خرید تور نوروزی

رامبد-رسایی-تتلو و فردای جامعه ایران

محمدرضا یزدانپرست، روزنامه‌نگار و مجری تلویزیون درباره مواجهه اصولگرایان با تتلو و حواشی برنامه خندوانه در خبرآنلاین نوشت: نسل ما برای یادگرفتن “وحدت” با حکایت شیرینی بزرگ شد: پدری برای نشان دادن قدرت اتحاد، تکه چوبهایی به فرزندانش میداد و آنها میشکستند. وقتی دسته ای از آن چوبها را یکجا به دستشان سپرد، ناتوان ماندند از شکستن و در بستر بیماری و آخرین دقایق زیستن، به آنها آموخت: بعد از من اگر باهم و پشت هم باشید، شکست نخواهید خورد.

وقتی سر و کله نقیضه این حکایت تمثیلی، در پیامهای وایبری و تلگرامی پیدا شد، میشد بوی مضحکه شدن خیلی چیزها را استشمام کرد. نقیضه از این قرار بود:”پدری در بستر بیماری و پیش از مرگ، پسرانش را صدا زد و به هر کدام، یک تکه چوب داد و گفت آن را بشکنید. همه شکستند.بعد دو تکه چوب داد، باز هم شکستند.بعد سه تکه چوب داد و شکستند و دسته ای چوب داد و باز هم، پسران، همه چوبها را شکستند.پدر قاطی کرد و گفت فلان فلان شده ها نشکنید! میخواهم نصیحت تان کنم.”

با این نقیضه، آن حکایت آموزنده و تاثیرگذار، روی چهره نسل جدیدتر جامعه، بی اثر که شده بود، هیچ، به هزل و هجوی تبدیل شده بود که داشت نه فقط “اتحاد،رمز پیروزی” که خیلی از مفاهیم و ارزش ها را به سخره میگرفت.

این چند اتفاق را مرور کنیم:

مجری پرمخاطب ترین برنامه چهار،پنج سال اخیر تلویزیون، هر شب فریادهای “به احترام مردم ایران بلند میشیم” و “مردم ایران ما شما رو خیلی دوس داریم”اش، گوش فلک را کر کرده، اما در دعوای خانم بازیگر و خبرنگارها، خودش را پرت میکند وسط معرکه و فایل صوتی منتشر و اصحاب رسانه را موعظه میکند که:”ننه من غریبم بازی درنیارین” و “بدم نمیاد چیزایی ارائه بدم که باعث سوزش بعضی جاهای حساس اون عزیزان (خبرنگاران) بشه” و بازیگر پرکار نقش‌های مکمل دهه 60 و 70 را هم مینوازد و چند شب بعد، “نمایش دلجویی”اش برپاست برای صفر کشکولی و همانجا “خطابه متظاهرانه بزرگواری”اش برپاتر که:”منم همه اونا که بهم توهین کردن رو میبخشم”.اینهمه تناقض مگر داریم؟!

هم ایشان که هرشب به احترام مردم ایران بلند میشود و بلند میکند همه را و غش و ضعف میرود برای همه، چند وقت بعد در واکنش به نمایش کمدی پارتنرش، در شوخی با جلسه کنکور، جایی از فرط خنده روده بر میشود و در میان قهقهه، به نیما میگوید: “مرتیکه کثافت”! آنهم در برنامه ای تولیدی که بازبینی می‌شود و چهار بار تکرار. حتما با آرایه “طرد و عکس” برای خودشان توجیه میکنند، اما اینهمه تناقض مگر داریم؟!

همین شبکه و همین برنامه، چندین و چند ساز موسیقایی را چندین بار روی آنتن نمایش میدهد، نمایش ساز – با اینهمه کشمکش و بحث و حاشیه- به سه تار روی آنتن شبکه چهار هم میرسد -البته خدا را شکر- اما به پخش فقط “نمای دهان نوازنده نی”، در شبکه های یک و دو که میرسد، ممنوع میشود.پاسخ هر سوالی هم تنها دو جمله است:”آنجا فرق میکند” و “اینجا فرق دارد”.

این همه تناقض مگر داریم؟!

این مثالها و قصه ها هست تا برسد به اتفاق این روزها که رکورددار جابجایی مرزهای تناقض و تضاد است: غیرمجازترین رپر زیرزمینی، با نابهنجارترین هیئت ظاهری، با آب و تاب به تولد یکسالگی “ارزشی” ترین رسانه دعوت میشود و با دستهای یکی از “پایدار”ترین افراد مبارز با هرچه و هرکه از دایره ارزشهای اسلامی بیرون میداند، “تجلیل” می‌شود و تابلو میگیرد. بیت الغزل ماجرا تازه مانده است: “آشتی کنان دو فرمانده”؛ فرمانده تتلیتی ها و فرمانده ارتش بهنوشیا.

همان دو نفری که مسواک زدن و آب پرتقال هم زدنشان، افزون بر 9میلیون نفر، دنبال کننده دارد و صدها هزار لایک.

مقصد این راه که نه، بیراهه، به ترکستان هم نیست. این روش و منش متناقض که انگشت نماهای جامعه- وقتی وزنه ها و وزین ها یا در عزلت اند یا در عسرت اند یا مغضوب اند یا ممنوع-در پیش گرفته اند، بلایی بر سر جامعه ایران خواهد آورد که آن سرش ناپیدا. نه فقط گفتمان اجتماعی-سیاسی اصیل اصولگرایی-با سردمدارانی معتقد و فکور و دلسوز- را دچار افول میکند که هر چه گفتمان و فکر و راه و رویه و اصل و اصول و تعالی و صعود و امروز و آینده و کودک و نوجوان و آموزش و تعمق و ارزش و هرچه هست و نیست را پوچ و بی مغز خواهد کرد.

اگر برای فردای این جامعه دل نگرانید، برای اینهمه تضاد و تناقض چاره کنید، پیش از آنکه از هیچکس برنیاید هیچ کار.

انتهای پیام

 

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا