واکنش کیهان به خودکشی نبوی: عبرتآموز است
کیهان: خودکشی سیدابراهیم نبوی ، نویسنده و طنزنویس ایرانس درآمریکا واکنش هایی را در پی داشت که برخی به این واکنش ها نقد داشتند.
کیهان در مطلبی با عنوان « مافیای نفاق چرا از خبر عبرتآموز الگو میسازد؟!» نوشت: خودکشی سیدابراهیم نبوی ، نویسنده و طنزنویس ایرانس درآمریکا واکنش هایی را در پی داشت که برخی به این واکنش ها نقد داشتند.
هنر طنزنویسی، در کنایه و لطافت است. زمانی که طنزنویس، از ظرافت تُهی شود و به درشتگویی و ناسزانویسی چارواداری افتاد، تمام شده است.
ابراهیم نبوی (همکار دو دهه قبل نشریات زنجیرهای) نه پریشب که خبر خودکشیاش در «مریلند» منتشر شد، بلکه دو دهه قبل تمام شد؛ زمانی که دیگر حرفی برای نوشتن به زبان طنز نداشت. اما مافیای گرگصفت سیاسی، او را به حال خود نگذاشتند و در توهمش دمیدند تا در آمریکا، از او مبارز سیاسی بسازند، چیزی که اصلاً در قواره و شخصیتش نبود.
اولین وزیر ارشاد دولت خاتمی، کسی که خودش نیز در لندن به توهم «ریاست اتاق فکر جنبش سبز در خارج» افتاد و امریه تجمع برای براندازی صادر کرد و سپس، به بنبست خورد، درباره این بازیخوردگی و خودکشی نبوی نوشته است: «نبوی میتوانست یکی از بهترین رماننویسان معاصر باشد. توهم و سیاست آدمیخوار، مثل گرداب او را بلعید».
مهاجرانی همچنین در یادداشتی، درباره حمیدرضا جلالیپور نوشت:
۱- ایشان در اتاق کلابهاوس که درباره و بزرگداشت روانشاد ابراهیم نبوی برگزار شده بود، درباره روزنامه جامعه و بازدید شبانه من از جامعه فرمودند؛ مهاجرانی شاخ درآورده بود که لابد روزنامه جامعه یک امپراتوری است. آمد دید ما در یک خانه اجارهای هستیم
۲- میدانستم که در خانه اجارهای هستید. افزون بر آن دیدار یکبار هم در دفتر سخنگوی دولت و بار سوم هم به صرف صبحانه تیم روزنامه جامعه را به خانهام دعوت کردم وگفتم با این افراط و رادیکالیسم: ۱- جامعه و دیگر روزنامهها تعطیل میشود. ۲- شما را دستگیر میکنند ۳- من برکنار میشوم.
۳- در شکست اصلاحات حتماً رادیکالیسم جامعه نقش داشته است. با توهم گمان میکردند که میتوانند در کشور تغییر ماهیت نظام را با فضاسازی مطبوعاتی تبلیغاتی انجام دهند. مرحوم بورقانی در تودیعش گفت: عمر معاونتم را مانند عمر چریک ۳ تا ۶ ماه میدانستم! گفتم: دوران چریکبازی تمام شد.
۴- البته من در کتاب خاطرات دوران ۴۰ماهه وزارتم به تفصیل و با ذکر جزئیات نقش رادیکالیسم در تقابل با اصلاحات را نوشتهام. اگر ضرورت داشت بخشهای از آن را منتشر میکنم. از جمله توهمی که در ذهن گردانندگان روزنامه جامعه بود و مرحوم ولی بیگ در لندن تفصیل آن را برایم گفت و ثبت کردم.»
یادآور میشود ابراهیم نبوی را نسل جدید اصلاً نمیشناسند و در میان قدیمیترها هم اگر از هزار نفز، یکی او را بشناسد، هیچ نقش و اهمیتی برایش قائل نیست. بنابراین میشود خبر درگذشت او را نادیده گرفت.
اما به صفشدن برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی برای آخرین سوءاستفاده قابلتأمل است. آنها حتی به مُرده نبوی رحم نکردند و حال آن که او بدون هیچ پیغام حمایتی از این جماعت، خودکشی کرد. خیلیها که مجرمتر از نبوی بودند، در ایران ماندند و کسی هم کاری به کارشان نداشت. اما او وسوسه شد و به آمریکا رفت و به سرعت هم تمام شد. این برای کسانی که باور ریشهداری ندارند و از شهرت نسبی به دیدهنشدن سقوط میکنند، دردناک است.
در هیچ کشوری، از فردی که به پوچی رسیده و خودکشی کرده، قهرمان نمیتراشند. پروتکلهای رسانهای سفت و سختی هم از جمله در غرب در اینباره وجود دارد. اما برخی افراطیون مدعی اصلاحطلبی، به خط شدند تا عنوان «مرگ خودخواسته» را به خودکشی نبوی بدهند و از او تصویری وارونه و تحریفشده (قهرمان، مظلوم و اصلاحطلب) بسازند!
این رفتار چنان مبتذل بود که که کانال اصلاحطلب «باشگاه روزنامهنگاران» به اعتراض نوشت: «ما در موضوع خودکشی، چیزی به نام مرگ خودخواسته نداریم و این واژه تراوشات ذهنی آدمهایی است که میخواهند ادای روشنفکری دربیاورند اما نمیدانند که حتی شبهروشنفکری هم نیست. روانشناسی به طور دقیق اثبات کرده که چیزی به نام مرگ خودخواسته حقیقت ندارد و فرد هنگام خودکشی در مرحله قرار میگیرد که قوای تصمیمگیری درستی ندارد؛ پس نمیتواند اقدام خودخواسته انجام بدهد. پس این واژه صددرصد غلط است. اما خطر بزرگی که این واژه ظاهراً باکلاس دارد، تشویق به خودکشی است… در پروتکلهای مربوط به نشر اخبار خودکشی در آمریکا آمده که خبر با ذکر واژه خودکشی منتشر شود و از هر واژهای که به آن شکل و شمایل بهتری بدهد، باید پرهیز شود. همچنین به جای مطبوعات، بهتر است این قبیل اخبار بیشتر از طریق رادیو آنهم یکبار منتشر شود».
نکته عجیب و قابلتأمل در این میان، متن علی ربیعی (از عناصر امنیتی دولت خاتمی و دستیار اجتماعی پزشکیان) است که ضمن ستایش از نبوی نوشت: «با آنکه ناراضی و منتقد بود، اما هیچگاه نهتنها به دام بدخواهان ایران نیفتاد، بلکه حتی آنها را نیز از نیش قلم خود در امان نمیگذاشت. ایکاش مسیر برای برگشت به کشورش برای او و دیگرانی که دل در گرو ایران دارند فراهم میبود».
اهانتهای مبتذل و بیمایه ابراهیم نبوی نسبت به امام خمینی(ره) و رهبری و مراجع عظام تقلید (مثل آیتالله وحید خراسانی) و شهید سید حسن نصرالله و سردار قاآنی و… در فضای مجازی موجود است. او با این توهینها نمیتوانست اصلاحطلب باشد. با این وجود چرا مدعیان اصلاحطلبی، تلاش کردند از او چهرهای روتوششده بسازند؟! نبوی ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ به سایت جرس گفته بود که برخی از عناصر مثل بهنود، نوشابه امیری، محسن سازگارا، قاضیزاده، و… که همکار بیبیسی، رادیو فردا و صدای آمریکا شدند، با روزنامههای اصلاحطلب همکاری میکردند.
مسعود بهنود (از گردانندگان نشریات زنجیرهای و همکار بعدی بیبیسی) سال ۱۳۸۲ گفته بود: «ابراهیم نبوی یک نامه تندی نوشته به شادی صدر که، در آن روز (بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶) همه تسمه پاره کرده بودیم و همه با هم از چراغ قرمز رد شدیم».
نفاق افراطیون نقابدار، دوباره بیرون زد و ثابت کردند که اصلاحطلب نیستند. پایان زندگیِ توأم با توهم و هتاکی ابراهیم نبوی، قطعاً برای دیگران عبرتآموز است. اما مافیای نفاق نمیخواهد این عبرتاندوزی موجب ریزش پایوران و محرومیت از مُهرههای انتحاری شود. بنابراین از عبرت مسلّم، الگو میسازد! اما اگر «خودنابودی توهمی» واقعاً الگو بود، سران مافیا باید خودکشی میکردند، نه اینکه دیگران را قربانی مطامع خود کنند!
انتهای پیام