شیخ بهایی در محاصره «ژول وِرن»ها | محمد فاضلی
محمد فاضلی، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «ژول وِرن را حتماً میشناسید، نویسنده رمانهای علمی-تخیلی که حتی اگر آثارش را نخوانده باشید، فیلمها یا انیمیشنهای ساختهشده از روی «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، «دور دنیا در هشتاد روز» و «سفر به مرکز زمین» را دیدهاید. بسیاری از پیشبینیهای او نظیر سفر زیر دریا و سفر به ماه بعدها درست از کار درآمد. «فکر ژول ورنی» عمیقاً با تخیلاتی در آمیخته که یا هرگز واقعیت نمییابند (نظیر سفر به مرکز زمین) یا بسیار دیرهنگام تحقق مییابند کما اینکه فاصله میان تخیلات ژول ورن (1905-1828) و تحقق برخی از آنها نزدیک به صد سال بوده است.
ژول ورن با اینکه دانشآموخته حقوق بود اما «سبک ژول ورنی» بر محور نگاه فناورانه به جهان و این اعتقاد که همه مرزها درنوردیده میشود بنا شده است. باور راسخ به قدرت فناوری را در ژول ورن میتوان دید. ژول ورن – حداقل در آنچه من از او خوانده و دیدهام – هیچگاه از زاویه بنیانهای حقوقی دنیایی که در آن میزیست و به دنبال تحقق آن بود به جهان ننگریست. عظمت، اعجاب، سختافزاری و غیرمنتظره بودن دنیایی که او تصویر میکند بسیار بارز است. ژول ورن از مناسبات حقوقی دنیایی که در آن «پیمودن فاصله تخیل و واقعیت امکانپذیر میشود» سخنی نمیگوید.
این سوی دنیا در جایی به نام اصفهان، مردم از سندی سخن میگویند به نام «طومار شیخ بهایی» که سندی است برای تقسیم آب زایندهرود که بسیاری در اینکه چنین سندی را شیخ بهایی (1000-925 هـ.ش) تدوین کرده باشد تردید دارند. این سند شیوه تقسیم آب رودخانه زایندهرود میان هفت ناحیه اصفهان را تشریح کرده است و حتی ملاحظات سالهای کمآبی نیز در آن بنا بر تصمیم و نظر هیئت مالکان روستاها و زمینهای کشاورزی، لحاظ شده است.
اهمیتی ندارد که این سند را شیخ بهایی نوشته یا حاصل خرد جمعی مردمان اصفهان است؛ آنچه اهمیت دارد این است که این طومار بر مبنای تأیید و قبول کلیه بهرهبرداران حوضه آبخور زایندهرود و با رضایت آنها تدوین شده و از همینرو توانسته است صدها سال تنظیمکننده روابط میان ایشان باشد.
طومار شیخ بهایی، نمودی از مشارکت مردم در یک نظام حقوقی احتمالاً به تدریج تکاملیافته است که نه با رویکردی سختافزاری و صرفاً مبتنی بر فناوری، و نه با چشم بستن بر واقعیت اکولوژیک محیطزیست، بلکه در چارچوب ظرفیتهای اکوسیستم، با جلب رضایت ذینفعان، و برای تنظیم روابط آنها ایجاد شده است.
«ژول ورن» و «شیخ بهایی» – واقعی یا خیالی – را میتوان نماد دو نوع اندیشه و آدمها درباره توسعه تلقی کرد. آدم و اندیشه «ژول ورن»ی مناسبات پشت فناوری را نمیبیند و به سختافزار باور راسخ دارد؛ و توسعه را در چارچوب همین رویکرد دنبال میکند. توسعه را اما اگر از منظر «طومار شیخ بهایی» نگاه کنید، میبینید مردمی هستند که با هم روابطی دارند و درگیر تقسیم منافعی هستند، تعارضاتی دارند و پیش از آنکه شیوه مسالمتآمیزی برای تقسیم و تسهیم منافع، و حل مناقشاتشان یافته نشود، آرامش، صلح و توسعهای رخ نمیدهد. طوماری باید باشد، تنظیمشده بر مبنای رضایت مردم و مشارکت ایشان، که روابط مردم را تنظیم کند، و بر بستر چنین تنظیم روابطی، تمدن اصفهان هم خلق میشود.
ما «ژول ورن»ها و کشتیهای ناتیلوس دنیای توسعهیافته را بیش از «طومار شیخ بهایی»هایی که در پس آنها قرار دارند، دوست داشته و پرستیدهایم. مشکل امروز ما هم آن است که بسیاری فکر میکنند میشود بدون تنظیم طومارهایی که روابط میان آدمها را در مسیرهای مولد تنظیم کنند، و بدون جلب مشارکت و به بازی گرفتن ذینفعان، ناتیلوس ساخت، به اعماق زمین سفر کرد، یا بر کره ماه نشست.
«طرحهای ژول ورنی» زائیده چنین اندیشهای است. طرحهای ژول ورنی مثل ساختن چند ده فرودگاه در کشوری که هواپیماییاش تحریم است، انتقال آب از دریای خزر و دریای عمان به فلات مرکزی که آب در آن بدمصرف میشود، توسعه کشت در سرزمینی که 30 درصد محصول کشاورزیاش ضایعات میشود، ساخت دهها مجتمع فولاد و سیمان در مناطق کمآب و بر بنیان رانت مفسدانه انرژی؛ و دهها کار دیگر که همه بر منطق ایمان به سختافزار بنا شدهاند. همه این سختافزارها در دنیایی منجر به توسعه میشوند که طومارهایی که ماهیت حقوقی و نرمافزاری دارند، روابط مردمان با یکدیگر و روابط مردمان و صاحبان قدرت سیاسی را بر بنیانی از عقلانیت، رضایت، مشارکت و عدالت تنظیم کرده باشند.
«ژول ورن»های وطنی تا به امروز که هزینهشان بیش از فایدهشان بوده است؛ باشد که از امروز راهی دیگر در پیش بگیرند. شیخ بهایی در سرزمین خودش میان «ژول ورن»ها غریب افتاده است.»