کدام ذهنها تنبل شدهاند؟

مریم نصر اصفهانی، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «این چند روز عصبانی بودم آنقدر که همسرم پیشنهاد میکرد چند ساعت بعد از رسیدن به خانه آرامبخش بخورم و بخوابم، چون از چیزهایی عصبانی هستم که نه او و نه هیچ کس دیگر نمیتواند برطرفشان کند و این میزان عصبانیت برای سلامتی خودم (و البته اعصاب او) خوب نیست.
مثلاً عصبانی بودم از اینکه:
ـ چرا بزرگواری مطالبه زنان برای حضور در نشستهای تخصصی رشتههای خودشان را با ادبیاتی در ظاهر جدی و در باطن تحقیرآمیز نقد کرده و آن را مساوی «پایین آوردن استانداردهای علم» دانسته.
ـ یا اینکه استادی چرا با تحقیرِ «موسسات مطالعات صلح» که تحت تأثیر غرب شکل گرفته، معتقد است چیزی که به آن نیاز داریم موسسات زیادی برای «مطالعات جنگ» است. (سوای همه دانشگاهها و موسسات و پژوهشگاههای نظامی).
ـ یا اینکه استاد بزرگوار و عزیزی در حضور یک استاد اهل سنت بهنحوی از شخصیت حضرت زهرا سخن میگوید که گویی آن استاد اهل سنت در جمع نیست.
ـ یا استاد دیگری از بحرانهای اجتماعی جوری حرف میزند که انگار به سادگی و با بازگشت به آنچه اسمش را «اسلام واقعی» گذاشته و نزد خود ایشان است قابل حل هستند.
اینها چه ربطی به هم دارند؟ چرا اینقدر عصبانی میشوم؟ وقتی همه این اتفاقات و اتفاقات مشابه را کنار هم میگذارم میرسیم به مفهوم نسبتاً جدیدی که همیشه بوده، ولی شاید اسم و شناسنامه روزآمدی نداشته:
(تکبر معرفتی epistemic arrogance)
این مفهوم در چند دهه اخیر عموماً در متونی که درباره تبعیضهای قومی، نژادی و جنسیتی نوشته شده نامگذاری و به خوبی تبیین شده است و انگار همانطور شده که نوزاد؛ بعد از نامگذاری بهتر میشود صدا کرد و تشخیصاش داد.
آنقدر که من برخورد کردهام یکی از روشنترین صورتبندیهای تکبر معرفتی متعلق به فیلسوف ایتالیایی زنانهنگر، آلِساندرا تنِسینی است. او در کتاب سنجش نادرست خود: پژوهشی درباره رذائل معرفتی (۲۰۲۱) یک فصل کامل درباره تکبر معرفتی و قطب مخالف آن یعنی خودکمبینی معرفتی نوشته است.
او تفاوت قائل میشود بین رذیلت «غرور» و تکبر معرفتی؛ گرچه این دو به هم بیارتباط نیستند. آدم مغرور خودش را بالاتر از دیگران میداند و مثلاً با پایینتر از ونک/شهرستانی رفتآمد نمیکند، ولی متکبر معرفتی خود را «معیار» میداند.
باورهای او قابل ارتقاء یا تغییر نیست چون درست و کامل و حق و حقیقت است. متکبر معرفتی منزوی است، چون دچار «کَری معرفتی» است. متکبر معرفتی اهل گفتگوی واقعی نیست. حتی اگر تن به گفتگو بدهد برای فهمیدن یا تغییر نیست. گفت و گو میکند تا حقانیت خودش را ثابت کند. به همین دلیل نقد را نمیپذیرد. پاسخ متکبر معرفتی به نقد یا گفتگو «تحقیر» و «برچسب زنی» است.
محصول تکبر معرفتی جزماندیشی است. بستن در و پنجرههای ذهن است. ذهنِ متکبرانِ معرفتی تنبل شده است. متکبرهای معرفتی با هیچ گروه فکری دیگری بدهبستان ندارند، چون احساس میکنند هیچ نیازی به جریانهای فکری دیگر ندارند. چه «جریان منحط غربی» باشد، چه «جریان مرتجع حوزوی».
معیار سنجش درست و نادرست و معتبر و نامعتبر در جیب آنهاست. اگر ثابت کنی «تو هم همان را میگویی که ما قبلا گفتهایم» خوب و معتبری و گرنه تقلید کورکورانهای/ بدعتی/ انحرافی…
تکبر معرفتی یکی از دلایل رواج خودتحقیری معرفتی نیز هست. رذیلت قطب خودش را تولید میکند با تایید آنچه او را تایید کند و تحقیر و نفی آنچه او را به پرسش بگیرد.
به این ترتیب «تفکر انتقادی» هم ازمیان میرود و جای آن را تملق میگیرد. شهرت/ شغل/ جایزه/ رتبه/ ارتقا میخواهید؟ فکر مرا تأیید و ترویج کنید، وگرنه که یا غربگدا هستید یا حکومتی.
تکبر معرفتی نوع دیگری از خودکمبینی معرفتی را هم ایجاد میکند. اینکه دیگران از ترس تحقیر یا طرد یا از دست دادن جایگاهشان پیشاپیش خود را «شاگرد و مفسر و مترجم ابدی» بدانند و «دلیری در بهکار گرفتن فهم خویش» را کنار بگذارند.»
برای اطلاع بیشتر:
Tanesini, A. (2021). The mismeasure of the self: A study in vice epistemology. Oxford University Press
انتهای پیام



