خرید تور نوروزی

نظر اصلاح‌طلبان د‌رباره‌ی نقش ایران در سوریه چیست؟

«به‌راستي موضع اصلاح‌طلبان در برابر مسائل خاورميانه و نقش ايران در سوريه و عراق چيست؟ اگر بي‌نظرند، اين بي‌نظري از جريان سياسي مهمی چون اصلاحات پذيرفتني نيست. اگر موافق‌اند، چرا آن را علنی اعلام نمي‌كنند و اگر مخالف‌اند چرا آن را بر زبان نمي‌آورند»

روزنامه شرق نوشت:این‌روزها اصلاح‌طلبان درصددند تا به فضای نا-سیاست که جامعه را به سیطره خود درآورده غلبه کنند.

آنان به‌دنبال مفاهیم و راهکارهایی هستند تا مردم را از خمودگی سیاسی خلاص کنند. از این‌رو ناگزیرند شرایط موجود را نقد و براساس تحلیل خود مفاهیمی را به‌ جامعه پرتاب کنند، اما این مفاهیم چون شهاب‌سنگ نرسیده به مردم در آسمانِ سیاست خاموش و محو می‌شود. اصولگرایان از وضعیت موجود تلقی دیگری دارند و ناراضی هم نیستند.

اگر برخی از آنان لب به شکایت می‌‌گشایند بیش از آنکه در پیِ تحول یا کنشی سیاسی باشند، سودای منفعتی در سر دارند؛ ازاین‌رو اصلاح‌طلبان و جامعه نمی‌توانند روی انتقادات و گلایه‌های آنان حساب باز کنند و با مفاهیمی چون آشتی ملی و «صلح دوفاکتو» به استقبالشان بروند. آنچه اصلاح‌طلبان را از اصولگرایان اعتدالی و تندرو جدا می‌کند، موضع‌گیری‌شان در مسائل جهانی و منطقه‌ای است.

اصلاح‌طلبان با اصولگرایان شاید در مسائل جهانی به توافق برسند اما در مسائل منطقه‌ای (خاورمیانه) بعید است به اتفاق‌نظری جدی برسند. این شکاف، شکافی استراتژیک است که با مفاهیم سیاسی و حقوق بین‌الملل همچون «صلحِ دوفاکتو» و از این‌دست پُر نمی‌شود.

از همین‌جا می‌توان به یکی از خصایص اصلاح‌طلبان اشاره کرد که موجب خسارات بسیاری شده است و آن چیزی نیست جز اینکه آنان همواره تلاش کرده‌اند تا به‌نوعی فضای خالی سیاست را پر کنند و هرگز اجازه ندهند این شکاف خالی از سیاست که محل تنش و تعارض و خلقِ امر سیاسی است، شکل بگیرد. آنچه بین اصلاح‌طلبان، از یک سو و اصلاح‌طلبانِ نودوششی و اصلاح‌طلبانی که از بد حادثه در این جریان افتاده‌اند و اصولگرایان معتدل و تندرو از سوی دیگر فاصله می‌اندازد، بیش از هر چیز مسائل خاورمیانه است.

مسائل خاورمیانه، از مسائل مهم و حیاتی سیاستِ ایران است که سیاست داخلی هم آن را رقم می‌زند. با نادیده‌انگاری یا از سر بازکردن این مسائل هر تحلیل و مفهومی ابتر می‌ماند. این تحلیل‌ها و مفاهیم قبل از آنکه به بدنه سیاست و جامعه برسد، دود شده و به هوا می‌رود؛ وضعیتی که ‌هم‌اکنون اصلاح‌طلبان خاصه دولت روحانی با آن دست‌به‌گریبان هستند. با این تفاوت که دولت روحانی در بعضی مواقع از این وضعیت سود برده و مباحث مناقشه‌برانگیز ازجمله تصویب لایحه «سازمان نظام رسانه‌‌ای» را در دستور کار قرار می‌دهد. لایحه‌ای که در صورت عملیاتی‌شدن تیر خلاصی به رسانه‌های مستقل و نیمه‌جان کشورمان خواهد زد. اینک، یکی از وظایف جدی اصلاح‌طلبان، تحلیل و موضع‌گیری درباره این لایحه است. لایحه‌ای که رکن چهارم دموکراسی را به خطر می‌اندازد. گرچه اصلاح‌طلبان بیش از گذشته دستشان خالی است. آنان دولت دارند و ندارند و دسته چاقوی کنده‌کاری‌شده‌ای را بر کف دارند که تیغه ندارد. از این منظر تلاشِ مدام برخی از اصلاح‌طلبانِ بیرون دولت‌ براي تغيير وضعيت از طریق خلق و به‌کارگیری مفاهیم سیاسی موجود قابل درک است. گرچه این پرسش پابرجاست که آنان از طرح مفاهيم جاافتاده سیاسی و حقوقی چه معنایی را مُراد می‌کنند یا  پرسش‌هایي ساده از اين‌دست كه وقتي از «آشتي ملي» یا «صلح دوفاکتو» حرف مي‌زنند، دقيقا منظورشان چيست؟ اختلاف‌نظر و مناقشات سياسي با ديگر جناح‌ها در چه مباحثی است كه بايد بر سر آن به توافق و آشتي رسيد؟ اصلاح‌طلبان با ناگفته‌گذاشتن اين اختلاف‌نظرها مسئوليت فهم آن را به دوش مخاطبان مي‌گذارند و از‌این‌رو بسیاری از مسائل مهم در پرده ابهام باقي مي‌ماند..

به‌راستي موضع اصلاح‌طلبان در برابر مسائل خاورميانه و نقش ايران در سوريه و عراق چيست؟ اگر بي‌نظرند، اين بي‌نظري از جريان سياسي مهمی چون اصلاحات پذيرفتني نيست. اگر موافق‌اند، چرا آن را علنی اعلام نمي‌كنند و اگر مخالف‌اند چرا آن را بر زبان نمي‌آورند تا دلايل متقن مخالفتشان را نه براي حال، که دست‌کم براي تاريخ به وديعه بگذارند.

اين مسئله تنها یکی از موارد اختلاف فی‌مابینِ اصلاح‌طلبان با دیگر جناح‌هاست. اصولگرايان نشان داده‌اند بيش از آنكه دلبسته آشتي با اصلاح‌طلبان باشند، به‌دنبال منافع خود و تحكيم روابطشان با نهادهاي رسمي‌‌اند.

حتی اگر حوادث سال‌های اخیر به‌دست فراموشي سپرده شود و طرفين منازعه از خير و شر آن بگذرند، باز موارد دیگری پيش‌ِروي اصلاح‌طلبان و اصولگرايان هست. آيا وقتی از «آشتي ملي» حرف می‌زنیم، منظور گذر از حوادث سال‌های اخیر و بازگشت به مناصب و جايگاه‌هاي دولتي است.

بعيد است اصلاح‌طلبان كه طعم استقلال و مردمي‌بودن را چشيده‌اند، چنين سودايي در سر داشته باشند؛ آن‌هم در آستانه فصل سرد عمر خود كه برف سفيدي بر سرشان نشسته است و در شرایطی که مردم برای بار دوم و به‌اعتبار برخی از اصلاح‌طلبان به دولت روحانی آری گفتند و چه‌بسا این آخرین آری‌گویی مردم به اصلاحات باشد. آنچه بيش از هر چيز به ذهن خطور مي‌كند، دلسوزي اصلاح‌طلبان براي ايران و آينده آن است. اما پرسشي ديگر در اينجا مطرح می‌شود: آيا اصولگرايان با آنان در اين زمينه هم‌داستان هستند؟ نهاد‌هاي رسمي و به‌تبع آن اصولگرايان بارها اعلام كرده‌اند که يكي از دستاوردهاي آنان سياست‌هاي منطقه‌اي است. آیا اصلاح‌طلبان با این نظر موافق‌اند؟ فارغ از مخالفت یا موافقت با این مواضع به‌نظر می‌رسد، اصلاح‌طلبان بیش از هر چیز انتظار دارند به‌عنوان جریانی سیاسی که پایگاهی جدی در میان مردم دارد، طرف مشورت نهادهای رسمی قرار گیرند. اصلاح‌طلبان آگاه‌اند سرنوشت کشور هرچه باشد، سرنوشتِ آنان نیز هست. از این منظر است که تلاششان برای آشتی ملی یا مشارکت در آینده سیاسی ایران معنا پیدا می‌کند. وضعيت اصلاح‌طلبان وضعیتی تراژیک است. با اینکه مردم را پشت سر دارند و دولت روحانی نیز با آنان بیگانه نیست، اما همچون غریبه‌ها در پی آشتی ملی می‌گردند. اصلاح‌طلبان بدون اینکه خود بخواهند تابع حذف و ادغام در سياست داخلي ايران شده‌اند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا