تریدینگ فایندر

درس‌های ضروری برای حوزه و نهادهای دینی

محمدرضا یوسفی شیخ رباط، استاد دروس خارج فقه حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد نوشت: «پدیده دکتر سلیمانی، صرف‌نظر از درستی یا نادرستی دیدگاه‌های او، حامل پیام‌های مهمی برای حوزه‌های علمیه و نهادهای دینی است.

این پدیده نشان می‌دهد که جامعه امروز ایران با چه نیازها، خلأها و حساسیت‌هایی روبه‌روست و چگونه یک سخنران مستقل حتی بدون پشتوانه علمی کافی می‌تواند در مدت کوتاهی به موضوع گفت‌وگوی عمومی تبدیل شود. این رخداد، بیش از آنکه درباره یک فرد باشد، درباره وضعیت ارتباطی حوزه با جامعه است.

یکی از مهم‌ترین درس‌ها، ناکارآمدی روش‌های یک‌سویه در ارتباط با مردم است. سال‌هاست که بخش قابل توجهی از گفتار رسمی حوزه و نهادهای دینی، در قالب منبرهای یک‌طرفه، سخنرانی‌های رسمی و رسانه‌های کنترل‌شده ارائه می‌شود.

در مقابل، دکتر سلیمانی با گفت‌وگوهای زنده، پرسش‌وپاسخ مستقیم و مناظره‌های چالشی توانست مخاطب جذب کند حتی اگر محتوای سخنانش دقیق یا علمی نباشد. این تفاوت نشان می‌دهد که جامعه امروز، بیش از هر زمان دیگر، به تعامل، گفت‌وگو و شنیده‌شدن نیاز دارد. حوزه اگر می‌خواهد نقش تاریخی خود را حفظ کند، باید از الگوی «سخنرانی» به الگوی «گفت‌وگو» حرکت کند.

افزایش گرایش‌های دین‌گریزانه و دین‌ستیزانه در جامعه، واقعیتی است که نمی‌توان آن را با انکار یا برخوردهای تند حل کرد. بخش مهمی از این روند، ناشی از: عملکرد نهادهای دینی، فاصله گرفتن برخی نهاد دینی از مردم، پیوند خوردن روحانیت با ساختار قدرت، بیان سخنان غیرکارشناسی در منابر رسمی، نادیده گرفتن مشکلات واقعی مردم و… است.

وقتی در برخی تریبون‌ها، مشکلات بزرگ کشور به «گناه مردم» یا «بی‌حجابی» نسبت داده می‌شود، طبیعی است که اعتماد عمومی آسیب ببیند و هر سخن انتقادی علیه اعتقادات دینی و روحانیت با استقبال مواجه شود.

روحانیت، اگر می‌خواهد نقش تاریخی خود را حفظ کند، باید میان حمایت از مردم و تعامل با حکومت تعادل ایجاد کند. پس از انقلاب، این تعادل به‌هم خورده و بخش بزرگی از جامعه، روحانیت را بخشی از ساختار قدرت می‌داند. در چنین فضایی، هر نقدی علیه روحانیت حتی اگر غیرعلمی نیز باشد به‌عنوان «صدای مردم» تلقی می‌شود. بازگشت به نقش اجتماعی روحانیت، یعنی حضور در کنار مردم، نه در کنار قدرت. روحانیت با حفظ استقلال خود باید به مثابه ناصح امین عمل کند.

برخی واکنش‌های تند و غیرعلمی به سخنان دکتر سلیمانی، نه‌تنها کمکی به اصلاح فضا نکرد، بلکه به افزایش مخاطبان او انجامید. وقتی به‌جای نقد مستند و آرام، از: برچسب‌ و اتهام‌زنی، صدور احکام تند، ادبیات غیرمناسب و غیراخلاقی، بیان سخنانی که حد قدف دارد؛ استفاده می‌شود، نتیجه آن تقویت جایگاه فرد مورد نقد است. زیرا مخاطب احساس می‌کند که منتقدان از پاسخ منطقی ناتوان‌اند. این تجربه نشان می‌دهد که نهادهای دینی باید نقد علمی، آرام و مستند را جایگزین واکنش‌های هیجانی کنند.

یکی از دلایل موفقیت نسبی دکتر سلیمانی، پرداختن به موضوعاتی مانند سیاست، اقتصاد، عدالت، آزادی، و مسائل روزمره بوده که برای مردم دغدغه واقعی محسوب می‌شود. او در مقام توجیه بر نیامد بلکه دغدغه مند و صریح به طرح آنها پرداخت.

این در حالی است که بخش قابل توجهی از گفتار رسمی حوزه و نهادهای دینی و رسانه ملی همچنان درگیر موضوعاتی است که برای نسل جدید جذابیت یا اولویتی ندارد و یا در مقام توجیه حکومت است. این شکاف، نیازمند بازنگری جدی در موضوعات، زبان و شیوه ارتباطی حوزه و نهادهای دینی با مردم است.

در مجموع، پدیده دکتر سلیمانی، بیش از آنکه نشانه قدرت یک فرد باشد، نشانه ضعف ساختارهای ارتباطی نهادهای دینی است.

اگر حوزه و نهادهای دینی به‌جای واکنش‌های تند، به اصلاح روش‌های ارتباطی، تقویت گفت‌وگو، و توجه به دغدغه‌های واقعی مردم بپردازند، می‌توانند نقش تاریخی خود را بازسازی کنند. در غیر این صورت، هر فردی که با صراحت سخن بگوید حتی اگر مبانی علمی قوی هم نداشته باشد می‌تواند به چهره‌ای تأثیرگذار تبدیل شود.»

پی‌نوشت: این نوشتار در پنج یادداشت تنظیم شده است و به صورت پیاپی عرضه خواهد شد. آنچه خواندید قسمت چهارم این سلسله یادداشت‌ها است.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا