اجتهاد در اندیشه امام خمینی راه همزیستی امروز
دکتر ابوالفضل فاتح در یادداشتی به بهانه درگذشت دکتر ابراهیم یزدی به تحلیل فضایی پرداخته که چرا منتقدان دیروز نهضت آزادی ، امروز و پس از درگذشت دکتر یزدی به تقدیر و تحسین کنندگان وی تبدیل شده اند و با تاکید بر نسبیت فضای سیاسی، یادآوری کرده است که حذف هر اندیشه ی اصیل اما مخالف و منتقدی، فقدانی تلخ است و ضرورت دارد سینه ها را فراخ نموده و با همه تفاوت ها در اندیشه و راهبرد، همه هموطنان با هم زندگی کنیم تا به شکوه و تعالی دست یابیم.
متن یادداشت دکتر فاتح با عنوان نسبیت فضای سیاسی به نقل از شفقنا در پی میآید:
بسمه تعالی
این روزها یادکرد دکترابراهیم یزدی، عنوان مقالات متعددی شده و مخصوصا اخلاق سیاسی، ادب و صداقت و شکیبایی و نقادی و اصالت آن مرحوم مورد تقدیر قرار گرفته است. صرف نظر از دوستان و همفکران سابق ایشان، برخی از نویسندگان و تحسین کنندگان منتقدان پیشین ایشان بوده اند. در این اندیشه ام، چرا رویکردها تغییر کرده است؟
بخشی از این نوشته های تحسین و الفت آمیز، برخاسته از طبیعت و فرهنگ ما ایرانیان است که طبیعتا در زمان دشواری، بیماری و درگذشت به خیر و نیکی شهادت می دهیم و این البته حسنات و برکاتی دارد و چه بسا اگر چنین نکنیم مورد پرسش و طعن نیز باشد و البته مانعی ندارد در زمان حیات افراد نیز اگر از کاستی هایشان سخن می گوییم، هم از محاسن آنان سخن گفته شود و همه چیز به بعد از درگذشت افراد سپرده نشود.
اما نکته دوم به تغییر افراد و زمان باز می گردد:
برخی از منتقدان دیروز دکتر یزدی، امروز نظیر او و یا نزدیک به او می اندیشند و مشی نهضت آزادی را محق تر می بینند و بدیهی است حق دارند تا اندیشه و راهی که امروز می پسندند، تکریم کنند و از همه یا بخش هایی از گذشته خود با ذکر دلیل بازگردند. این رویکرد، بیشتر شامل بخش هایی از اصلاح طلبان می شود.
برخی نیز بر این باورند که در برابر نهضت آزادی تندروی کرده اند و در حق آنان جفا شده و نباید تا آن حد، فضا سازی شده و یا با جو سیاسی حاکم، همراهی می کردند و نهضت آزادی را به چنان نسبت هایی متهم می ساختند، و اگر تا دیروز سکوت کرده اند، امروز قصد جبران دارند، که این نیز قابل درک است. این شاید مشمول بخش هایی از چپ و راست سنتی آن روز باشد.
برخی نیز انتقاد یا همراهی شان مبنای مهمی ندارد و تابع منافعشان است. آن روز انتقاد منفعت داشته و امروز همراهی. فضای سیاسی ایران مملو از چنین عناصری بوده و هست.
اما بخش چهارمی هم هستند، که دلیل دیگری دارند که قابل تامل است:
نهضت آزادی با جریان انقلاب اسلامی همراهی داشت تا جایی که منجر به انتخاب مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر موقت انقلاب شد. اما پس از آن اختلاف نظر هایی بروز کرد و به تدریج شدت یافت. حضرت امام خمینی منتقد نهضت آزادی بودند و نهضت آزادی منتقد ایشان. دیدگاه ها و مبانی ایشان در این خصوص روشن است. رویه امام نقد دیدگاه ها و رویکردهای نهضت آزادی به ویژه در باره دفاع مقدس و در این حال، مراقبت از ظلم به آنها و زیاده روی دستگاه های ذیربط بود. گرچه آن زمان نیز مثل امروز کسانی بودند که به جای کلاه سر می آوردند و آن می کردند که دلشان یا گروهشان می پسندید. فراموش نکنیم با همه هزینه های سیاسی انتقاد از شخصیتی چون امام خمینی (ره) و رویه های انقلاب، در جو سیاسی آن روز، نهضت آزادی و مرحوم مهندس مهدی بازرگان در نامه های علنی و خصوصی در بیان دیدگاه های سیاسی خود مسامحه نکردند و از صراحت دست نکشیدند و به نیرنگ دست نیازیدند و تا مرز پذیرش اتهام های سنگین پیش رفتند. اما هیچ گاه دست به خشونت نبردند و از حد مخالف یا منتقد سیاسی فراتر نرفتند و این در حالیست که بسیاری مخالفان در چنان شرایطی لکنت یا خشونت پیشه می کنند.
امام خمینی نیز به عنوان بنیانگذار و رهبر انقلاب دیدگاه هایشان را صادقانه و صریح بیان می کردند و از روشنگری ابایی نداشتند و در عین حال مخالف ظلم و تعدی به همه کسانی بودند که ایشان را بر نمی تافتند. ایشان خود را اصول دین نمی دانستند. چنان که در ماجرای ۹۹ تن شاهد بودیم و هیچکس اجازه نیافت به آنان تعدی کند. بعلاوه می دانیم هیچکدام از آن ۹۹ تن به دلیل مخالفت علنی با امام آن هم در شرایط جنگ از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم نشدند، مورد بازخواست قضایی قرار نگرفتند و برای انتخابات رد صلاحیت نشدند.
در دوران امام خمینی با توجه به عظمت شخصیتی حضرت امام و ایمان مردم به صدق گفتار و تحلیل ایشان و با توجه به شرایط دفاع مقدس و وضعیت جبهه ها و اجماع و مشورت کارشناسان سطوح عالی آن روز کشور، رویکرد نهضت آزادی مورد اشکال و نقد قرار گرفت و بسیاری از آن نقدها از سوی خیل پیروان امام، آگاهانه یا در قالب پیروی بی چون و چرا پذیرفته شد. آن روز منتقدان نهضت آزادی شخصیتی چون امام خمینی و یاران درجه یک انقلاب بودند که در قدرت ایمان ، وطن دوستی، پاکدستی، ثبات قدم، ایثار و استقامت و عمق بینش کم نظیر بودند. و باید پذیرفت نهضت آزادی با همه سوابقش و مبارزاتش در برابر عظمت آنان و هزینه هایی که آنان برای دفاع از دین و میهن پرداخته بودند، فروغی نداشت. اما امروز داستان به گونه ای دیگر است. کجایند آن مردان بی ادعا؟ کجاست آن ایمان و وطن دوستی و ثبات و صفا و پاکدستی و یکرنگی و عمق بینش و ایثار و بی اعتنایی به دنیا و قدرت؟
باب اجتهاد در اندیشه امام باز است، و این گونه نیست که امام با همه دیدگاه های نهضت آزادی و در همه شرایط مخالف بود. شرایط و اداره جنگ اقتضائات خاصی داشت و البته در موضوع آمریکا، نظام سلطه جهانی و شیوه اداره کشور نیز شکافی عمیق خودنمایی می کرد. و این گونه نیست که امام اگر امروز در بین ما بودند لزوما در چیزی تجدید نظر نمی کردند و عینا کشور را چه در عرصه داخلی و چه در رابطه با دنیا و قدرت های جهانی با شیوه زمان جنگ اداره می کردند.
امامی که ما می شناختیم مرد زمانه و البته استوار بر مبانی و اصول بودند. اما حقیقت اصلی تغییر رویکرد اخیر، از این باب نیست بلکه بسیاری از نخبگان وقتی لغزش های این روزهای برخی سیاستمداران و معامله گری برخی کارگزاران را مشاهده می کنند، و می بینند بسیاری از دستگاه ها تبدیل به بنگاه خانوادگی و مال اندوزی و قدرت طلبی شده و برخی سیستم های مدیریتی به سطح بنگاه مال اندوزی و قدرت پروری رفیقان تنزل کرده است دیگر دیدگاه انتقادی سابق را به نهضت آزادی و سرشناسان آن نظیر دکتر ابراهیم یزدی ندارند و اینان را از بسیاری از مدعیان فعلی موجه تر و متدین تر می ببنند.
آنها مخالف یا منتقد سیاسی بودند و با برخی سیاست های کلان و شیوه اداره کشور مشکل داشتند، اما دستشان به دزدی و اختلاس و دین فروشی آلوده نبود. برای خود مبنایی داشتند و در سابقه خود نیز خدمات قابل توجهی به انقلاب کرده بودند و یک شبه بر سر سفره ی انقلاب ننشسته بودند. لذا تعجبی ندارد که کفه ترازو به سوی دیگری سنگینی کند. این نسبیت فضای سیاسی است.
به سهم خود برای آن مرحوم غفران الهی و برای بستگان و آشنایان و دوستداران ایشان صبر مسئلت دارم و امروز بیش از هر زمان و هر دلیل دیگری، به تعایش و همزیستی مردمان وطن، نخبگان و نحله های فکری و دست اندرکاران نظام باور دارم. معتقدم برای عزت اسلام و پیشرفت و تعالی میهن، همه باید بکوشیم و . و در گامی مهم همه باید بیاموزیم، حذف هر اندیشه ی اصیل اما مخالف و منتقدی، فقدانی تلخ است و ضرورت دارد هاضمه ها و سینه ها را فراخ نموده و با همه تفاوت ها در اندیشه و راهبرد، همه هموطنان با هم زندگی کنیم تا به شکوه و تعالی دست یابیم و البته حداقل تعایش، آن است که در طرد و حصر هم نکوشیم و دایره تنگ تحمل را وسیع سازیم، در اندوه هم شریک باشیم، انسانیت، وجدان و شرافت را ملاک قرار دهیم، لکنت ها را برداریم، دست در دست هم به مهر دهیم و حرام خواری و اختلاس و رانت سیاسی را کمتر از حرام خواری و اختلاس اقتصادی ندانیم و قدرت را به رشوه ندهیم و به رشوه نگیریم و دروغ نگوییم و بهتان نزنیم و به منتقدان خود فرصت دفاع بدهیم و به تریبون های یک سویه ننازیم که بی تردید هیچ بار کجی به منزل نمی رسد و هیچ تمدن انسان سازی بر این پایه ها استوار نمی گردد.
انتهای پیام