جنبش ضد اشغالگری و جنگ بی پایان | ابوالفضل فاتح
/ ضرورت مخالفت مدنی با احتمال تهاجم اسرائیل به ایران /
ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی نوشت:
بسمه تعالی
«جنگ اشغالگری» جنگی است که استقلال، هویت، ارزشها و جغرافیای یک ملت را به تمامی هدف قرار میدهد. طبیعی است در برابر این جنگها، جنبشهای ضد اشغالگری و جنگ استقلال، پای میگیرد. فهم آنچه در غزه میگذرد، بدون مطالعه جنبشهای ضد اشغال میسر نخواهد بود.
تاریخ نشان میدهد این جنگها، به دلیل ماهیت مهاجم اشغالگران، بسیار خونبار و وحشتناک بودهاند. یک نمونهٔ قدیمی اما آشنا، جنگ استعمارگران آمریکا با بومیهای آن سرزمین بود که جان میلیونها انسان را ستاندند. نمونهٔ معاصر این جنگها، تهاجم آلمان نازی به شوروی در جنگ جهانی دوم است. در این جنگ سرزمین و موجودیت سیاسی و جغرافیایی و هویتی شوروی مورد تهاجم قرار گرفت. در نتیجهٔ مقاومت شوروی، نزدیک به سی میلیون تن (۱۰ میلیون نظامی و بیست میلیون غیر نظامی) یعنی حدود ۱۵ درصد کل جمعیت شوروی آن روز جان باختند. اروپای غیر شوروی نیز نزدیک همین تعداد کشته داد. در جنگ ضد اشغالگری ویتنام شمالی حدود سه میلیون تن، در طی دوران استعمار و جنگهای استقلال هند از بریتانیا حداقل حدود سی میلیون تا حتی صد میلیون هندی، و در جنگ استقلال الجزایر از فرانسه حدود یک تا یک و نیم میلیون تن، در دو جنگ ضد اشغالگری افغانستان حدود پانصد هزار تن و در تجاوز آمریکا به عراق حدود سی صد هزارتن کشته شدند و تجاوز عراق به میهنمان، به بهای جان بیش از دویست هزار هموطن تمام شد.
امروز که از دور به این صحنه نگاه میکنیم، از دامنهٔ شقاوتها و خونریزیها و نابودگریهای مهاجمان بهت زده میشویم. اما تاریخ هرگز ملتهایی که برای دفاع از سرزمین و هویت و ارزشهای خود ایستادند، سرزنش نمیکند و اگر چنین نبود، مستوجب سرزنش بودند. برای فهم آن فداکاریها، باید از منظر مردمی که جان خود را نثار کردند، به داستان نگریست. اروپای جنگ جهانی اول و دوم، اروپای عقب ماندهای نبود. اروپای آن روز چه بسا از برخی کشورهای امروز منطقه ما، پیشرفتهتر بود. آنها ملتهایی برخوردار از عقل و تدبیر و آینده نگری و درک منافع بودند، اما در برابر آلمان فاشیستی، چارهای جز ایستادن نیافتند. جنگ، جنگ «بود» و «نبود» بود. استقامت و مقاومتی سربرافراشت که به بهای جان میلیونها تن از مردم روسیه و اروپا تمام شد. اگر آن روز نمیایستادند، و به خانهها و اموال و دارائیهاشان دل میبستند و یا به هیمنهٔ آلمان نازی دل میباختند، همان میشد که آلمانها میخواستند و چه بسا امروز از آن کشورها اثری نمیماند و فاشیسم دامن گیر تمام جهان بود. اما آنها با نثار خونهایشان نه تنها سرزمینها و هویتشان را رهایی بخشیدند، بلکه «ایدهٔ نازیسم» را به مزبله تاریخ سپردند.
بارها گفته شده که داستان فلسطین داستانی هفتاد ساله است و از هفتم اکتبر شروع نشده، و انتظار میرود از منظر مردم فلسطین به آن نگریسته و تحلیل شود. جنگ، جنگ رهایی بخش و ضد اشغالگری است و باید نظیر جنگ استقلال الجزایر و هند و …. و جنگ روسها و اروپا علیه آلمان نازی به آن نگریسته شود. این جنگها عموماً طولانی و پر هزینهاند. جنبشهای ضد اشغالگری، آسودگی را عدم خود میدانند و مهمترین راهبردشان آن است که آرامش را از مهاجم باز ستانند، تا نگذارند در سرزمین مادری ریشه بدواند. آنها که رفتار مردم فلسطین را درک نمیکنند، ضروری است سری به تاریخ معاصر بزنند و بدانند که هیچ اشغالگری، با خیر مقدم نیامده و با بدرود، سرزمینی را ترک نکرده است. آنها بر موجهای فریب و حمامهای خون سوار شده تا به سرزمینی مسلط شدهاند و تنها با جانفشانی های بسیار وادار به عقب نشینی شدهاند. شهید بهشتی فرموده بود «بهشت را به بها دهند نه به بهانه». به عاریت عرض میکنم، استقلال را به بها دهند نه به بهانه!
ماحصل مقاومت یک ساله؟
سالی که گذشت، در تراژدی انسانی غزه، جهانی عزادار شد. در قیامت غزه با هر قطرهٔ خونی بسیار گریستیم، و با هر گلولهای، جان دادیم و با هر بمبی آوار شدیم و از هر تریبونی فریاد زدیم. از سکوت و مماشات حکام عرب و حکمرانی ستمگر جهان به ستوه آمدیم. بسیاری میپرسند، ماحصل این مقاومت یک ساله چه بوده است؟
بیداری؛ آری مردم فلسطین و لبنان خسارات بزرگی دیدهاند، هزاران تن از مردم غیر نظامی به همراه کلیت هزار خانواده و رهبران مقاومت چون هنیئه و سید حسن نصر الله به شهادت رسیدند وغزه و ضاحیه ویران شد. این همه جنایت بی مکافات نخواهد ماند. علاوه، به تبع این مظلومیت، ماهیت بی رحم اشغالگران، آشکارتر شد. اشغالگران خطایی راهبردی مرتکب شدند. آنها نمیدانند وقتی همهٔ داشتههای ملتی را ستاندند، دیگر دلیلی برای مماشات نمیماند و آن گاه مقاومت فزونی خواهد یافت. از این روست که میبینیم کمترین صدای مخالفتی از مردم رنجدیدهٔ غزه و شیعیان لبنان و مظلومان یمن شنیده نمیشود.
از نظر سیاسی، موضوع به رسمیت شناختن حق حاکمیت فلسطین به عنوان یک حکومت به نظام حقوقی جهان بازگشت و حتی سه دولت اروپایی، فلسطین را ولو در سرزمینهای بعد از ۱۹۴۸ به رسمیت شناختند. دادگاه بین المللی اسرائیل را اشغالگر و رئیس دولت آن را محکوم به نسل کشی نمود. دولت رژیم اسرائیل در انزوای بی سابقهای قرار گرفت به گونهای که کمتر تمایلی در جهان برای دیدار و گفت و گو با رهبران آن وجود ندارد و در سازمان ملل نیز قطعنامههای مجمع عمومی علیه آنها با حداکثر آراء تصویب شد و کسی مایل به شنیدن آنها نبود. همچنین نقاب از استاندارد دوگانهٔ غرب برداشته شد و در سطح منطقه «پیمان ابراهیم» با چالشی جدی مواجه شد. همین روزها اردوغان عضو ناتو، اسرائیل را یک سازمان تروریستی نام نهاد. در عرصهٔ داخلی رژیم نیز شکافهای عمیقی شکل گرفت که بسیاری تداوم جنگ را برای سرپوش گذاشتن بر این شکافها میدانند.
از نظر اقتصادی، اقتصاد اسرائیل علاوه بر خسارت مستقیم، با یکی از بزرگترین تنزلها در تاریخ این رژیم مواجه شد و چندین برابر خسارتی که به غزه و لبنان و فلسطین وارد کرد خود، با کاهش متوالی رتبههای اعتبار اقتصادی مواجه شد. موج مهاجرت نیز معکوس شد و در آخرین آمار ورودی فرودگاه بن گورین ۴۳ درصد کاهش یافته و یک چهارم ساکنان سرزمینهای اشغالی در اندیشهٔ ترک این سرزمینند. مردم فلسطین و لبنان نیز خسارات بزرگی دیدهاند، ضاحیه ویران و تمام زیرساختها و مظاهر زندگی شهری نابود گردید.
از نظر نظامی، مردم غزه و لبنان با ارتشی جنگیدهاند که از «حمایت آهنین» آمریکا با پیشرفتهترین سلاحها و آموزشها و اطلاعات و فرماندهی برخوردار است. اسرائیل بدون کمک آمریکا، سرنوشتی دیگر مییافت. جز نابودگری و جنایت و ترور و ارعاب، سایر اهداف اعلام شدهٔ نظامی اسرائیل، اعم از کوچاندن مردم غزه، آزادی گروگانها، نابودی حماس و بازگرداندن ساکنان سرزمینهای اشغالی شمالی همچنان بر زمین مانده است. کسی به بمب ریختن بر سر سرزمینهای بدون دفاع هوایی، مدال نمیدهد. آری در گسترش بحران و نفوذ اطلاعاتی و قدرت ترور دست بالایی نشان دادهاند و ضرباتی سهمگین همچون شهادت رهبران زدهاند، اما این برای کسب پیروزی کفایت نمیکند. در حفاظت از آسمان سرزمینهای اشغالی نیز از تکنولوژی بسیار پیشرفته و پر هزینهٔ آمریکایی برخوردارند. در این حال، آسیب پذیری های راهبردی غیر قابل کتمانی به ویژه در حمله موشکی ایران و حزب الله داشتهاند. برای روشن شدن نتیجهٔ تهاجم سنگین به جنوب لبنان که نام آن را «جنگ قیامت» گذاشته نیز باید شکیبا بود. اما تجربه نشان داده است، به رغم همه ضربات غافلگیرانهای که به حزب الله وارد شده، اسرائیل با مقاومت و چالشهای بسیار جدی مواجه شده و خواهد شد و انتظار میرود حزب الله خود را بازیابی کند. اگر در غزه رساندن سلاح که بماند بلکه بردن آب هم دشوار بود، اما در لبنان، سازمان رزمی به مراتب مسلحتر و پشت جبههای به مراتب قویتر وجود دارد. آنچه اسرائیل تاکنون در محدودهٔ کوچک غزه انجام داده، و گسیل بیش از صد هزار نیرو به جنوب لبنان و بمباران بی وقفه، به خیالشان کوه را نیز به لرزه در میآورد. آنها از غزه و لبنان تسلیم محض میخواهند، و تلاش دارند حماس و حزب الله را تبدیل به حزبی فرعی و زیر زمینی نمایند که دیگر نقش معنی داری در قدرت سیاسی و نظامی غزه و لبنان نداشته باشند. اما شواهد هم حاکی از تداوم حمایت پیوستهٔ ایران و هم حاکی از مقاومتی حداکثری در برابر این تهاجم حداکثری به رغم ضربات است. برای فهم ارزش نظامی مقاومت در فلسطین و لبنان، لحظهای تصور کنید اگر این امکانات نظامی و اقتصادی و حمایتهای آمریکا در اختیار گروههای مقاومت بود، اسرائیل چند روز دوام میآورد؟
جهانی شدن فلسطین؛
از دستاوردهای مهم، جهانی شدن فلسطین بود. مقاومت بی نظیر مردم غزه و پایداری بر اهداف ضد اشغالگری و استقلال طلبانه با همراهی بزرگترین اعترضات مدنی جهان و گستردهترین جنبش دانشجویی بین المللی در تاریخ دانشگاههای جهان و اروپا و آمریکا مواجه شد. حرکت رهایی بخش مردم فلسطین به لحاظ تکیه بر مطالبهٔ مردمی و اهداف، در ردهٔ جنبشهایی با عقبه مدنی قرار میگیرد. جنبش غزه، جنبشی برای عدالت، برابری انسانی و مبارزه با آپارتاید و تبعیض نژادی است. از همین روست که نگاههای بسیاری از جنبشهای پیشرو جهان را به خود جلب کرده و آنها نیز رهایی فلسطین را، تحقق شعارهای خود دانستند.
پرده برداری از حقیقت «ایدهٔ صهیونیسم»؛
صهیونیستها خود را قومی برگزیده در سرزمینی برگزیده میدانند، اما مسیری را برگزیدهاند که سرنوشتی تلخ برای آنها و بشریت به دنبال دارد. از تراژدی نسل کشی غزه تا انفجار پیجرها، و بمباران هشتاد تنی ضاحیه، شقاوت ایدئولوژیکی را آشکار نمودند که بیش از هر چیز «ایده صهیونیسم»، را همچون «ایده فاشیسم» بی اعتبار ساخت و جامعه جهانی دریافت که حاکمیت غرب، گودزیلای نابودگر صهیونیسم را به صلح جهانی ترجیح میدهد. از دیدگاه آنها حقوق بشر یعنی «بشر سفید». این بی اعتباری، دستاورد کمی نبود.
جنگ بی پایان و افزایش هزینه اشغالگری؛
اسرائیل، حق یک ملت را سرقت کرده است. حق استقلال و آزادی و سرزمین آنها را؛ و خود تبدیل به ایالت پنجاه و یکم آمریکا شده است. اشغالگری است که از خود استقلالی ندارد. اسرائیل با هر هدفی در این منطقه کاشته شده باشد، اینک بخشی از برنامه دولت پنهان آمریکا است. همچون تایوان در جوار چین و اوکراین در جوار روسیه که ملت مظلومش قربانی اهداف آمریکا و اشغالگری روسیه شدهاند. به نظر میرسد مثلث اسرائیل، تایوان و اوکراین، باید نقش آفرینی اصلی در حفظ توازن قدرت آمریکا با ملتهای مسلمان و کنترل چین و روسیه را ایفا نمایند و صدور بحران و بی ثباتی شاخصهٔ اصلی آنها خواهد بود.
وضعیت جاری قابل تداوم نیست و بی تردید همچون یک کتاب یا یک فیلم سینمایی که با دیدن یک برگ یا صحنهاش نمیتوان درباره سرنوشت و تمامی آن قضاوت کرد، دریافت بخش پایانی آن، سالها به طول خواهد انجامید، و بسته به بیداری و مقاومت ملتها دارد. داستان فلسطین و جنگ استقلال فلسطین با توجه به شیوه و اهداف صهیونیسم جهانی نیز، ولو با وقفههای کوتاه و بلندی مواجه شود، جنگ بی پایانی است که تا استقلال و حاکمیت عادلانهٔ مورد توافق فلسطینیان و توازن در منطقه، سالها ادامه خواهد داشت، چرا که ذات اشغال و بی عدالتی، بی ثباتی است. آنچه روشن است، هزینهٔ اشغالگری برای اسرائیل به شکل فزایندهای چه در منطقه و چه در اروپا افزایش یافته است. در منطقه، سنگها به موشک تبدیل شده و در اروپا، بسیاری از جوانان از روایت رسمی به روایت واقعی روی آوردهاند. بعید است آینده خوشایند صهیونیستها پیش برود. با همهٔ فراز و فرودها و تلخیها، تاریخ سرنوشت تلخ اشغالگران را در برابر جنبشهای ضد اشغال نشان داده است.
ایران؛
اگر ملتهای منطقه و کشورهای عربی – اسلامی هماهنگ میشدند، هزینهٔ تحولات اخیر صرفاً بر دوش ملت فلسطین و یمن و شیعیان لبنان و عراق و یا مردم ایران باقی نمیماند. چنان که عرض شد، در مقابل تهاجم حداکثری و سودای نیل تا فرات، همدلی و عقلانیت حداکثری به همراه مقاومت حداکثری چاره ساز است. آنها خواب های شومی دیدهاند که در نوشتهٔ «جردکوشنر» نیز آشکار بود و قمار اشغال گری خود را میخواهند به قمار جامعه جهانی صهیونیسم علیه موجودیت فلسطین، جنبشهای مقاومت و حتی اگر بتوانند، موجودیت لبنان و لطمات سنگین به ایران تبدیل کنند. تلاش نتانیاهو برای کشاندن پای لبنان و ایران به جنگ، بهره گیری حداکثری از فرصت ۲۵ روزه تا انتخابات آمریکا و فرصت خطرناک دوماهه پس از آن تا شکل گیری دولت جدید آمریکا و امید بستن به حاتم بخشی ترامپ در صورت پیروزی او در انتخابات فشردهٔ آمریکا به همین منظور است. چنان که می دانیم در دو هفته اخیر فضای جنگی خاورمیانه، بر انتخابات آمریکا اثر گذاشته و رقابت سانتی متری دو کاندیدا به میلیمتری تبدیل شده است و ترامپ به نزدیکترین فاصله رسیده است. گرچه در داستان اخیر، دموکراتها هم با میدان دادن به نسل کشی و نظامی گری اسرائیل، دست کمی از جمهوری خواهان نداشتهاند و با این سیاست آب به آسیاب نتانیاهو ریخته و چه بسا با یاس مسلمانان از ایشان، بخت انتخاباتی خود را نیز به قمار بگذارند.
این روزها سخن از تهاجم به ایران به بهانه پاسخ به حملهٔ موشکی است و روند تحولات، احتمال آن را جدی نشان میدهد. آنها که از بیگانه دعوت میکنند، وطن و ملت را از یاد بردهاند. بدانیم، اسرائیل به هیچ قانونی پایبند نیست و اگر کاری نمیکند، یا نمیتواند و یا از عوارض و واکنش آن بیم دارد. اسرائیل اگر بتواند همه مرزهای اخلاق و انسانیت را درخواهد نوردید و برای او ایران و عراق و یمن و سوریه و لبنان و غزه و کرانه یکی است. آنها حتی اقدام به تهدید شخصیتی چون آیت الله العظمی سیستانی نمودهاند. اسرائیل رژیمی است که به همه همسایگان خود تجاوز کرده وبتواند کشورهای دورتر عربی را هم بی نصیب نخواهد گذاشت. باید نسبت به اهداف تهاجم و طرحهای پنهان و آشکار آنان با توجه به تجربه لبنان، هشیار بود و مدبرانه و با آمادگی کامل عمل کرد و فریب وعدههای آمریکا در کنترل اسرائیل یا اختلاف آمریکا و اسرائیل را که در رسانهها مطرح میشود، نخورد. آنها ممکن است ضربهای بزنند، و البته ضربهای بخورند، گرچه ان شاء الله نهایتاً عقب خواهند نشست.
آنچه هر ایرانی وطن دوست و هر نهاد مدنی در این مرحله میتواند به انجام برساند، مخالفت با این تهاجم است که ممکن است چرخهای خطرناک و سرمایه سوز نیز بدنبال داشته باشد به ویژه که تلاش نتانیاهو به کشاندن مستقیم پای آمریکا به معرکه است. وظیفه حاکمیت دفاع مقتدرانه از میهن و تدبیر و ابتکار در عرصه بین الملل در موازنهٔ میدان و موشک با دیپلماسی است تا مهاجم و حامیانش را به تأمل و ممانعت وادارد، اما نهادهای مدنی نیز وظیفهٔ خود را دارند. به رغم انتقادهای داخلی از حاکمیت، باور کنیم هر کلمه و هر فریاد مدنی در دفاع از تمامیت و حریم میهن، آثار ماندگار خود را در نوع تصمیم و دامنهٔ اقدام مهاجم بدنبال دارد، تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز. هر یک از ما در برابر هر سخن و تحلیلی مسئولیم. نباید، از نابودگران غزه، خدایگانی بسازیم که گویی «کل یوم هو فیشان» هستند. اشغالگران آنقدر که از هراس افکنی و تزلزل در ارادهها سود میبرند، چه بسا از اقدامات خود طرفی نمیبندند. آنها ازانسجام ملتها، عقب نشسته و از شکافها پیش میآیند؛ این نقطه فصل جریانات ملی و ضد ملی است.
راهبرد بلند مدت نیز، توسعهٔ متوازن و قوی شدن در عرصهٔ داخلی و بین المللی است. باید اهتمام تام و کمال به دستور الهی «وَ أَعِدُّواْ لَهُم ماستطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ»، ورزید؛ «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی، در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است». اما مفهوم «قوت» در دنیای جدید، تک بعدی نیست و عبارت از توانمند سازی واقعی از طریق اتکاء حقیقی به تمامیت ملت، ارتباط متوازن با جهان و بهره مندی از آخرین سطوح علم و تکنولوژی و تدبیر، و خلاقیت و تولید ثروت و فضیلت نه فقط در عرصه نظامی که در همهٔ عرصهها است. در این صورت، هیچ قدرتی نمیتواند، چنین ملتی را مرعوب و متزلزل سازد، ان شاء الله.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
پنج شنبه ۱۹ مهرماه ۱۴۰۳
انتهای پیام