خرید تور نوروزی

دلایل خروج شهید صدر از حزب الدعوه چه بود

آیت الله علیرضا حائری فرزند مرحوم سیدعلی اکبر یزدی اصل و متولد کربلاست، مقدمات درس را در کربلا خواند و سپس برای گذراندن دروس خارج به نجف رفت. اساتید او در درس خارج عمدتاً آیت الله العظمی خویی، امام خمینی(ره) و شهید سیدمحمدباقر صدر بودند.

آیت الله سید علی رضا حائری در گفت و گویی با شفقنا به موضوعات مختلفی از جمله تمایزات حوزه نجف و قم و همچنین جنبه هایی از شخصیت شهید صدر و امام موسی صدر پرداخت.

در بخش نخست این گفت و گو دیدگاه های آیت الله حائری درباره نکاتی از سلوک علمی و فکری شهید سید محمد باقر صدر را همزمان با سالکرد شهادت ایشان مرور شده است:

دلایل حضور در کلاس های شهید صدر

او در مورد دلایل حضورش در کلاس های شهید آیت الله سیدمحمدباقر صدر گفت: علت انتخابم واضح است، چون کلاس درس ایشان خصوصی و تعداد افراد حاضر در درس محدود بود. لذا کلاس ها بسیار مفید، دقیق و عمیق بود و امکان سوال و جواب و اشکال کردن برای افرادی مانند من وجود داشت، اما کلاس های اساتیدی مانند امام خمینی و آیت الله خویی عمومی بود و فرصت و مجال چندانی برای اشکال کردن وجود نداشت، البته امام(ره) چند دقیقه ای پس از پایان درس می نشستند، اما در خود درس امکان اشکال کردن محدود بود.

او در مورد تفاوت کلاس های آیت الله صدر با سایر اساتید در مقوله پرسش و پاسخ، ذوق فکری، اقتصادی و اجتماعی و همچنین نگاه به دنیای پیرامون اظهار کرد: کلاس آیت الله سید محمد باقر صدر در مقبره آل یاسین که در یکی از کوچه های نجف بود، تشکیل می شد؛ ایشان فلسفتنا را نوشته بودند و کتاب های ایشان را خوانده بودم و تقریبا با ایشان آشنا بودم؛ به نجف رفتم تا در کلاس های فقه و اصول ایشان شرکت کنم، ایشان صبح ها فقه و عصرها اصول درس می دادند، یک روز به قصد درس آقای صدر حرکت کردم، به کلاس درس ایشان وارد شدم، وقتی وارد کلاس شدم دیدم همه افراد حاضر، از نظر سنی بسیار از من بزرگتر هستند، آن زمان آنها را نمی شناختم افرادی مانند سیدباقر حکیم، محمود هاشمی، شیخ برهان و غیره، من آن زمان ۱۷ سال سن داشتم، پس از دیدن این بزرگان هیبت آنان مرا مغلوب کرد، بسیار خجالت کشیدم و به حجره خودم که در مدرسه آقای بروجردی بود، برگشتم و بسیار خودم را ملامت کردم که چرا به کلاس درسی که این بزرگان بودند، وارد شدم.

آیت الله حائری ادامه داد: پس از گذشت زمانی تصمیم گرفتم که عصر حتما به کلاس درس اصول ایشان بروم، عصر به کلاس رفتم هنوز استاد نیامده بود، سلام کردم و همه جواب سلام من را دادند و احترام کردند، بعد از مدت کوتاهی استاد آمد، همگی به احترام ایشان ایستادیم؛ استاد مکثی روی من کرد و لبخندی زد و سپس درس را شروع کرد؛ پس از آن در کلاس های صبح و عصر استاد شرکت کردم و گرفتار اخلاق، علم، تواضع، فروتنی، آگاهی و بیداری ایشان نسبت به مسایل روز شدم، هر کسی هر سوالی که داشت خدمت ایشان می رسید و قانع و اشباع می شد، آخر هفته ها دانشجویان از بغداد و شهرهای دیگر خدمت ایشان می آمدند و سوال های مختلفی می پرسیدند؛ ایشان چنان مسلط و دقیق پاسخ پرسش ها را می داد که جوانان و دانشجویان از جواب روشنی که دریافت می کردند هیجان زده می شدند.
حدود ۸ سال از درس ایشان استفاده کردم تا سال ۵۱ که ایرانی ها را از عراق بیرون کردند و مجبور به ترک درس ایشان شدم و پس از آن از طریق نامه با ایشان در ارتباط بودم.

شهید صدر موافق انقلاب ایران و در جستجوی همان تحول در عراق بودند

حائری در مورد تشابهات و تمایزات احتمالی فکری آیت الله صدر با امام خمینی(ره) در باب مسایلی چون اداره حوزه نجف اشرف، ارتباط با طلاب و سیاق ارتباط با سایر مراجع گفت: آیت الله صدر راجع به انقلاب صد در صد با نظر امام خمینی(ره) موافق بودند و ایشان هم به دنبال چنین تحولی در عراق بودند؛ ایشان طرح جامعی به نام نهاد سازی مرجعیت داشتند یعنی مرجعیتی که محورش ذات و شخص نباشد بلکه نهاد باشد بدین معنا که محور، اقدامات مرجع و فتوای او نباشد که به مجرد فوت آن شخص همه اقدامات از هم بپاشد بلکه کارها نهادینه شود؛ به دلیل وجود چنین اشکالی پس از اینکه آیت الله حکیم فوت کردند، همه چیز از هم پاشید.

نقل خاطره ای مهم از امام خمینی

حائری در مورد ارتباط سیاسی آیت الله صدر با حزب الدعوه اظهار کرد: من در این مورد درکی نکردم، اما نقل می شود که آیت الله صدر جزو موسسین این حزب بودند؛ آن زمان مارکسیست ها و کمونیست ها تحت عنوان علم و با زرق و برق به سختی جولان می دادند و دیدگاههایشان را در دانشگاه و مراکز علمی به عنوان یک نظریه علمی مارکسیتی مطرح و بیان می کردند که مارکسیسم و کمونیسم پشوانه و پایه علمی دارد؛ لذا جوانان مذهبی سخت در خطر بودند و بسیار به سمت مارکسیم و کمونیسم رفتند حتی بعضی در بیوتات برخی مراجع و علمای نجف کمونیست و مارکسیست شدند.

او ادامه داد: در زمان روی کار آمدن کمونیست ها، آقای صدر و کسانی که در فکر نجات جوانان بودند اقداماتی از جمله تاسیس حزبی که اسلامی و مذهبی باشد، انجام دادند تا افکار اسلامی به این جوانان تزریق شود و آنان را آماده کنند که در آینده حکومت را به دست بگیرند، در حقیقت این امر دلیل اصلی تاسیس حزب الدعوه بود. آیت الله صدر این حزب را چنان که نقل می شود تأسیس کرد منتها پس از گذشت مدتی دیگر در حزب نبود و از بیرون اشراف و نظارت داشت چرا که معتقد بود نباید محدود به یک حزب باشد؛ بدین معنا که یک مرجع، کسی که در صراط مرجعیت است و می خواهد مرجع عموم مردم باشد، نباید تضعیف شود، این تفکر صحیح، نظر امام خمینی(ره) نیز بود، ایشان هم معتقد بودند که حزبیت نباید در حوزه ها و حتی در میان نیروهای مسلح وارد شود.

به خاطر دارم که آقای طاهری خرم آبادی نماینده امام(ره) در سپاه می گفتند که نظر امام(ره) بر این بود که حزب گرایی نباید وارد نیروهای مسلح شود، طاهری خرم آبادی می گفتند که روزی پوستری از حزب جمهوری که عکس امام در آن آورده شده بود، به دستم رسید، از امام(ره) پرسیدم، ورود این پوستر به سپاه اشکال دارد؟ امام(ره) گفتند حتی این پوستر هم اشکال دارد.

حزب الدعوه منحرف است

او در پاسخ به اینکه آیا شهید صدر با حزب الدعوه زاویه پیدا کردند؟ گفت: آیت الله صدر با حزب الدعوه زاویه ای پیدا نکردند، حزب الدعوه همانطور که تاریخ هم آن را نشان می دهد متاسفانه این حالت را دارند که کاملا در اختیار مرجعیت قرار نمی گیرند، یعنی وقتی که سر دو راهی قرار بگیرند که نظر مرجعیت یک چیز و نظر حزب یک چیز باشد، نظر حزب را بر نظر مرجعیت مقدم می دانند، در حقیقت در درجه اول منافع حزب را مهم می دانند. لذا نه تنها با آقای صدر بلکه با آقای خویی و حکیم و امام(ره) هم چنین رفتاری داشتند، در حال حاضر هم با آقای سیستانی چنین رفتاری دارند. در حال حاضر حزب الدعوه فکرشان منحرف است و شدیداً افکار سنی زدگی دارند.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا