خرید تور نوروزی

هزینه هنگفت شهرداری با انگیزه مبهم در میدان ولیعصر

سایت «میدان» نوشت: میدان ولیعصر پس از سال‌ها چهره کارگاهی خود را برچید و یکی دیگر از پروژه های عمرانی شهرداری تهران، در قلب یکی از خاطره انگیزترین و مهم‌ترین میدان‌های شهر به بهرده‌برداری رسید. در این میان، بار دیگر، مساله‌ای اساسی از نگاه مجریان و منتقدان پنهان ماند: مساله حق ساكنان شهر نسبت به حضور و استفاده از خیابان‌ها و فضای شهری.

اواخر بهمن ماه سال پیش، زمانی که در عکس‌های هوایی، میدان ولیعصر چهره جدید خود را نمایان کرد، هیاتی از بازیگران برای بازدید و ابراز نظر و شگفتی درباره چگونگی پیشرفت پروژه، عازم این میدان شدند. از همان زمان روشن شد که با فضایی روبه رو خواهیم بود مصنوع‌تر و از خود بیگانه‌تر از حد تصورمان.

زیرگذر میدان ولی عصر با آب و تاب فراوان شهرداری تهران افتتاح شد. نامی گره خورده با عقاید و آموزه‌های دینی مردم بر خود گرفت و تبدیل شد به «ایوان انتظار؛ تنها پلازای شهر تهران». خیلی از عابران با ذوق و شوقی وصف‌ناپذیر وارد این فضا می‌شدند. از حجم آن چه که دیدنی نبود در بهت و گم‌گشتگی فرو می‌رفتند. طبقات آن را زیر و رو می‌کردند، چند نیمکتی که در فضا رها شده را پر می‌کردند و با حجم خالی از معنایی که در برابرشان قرار گرفته سلفی می‌گرفتند تا ثابت کنند ارزش‌هایى که در ذهن ما نفوذ کرده‌اند اهمیت دارد و نه واقعیت موجود.

میدان ولیعصر، پس از سال‌ها چهره کارگاهی خود را برچید و هم زمان یکی دیگر از پروژه های عمرانی شهرداری تهران، در قلب یکی از خاطره انگیزترین و مهم‌ترین میدان‌های شهر، اجرا شد و در برابر موج مخالفت‌ها، انتقادات و هواداراى ها و در خلل تمام ابعاد مبهم و پنهان آن به بهره‌برداری رسید. در این میان، بار دیگر، مساله‌ای اساسی از نگاه مجریان و منتقدان پنهان ماند: مساله حق ساکنان شهر نسبت به حضور و استفاده از خیابان‌ها و فضای شهری، که از دو منظر مورد توجه است.

۱- در معرفی ماهیت این پروژه بر پلازا بودن این فضای مصنوع بسیار تاکید شده است. اگرچه اقدام برای تولید فضایی به عنوان پلازا، از طرف نهاد شهرداری به معنای آشنایی با لزوم وجود آن در فضای شهری است و امری مبارک به حساب می‌آید، اما ماهیت پلازا به صرف نهادن نام آن بر روی یک سازه شکل نمی‌گیرد بلکه به واسطه فعالیت گروه‌های مختلف اجتماعی در آن فضا خلق می‌شود. خود این فعالیت‌ها نیز باید در مسیر تعامل اجتماعی و در فضای گفتگو بین گروه‌ها و اقشار مختلفی باشد که آزادانه در فضا حضور دارند و از آن استفاده می‌کنند. این امر کاملا مغایر با فضای محصور و دیوارکشیده‌ای است که اکنون در اختیار ما قرار گرفته. تصور کنید که این فضا بخواهد آزادانه در اختیار تمام گروه‌های مردمی باشد، آیا فضایی که بخشى از مجموعه ایستگاهى میدان ولیعصر است و براساس زمانبندى مترو در اختیار عموم قرار می‌گیرد، می‌تواند شب هنگام به مامن خیابان‌خواب‌ها تبدیل شود؟ و یا می‌توان تصور کرد که این فضا محل اعتراض و تجمع بخشی از جامعه باشد؟ تصور خلق موقعیت‌هایی از این دست در فضایی همچون «ایوان انتظار» اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار است. دلیل آن، تجربه‌ای است که همه ما از تغییرات کالبدی فضاهای عمومی به یاد داریم.

تغییرات کالبدی که به واسطه ناهمگونی کارکرد و عملکرد خود با فضای اطرافشان، مولد ناهنجاری‌هایی در محیط اطرافشان می‌شوند و در نهایت برای اضافه‌کردن نظم و عملکردی که مورد نظر تصمیم‌گیران آن بوده، چارچوب‌هایی انضمامی تعیین می‌شود که فضای مصنوع را در وضعیت شبه نظامی شده۱ فرو می‌برد. فرد در برابر چنین فضایی اگر نخواهد به چهارچوب‌های انضمامی عمل کند یک هنجارشکن شناخته می‌شود که یا درخور برخورد قهری بوده و یا از دایره شهروندان خارج است.

تجربه مشابه آن زیرگذر چهارراه ولیعصر است، تصور کنید کسی بخواهد از عرض چهارراه عبور کند. اگر از زیرگذر استفاده نکند، با نرده‌هایی که از هر طرف در امتداد خیابان کشیده شده مواجه می‌شود و با گذر از نرده‌ها با حکمرانی حرکت سواره بر خیابان رو به رو خواهد بود. در صورتی که ماهیت زیرگذر، خود به کارکرد چارچوب‌هایی وابسته است که نرده‌ها آن را اعمال می‌کنند.

مساله حق مردم نسبت به فضای شهری زمانی دیده می‌شود که فرد در برابر فضا و چارچوب‌های آن در حالت انفعال قرار می‌گیرد و به واسطه ساز‌‌ه‌های انضمامی، حق استفاده از سطح زمین و فضای پویای خیابان از او سلب می‌شود و به فضاهایی مصنوع از خود بیگانه‌ای هدایت می‌شود که حق بهره‌برداری از آن به نهادی حاکمیتی مانند معاونت فرهنگی شرکت‌‌ بهره برداری مترو تهران و حومه سپرده شده است.

۲- رویکرد غیرشفافی که شهرداری تهران در ابعاد گسترده پروژه‌های شهری اتخاذ کرده است، مغایر با حق ساکنان شهر نسبت به چگونگی مصرف منابع شهریشان بوده و در برابر افکار عمومی سدی از ابهامات و سوالات بی پاسخ برساخته است. در خلل تمام گمانه‌زنی‌ها درباره چیستی و چرایی اجرای چنین پروژه‌ای، شاید بتوان دلایلی عمرانی برای توجیه آن پیدا کرد که از حوصله این یادداشت خارج است. اما نباید فراموش کرد که هیچ اقدامی در فضای شهری را نمی‌توان تنها از یک منظر مورد بررسی قرار داد و در نتیجه توجیهات قانونی و یا عمرانی، از نقدهای اجتماعی و اقتصادی وارد آمده بر آن نخواهد کاست.

این پروژه از طرفی بخشی از پروژه بزرگ و بلندپروازانه «توسعه فضاهای زیرسطحی۲» است که مطالعات آن به تصویب شورای شهر تهران رسیده است و در پی مطالعات آن قرار است تعدادی از میدان‌های اصلی شهر تهران وضعیتی مشابه چهارراه ولیعصر پیدا کنند. میدان ولیعصر بخشی از این پروژه عظیم است و قدم بعدی آن میدان هفت‌تیر است و به صورت «پایلوت» در حال اجراست که بخشی از روند عمرانی آن را زمانی که از پل هولناک عابر پیاده شمالی جنوبی عبور می‌کنید، در زیر پای خود می‌بینید. در عین حال توسعه فضاهای زیرسطحی اعم از تجاری و غیره برای جبران بخشی از هزینه‌های مترو، به تصویب کمیسیون ماده ۵ درآمده است و از این رو با توسعه فضای زیرسطحی میدان ولیعصر هم پوشانی یافته است. توسعه بلندپروازانه فضاهای زیرسطحی در میدان‌های اصلی تهران در حالی رخ می‌دهد که بسیاری از مفاهیم عمومی از جمله «میدان»، «فلکه»، «فضای عمومی» و «پلازا»، با تحولات انضمامی در طول زمان، دچار تحولات انتزاعی بوده‌اند. چه بسا زیرگذرهایی که مفهوم پلازا را با خود یدک می‌کشند و میدان‌هایی که از یک فلکه شهری فراتر نمی‌روند. روند توسعه «فضاهای زیرسطحی» در میدان‌های اصلی تهران، آنها را بیش از پیش به سمت حذف بعد اجتماعیشان سوق می‌دهد. از آنجایی که فضاهای اصلی شهر همواره سواره را به پیاده ترجیح می‌دهد، عابرپیاده را با تمام فعالیت‌ها و رفتارهایش – که روح انسانی را در پیکره شهر می‌دمد – به سمت زیرزمین‌های پر زرق و برق می‌راند. دفاع از حق عابر پیاده زمانی که تمام این پروژه ها به اتمام رسیده باشد و حاکمیت با تمام وجود بخواهد از سرمایه‌گذاری‌های عمومی خود دفاع کند، کاری بس دشوارتر از اکنون است.

هزینه هنگفتی که شهرداری با انگیزه مبهم در ساخت چنین فضایی پرداخته است و درآمدهای بالقوهای که معاونت فرهنگی شرکت بهره‌برداری مترو تهران و حومه می‌تواند به واسطه حضور مردم در آن کسب کند، در کنار امتیاز چارچوب‌بندی و بهره‌برداری که سرمایه‌گذار آن در اختیار دارد، آینده میدان ولیعصر را برای عابرین پیاده در تاریکی فرو می‌برد. می‌توان زمانی را متصور شد که عابران پیاده در میدان ولیعصر، برای عبور از عرض هر خیابان، به زیر زمین کشیده شوند و حق حرکت پیوسته را در بازی منفعت‌طلبی سرمایه‌گذاران فضایی، به سواره ببازند.

سلب حق حضور عابران پیاده در خیابان‌ها (مانند آنچه در چهارراه ولیعصر رخ داد)، به معنای حاکمیت حرکت سواره در آن است. اتفاقی که هنوز در این میدان رخ نداده و خود فرصتی برای یک تمرین اجتماعی فراهم کرده است.  مغتنم شمردن این فرصت به معنای دفاع از حق تداخل شکل های متنوع حضور در سطح شهر و رانده‌نشدن به سطوح غیر شهری و مصنوع است. این فرصت در واقع جدالی است که بین دو گروه منتفع از فضای عمومی و شهری، یعنی عابر پیاده و سواره، شکل می‌گیرد. در صورتیکه سلب این فضای جدال و تفکیک فضاها بین انواع گروه‌ها، روح مطالبه را از خیابان‌ها حذف می‌کند.

تهران مانند بسیاری از شهر های دیگر در جهان، شاهد «شهری‌شدن سرمایه» است

۴. روندی که در آن انباشت سرمایه وجهی شهری به خود گرفته که در کالبد فضاها، خیابان‌ها و ساختمان‌هایی نمود می‌یابد که هویتشان در گرو انباشت سرمایه رقم می‌خورد. سازه‌هایی که برای بازیابی هویت از دست رفته‌شان به اشکال و کارکردهایی بدیع روی می‌آورند. (مثل «فودکورتی» که «پل» باشد، یا «زیرگذری» که «ایوان» باشد…) از این رو ساکنان شهر همواره با اشکال و کارکردهای جدید و بعضا ادغام شده‌ای از فضاها مواجه‌اند که ابعادی تازه از نظم بخشی انضمامی و متعاقبا فرهنگ‌های مصرف جدیدی را به مجموع رفتارهای شهرنشینی می‌افزاید که بهت‌زدگی مردم را به دنبال دارد و تا مدت‌ها درباره ابعاد مبهم آن صحبت می‌شود. همان ابعادی که چنین اقداماتی را مانند یک سِر، جادو، و یا معجزه در پیشگاه شهرنشینان به رخ می‌کشد. آنچه در این میان مهم به نظر می‌رسد، نحوه برخوردی است که معلولان، عابران، سواره‌ها … و به طورکلی تمام گروه‌های ذینفع نسبت به فضا دارند، که همان تن‌ندادن به تفکیک‌ها و تبعیض‌هایی است که بر نظم موجود شهر القا می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا