عهده دارد، و کسی که میتواند چهرهای برای حقوق و آزادیهای مردم، عقلانیت اجتماعی، تنشزدایی از سیاست خارجی، عدالت، آزادی بیان و احزاب باشد، احترام قائل هستم و از این ایده حمایت میکنم.
دیدگاههای آقای تاجزاده، حجاریان، عبدی و… بهعنوان خبرگان سیاست توانست برای ما دلالتهایی داشته باشند. کثرت و تنوع در عین وحدت، برای پویایی سیاستورزی در ایران میتواند مبارک باشد.
گریز عقل در فرهنگ ما ریشه دوانده است
انصاف نیوز: خیلیها از مردم سخن میگویند و خودشان را نمایندهی مردم میدانند و میگویند خواستهی مردم این یا آن است. به نظر شما، این گزارهها تا چه حد قابل اتکا است؟ ریشهی این نمایندگیها کجاست؟
ریشهی این موضوع پوپولیسم، شارلاتانیزم و لمپنیزم است. نوعی پوپولیزم که در چند دههی گذشته در زندگی ما رسوب کرده است. این پوپولیزم هم از نگاه ایدئولوژیک به مسائل زندگی، عالم و آدم آمده است. ایدئولوژیسم هم یک معرف کاذب با صدای بلند است؛ چون فکر میکنیم میتوانیم همهچیز جهان را در چارچوب ایدئولوژی توضیح بدهیم. پیچیدگی امور، عقلانیت و عمق مسائل در ایدئولوژی از بین میرود. ایدئولوژی نوعی بیخردی سیاسی و اجتماعی به وجود میآورد و آن را نهادینه میکند. مولانا هم میگوید:
استُن این عالم، ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
ستون این زندگی در جهان غفلت است. با وجود تمدن و فرهنگ بزرگی که داشتیم، اما در عین حال گریز عقل هم در فرهنگ ما ریشه دوانده است و پسزمینهی تاریخی دارد.
فضای پوپولیستی از نبود نهادهای مدنی و سازمان اجتماعی (اصناف آزاد) ناشی شده است. وقتی میگویند «مردم» از تودهی بیشکلی حرف میزنند؛ اما اگر مردم سازمان و نهادهای صنفی داشته باشند، دیگر آن تودهی بیشکل نیستند.
اگر سازمان مشخصی وجود داشته باشد، افراد در قالب آن سازمان میتوانند حرکت موثری داشته باشند ولی وقتی چنین چیزی نباشد، حالت اتمیزه به وجود میآید. گاهی ذرهها تحت عواملی تبدیل به توده و موج میشوند و عدهای هم موجسواری میکنند. آنهایی که از مردم دم میزنند، ناشی از گریز از عقل و پیامد نبود سازمان اجتماعی و نبود فضای عمومی آزاد است. اگر بتوان به راحتی صحبت دیگری را در حوزهی عمومی نقد کرد دیگر کسی نمیتواند بهراحتی خودش را نمایندهی مردم بداند.
انصاف نیوز: مهمترین شکاف میان دولت و مردم چیست؟ چه راهحلی برای ترمیم این شکاف وجود دارد؟ آیا عزمی میبینید؟
متاسفانه عزم مشهودی ندیدم. جامعه را دوقطبی کردیم. دولت از یک قطب به شکل ابزاری استفاده کرده و میتواند بسیجگری ایدئولوژیک کند. یک قطب دیگر جامعه که شامل گروههای اجتماعی عرفگرا، آزادیخواه و خواستار پیشرفت و گفتوگو با دنیا و عقلانیت هستند، توسط دولت(به معنی عام) به شکلهای مختلف سرکوب میشود.
فضاها و امکانهای مرزی | حکایت میرزا یوسف مستشارالدوله
عزمی برای ترمیم شکاف دولت و مردم وجود ندارد ولی نمیتوانیم به این فقدانها تن بدهیم و دنبال زندگی خصوصیمان برویم. از نظر اخلاقی هم مجاز نیستیم که با راهحلهای خشونتورزانه جامعه را درگیر هزینههای مختلف کنیم. تنها راهی که میماند این است که در میان جامعه و دولت از تمام فضاهای مرزی که امکانهایی را فراهم میکند، استفاده کنیم.
مردم در زمان حکومت قاجار انواع مشکلات را داشتند اما یک میرزا یوسف مستشارالدوله پیدا میشود که خودش در حکومت است، در جراید آن زمان مینویسد و توضیح میدهد کشور را از دل قانون دموکراتیک میتوانیم به جایی برسانیم. طبق همین مصداق نمیتوانم بگویم قاجار سیستم استبدادی است چون مستشارالدوله در سیستم است! اما او با حقوق اجتماعی آن روز دنیا آشنایی داشته و سعی کرده با فرهنگ ایرانی سازگار کند و بگوید مشکلات از طریق قانون آزادمنشانه و میثاقهای مشترک، حقوق و آزادیهای مردم را تامین کند. اسم چنین موقعیتهایی را «فضاها و امکانهای مرزی» گذاشتهام.
اینکه عکسالعمل ما نسبت به اینکه عزمی برای تامین حقوق مردم وجود ندارد، مهم است. باید به فکر فضاهای تنفس برای جامعه و امکانسازی برای صنوف، سازمانها و انجمنها باشیم. مردم بختِ سلامت داشته باشند و از بهداشت و درمان بهرهمند شوند. چرا باید اینهمه کودکان بازمانده از تحصیل داشته باشیم؟!
پزشکیان و ایجاد فرصت در تردد میان دولت و جامعه
انجمنهای مردمنهاد برای این سوژهها کار میکنند و اگر لازم باشد، با مقاماتی که درون سیستم هستند، مذاکره میکنند و فرصتهایی به نفع گروههای ستمدیده و محروم از حقوق اجتماعی فراهم میکنند.
شرایط در انتخابات هم به این صورت است. آقای پزشکیان هم درون سیستم است ولی به دلیل اندیشهها، استعدادهای فکری، تربیت و تحصیلاتش و ارتباطش با دوستانی که در جامعهی مدنی هستند، میخواهد با تردد بین دولت و جامعه فرصتهایی را به نفع جامعه ایجاد کند. چرا نباید از این فرصتها استفاده کنیم؟ اگر بخواهیم منتظر باشیم یک عزم یکباره به وجود بیاید، واقعگرایانه نیست.
میتوانیم با ایجاد امکانهایی، به تدریج ابتکار عمل جامعه را ایجاد کنیم. لازمهی چنین چیزی، تقویت انجمنهای مردمنهاد، افزایش مشارکت شهروندان در نهادهای مدنی، افزایش حلقههای کتابخوانی و… است. تحقیقات افرادی در دنیا نشان داده است که یک علت پیشرفت دموکراسی در کشورها، قویتر شدن سازمانهای اجتماعی است.
رئالیسم عاملانه | محدودیتهای دنیا را بپذیریم و کاری برایش کنیم
انتخابات یکی از کوچکترین فرصتهایی است که مردم میتوانند از آن استفاده کنند. میتوانیم صدها فرصت برای مردم ایجاد کنیم. درواقع توانمندسازی جامعه، توانمندسازی دولت است. صرفنظر از نقد که بحث جداگانهای دارد، بهجای ستیز و منازعه میتوانیم دولت را برای توجه به امور اجتماعی توانمند کنیم. در کتاب کنشگران مرزی توضیح دادهام و اسم این موضوع را رئالیسم عاملانه گذاشتم. یعنی دنیا را با تمام محدودیتهایش میپذیرم اما میدانم که من هم بهعنوان بخشی از دنیای رئال کاری انجام دهیم.
فشارهای اجتماعی باعث ریزش در دولت شدند
تجربهی کشورهای درحال توسعهی موفق، نشان داده که دوندگیهای جامعه جواب داده است. نباید بگوییم به دلیل فاصلهای که در این ماراتن بین دولت و ملت وجود دارد، بایستیم. حکومت پهلوی قبل از انقلاب به دلیل انحصار منابع نفتی، اقتدارگرا شده بود. حالا به جز نفت، دولت تقدس و مذهب را هم در انحصار خودش درآورده است و برایش قدرت تولید کرده است.
متوسط سالهای تحصیل مردم در ایران در سال ۵۷، دو و نیم سال بود، اما الآن مردم ۱۰ سال درس میخوانند و آگاه شدهاند. ۱۴ میلیون تحصیلکرده داریم و بخشی از آنها داخل دولت هستند. فشارهای اجتماعیای که از طریق ریزش جامعه داخل دولت ایجاد شده، میتواند فرصتها و امیدهایی را برای مردم ایجاد کند.
انتهای پیام
یا پورمحمدی یا قالیباف پزشکیان نه ..