تریدینگ فایندر

خطوط قرمز توهمی و کشورداری قفل شده | علی سرزعیم

علی سرزعیم، تحلیل گر اقتصادِ سیاسی، در کانال تلگرامی شبکه توسعه نوشت: «در عصر روشنگری، یک نشریه از تعدادی روشنفکر و اندیشمند آن زمان خواستند که تحولات فکری آن دوران را تحلیل کنند. بهترین مقاله‏ را ایمانوئل کانت-فیلسوف بزرگ مغرب زمین- نوشت.

مقاله ‏ای بس کوتاه اما عمیق و ماندگار. شروع مقاله چنین است (قریب به مضمون): «روشنگری برون آمدن آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن… کشیش می‏‌گوید شک نکن…. شعار روشنگری این است: جرات دانستن داشته باش!». به زبان ساده تر «روشنگری یعنی آدم خودش تصمیم بگیرد از وابستگی فکری و ناتوانی‌ای که خودش مسئولش بوده، آزاد شود».

حرف کانت این است که تا قبل از روشنگری جرات پرسش کردن از انسانها گرفته شده بود و حق پرسش محدود به امور خاصی بود و حتی ارسطو و افلاطون فراتر از نقد شمرده می‏‌شدند و انسانها آنقدر بالغ و عاقل شمرده نمی‏‌شدند که در مورد درستی این امور مقدس فکر و اندیشه کنند. این محدودیت را خود آدمی به خود تحمیل کرده بود و به همین دلیل می‌‏گفت روشنگری برون آمدن آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن!

حال به همان قیاس می‏توان اصلاحات اقتصادی و اصلاحات سیاسی را برون آمدن تصمیم‏گیران از ناتوانی به تقصیر خویشتن… وقتی همه می‏‌گویند دست به چیزی نمی‏توان زد و تغییری نمی‏توان داد و همه چیز خط قرمز است و هر تغییری بسیار پیامدهای وخیم داشته باشد. پس شعار اصلاحات این است: جرات اقدام داشته باش! تا پیش از این تصور می‏شد نمی‏توان در مورد بانک آینده کاری کرد اما دیدید که می‏شد.

تا پیش از این تصور می‏‌شد نمی‌‏توان به قیمت بنزین دست زد اما دیدید و خواهید دید که می‌‏شد! این تصورها بیشتر توهم بود و محدودیت‌های فرضی بود که سیاستمدار به خود تحمیل کرده بود. اینک سیاستمدار می‌‏بیند که می‏‌شود! پس باید به پیش رود و شجاعت تغییر داشته باشد.

دولت و حکومت باید شجاعت داشته باشد در ساختن چشم‌انداز نو. شجاعت داشته باشد در تکرار نکردن راه شکست‌خورده و شجاعت داشته باشد در در کنار گذاشتن آدم ناکارآمد که چندین بار آزمون را پس داده اند!

تجویز راهبردی: چه باید کرد؟

باید به تفاوت مدیر و کارشناس یا رهبر و سیاستمدار توجه کرد.

مدیر/کارشناس، محدودیت‌های موجود را اعم از اینکه واقعی باشند یا موهوم، عینی باشند یا ذهنی، عملی باشند یا سیاسی، مفروض می‏‌گیرد و تلاش می‌‏کند راه حل بهینه مشکلات را در فضایی داخل قیدهای موجود پیدا کند. به همین دلیل نه تنها از نخستین گزینه بهینه (First Best) صرف نظر می‌‏کند بلکه از دومین گزینه بهینه (Second Best) نیز صرف نظر می‏‌کند و به گزینه‌‏های فروتر رضایت می‏دهد. کارشناس ذاتا درون چارچوب می اندیشد.

اما یک رهبر یا سیاستمدار کسی است که همه محدودیتها را به رسمیت نمی شناسد بلکه سعی می کند برخی محدودیتهای ذهنی، سیاسی یا موهوم را پس بزند و فضا را برای یافتن گزینه های بهتر فراهم کند.

در زمان ما که اقسام قیدها و محدودیت‌ها حق انتخاب کارشناسان و مدیران دولتی را به شدت محدود کرده ما نیازمند رهبران و سیاستمدارانی هستیم که با شجاعت برخی قیدها و محدودیت‌ها را کنار بزنند و نشان دهند که می‌شود به راه‌حل‌های بهتری دست یافت. رهبر و سیاست مدار قاعدتا باید خارج از چارچوب فکر کند و چارچوب های جدید ایجاد کند.

مثلا آزاد کردن واتساپ از قید فیلتر نشان داد که با حذف برخی فیلترها بحرانی گریبان کشور را نخواهد گرفت. انحلال و ادغام بانک آینده بانک هراسی را به دنبال نخواهد داشت.

سه نرخی کردن بنزین تبعات اجتماعی نخواهد داشت. اگر در بند قیود موجود بمانیم به راه حل جدیدی نخواهیم رسید و نخ نماشدن و ناکارا بودن راه حل‌های قدیمی نیز اینک واضح است. پس نیاز ضروری ما ایفای نقش رهبری و سیاستمداری توسط کسانی است که مردم به عنوان حلال مسائل برگزیده اند.

کشورداری درون خطوط قرمز توهمی عملا اداره روزمره و تکراری است و رهایی بخش نخواهد بود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا