«دیندار حقیقی بیاخلاق نیست»
غلامرضا ظریفیان، استاد تاریخ اسلام، استبداد دینی را عامل سقوط اخلاق در جامعه مسلمانان و وقوع جنایات کربلا دانست و گفت: علما و نخبگان با طمع و ترس، زمینه ظهور استبداد را فراهم کردند.
به گزارش انصاف نیوز، «مهمترین عامل کشتار فجیع خانواده پیامبر تنها در فاصله نیم قرن پس از رحلت ایشان، استبداد دینی بود که خطرناکترین نوع استبداد و مبتنی بر جهل مقدس است.
دکتر ظریفیان در مراسم شب تاسوعای نشستهای عاشورا و امروز ما، با طرح این پرسش که «چگونه جامعه دینی که پیامبر ساخت، طی چند دهه در اوج انحطاط اخلاقی قرار گرفت و دست به کشتار فجیع خانواده پیامبر زد؟» اظهار کرد: اخلاق با دین همپوشانی کامل ندارد. برخی افراد ممکن است متدین نباشند و به ارزشهای اخلاقی نظیر راستگویی، امانتداری و نیکی به دیگران پایبند باشند، اما عکس آن صادق نیست. یعنی ممکن نیست یک دیندار حقیقی بدون اخلاق باشد، چون دین راستین مملو از اخلاق و مبتنی بر گزارهها و ارزشهای اخلاقی است، هرچند در تاریخ بارها شاهد دوری دین از اخلاق و رفتارهای غیراخلاقی دینداران بوده ایم.
این استاد تاریخ اسلام با انتقاد از تشکیک یک منبری مشهور رسانهای در حدیث «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» گفت: پیامبر علت اصلی بعثتش را تکمیل مکارم اخلاقی دانسته و نفرموده برای تکمیل علوم و دانش آمدم، یعنی حوزه اصلی کارکرد دین، نه علوم است نه سیاست و قدرت، بلکه همه اینها باید در خدمت اخلاق باشند. وقتی قرآن میخواهد پیامبر را در اوج توصیف کند، به نماز و روزه و حج و حکومت پیامبر اشاره نمیکند، بلکه میگوید: انک لعلی خلق عظیم. یعنی اسوه و الگو بودن پیامبر بیش از هر بعد دیگری در اخلاق او نمودار میشود.
او نتیجه گرفت که نسبت دین با اخلاق، نسبت وجودی است، یعنی دین بدون وجود اخلاق، دین نیست، دهها حدیث و روایت داریم که کسی که اخلاق ندارد، دین ندارد، کسی که امانتدار نیست، حیا ندارد یا صداقت ندارد، دین ندارد. مثلا قرآن میفرماید: دیدی چه کسی دین را تکذیب میکند؟ آنکه نسبت به گرسنگی فقرا و رنج یتیمان بی تفاوت است، پس وای بر نمازگزارانی که اهل تظاهرند و مردم را از حقشان محروم میکنند. اینها همه گزاره های اخلاقی است که عدم پایبندی به آنها در حکم تکذیب دین گرفته شده است.
ظریفیان با اشاره به آیه قرآن که «عمل نکردن به ادعا و شعار خود را در مقابل خدا، بزرگترین گناه شمرده» افزود: یعنی ملاک، رعایت ارزشهای اخلاقی در رفتار و نه فقط حرف است. بنابراین دینداری و هر مناسکی که به زیست اخلاقی منجر نشود، بویی از دین نبرده است. اما چه شد جامعه ای که پیامبر ظرف ۲۳ سال، آن را متحول کرد و از جاهلیت به ایمان رساند، ظرف پنجاه سال به جایی رسید که بدترین جنایت تاریخ بشریت را مرتکب شود.
او ادامه داد: در تاریکترین عصر جاهلیت، آتش زدن خیمه ها، شکنجه کردن زنان، تکه تکه کردن جنازه کشته ها و اسب تازاندن بر پیکرها به وقوع نپیوسته بود، چون خلاف مرام جاهلی بود، اما چه اتفاقی افتاد که مسلمانان با نیت قربه الیالله و پس از نماز اول وقت، فرزند پیامبر خود را کشتند؟
این استاد دانشگاه گفت: مهمترین عامل رخ دادن چنین نتیجه ای به روایت نهج البلاغه و سخنان امام حسین، استبداد دینی است که خطرناکترین نوع استبداد و مبتنی بر جهل مقدس است.
به گفته ظریفیان، استبداد پیش از آنکه موضوعی سیاسی باشد، روانشناختی است و کسانی که در خود احساس حقارت میکنند، از طریق اعمال قدرت سعی در جبران ضعفهای درونی دارند.
او با استناد به خطبه منای امام حسین افزود: امام در این خطابه برای علمای دین، استبداد را تشریح میکند و میگوید علما و نخبگان با دو انگیزه طمع و ترس، با تهدید و تطمیع، زمینه ظهور استبداد را فراهم کردند. البته نخستین کسی که خطر بروز استبداد را در جامعه اسلامی مطرح کرد، حضرت زهرا بود که بلافاصله پس از رحلت پیامبر این خطر را با تعبیر «اقلیت مستبد و اکثریت پیرو!» گوشزد کرد. اما جامعه و نخبگان به این اعلام خطر بی تفاوت بود.
این استاد تاریخ ادامه داد: امیرمومنان میفرماید: هرکه استبداد بورزد هلاک میشود، یعنی شخص یا جامعه استبدادورز عاقبتش نابودی است. امام علی در خطبه ۱۵۰ نهج البلاغه فرمود بعد از رحلت پیامبر، جامعه به دوره جاهلیت بازگشت و ویژگی دوران جاهلی، این است که حق با کسی است که قدرت و زور دارد!
ظریفیان با تشریح تفاوت جامعه استبدادی با جامعه تحت رهبری پیامبر گفت: در سیره پیامبر، نگاه افقی وجود دارد، حتی غیرمسلمانان و اهل کتاب نیز دارای اختیار و حقوق شهروندی و حرمت هستند، اما در سیستم استبدادی هیچ کس جز حاکم و قدرت، حق ندارد، از بالا به مردم نگاه میکند و همه باید تسلیم و مطیع حکومت باشند.
به تعبیر امیرمومنان، نتیجه این استبداد دینی، خروج بخشی از مردم از دین و گرویدن بخش دیگری به دین منحرف حاکمان بود و این سنت فرعون بود که خود را برتر و بالاتر از مردم، واجب الاطاعه و صاحب امر مردم خود میدانست تا آنها را به سعادت برساند.
او اظهار کرد: در نظام استبدادی قدرت در خدمت حقیقت نیست، بلکه حقیقت در خدمت قدرت است و در پای آن قربانی میشود. اما قرآن، سعادت و آخرت را متعلق به کسانی میدادند که خود را ازدیگران برتر نمیدانند و به دنبال علو نیستند. پس رهبرانی که خود را برتر و شایسته تر از مردم میدانند، دچار انحراف میشوند و احساس خودبرگزیدگی، خالص سازی و نادیده گرفتن اکثریت، نابودی آخرت را میآورد.
استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه تهران، در بیان ویژگی حکومت استبدادی اموی گفت: یکی از تعابیر سیدالشهدا به معاویه این بود که تو متوهمی، ادعای وحدت و جماعت داری، اما همه را به اطاعت فرامیخوانی، تصور اقتدار و یکپارچگی حکومتت را داری اما دچار اختلافاتی است! حتی در همین حکومت، برسر جانشینی اختلافات جدی بروز پیدا میکند و عمروعاص که دنبال جانشینی پسر خود بود، ترور میشود. در کنگره های انتخاب جانشین هم این اختلاف بروز پیدا میکند و مروان و حسین ابن نمیر هم به دنبال مسیر خود هستند.
ظریفیان ادامه داد: البته سکوت نخبگان زمینه اصلی استبداد را فراهم میکند و به همین خاطر بعد از عاشورا تا زمانی که یزید زنده بود، هیچ اعتراضی به کشتن امام حسین در جامعه اسلامی دیده نمیشود. از همین رو امام حسین(ع) در خطبه منا با اشاره به عملکرد احبار و رهبان یهود که با قدرت سازش کردند، به علما فرمود: شما هم مانند آنها عمل کردید و به دو بلا مبتلا شدید: دروغگویی شدید و حرامخواری و رانت خواری شدید. وقتی علما ونخبگان جامعه به این دو آسیب مبتلا باشند، بازیچه قدرت و استبداد میشوند.
نشستهای عاشورا و امروز ما به همت کانون توحید، انجمن اندیشه و قلم و بنیاد اندیشه و احسان توحید برگزار میشود.»
انتهای پیام