مهلکههای ایمان و آزادی
دکتر «محمدجواد غلامرضا کاشی» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «مهلکههای ایمان و آزادی» نوشت:
روزگار ما به کابوس نزدیکتر از واقعیت است.
معبدی را تصور میکنم که بر قله سنگی یک کوه بزرگ ساخته شده است. هیچ راهی به بیرون ندارد جز دو سه پنجره که شعاعی به درون میتاباند. سر از پنجرهها که بیرون آوری، درههای بزرگ، عمیق و خوفناک است که برای بلعیدنت دهان گشودهاند. انتخابی در میان نیست. یا باید در معبد بمانی و تسلیم تقدیری شوی که صاحبان معبد برای تو ترسیم میکنند، یا خود را از پنجره ها به بیرون پرتاب کنی.
معبد اسارت است و تسلیم. فی الواقع یک دروغ بزرگ است. یک زندان است که به جای معبد به خورد خلق خدا دادهاند. در فشار و تحقیر ناتمام درون معبد، پنجرهها به دروغ سرود آزادی میخوانند. وسوسهگرند. آنها گشودهاند تا هر گاه از شدت فشار تحقیر به مرزهای خطرناک رسیدی، هوس آزادی کنی و سودا زده خود را از پنجره به اعماق درهها پرتاب کنی.
اگر این پنجرهها به دروغ سودای آزادی منتشر نمیکردند، ساکنان معبد می شوریدند و سقف معبد را بر سر متولیانش خراب میکردند.
امروز با نسلی مواجهیم که در مهلکه سودای دو دروغ قرار دارد: یکی به نام ایمان دیگری به نام آزادی. هر دو برای بلعیدن غرور و اختیار و وجدان و هستی یک نسل دهان گشودهاند. دو جبهه ستیزندهاند. اما برای بلعیدن یک نسل دست در یک کاسه بردهاند.
اینجا منازعه اصلی بر سر ایمان و آزادی نیست. منازعه بر سر حقیقت و دورغ است. اگر حقیقتی در میان بود، ایمان و آزادی در کارزاری خونین یکدیگر را ملاقات میکردند.
درست مثل دو قهرمان بزرگ که در میدان یک نبرد حماسی با یکدیگر درگیرند. یا ایمان در نتيجه یک نبرد آزادی را به چنگ میآورد یا آزادی ایمان را. اما در میدان دروغ و ریا و فریب، آزادی به ایمان چشمک میزند، ایمان به آزادی. ایمان و آزادی هر دو تلههای شکارند، به نام ایمان، آزادی را سر میبرند و به نام آزادی ایمان را.
من به یک نسل قربانی شده فکر میکنم. تلههای رنگارنگ، پیش پای او گشودهاند. هیچ کس به آنها رحم نمیکند. هیچ افق اصیل و صادقانهای پیش روی او گشوده نیست. زندگی برایشان قربانگاهی بیش نیست. دیگر به کلمهها و مفاهیم اعتماد ندارد. به چهرهها، قصهها و سوداهای شاعرانه نیز.
شاید برای نخستین بار است که همه دوگانههای عصر مدرن، برای ما بی معنا شده اند. ما تنها رویاروی دروغ و حقیقتایم. ساختن هر دوگانه ای جز دروغ و حقیقت، آدرس غلط دادن است. عقل و آزادی، دین و عقل، آزادی و عدالت، فرد و جمع، خیر و نفع، و دهها و دهها دوگانه دیگر، در این دیار بی معنا شدهاند. دوگانه دروغ و حقیقت دوگانه اعظم ماست.
دروغی در معبد منتشر است، و دروغی است که پنجرهها منادی آن شدهاند. حقیقت و صدق را در کجا باید جست؟ کجاست شهسواری که بر زمین و آسمان دروغ، پرتوی از حقیقت بیافشاند؟
انتهای پیام
درود .