خبرگزاری دولت: در ۱۴۰۴ هیچ مطلبی به اندازه مصاحبه ترانه علیدوستی بازدید نداشت

ایرنا، خبرگزاری دولت، در گزارشی درباره‌ی مستند ترانه علیدوستی نوشت:

مصاحبه پگاه آهنگرانی با ترانه علیدوستی که چهارشنبه ۴ دی در صفحه اینستاگرام بی‌بی‌سی فارسی منتشر شد، خبرساز شد و تا کنون بیش از ۲۵ میلیون بازدید داشته است.

طبق بررسی مطالب منتشر شده در صفحات ایسنا، ایرنا، خبرگزاری فارس، بی‌بی‌سی فارسی، منوتو و ایران‌اینترنشنال در اینستاگرام توسط کانال تحلیل شبکه‌های اجتماعی، از ابتدای سال ۱۴۰۴ تاکنون، هیچ مطلبی به اندازه این مصاحبه بازدید نداشته است.

ترانه علیدوستی، بازیگر سینما که در میانه اعتراضات سال ۱۴۰۱ چند روزی بازداشت شد، در این گفت و گو به شرح جزئیات مسائل رخ داده در آن مقطع پرداخته و گفته که دیگر باحجاب پشت دوربین نخواهد رفت.

این ویدئو طبعا در شبکه های اجتماعی بازتاب گسترده ای داشت، اما رسانه های رسمی داخلی اعم از روزنامه ها و خبرگزاری‌ها نیز از کنار آن نگذشتند و هر یک با رویکرد خود به آن پرداختند.

اصولگرایان از حمله به این بازیگر تا نقد محتوا و هشدار درباره نحوه برخورد با او را مطرح کردند، اما رسانه های اصلاح‌طلب بیشتر ترجیح دادند درباره میزان بازدید و واکنشها به آن بنویسند؛ یک برخورد طیفی و متنوع با موضوعی که دست کم برای بخشی از جامعه مهم بوده است.

در این گزارش مروری بر انواع این واکنشها داشته‌ایم:
 


فرهیختگان: پروژۀ بی‌بی‌سی؛ بدترین بازی ترانه علیدوستی

روزنامه فرهیختگان در دو مطلب به این مستند پرداخت. در مطلبی سیاسی مدعی شد «همدلی بخشی از جریان نزدیک به اتحاد ملت با پروژه بی بی سی نشان داد دولت پزشکیان باید فکری جدی برای خود کند» و سپس در نقدی دیگر درباره «مستند تازه پگاه آهنگرانی با محوریت ترانه علیدوستی» نوشت: در ظاهر تلاشی است برای ثبت تجربه زیسته یک چهره مشهور، اما در عمل، بیش از آن‌که واجد خصیصه‌های یک مستند حرفه‌ای باشد، به پروژه‌ای برای بازسازی پسینی یک کنش سیاسی شباهت دارد. مسئله این اثر، صرفاً موضع سیاسی سوژه‌اش نیست، بلکه نسبت معیوب آن با صداقت، روایت و مخاطب را آشکار می‌سازد. فیلم از همان آغاز، با یک پیش‌فرض تثبیت‌شده حرکت می‌کند: «ترانه علیدوستی به‌مثابه قهرمان». این پیش‌فرض هرگز به چالش کشیده نمی‌شود و مستند، به‌جای حرکت از پرسش به پاسخ، از پاسخ به تأیید می‌رسد. چنین رویکردی، مستند را از امکان کشف تهی می‌کند و آن را به بیانیه‌ای تصویری فرو می‌کاهد؛ بیانیه‌ای که قرار نیست چیزی را روشن کند و فقط قرار است تصویری مطلوب را از سوژه‌اش به دیگری ارائه دهد.

به نوشته فرهیختگان، «بی‌صداقتی، به سطح رابطه کارگردان و سوژه نیز تسری پیدا می‌کند. آهنگرانی هیچ تلاشی برای فاصله‌گذاری انتقادی نمی‌کند. نسبت او با علیدوستی، نسبت پرسش‌گر و پاسخ‌گو نیست؛ نسبت همدل و تأییدکننده است… مسئله دیگر، قهرمان‌سازی کم‌هزینه است؛ الگویی که در آن کنش سیاسی به پرفورمنس رسانه‌ای تقلیل می‌یابد… اینجا با «انقلابِ بی‌هزینه» طرفیم، کنشی که نه برنامه دارد، نه تحلیل، نه پذیرش تبعات تصمیم حداقلی‌اش را. اعتراض در این الگو، نه مسئولیت می‌طلبد و نه پاسخ‌گویی خاصی در پی خود ایجاد می‌کند.»

… «نمایش بی‌هزینه ترانه علیدوستی و قهرمان‌سازی از او و بدچهره جلوه‌دادن کسانی که مانند سلبریتی و شهره‌های تابع نظم به کسب روزی‌شان از طریق مبادی رسمی مشغولند بعد دیگری از فعالیت‌های معاندانه این شبکه را آشکار می‌کند. به بیان دیگر، ترانه علیدوستی به‌عنوان یک چهره معصوم انقلابی مورد ستایش قرار می‌گیرد و دیگری صرفاً به‌خاطر احترام‌گذاشتن به قوانین کشور باید آبرویش در بازار مکاره شبکه‌های غربی به قیمت ناچیز حراج شود! پس از پخش مستند «ترانه» دوگانه‌های کاذب، ولی مشتری‌پسند تحت عنوان «قهرمان» و «ضد قهرمان» اوج می‌گیرد و هر کنشی از طرف هنرمندان ایران‌دوست در برابر تصویر مسلط و قدسی‌شده علیدوستی تعریف می‌شود و مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. علیدوستی در فرایند قهرمان‌سازی از خودش هدفی را هم ترسیم می‌کند و می‌گوید سینما باید تعطیل شود تا آنچه مطلوب من و هم‌فکرانم است روی پرده برود.»

جوان: واکنش‌های ناموزون به یک «ترانه» رانتی

روزنامه جوان درباره اظهارنظرهای زیادی که پیرامون این مستند شده، نقد و تحلیلی کرده که «از «شوک» تا «ذوق» تا «موفق شده است»، «با آن اشک ریخته‌اند»، و از این‌گونه واکنش‌هاست.» جوان در رد این ادعا که ۲۵ میلیون‌بار دیده شدن را بیانگر «نفوذ این مصاحبه در جامعه ایران و گروه‌های مختلف» فرض کرده‌اند، می نویسد:

استدلال ساده‌ای علیه این ادعاها وجود دارد: هر «ساختارشکنی» آن هم اگر از طرف کسانی باشد که سال‌ها داخل چارچوب‌های قانونی کار کرده و با تلویزیون و سینما و شبکه نمایش خانگی قانونی به جامعه معرفی شده‌اند، معمولاً دیده می‌شود و تعجب‌برانگیز خواهد شد. چون همان‌گونه که آن «ساختار» رانتی بوده، این «ساختارشکنی» نیز در امتداد همان رانت قرار می‌گیرد و «رانتی» است. هرچه‌قدر هم این ساختارشکنی بیشتر باشد، بیشتر دیده می‌شود. پس کسانی که می‌خواهند بگویند این مستند به خاطر «حرف»‌هایی که در آن زده شده، دیده شده، باید بتوانند مقایسه کنند که اگر همین حرف‌ها فقط به شکل صوتی یا با حجاب عرفی منتشر می‌شد، همین‌قدر دیده می‌شد یا نه.. با مقایسه می‌توان ادعا کرد که در همین مستند اگر حجاب از این هم بدتر بود، بسیار بیشتر دیده می‌شد. این یعنی «ابزارشدن» نه آزادشدن و آزادبودن و زن‌بودن.

نویسنده جوان می افزاید: شخصاً بسیار تأسف می‌خورم که سلبریتی‌ها با کمترین سواد و کمترین پیوند با زندگی معمولی مردم، نقش هدایتگری بازی می‌کنند و برخی نیز متأسفانه آن را تقلیدوار شیوع می‌دهند. گاهی در برخی محیط‌های روشنفکری و دانشگاهی از اینکه چندین استاد دانشگاه که چندهزار کتاب خوانده‌شده و مداقه‌شده در کتابخانه شخصی دارند، حرف و نقل‌شان آمدوشدهای یک سلبریتی است، احساس شرم می‌کنم. بسیاری از سلبریتی‌هایی که در سال‌های اخیر خود را مقابل نظام و به ظاهر «طرف مردم» قرار داده‌اند، رانت‌های عظیم از نهادهای نظام و صندوق‌ها و تلویزیون و درواقع از جیب مردم گرفته‌اند. اگر جامعه ما یک جامعه انقلابی در حد اعلا باشد، نمی‌پذیرد که سلبریتی‌های رانت‌خوار و دست‌پرورده چند نهاد رانتی بخواهند مدعی مردم و جامعه و هنر باشند.

همشهری: ترانه بی‌وزن براندازی

موضع روزنامه همشهری تندتر بوده و این مستند را در راستای براندازی و پروژه نتانیاهو دانسته است. به نوشته همشهری، این مستند که تماماً تلاشی برای تطهیر ناجنبش پاییز ۱۴۰۱ و دست های پیدا و پنهانِ دخیل در شکل گیری آن بود، در نظر داشت به طور غریب و رقت انگیزی، از آن شکست بزرگ تحت عنوان «انقلاب» یاد کند؛ واژه ای که خود براندازان هم زیر بارش نمیروند!.. نیروهای سایبری جریان برانداز حتی با دستکاری الگوریتم ها تلاش کردند این «رپرتاژ فرمایشی» را یکی از پربازدیدترین ویدیوهای فضای مجازی جلوه بدهد و چنین جا بیاندازد که سوژه اصلی این رپرتاژ، در قلب و ذهن ایرانیان رسوخی شگرف دارد که با یک اشارت انگشتش، جملگی، روانه خیابان‌ها می‌شوند!

همشهری با بیان این که «موج سواری روی ناهنجاری‌های فرهنگی در داخل، مع الاسف با همراهی برخی مدعیان اصلاح طلبی در داخل کشور نیز همراه بوده» افزوده است: گویای آن است که پروژه ایجاد آشوب سیاسی از طریق احیای عناصر و نهادهای ناهنجار فرهنگی، به ضمایمی در داخل نیاز دارد که بدون آنها، مجموعه پروژه به کُلی ابتر باقی خواهد ماند…درگیر شدن برخی نخبگان فرهنگی و سیاسی کشور به یک «رپرتاژ ضد فرهنگی» و قهرمان سازی از سوژه آن، در شرایطی است که اینان اساسا به خاطر تمکن مالی بالا و زیست جدا از توده مردم ، هیچ درک و دریافتی از مشکلات ندارند و به جای مطالبه گری حول معیشت ، خود را درگیر موضوعات حاشیه ای و حاشیه ساز مثل بی حجابی کرده اند. به همین خاطر است که خواسته های اینان هیچ گاه از سمت توده مردم با استقبال مواجه نشده است.

این روزنامه در پایان نوشته است: اگر فشارهای اقتصادی و سیاسی جبهه غرب که در ابتدای گزارش به آن اشاره شد را «فشار از بیرون» تلقی کنیم، تلاش برای ایجاد دوقطبی و شورش حول سنت و به ویژه حجاب، ابزاری برای «انفجار در درون» خواهد بود. سیاست دوقطبی سازی حول حجاب جهت احیای تکه پاره‌های ناجنبش «زن، زندگی، آزادی» یکی از نقاط اتکای مهم براندازان برای تنش آفرینی در ایران است. همزمانی این تلاش های «ضد فرهنگی، ضد امنیتی» با سفر قریب الوقوع نتانیاهو به آمریکا و گفت و گو با ترامپ، برای آنچه رسانه ها «راضی کردن آمریکا به حمله مجدد به ایران» اعلام کرده اند، معنادار به نظر می‌رسد.

فارس: زنجیره «کشته‌سازی» ضدانقلاب و ضرورت حفاظت از ترانه علیدوستی

خبرگزاری فارس مصاحبه‌ اخیر ترانه علیدوستی  را نشانه آغاز یک پروژه سیاسی جدید علیه جمهوری اسلامی ایران و «تلاشی برای احیای روایت شکست‌خورده آشوب‌های ۱۴۰۱»  دانسته است.

این رسانه می افزاید: شکست‌های متعدد اخیر در نسبت دادن مرگ‌های طبیعی (مانند سکته یا خودکشی) به نظام – نمونه‌هایی چون امید سرلک یا علیکردی – و همچنین ناکامی در کامل کردن سناریو حول حوادثی مثل خودسوزی در خوزستان، نشان می‌دهد این جریان برای تأمین محتوای تبلیغاتی خود مترصد فرصت بوده و به شدت تجهیز و آماده است. تجربه فتنه‌های سال‌های ۷۸، ۸۸ و ۱۴۰۱ نشان داده که وقتی دشمن نتواند بر واقعیت‌ها سوار شود، به «کشته‌سازی» و سناریوسازی روی می‌آورد… در چنین فضایی، خطر طعمه شدن چهره‌هایی مانند ترانه علیدوستی – که اکنون در کانون توجه رسانه‌های معاند قرار گرفته‌اند – کاملاً جدی و قابل پیش‌بینی است. بنابراین، حفاظت از جان او و پیشگیری از هر حادثه احتمالی که بتواند دستمایه سناریوسازی دشمن شود، یک ضرورت امنیتی و حفاظتی مهم است.

فارس افزوده است: نکته پایانی و حائز اهمیت این است که این اقدام علیدوستی، مصداق همکاری با شبکه‌های رسانه‌ای وابسته به دولت متخاصم، مانند بی‌بی‌سی انگلیسی، است که سابقه آن در مداخله و ایجاد تفرقه در ایران بر کسی پوشیده نیست. انتظار می‌رود قوه قضائیه به عنوان متولی حفظ نظم و امنیت حقوقی جامعه، نسبت به این تخلف آشکار عکس‌العملی قاطع، سریع و قانونی نشان دهد. این برخورد نه تنها اجرای قانون است، بلکه می‌تواند به عنوان اخطاری بازدارنده، مانع از سوءاستفاده بیشتر دشمن از افراد و تبدیل شدن آنان به ابزار پروژه‌های تخریبی شود.

در عین حال این خبرگزاری تاکید کرده انسجام ملی کنونی ایران پس از دفاع مقدس ۱۲ روزه، دستاورد بزرگی است که دشمن در صدد شکستن آن است و هوشیاری نهادهای مسئول در قبال همه ابعاد این پروژه – از حفاظت از جان افراد تا برخورد قانونی با متخلفان – ضامن خنثی‌سازی این توطئه خواهد بود.

خراسان: من ترانه هنوز ۱۵ سال دارم!

روزنامه خراسان با ادبیاتی نرم‌تر با موضوع مواجه شده و نوشته است: بی‌بی‌سی فارسی بعد از مدتی سکوت و فاصله‌گرفتن از چهره‌های پرحاشیه‌ سینمای ایران، بار دیگر سراغ یکی از جنجالی‌ترین نام‌ها رفت: ترانه علیدوستی. انتخابی که از همان ابتدا نشان می‌داد با یک گفت‌وگوی معمولی روبه‌رو نیستیم، بلکه با تلاشی برای بازتولید یک روایت سیاسی–اجتماعی مشخص مواجه‌ایم؛ روایتی که بیش از آن‌که بر تحلیل استوار باشد، بر مطلق‌سازی و تعمیم شتاب‌زده تکیه دارد.علیدوستی در این مصاحبه، بیش از آن‌که تصویری از بلوغ فکری یک هنرمند تجربه‌دیده ارائه دهد، نشان داد همچنان در همان ایستگاه ذهنی ۱۵ سالگی متوقف مانده است.

این روزنامه می‌افزاید:  علیدوستی در جای‌جای مصاحبه از تعبیرهایی چون همه مردم، همه زنان یا زنان به‌مثابه یک تیپ واحد استفاده می‌کند و اعتراضات ۱۴۰۱ را انقلاب می‌نامد. این نوع نام‌گذاری، پیش از آن‌که توصیف واقعیت باشد، تحمیل یک چارچوب تفسیری است. جامعه ایران، جامعه‌ای متکثر، چندلایه و پر از شکاف‌های ارزشی، نسلی و طبقاتی است. مطالباتی که او بیان می‌کند، بی‌تردید خواسته‌های بخشی از زنان ایران در دهه‌های اخیر بوده؛ اما خطا آن جاست که این خواسته‌ها به خواست عمومی همه زنان تعمیم داده می‌شود.

خود او در جایی از مصاحبه می‌گوید: همیشه آرزو داشتم مردم این‌طور فکر کنند ؛ همین جمله، ناخواسته پرده از فاصله میان آرزو و واقعیت اجتماعی برمی‌دارد. در این روایت، جایی برای زنان دیگری که با زیست، باور یا انتخابی متفاوت زندگی می‌کنند، وجود ندارد؛ زنانی محجبه، تحصیل‌کرده، شاغل و فعال اجتماعی که الزاماً با همه سیاست‌های رسمی موافق نیستند، اما خود را در این تصویر سیاه و یکدست بازنمی‌یابند. همان‌طور که جایی برای انبوه سینماگران، هنرمندان و کنشگرانی که در این سال‌ها کار کرده‌اند، باقی نمی‌ماند. وقتی علیدوستی می‌پرسد مگر چه فیلمی ساخته شده که جای من خالی باشد؟ گویی تمام آنان که زیر پرچم تحریم کامل  نرفته‌اند، یا مرعوب‌اند یا متهم. این منطق دوقطبی، نه واقع‌بینانه است و نه منصفانه.

قدس: ترانه ناهمخوان با ایران ۱۴۰۴

روزنامه قدس هم رویکردی ملایم به موضوع داشته و نوشته است: آمار دیده شدن این گفت‌وگو و واکنش‌ها به آن نشان می‌دهد ماجرای اعتراضات و اغتشاشات سال ۱۴۰۱ همچنان برای بخش قابل توجهی از جامعه مهم است، اگرچه آمار بازدیدکنندگان این گفت‌وگو را نباید به معنای موافقت و همدلی با آن دانست. فارغ از اینکه این روایت، صرفاً روایت یک‌سویه ترانه علیدوستی است و نمی‌توان آن را حتی به تمامی معترضان وقایع آن سال تعمیم داد، سؤال اینجاست که روایت وقایع ۱۴۰۱ برای ۱۴۰۴ ایران چه دستاوردی به همراه دارد؟

واقعیت این است که سال‌ها کم‌کاری در حوزه‌های فرهنگی و همچنین قرار گرفتن در برهه‌ای از تاریخ که تغییرات اجتماعی در آن شتابان بوده موجب شده است که نحوه پوشش و به ویژه حجاب در جامعه تغییرات قابل توجهی داشته باشد. این تغییرات که بازنمایی رسانه‌ای آن به واسطه فراگیری شبکه‌های اجتماعی، ضریب قابل توجهی یافته، موجب شد مواجهه دستگاه‌های حاکمیتی با آن با نوعی نگرانی و شتاب‌زدگی همراه شود که نتیجه آن در سازوکار پرهزینه گشت ارشاد و به دنبال آن وقوع اعتراضات و سوار شدن ضدانقلاب بر آن و تبدیل آن به اغتشاشات شد. اکنون که حاکمیت عملاً به این نتیجه رسیده است که در کف خیابان نباید برخورد قهری با بدحجابی و بدپوششی صورت گیرد که این به معنای پذیرش فقهی و عبور از حکم الهی درباره حجاب نیست، بلکه پذیرش این واقعیت است که چنین برخوردهایی راه‌حل نتیجه‌بخشی برای بهبود مسئله حجاب نیستند.

به نوشته این روزنامه، در چنین شرایطی تلاش برای بازخوانی وقایع ۱۴۰۱ را باید اقدامی در راستای زنده نگه داشتن آتشی دانست که اگرچه سرد شده است اما برخی امید دارند دوباره از آن خاکستر، شعله‌ای بلند شود. چه چیز این امید را در عده‌ای ایجاد کرده است که دوباره فتنه ۱۴۰۱ را بازتولید کنند؟ به نظر می‌رسد دو عامل مؤثر است؛ نخست تشدید مشکلات اقتصادی با محوریت جهش نرخ ارز و تورم بالای مواد غذایی و دوم تلاش‌های گاه و بیگاه عده‌ای برای تغییر رویکرد دستگاه‌های حاکمیتی در موضوع حجاب و بازگشت به رویکردهای گذشته. بی‌جهت نیست که می‌بینیم یکی از سخنگویان این دیدگاه در اعتراض به عدم اجرایی شدن قانون عفاف و حجاب که با نظر شورای عالی امنیت ملی متوقف شده است، می‌گوید: «من به مسئولین هشدار دادم از روزی می‌ترسم که مردم از مسئولین عبور کنند و خودشان وارد میدان شوند.»

در حقیقت بازخوانی وقایع ۱۴۰۱ و تلاش برای قهرمان‌سازی از بازیگری که سال‌ها با امکانات این کشور و بعضاً با پول‌های مشکوک به عنوان یک سینماگر مطرح شده است، به پشتوانه شرایط خطیر اقتصادی و تندروی برخی سوپرانقلابی‌ها صورت می‌گیرد، اما نباید از نظر دور داشت که جامعه ایران در جنگ ۱۲روزه نشان داد از وقایعی نظیر ۱۴۰۱ عبور کرده و می‌داند امروز هر فتنه‌ای، بازی در زمین رژیم جنایتکار صهیونیستی است و اجازه نمی‌دهد میهنش درگیر فتنه‌های صهیونیستی‌ساز و شازده‌پسند شود.

وطن امروز: این مستند، قانون‌گریزی را روایت می‌کند

روزنامه وطن امروز از زاویه ای دیگر وارد شده و می نویسد: انتشار مستندی با عنوان «ترانه» به کارگردانی پگاه آهنگرانی که در آن ترانه علیدوستی به ‌صراحت از کشف حجاب، نافرمانی از قوانین رسمی و عدم تمایل به ادامه فعالیت حرفه‌ای در چارچوب هنجارهای موجود سخن می‌گوید، بار دیگر مساله نسبت سلبریتی، قانون و فرهنگ ملی را به صدر بحث‌های اجتماعی بازگرداند. این فیلم فراتر از روایت یک تجربه شخصی، به بازنمایی آشکار تقابل با یکی از هنجارهای تثبیت‌شده فرهنگی و قانونی جامعه ایران، یعنی حجاب می‌پردازد و دقیقاً از همین‌رو است که نیازمند نقد و تحلیل جدی است… مخالفت علنی با حجاب، تنها مخالفت با یک حکم شرعی یا قانون حکومتی نیست، بلکه تقابل نمادین با بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی جامعه ایرانی تلقی می‌شود. نقد درباره شکل یا شیوه اجرای قوانین ممکن و قابل بحث است اما نفی کلی و رسانه‌ای آن، آن هم از سوی یک چهره مرجع فرهنگی واجد پیامدهای اجتماعی قابل ‌توجهی است.

نکته مهم‌تر آن است که ترانه علیدوستی یک شهروند عادی نیست. سلبریتی‌ها اعم از بازیگران، هنرمندان و ورزشکاران به ‌دلیل سرمایه نمادین و اثرگذاری اجتماعی همواره در معرض انتظار عمومی برای پایبندی به قوانین و هنجارهای رایج کشور قرار دارند.  این در حالی است که در همه جوامع، چهره‌های شناخته‌شده نه‌تنها از حقوق شهروندی برخوردارند، بلکه مکلف به رعایت قواعد زیست جمعی نیز هستند.

..جامعه ایرانی بیش از هر چیز نیازمند گفت‌وگوی مسؤولانه و نقد قانون‌مند است، نه کنش‌های فردمحور و رسانه‌ای که قواعد مشترک زیست اجتماعی را به چالش می‌کشد.  در نهایت اینکه سلبریتی‌ها اگر خود را جزئی از این جامعه می‌دانند، باید پیش و بیش از دیگران به فرهنگ دینی – ملی و قوانین رسمی آن پایبند باشند. از این منظر، مواضع ترانه علیدوستی در این مستند، رفتاری مساله‌ساز و شایسته نقد جدی و توبیخ روشن است.

چند نکته «شرق» درباره مستند ترانه 

شرق تنها روزنامه اصلاح‌طلب است که به نوعی به تحلیل مصاحبه ترانه علیدوستی پرداخته و درباره آن می نویسد: مردم و مخاطبان در شبکه‌های اجتماعی نظرات خود را بیان کردند. این مستند بار  دیگر دوقطبی‌شدن فضا را یادآوری کرد؛ یک سمت تحسین شجاعت و بیان روایت واقعی و سمت دیگر، تخریب به خاطر گذشته سیاسی و حامیان فعلی. تخریب، وجه مشترک تندروها در این میان است؛ چه تندروهای داخلی، چه تندروهای اپوزیسیون خارج از کشور. از سویی دیگر، بسیاری از مردم و فعالان اجتماعی، این فیلم را  تحسین کرده‌اند. اما پرسش اصلی این است که چه چیزی در این مستند ۵۰‌ دقیقه‌ای بود که چنین مورد استقبال قرار گرفت و بسیاری را به واکنش واداشت؟

تفکر و اندیشه، کنش و تصمیم، خنده و گریه، اشک و شادی، مرور خاطرات سه‌ساله یکی از بزرگ‌ترین بازیگران ایرانی که در آثار مهم سینمای ایران نقشی اساسی ایفا کرده، در این فیلم مستند روایت شده است. آنچه مستند «ترانه » را چنین پرطرفدار کرده است، روایت صمیمی او جلوی دوربین دوست بیست‌وچندساله‌اش «پگاه آهنگرانی» است. او همان اول می‌گوید اینجا خودم هستم و نقش  ایفا نمی‌کنم.

این روزنامه می افزاید: از سویی این مستند اشاره داشت به بازتاب یک انتخاب؛ اینکه یک تصمیم چگونه می‌تواند روند زندگی «‌ترانه علیدوستی» را تغییر دهد. هرچند او تأکید کرد من خودم را آماده کرده بودم،‌ اما بیماری خودایمنی غیرمنتظره او را دچار شوک کرده بود. سبب شد تا او برای روییدن دوباره پوست و بازگشتن چهره‌اش یک سال از منظر عمومی غایب باشد. دست‌های او اما هنوز تحت‌ تأثیر این بیماری مهلک و ماندگار است‌. این مستند چندین پرسش را پاسخ داد و در عین حال روایت چند سال از زندگی یک چهره مشهور را بازگو کرد. روایتی که شبیه بسیاری از مردم بود.

جمع‌بندی

۱- به نظر می‌رسد نوع واکنش رسانه‌های مختلف، صرف نظر از گرایش آنها، حکایت از اهمیت رویدادی دارد که در خارج از فضای رسمی کشور رخ داده و رسانه‌ها نیز هر یک از منظر خود به آن واکنش نشان داده‌اند. 

۲- موضوع شکل‌گیری دوقطبی در جامعه و لزوم حفظ وحدت جامعه بعد از جنگ ۱۲ روزه، از مواردی است که در رسانه‌ها به آن توجه شده است.

۳- واکنش رسانه‌های اصولگرا به موضوع نیز دارای طیف‌بندی است و از درخواست برخورد جدی و توصیف پروژه هم‌راستا با اسرائیل و برخی نسبت‌ها تا نقد رویکرد و نگاه و روش این بازیگر در میان تحلیل‌ها به چشم می‌خورد.

۴- صرف‌نظر از اهداف و انگیزه‌های خانم علیدوستی و شبکه بی‌بی‌سی، به نظر می‌رسد تحلیل و بررسی واکنش‌های طیف‌های مختلف جامعه به این مستند ضرورت دارد.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا