«ریش» به مثابه نماد تحولات سیاسی

احسان خان محمدی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «از ریش ایدئولوژیک تا ریش سیال؛ یک بازخوانی سیاسی»  نوشت:

در حالی که بر اساس نظریه‌های کلاسیک، سیاست با مؤلفه‌هایی مثل رأی، انتخابات، بیانیه‌های رسمی، تجمعات خیابانی و … تعریف می‌شد، امروزه سیاست در خردترین بخش‌های زندگی روزمره ساری و جاری است.

موسیقی، فیلم، سبک حرف‌زدن، چیدمان اتاق، و به‌ویژه تیپ و پوشش همگی می‌توانند سیاسی باشند. این‌ها می‌توانند با مرزبندی و گفتمان‌سازی، در بازی قدرت_مقاومت نقش ایفا کنند.

به طور کلی، مؤلفه‌های ظاهری افراد از قبیل پوشش، نوع ریش، مدل مو، رنگ لباس، فرم شلوار، استایل عینک و حتی نحوه‌ بستن دکمه‌ پیراهن، همگی می‌توانند نشانه‌هایی باشند که معنا تولید می‌کنند.

برای تبیین سیاسی این موارد بهتر است به سال‌های پس از انقلاب بازمی‌گردیم. یعنی زمانی که در نظم سیاسی جدید، سوژه‌ وفادار، بر اساس یک پکیج ظاهری تعریف می‌شد. البته روشن است که ظاهر و سبک پوشش تنها یکی از ویژگی‌های این سوژه است و نباید همه چیز را در آن خلاصه کرد و ایدئولوژی و بسیاری دیگر از ویژگی‌ها را نادیده گرفت. ولی ما در اینجا تنها بر همین ظاهر تکیه کرده‌ایم و این به معنای نادیده گرفتن سایر بخش‌ها نیست.

مردِ انقلابیِ دهه شصت و بخش بزرگی از دهه هفتاد، توجه خاصی به ریش داشت؛ ریش در آن سال‌ها نه خیلی بلند بود و نه خیلی کوتاه. پیراهن هم معمولاً در طیف سبز، خاکی و رنگ‌های خنثی بود و روی شلوار می‌افتاد. شلوار و پیراهن هر دو مقداری گشاد و پارچه‌هایشان بیشتر ساده و بی‌زرق‌وبرق بودند. این پوشش، معنای سیاسی خاصی داشت و نشان می‌داد فرد در یک منظومه ارزش‌هایی قرار دارد.

ساده‌زیستی، پرهیز از تجمل، تعلق به جبهه انقلاب و البته فاصله گرفتن از فرهنگ مصرف‌گرایانه و غربی را می‌توان از آن سبک پوشش برداشت کرد.

جنگ تمام شد، اما این الگو همچنان ادامه یافت. تا این‌که از نیمه دهه هفتاد به بعد، گروه‌هایی که اندکی به مدرنیته و اصلاحات گرایش داشتند، تغییراتی جزئی در ظاهر ایجاد کردند. این تغییرات شاید در آن زمان، کم‌اهمیت به نظر می‌آمد، اما امروز می‌توان آن را بخشی از یک جابجایی گفتمانی دانست.

این گروه جدید که به اصلاح‌طلب مشهور شدند، پیراهن را نه روی شلوار، بلکه داخل شلوار می‌کردند. رنگ پیراهن‌شان روشن‌تر و گاهی هم چهارخانه بود. برخی هم پیراهن چهارخانه آستین‌کوتاه می‌پوشیدند. هر چند ریش هنوز وجود داشت اما کمی مرتب‌تر بود؛ آنها ریششان را آنکادر می‌کردند و گاهی هم ریش پروفسوری می‌گذاشتند. البته برخی هم ریش را کاملاً می‌زدند و ظاهری مدرن‌تر برای خود می‌ساختند.

این سبک نشان می‌داد که اصلاح‌طلبان هم وفاداری سیاسی دارند، اما قرائت‌شان متفاوت است؛ قرائت آنها بازتر بود و سعی می‌کردند بگویند میانه‌رو و مدرن هستند.

این دو قطب پوششی، سال‌ها به‌عنوان نشانه‌های غیررسمی سیاسی در جامعه شناخته می‌شدند. تا اواخر دهه نود، از روی نوع ریش و پیراهن و کفش و فرم شلوار می‌شد حدس زد فرد به کدام طیف فکری نزدیک‌تر است. با این حال، از اواخر دهه نود و سپس از ۱۴۰۰ به این‌سو، این منطق دگرگون شد.

پنج‌ شش سال گذشته، شاید یکی از پرشتاب‌ترین دوران‌های تغییر زیباشناسی بدن در جامعه ایران باشد. نسل زِد و بخش‌هایی از متولدین دهه هفتاد که به تدریج به عرصه عمومی پا گذاشتند، برخلاف نسل‌های قبلی، زبان و منطق کنش سیاسی‌شان متفاوت است.

در این نسل، سیاست در شکل کلاسیکش به ندرت دیده می‌شود. جالب اینجاست که این نسل دوباره به ریش بازگشته است؛ این در حالی است که نسل‌های جوان‌تر قبل از آن، معمولاً ریش را کنار می‌گذاشتند. اما ریش در سال‌های اخیر و نسل جدید، هیچ‌کدام از آن معانی پیشین را ندارد. در واقع فرم وجود دارد، اما معنا خیر.

ریش در سال‌های اخیر، نه آن یک‌دستِ اصول‌گرایانه است و نه آن مرتبِ خط‌گرفته‌ای که در دهه هفتاد و هشتاد نشانه‌ میانه‌روی و اصلاحات بود. نسل جدید ریش را سایه می‌اندازد و انواع مدل‌ها را روی آن پیاده می‌کند. برخی هم فقط سیبیل می‌گذارند. به هر حال می‌توان ترکیب متنوعی از مدل‌های ریش و سیبیل دید.

مدل مو هم هر بار همراه ریش تغییر می‌کند. ریش دیگر حامل ارزش یا هویت سیاسیِ ثابتی نیست. این نسل با سبک‌های مختلف بازی می‌کند؛ هدف از آن نیز شاید بیان فردیت و همچنین تجربه‌ زیبایی‌شناختی باشد. میشل دوسرتو مفهومی به نام مصرف خلاقانه دارد که بر اساس آن، مردم نشانه‌های موجود را برمی‌دارند و از آن‌ها استفاده می‌کنند، اما معنایش را تغییر می‌دهند. در واقع، آن‌ها صرفاً مصرف نمی‌کنند، بلکه بازآفرینی می‌کنند.

به همین دلیل است که امروز می‌بینیم ریش در کنار هر نوع پوششی می‌نشیند؛ شلوار گشاد، تیشرت‌های گرافیکی، کت‌های اسپورت، لباس‌های ورزشی، حتی استایل‌های رسمی‌تر نیز در این سبک پوشش با ریش ست می‌شوند. بنابراین، ریش دیگر یک نشانه‌ بسته نیست؛ بلکه عنصر سیال هویت است.

البته این سیالیت، یکی از مشخصه‌های مهم نسل جدید است که در بسیاری از بخش‌های زندگی‌اش قابل مشاهده است. شاید بتوان گفت بخشی از این نسل نه می‌خواهد با ظاهرش به گروه سیاسی خاصی منتسب شود و نه می‌خواهد تحت نظارت یک گفتمان رسمی هویت پیدا کند. اما از سوی دیگر، غیرسیاسی هم نیست. بلکه سیاست در سطح خرد زندگی روزمره‌اش جاری است و آن را می‌توان در زبان بدن، انتخاب رنگ، فرم ریش، مدل مو و … دید.

بنابراین ریش که زمانی، معناپردازی رسمی می‌شد، امروز ابزاری برای بازی‌کردن با معناست. زمانی شلوار گشاد، یک جهان‌بینی مشخص را نشان می‌داد، اما امروز هرکس می‌تواند همان شلوار را بپوشد ولی معنایی کاملاً متفاوت یا حتی ضد آن تولید کند.

شاید بتوان گفت ریش به‌عنوان نشانه‌ای که زمانی متعلق به سیاست رسمی بود، اکنون در اختیار زیباشناسی فردی است و این خود نوعی کنش سیاسی است.

پی‌نوشت: ایده اولیه و بخشی از این یادداشت تحت تأثیر کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی» اثر عباس کاظمی، نوشته شده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا