تجزیهی خاموش؛ مهاجرت به درون و بیرون
رامین اسلامی نوکنده در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
تجزیه، مفهومی که همواره در ذهن عمومی با تغییر مرزهای جغرافیایی و جدایی سرزمینی تداعی میشود، در واقع ابعادی پیچیدهتر و پنهانتر دارد که میتواند بدون از دست دادن حتی یک وجب از خاک کشور، بنیانهای علمی، اقتصادی و اجتماعی آن را متزلزل سازد.
مهاجرت گسترده نخبگان و خروج سرمایههای مالی از کشور، دو مؤلفه کلیدی در فرآیندی هستند که میتوان آن را تجزیه خاموش نامید؛ روندی که در آن ملت، نه از طریق جنگ و اشغال نظامی، بلکه از رهگذر زوال تدریجی استعدادها، سرمایهها و زیرساختهای فکری و اقتصادی، ظرفیتهای خود را از دست میدهد. اما در کنار این دو پدیده آشکار، شکل دیگری از مهاجرت نیز وجود دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است: مهاجرت درونی نخبگان، یعنی روندی که در آن بخش قابلتوجهی از استعدادهای کشور، نه به دلیل ترک وطن، بلکه به سبب محدودیتهای تحمیلی، انزوای اجباری و موانع ساختاری، از چرخه اثرگذاری خارج شده و در سرزمین خود به حاشیه رانده میشوند.
مهاجرت نخبگان علمی، که به عنوان فرار مغزها شناخته میشود، زمانی رخ میدهد که دانشمندان، پژوهشگران، مهندسان و دیگر متخصصان، به دلیل فراهم نبودن بستر مناسب برای فعالیت علمی و تحقیقاتی، زیستبوم نوآورانهای که در آن بتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند، و همچنین عدم امنیت شغلی و اجتماعی، تصمیم به ترک کشور میگیرند. این فرآیند، نهتنها منجر به کاهش ظرفیتهای پژوهشی و فناوری در کشور مبدأ میشود، بلکه شکاف دانش و وابستگی علمی را افزایش داده و چرخه توسعه را مختل میکند. دانشگاههایی که از حضور استادان برجسته و پژوهشگران مجرب محروم شوند، دچار رکود علمی شده و توان رقابت خود را در عرصه بینالمللی از دست میدهند. همچنین، کاهش سطح تحقیق و توسعه، بهویژه در حوزههای راهبردی، موجب وابستگی بیشتر به فناوریهای خارجی و افزایش هزینههای انتقال دانش میشود.
در سوی دیگر، خروج سرمایههای مالی، یکی دیگر از پیامدهای سیاستهای نادرست اقتصادی و نبود امنیت سرمایهگذاری است. در شرایطی که کارآفرینان، سرمایهگذاران و صاحبان صنایع، احساس کنند که داراییهای آنان در معرض خطر است، قوانین مالی و اقتصادی غیرشفاف و متزلزل است، و فضای کسبوکار بهجای تسهیل تولید و اشتغال، موانع گستردهای را بر سر راه فعالیتهای اقتصادی قرار میدهد، گزینهای جز انتقال سرمایه به کشورهایی که ثبات اقتصادی بیشتری دارند، پیش روی خود نخواهند دید. این روند، مستقیماً بر نرخ رشد اقتصادی تأثیر گذاشته و زمینهساز رکود، بیکاری و افزایش وابستگی به اقتصاد جهانی میشود.
اما آنچه این بحران را عمیقتر و پیچیدهتر میسازد، مهاجرت درونی نخبگان است؛ پدیدهای که در آن، استعدادهای علمی، فرهنگی و مدیریتی، در داخل کشور، اما در انزوا و بیاستفاده باقی میمانند. سیاستهای غیرشفاف و سلیقهای، رویکردهای بوروکراتیک و محدودیتهای غیرعلمی، بسیاری از متخصصان را از عرصه فعالیت خارج میسازد. پژوهشگران، زمانی که برای انجام تحقیقات خود با موانع مالی و اداری پیچیده مواجه میشوند، هنرمندان، زمانی که امکان ارائه آثار خود را در فضای فرهنگی محدود مییابند، و کارآفرینان، هنگامی که با سیاستهای بازدارنده و عدم حمایت از نوآوری روبهرو میشوند، عملاً به حاشیه رانده شده و ظرفیتهای آنان بلااستفاده میماند. این مهاجرت پنهان، اگرچه در ظاهر تغییری در آمار جمعیت نخبگان کشور ایجاد نمیکند، اما به همان اندازه مهاجرت فیزیکی، موجب از دست رفتن پتانسیلهای توسعه میشود.
نتیجه این سهگانه مخرب—مهاجرت فیزیکی نخبگان، خروج سرمایه و مهاجرت به درون استعدادها—چیزی جز تضعیف تدریجی بنیانهای ملی نیست. کشوری که نتواند ظرفیتهای انسانی و مالی خود را حفظ کند، ناگزیر در مسیر افول قرار میگیرد. این فروپاشی، نه از طریق حمله نظامی، بلکه با از دست دادن آرام و بیصدای نخبگان و سرمایهها رخ میدهد. در چنین شرایطی، نه تنها امکان رقابت علمی و اقتصادی با کشورهای پیشرو از بین میرود، بلکه جامعه دچار بحران هویت و رکود فکری خواهد شد.
راه برونرفت از این بحران، در اصلاحات بنیادین و سیاستگذاریهای علمی و اقتصادی بلندمدت نهفته است. کشورهایی که توانستهاند مسیر مهاجرت معکوس را ایجاد کنند، دقیقاً بر همین اصول تکیه کردهاند: ایجاد فضای مناسب برای فعالیت نخبگان، حمایت از تحقیقات علمی و فناوری، رفع موانع غیرضروری بر سر راه نوآوری و سرمایهگذاری، و مهمتر از همه، ارائه چشماندازی روشن و امیدبخش که در آن متخصصان و سرمایهگذاران احساس امنیت، ارزشمندی و اثرگذاری داشته باشند. تنها در چنین شرایطی است که میتوان از شکلگیری و گسترش تجزیه خاموش جلوگیری کرد و کشور را در مسیر پایداری علمی، اقتصادی و اجتماعی قرار داد.
انتهای پیام