خرید تور تابستان

سخنگوی وزارت امور خارجه: استعفای حریری یک موضوع مبهم است

شفقنا نوشت: ابهام در وضعیت سعد حریری در ریاض، حضور معنی دار او در فرانسه و بازگشت شبانه اش به لبنان، در صدر اخبار منطقه در دو هفته اخیر بود. برخی مکرون را واسطه نجات حریری می‌دانند و با وجود بازگشتش و تقدیم رسمی استعفانامه هنوز این بحث در حال تعلیق است و سوالات متعددی در محافل سیاسی و رسانه ای پیرامون پشت پرده ماجرا و اهدافی که دنبال می کند و همچنین برداشت ایران از این اتفاقات، مطرح است. پاسخ این پرسش ها را از دکتر بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه جویا شدیم.
قاسمی استعفای حریری را بحثی دارای ابهام می‌داند و اعتقاد دارد که هنوز برای جمع‌بندی دقیق موضوع به زمان نیاز است اما می‌گوید که بردن آقای حریری به ریاض و نگه داشتن وی، آن حاصلی را در بر نداشت که در سناریو پیش‌بینی شده بود.
با ما همراه باشید و دیدگاه های بهرام قاسمی درباره وقایع اخیر لبنان را بخوانید:
*منطقه خاورمیانه هنوز از بحران داعش خارج نشده بود که با بحران جدیدی در لبنان رو به رو شد. استعفای رسانه‌ای و ناگهانی حریری در ریاض و  سپس بازگشت به لبنان با فاصله ای ۱۸ روزه و تقدیم استعفانامه به رییس جمهور این کشور در کنار تحولات جاری در خاورمیانه چه معنایی دارد و چه اتفاقی در جریان است؟
قاسمی: موضوع لبنان و استعفای آقای سعد حریری یک موضوع مبهم و غریب است و هنوز برای جمع‌بندی دقیق به زمان نیاز داریم. نفس و شکل کار یک اقدام غیر متعارف، غیر مترقبه و ناشده در گذشته است و هیچ نخست‌وزیری تا امروز، استعفای خود را به طور ناگهانی در کشوری دیگر، آن هم از طریق تریبون‌های رسانه‌ای اعلام نکرده است. آن هم در صورتی که قبل از استعفایش، هیچ علامت و نشانه‌ای از بروز یک درگیری، تنش و اختلاف سلیقه وجود نداشته است. لبنان بعد از تلاش‌های فراوان با درایت گروه‌های لبنانی و احزاب این کشور، رییس جمهور خود را انتخاب کرد و پس از آن نیز آقای حریری به نخست وزیری رسید. به نظر می‌رسید که این کشور با یک هارمونی مشخص و در یک مسیر درست در حرکت است، چه به لحاظ مسایل سیاسی داخلی و چه به لحاظ حوزه‌ی اقتصادی و تلاشی که برای بهینه شدن اقتصاد لبنان در حال انجام بود. هیچ گونه علامتی دیده نمی‌شد که بتواند منجر به استعفای آقای حریری، آن هم به چنین شکلی شود. به نظر می‌رسد کشورهای ثالث در این ماجرا بی‌نظر و بدون دخالت نبوده‌اند و به نوعی برای اهداف مشخصی -چه برای لبنان و چه برای مجموعه‌ی منطقه- برنامه ریزی خاصی را انجام دادند.
شاید با توجه به تحقیقات اولیه‌ای که صورت گرفت، بر این سناریو بیشتر بتوان تأکید کرد که درست بعد از دیدار بسیار سازنده و مثبتی که بین آقای حریری و آقای ولایتی در لبنان اتفاق افتاد، این ماجرا شکل گرفت. البته سفر آقای ولایتی، دوجانبه نبود و ایشان برای شرکت در یک مجمع به لبنان رفته بودند اما طبق معمول با شناختی که در لبنان از ایشان وجود دارد و ارتباطاتی که از گذشته بین ایشان و شخصیت‌های لبنانی وجود داشت، با طیف وسیعی از شخصیت‌های سیاسی احزاب گوناگون از جمله آقای حریری ملاقات و با آن‌ها دیدار کردند. ملاقاتی بسیار عادی بود و طرفین بی هیچ گونه اختلاف نظر و تنشی دیدگاه‌های خود را در خصوص مسایل فی‌مابین ایران و لبنان، مسایل منطقه، ثبات و امنیت و مجموعه‌ی مشکلاتی که در کل منطقه وجود دارد، در محیطی دوستانه و مبتنی بر احترام متقابل با یکدیگر تبادل نظر کردند.
*علاوه بر حضور ناگهانی سعد حریری در ریاض پس از دیدار با دکتر ولایتی، موضوعی که به شائبه‌ی ارتباط این دو موضوع به یکدیگر دامن زد، اظهارات ضد ایرانی آقای حریری بود که در مصاحبه‌ی خود در ریاض عنوان کرد. این سخنان آقای حریری را چگونه تحلیل می‌کنید؟
قاسمی: به همین دلیل، این ماجرا را اقدام و حرکتی مشکوک می‌دانم و معتقدم رفتاری دارند که طبیعی نیست و کاملاً باید بر این غیر طبیعی بودن رفتار ایشان تأکید کرد. ایشان بعد از این ملاقات به قولی که در جاهایی مطرح شده است، به ریاض فراخوانده می‌شود و به عربستان می‌رود و شخصیتی که در ملاقات با آقای ولایتی سخنان منطقی و روشنی داشته است، از پایگاه و رسانه‌های عربستان با لحنی که ما در گذشته از آقای حریری سراغ نداشتیم و برای ما جدید بود، مواضعی ضد ایرانی و تند اتخاذ می‌کند. این موضع‌گیری آقای حریری با آن بیان و زوایایی که نسبت به ایران در صحبت‌های خود داشت، باز هم موضوع را غیر طبیعی‌تر یا غیر مترقبه‌تر نشان داد که یعنی عناصر ثالث و پارامترهای دیگری در این مساله وجود دارند و این اتفاقات، اتفاقاتی معمولی و دیپلماتیک تلقی نمی‌شود. بعد هم آقای میشل عون اعلام کردند که ایشان پنج‌شنبه به لبنان بر می‌گردند و ما منتظر می‌مانیم تا ببینیم دلایل ایشان برای استعفا چه بوده است. این اتفاق نیفتاد و ایشان پنجشنبه به لبنان بازنگشت. این موضوع نیز بر شایعات افزود. اطلاعاتی که از کشورها و مجامع مختلف دریافت می‌شد و تا حدی نیز قابل استناد بود، سفر آقای مکرون به عربستان که گفته می‌شد بنا به خواست خانواده آقای حریری صورت گرفته است تا بدانند چه اتفاقی در آن جا برای ایشان افتاده است و عدم دیدار آقای مکرون با آقای حریری، این شائبه را ایجاد کرد که احتمالاً ایشان در ریاض با محدودیت‌هایی برای خروج مواجه است و یک وضعیت طبیعی ندارد. در نهایت آقای حریری به لبنان بازنگشت و تکلیف استعفا هم مبهم بود چون ایشان باید پروسه‌ی استعفا را به طور رسمی در کشورش طی می‌کرد و رییس جمهور می پذیرفت یا نمی‌پذیرفت که این مسیر طی نشد تا به مصاحبه ایشان با المستقبل رسیدیم.
برخی تحلیل‌گران در مورد این مصاحبه هم شبهاتی را ایجاد کردند که این هم طبیعی نبوده است؛ هم نوع بیان، بیان آقای حریری نبوده است و هم نوع رفتار و زبان بدن ایشان، گوشه‌ای از یک نمایش از پیش تعیین شده بود. تا این که ایشان در هفته‌ی گذشته توییتی داشت که ظرف چند روز آینده بازمی‌گردد و خانواده اش در ریاض خواهند بود. این هم تا حدی سوال برانگیز است و موضوع را مبهم‌تر می‌کند در نتیجه باید تا حدی صبر کرد و دید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اخباری که از لبنان می‌رسد، این است که آقای حریری در میان طرفداران خود تا حد فراوانی با مشکل مواجه است، برخی گروه‌ها و مردم لبنان احساس می‌کنند که تحقیر شده‌اند و نخست وزیر کشورشان به جای این که استعفای خود را در پایتخت کشورش اعلام کند، در کشور دیگری اعلام کرده است و اتفاقاتی رخ داده که از جهت نقش ایفا کردن نخست وزیرشان در آن اتفاق برای آن‌ها سنگین است و احساس تحقیر و شکست می‌کنند.
روابط ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران با آحاد مردم لبنان همچون گذشته، روابطی صادقانه و دوستانه و کمک‌کننده است؛ اعتقاد داریم که باید هر آن گونه که می‌توانیم در جهت ثبات، امنیت و استقلال لبنان تلاش کنیم و استقلال، امنیت و ثبات در لبنان را به نفع همه‌ی منطقه می‌دانیم و تخریب توازن و تعادلی که در لبنان ایجاد شده بود و در مسیر خوبی قرار داشت را خطرناک می‌دانیم. این بحث می‌تواند یک موضوع نگران‌کننده باشد که دشمنان مردم لبنان و دشمنان منطقه یا معاندین در صدد تخریب وضعیت لبنان هستند. آن‌ها می‌خواهند لبنان را به شرایط دهه هشتاد برگردانند و درگیری‌های قومی و طایفه‌ای و احزاب را تشدید کنند و از قبل آن سود و بهره خود را ببرند.
*چه کسانی می‌خواهند لبنان به دهه‌ی هشتاد برگردد و به دنبال چه بهره‌برداری‌هایی از این بازگشت به درگیری و تنش در لبنان هستند؟
قاسمی: در منطقه و خارج از منطقه، نه امروز بلکه از گذشته‌های دور، جریانی که یکی از محورهای عمده آن می‌تواند رژیم صهیونیستی باشد، به کمک برخی از کشورهای سر خورده و شکست‌خورده در منطقه که از وضعیت ثبات و امنیت و اقتدار کشورهای اسلامی نگران هستند، سعی می‌کنند با ایجاد موانع و نوعی آنارشیسم و از بین بردن ساختارها در این کشورها، تا می‌توانند کشورهای مهم و موثر جهان اسلام را به یک نوع افتراق و واگرایی از همدیگر سوق دهند. در نهایت نیز وضعیت ذلت‌بار و شکست‌خورده‌ای را برای مجموعه‌ی کشورهای اسلامی پدید آورند. اتفاقاتی هم که در سالیان اخیر در بسیاری از کشورها رخ داده است، این را نشان می‌دهد. از جمله حوادثی که در لیبی اتفاق افتاد (قطعاً آن‌چه در مورد لیبی می‌گویم، به این مفهوم نیست که ار رفتار و حاکمیت قبل لیبی دفاع کنم و آن را مشروع بدانم) که نوع سیاست و راهبرد و حتی تاکتیک‌هایی که در مورد این کشور اتخاذ شد، لیبی را به سمت آنارشیسم برد؛ لیبی کشور ثروتمندی در شمال آفریقا و جهان اسلام بود که امروز، آینده روشنی ندارد. وضعیت سوریه به کمک گروه‌های تروریستی شناسنامه‌دار و بی‌شناسنامه همچون داعش به امروز رسیده است. کاملاً مشخص است که تولد داعش و سیر تکوینی و توانمندی آن از کجا ریشه می‌گیرد، ایدئولوژی خود را از کجا گرفته و توانمندی لجستیک و نظامی خود را از کجا دریافت کرده است. همچنین حمایت‌های سیاسی لازم برای این که بتواند در بخشی از جهان به صورت فعال دست به تخریب بزند را از کجا به دست آورده است. امروز مشخص است که محور آمریکا، برخی کشورهای منطقه و احتمالاً رژیم صهیونیستی به طرق مختلف در این قضیه دخالت داشته‌اند. آقای ترامپ هم در کمپین‌های انتخاباتی خود بارها دولت‌های قبلی آمریکا را سرزنش کرد و مورد تهاجم قرار داد که آن‌ها در ایجاد این نوع گروه‌ها نقش داشتند. البته این قبل از آمدن به کاخ سفید و در دروانی بود که راحت‌تر می توانست صحبت کند. دولت قبلی آمریکا و وزیر خارجه‌ی این کشور نیز این اعتراف را داشت که ما در ایجاد این گروه‌ها نقش داشتیم. بعد از لیبی، سوریه را می‌بینیم که امروز چیزی برای آن باقی نمانده است و تمام زیرساخت‌های آن به انحای گوناگون از بین رفته است. یمن را می‌بینیم که در شکل دیگری و به صورت یک تجاوز نظامی و بمباران‌ها تمام زیر ساخت‌های خود را از دست داده است؛ اگر نبود، مقاومت مردم یمن و ویژگی‌های مردم این کشور که مردمی سخت‌کوش و کم‌توقع هستند و با ناچیزها می‌توانند امرارمعاش کنند و در صحنه‌ی نبرد باقی بمانند، امروز شاهد این بودیم که عربستان تمام یمن را به اشغال خود در آورده بود؛ البته عربستان در اینجا هم با شکست مواجه شد.
پیش از این نیز حمله به افغانستان در یک سیاست اشتباه، مانند سایر راهبردها و سیاست‌های اساسی آمریکا بود که عمدتاً در منطقه با شکست مواجه شد. در نهایت وضعیتی را در افغانستان ایجاد کرد که امروز شاهد آن هستیم. هنوز کشتار، بمب‌گذاری‌ها، ترور، جلوگیری از توسعه‌ی اقتصادی و تلاش برای حضور بیگانگان در آن به وفور دیده می‌شود. در عراق علی‌رغم این که یک دموکراسی نوپاست و باید همه کمک می‌کردند که این دموکراسی نوپا بتواند سیر تکاملی خود را طی کند، می‌بینیم که هنوز شیطنت‌ها و اقدامات نابهنجار نسبت به عراق وجود دارد. عراق هنوز باید مسیر سختی را طی کند تا بتواند به یک اجماع، ثبات و امنیت لازم و توسعه‌ی اقتصادی دست پیدا کند. موانع، پشت موانع در عراق ظهور کرده است. البته باید گفت خوشبختانه دولت عراق توانسته تا حد فراوانی بر این مشکلات فایق آید اما فکر می‌کنم این داستان در مورد عراق و این ضدیت‌ها و برخوردها ادامه پیدا می‌کند.
*با توجه به شرایطی که در لبنان شاهدیم، دستور عربستان، امارات، کویت و بحرین به اتباع خود در لبنان برای ترک خاک این کشور و … آیا برنامه‌ای وجود دارد که لبنان هم به جمع کشورهایی که نام بردید، بپیوندد و آیا این کشور در حال تبدیل شدن به زمینی برای بازی بازیگران بزرگ منطقه‌ای است؟
قاسمی: بدخواهان و آن‌هایی که در مجموعه‌ی منطقه سعی کردند منطقه را به بی‌ثباتی بکشانند، از ثبات لبنان و مسیری که این کشور طی می‌کرد، خشنود نبودند. بسیاری از کشورهایی که فرض خود را بر این گذاشته بودند که در کمتر از یک سال دولت سوریه را ساقط  و آن چه مطلوب خویش است در آنجا برقرار می‌کنند، شکست خوردند و پیش‌بینی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های کلانشان بر باد رفت. امروز، وضعیت در سوریه و عراق، وضعیت مطلوب‌تری است. تروریست‌ها تا حد بسیاری سرکوب و مجبور به ترک آن‌جا شده‌اند و دولت‌های مرکزی از وضعیت مطلوب‌تری برخوردار هستند. همین موضوع موجب ایجاد کینه و رفتار خصمانه‌ای را در این بدخواهان نسبت به آن‌هایی ایجاد کرد که طبق تصور آن‌ها توانسته بودند در کنار دولت سوریه بمانند و به سرکوب تروریسم کمک کنند. یکی از محورهایی که در نگاه آن‌ها در مقاومت دولت سوریه و تغییر وضعیت این کشور موثر بود، جریان مقاومت در منطقه و بخشی از آن یعنی حزب‌الله لبنان بود. تصور آن‌ها این بود که اگر بتوانند وضعیت لبنان را از یک شرایط به نسبت با ثبات به یک وضعیت تقریباً فراگیر سوق دهند، می‌توانند در آن‌جا مجدداً یک اجماع علیه حزب‌الله به وجود آورند و حزب‌الله را تضعیف و با آن برخورد کنند. حزب‌الله جریانی بود که در ایجاد یک وضعیت مطلوب‌تر و مبارزه با تروریسم بخصوص تروریسم تکفیری به طور موفق عمل کرده بود. بر این اساس به نظر می‌رسد که لبنان هم در این سناریوی کلان جای می‌گیرد و در منطقه و خارج از منطقه به تفاهماتی نایل آمده بودند که بتوانند وضعیت فعلی لبنان را دچار خدشه و تنش‌هایی در این کشور ایجاد کنند. بحث آقای حریری هم می‌توانست و می‌تواند بخشی از این سناریو باشد. البته هنوز نمی‌توان جمع‌بندی نهایی را ارائه کرد، اما داده‌های اولیه از مجموعه‌ی مسایل منطقه و لبنان تا حد فراوانی علایمی را ارائه می‌کنند که این موضوع می‌تواند سناریویی با هدف نهایی بی‌ثباتی لبنان، ایجاد تنش در این کشور و ایجاد فضا برای درگیر کردن لبنان با دیگران باشد. سناریویی که می‌تواند منتج به تخریب یا تضعیف جریان مقاومت در لبنان و منطقه شود که به نظر می‌رسد این سناریو هم شکست خورد. با درایتی که در احزاب، گروه‌ها، طوایف لبنان، طرفداران آقای حریری و حتی حزب‌الله وجود داشت، آن چه بدخواهان و حاسدان منطقه نسبت به لبنان و مجموعه موفقیت‌های جریان مقاومت داشتند، شکست خورد و بردن آقای حریری به ریاض و نگه داشتن ایشان، آن حاصلی که در سناریوی طراحی شده، پیش‌بینی شده بود را در بر نداشت. جهان غرب، اروپا و بسیاری از کشورهای جهان، آن را نپذیرفتند و سخنان آقای حریری را جدی تلقی نکردند. آنچه آقای حریری در ابتدای استعفا مطرح و هر آن چه در مصاحبه با المستقبل بیان کرد، برای جهان به عنوان یک واقعیت و حقیقت جا نیفتاد و همه احساس کردند که  نمایشی طراحی شده است و ناخودآگاه و ناخواسته آقای حریری هم به یک سناریوی جدید ورود کرده است. با برخورد جهان غرب و حتی دیگر کشورها با مساله‌ی آقای حریری در کنار درایت مردم لبنان، این سناریو هم شکست خورده است مثل سایر سناریوهایی که در گذشته توسط این کشورها در مجموعه‌ی منطقه دنبال شد و ناکام ماند. می‌توان حادثه‌ای که در لبنان اتفاق افتاد را نتیجه‌ی این شکست‌های قبلی دانست یعنی دستپاچگی، هراسان شدن و بی‌نتیجه بودن اقدامات و سرمایه‌گذاری‌های وسیع قبلی در درون شورای همکاری خلیج فارس، همگی سرخوردگی‌هایی را ایجاد کرد تا سناریوی ناپخته‌ای را در لبنان اجرا کردند که نمی‌توانست جا بیفتد.
*اغلب تحلیل‌ها این حرکت‌های عربستان را گام‌هایی از پروژه‌ی بزرگتری می‌دانند که هدف اصلی آن ایران است. عادی‌سازی روابط کشورهای عربی و رژیم اسراییل، امروز به شکلی علنی در حال انجام است و ظاهرا در تلاش برای تشکیل ائتلافی علیه ایران هستند. آیا بحث لبنان، گوشه‌ای از این تلاش بزرگتر است؟ عربستان تا کجا به این بازی ادامه خواهد داد؟ آیا هدفش، امتیاز گیری از تهران در یمن و سوریه است یا به  جنگ نیابتی و حتی درگیری نظامی ختم می‌شود؟  
قاسمی: عربستان دچار خطاهای فاحشی شد و تحلیل و درک درستی از منطقه و جهان نداشت و پیش‌بینی‌هایی که داشت، بی‌نتیجه ماند یا با نتایج عکس مواجه شد. به همین دلیل احساس می‌کند برای حفظ آبرو و به دلیل مسایل بیرون و همچنین مسایل درون عربستان، کاری کند و دست به چنین اقداماتی می‌زند. تا حدی این رفتارها نشان می‌دهد که بدون منطق، شتاب‌زده و بدون تحلیل درست اقدام کرده است و علی‌رغم این که هر کدام نیز به شکست و ناکامی منجر شده اما باز هم درس عبرتی برای عربستان نبوده است که توقف و اندیشه‌ای کند و در جهت تصحیح راه خود قدم بر دارد. تصور عربستان این بود که می‌توان امنیت را با دلار خرید و می‌شود تروریسم را با دلار معامله کرد و در پناه حمایت برخی قدرت‌ها هر کاری را انجام داد. این تصور می‌توانست تصور چند دهه‌ی پیش باشد اما تصور جهان امروز نیست. جهان امروز، جهان ارتباطات است و چنین وضعیتی ندارد. همه در آن واحد می‌توانند از تمام اتفاقات ریز و درشت در همه‌ی شئون زندگی مردم در اقصی نقاط جهان آگاه شوند و عکس‌العمل نشان دهند. عربستان به این فاکتورها توجه نکرده است و با پافشاری بر خواسته‌های نامشروع خود، یکی پس از دیگری اقداماتی را انجام داد که نباید انجام می‌داد و راه حل و پیش‌بینی‌های او نیز نادرست بود. تصور او از ایران قطعاً تصوری نا به جا بود؛ ایران می‌توانست و می‌تواند به عنوان یک کشور همسایه، کمک کار عربستان باشد و هیچ عناد و دشمنی خاصی نسبت به عربستان نداشت. ایران با این وسعت و اقتدار و توانمندی اقتصادی که بومی و عمدتاً درونزا است، هیچ چشم طمعی به خاک سعودی یا منافع کشور عربستان در منطقه نداشت و منافع مشروع عربستان در منطقه را مورد توجه قرار می‌داد اما این کشور دچار یک خطای دید بود. به‌ویژه بعد از برجام، تصور اقتداری بیشتر را برای ایران داشت و در مقابله با ایران، هزینه سنگین و بودجه‌های فراوانی مصرف کرد تا کمک کند که برجام به نتایج مطلوب نرسد و ایران نتواند از منافع برجام استفاده کند. عربستان در یک اتحاد نامقدس با ایالات متحده‌ی آمریکا تصور می‌کرد با آوردن آقای ترامپ به منطقه و ریاض بر پایه‌ی یک نمایش می‌تواند ایران را منزوی‌تر کند و یک ائتلاف جدی را شکل دهد. در نهایت دیدیم که این کار نپخته و نادانسته، بعد از بیست و چهار ساعت، نتایج عکس داشت و در درون شورای همکاری‌های خلیج فارس نیز یک افتراق و جدایی جدی مشاهده شد. متأسفانه این افتراق وجود دارد و ما علاقه‌مند نیستیم که کشورهای همسایه‌ی ما با مشکلات، موانع و تنش رو به رو باشند. ما امنیت خود را در امنیت همسایگان و کشورهای پیرامونی می‌بینیم اما عربستان توجه لازم را به این موضوع نکرد. بعد از برجام که احساس کرد یک تفاهم همه‌جانبه و جهانی است، در صدر جهان، توجه ویژه‌ای به برجام وجود دارد و نزد اروپاییان و سازمان ملل، حمایتی جدی از اصل برجام وجود دارد، به شعارهایی جدید در کنار دیگر معاندین مثل رژیم صهیونیستی و حتی ایالات متحده و متهم کردن ایران و طرح بحث نفوذ منطقه‌ای ایران روی آورد.
بحث نفوذ منطقه‌ای ایران، بسیار اساسی است. عربستان سعی کرد با القای این که ایران بعد از برجام، توانمندتر شده است و با به دست آوردن سرمایه‌های بیشتر، قادر شده که به حاکمیت‌های محلی کمک بیشتری کند، این را به عنوان یک نفوذ تلقی کرد که ایران می‌خواهد حوزه‌ی نفوذ خود را گسترش دهد. در این مسیر، تبلیغات سنگین و هزینه‌های فراوانی در سطح جهان به جای آورد که قطعاً این موضوع نیز با شکست مواجه شده و خواهد شد.
 امروز باید با صراحت و تأکید، از آن‌هایی که در اروپا و سایر نقاط جهان، این سخن را مطرح می‌کنند که ایران بر نفوذ منطقه‌ای خود افزوده، این سوال را پرسید که این نفوذ منطقه‌ای چیست؟ اگر نفوذ منطقه‌ای، آن چیزی است که حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی ایران است که ذاتی است و از گذشته وجود داشته است یعنی پدیده‌ای نیست که در امروز و دهه‌ها و حتی سده‌های اخیر به وجود آمده باشد. زبان فارسی، دین و دیگر مسایل حوزه‌ی تمدنی، پدیده‌هایی است که در طول تاریخ و در قرون متمادی شکل گرفته است و کسی آن‌ها را به ایران نداده است. نفوذ و ارتباطی معنوی در این محدوده وجود دارد و برای همه‌ی مناطق می‌تواند وجود داشته باشد اما نه چیز خطرناکی است، نه پدیده‌ای است که باعث دخالت ایران در سایر کشورها شود و نه ایران، علاقه‌مند به دخالت در مسایل سایر کشورها است. اگر از دید دیگر هم حمایت از دولت سوریه یا عراق را مد نظر داشته باشیم، این مطلبی بوده که توسط این دولت‌ها از ایران درخواست شده و در حد کمک‌های مستشاری، همفکری و کمک اقتصادی به این کشورها اتفاق افتاده است. هیچ گونه دخالت نظامی نداشته‌ایم و هر چه بوده توسط نیروهای عراقی یا خود سوری‌ها انجام شده است.
به دلیل مواضع جمهوری اسلامی ایران، کشورمان از دیرباز و پیش از انقلاب، نفوذ و حضور خود را به صورتی مشروع در لبنان داشته و مورد اقبال و پذیرش دیگران بوده است. این سوال مهم را باید از اروپایی‌ها یا دیگر کشورها پرسید که اگر چنین چیزی درست است،  این نفوذ چه بدی دارد و چه زیانی را به دیگران رسانده است؟ اگر این نفوذ به آن معناست که ایران با داعش مبارزه و به سرکوب داعش و دیگر گروه‌های تروریستی و خروج آن‌ها از سوریه یا عراق کمک کرده است که به نفع جهان و اروپا بوده است. اگر ایران در مقابل تروریسم در منطقه نمی‌ایستاد، برخی از این پایتخت‌ها تا کنون در اختیار نیروهای داعش بود و باید داعش بر این پایتخت‌ها حکومت می‌کرد و هر روزه شاهد یک خشونت و انفجار و یک حرکت انتحاری در خیابان‌های کشورهای اروپایی و سایر نقاط جهان بودیم. پس تلاش ایران در مبارزه با تروریسم و داعش باید به عنوان یک اقدام سازنده و فداکارانه و اقدامی که در جهت صلح و ثبات جامعه‌ی جهانی و دفاع از انسانیت شکل گرفته مورد توجه قرار بگیرد و نه مورد سرزنش.
این سوالی اساسی است که خیلی‌ها باید به آن پاسخ دهند و بی‌دلیل این مساله را لقلقه‌ی زبان خود قرار ندهند تا آن چه عربستان تکرار می‌کند را آن‌ها هم تکرار کنند که ایران به یک نفوذ منطقه‌ای دست پیدا کرده است. این نفوذ چیزی نیست جز مبارزه با تروریسم و کمک به کشورهای منطقه که این جایگاه سازنده ایران را در منطقه نشان می‌دهد و بیانگر این است که ایران به هیچ کشوری تجاوز نکرده است و حتی در حد چند سانت از کشور دیگری را طی دویست-سیصد سال گذشته در اختیار خود نگرفته است. هر چند مورد تهاجم واقع شده اما به دیگران تهاجم نکرده است.
ایران در مواقع بحران نیز علی‌رغم اختلافاتی که بین ایران و برخی کشورها بوده، به آن‌ها کمک کرده است. مثال بارز آن سوریه است که ایران برای مبارزه با تروریسم به دولت محلی کمک می‌کند. در مورد عراق نیز ایران همین‌طور عمل کرد. در شبی که در ترکیه کودتا می‌شود، علی‌رغم اختلاف سلیقه‌هایی که آن روز ما با دولت ترکیه داشتیم، ایران است که به طور جدی به دولت ترکیه کمک می‌کند. در روزی که داعش تا چند قدمی آقای مسعود بارزانی ورود می‌کند و اقلیم کردستان عراق می‌تواند در اختیار داعش قرار بگیرد، باز این نیروهای ایران هستند که به درخواست خود حاکمیت اقلیم به کمک آن‌ها می‌شتابد و آن‌ها را از تجاوز تروریست‌ها نجات می‌دهد. به گذشته‌ی دورتر و به کویت برگردم. بعد از این که صدام به کویت حمله می‌کند، ایران است که مرزهای خود را به روی مقامات و مردم کویت باز می‌کند تا آن هایی که می‌خواهند به ایران بیایند. کویتی که در هشت سال جنگ تحمیلی بیشترین کمک و امکانات لجستیک و حتی سرزمینی و پایدار خود را در اختیار هواپیماها و جنگنده‌های عراق قرار داد. اگر جهان و مردم منطقه، کمی عمیق‌تر به سیاست‌ها و جایگاه و نقش و فرهنگ ایران توجه کنند، این را خواهند دید که ایران نه تجاوزگر است و نه به دنبال آن نوع نفوذی است که بخواهد سهمی را برای خود بردارد و از دیگران چیزی را دریافت کند. نقش ایران آن است که به عنوان یک کشور مقتدر، توانمند و با فرهنگ و تاریخ دیرینه همواره به همسایگان خود یاری رسانده است. اگر شما این یاری را نفوذ منطقه‌ای با تعبیر منفی آن برداشت می‌کنید، یک برداشت کاملاً غلط است و آن‌هایی که این سخنان را بر زبان رانده‌اند، روزی باید در سخنان خود تجدید نظر کنند.
از روز نخست حمله صدام به کشورمان نیز ما مواضع روشنی داشتیم که مورد تجاوز واقع شدیم و شرایط خود را اعلام کردیم اما بخش عمده‌ای از جهان از صدام دفاع کردند تا آن جایی که در نهایت کویت اشغال شد و جنگ اول خلیج فارس اتفاق افتاد و آن‌ها احساس کردند که صدام برای خود ایشان نیز تبدیل به یک عامل خطرناک شده است. مروز زمان به زودی جهان، حاصل این تلاش‌های مذبوحانه و شکست‌هایی را که برای برخی اتفاق افتاده است، شکست‌های بعدی آن‌ها و غلط بودن تمام این تئوری‌ها را تجربه خواهد کرد وحقانیت جمهوری اسلامی ایران بیش از گذشته روشن خواهد شد.
در مورد لبنان، با درایت و هوشیاری در گروه‌های لبنانی در ماجرای آقای حریری به جای ایستادن رو در روی هم به نوعی یک اتفاق نظر بیشتر بین گروه‌ها و احزاب لبنانی ایجاد شد. در حقیقت آن‌چه برای آن برنامه‌ریزی کرده بودند، در کوتاه‌مدت نتیجه‌ی عکس داشت و در درازمدت هنوز قضاوت در مورد روند تحولات لبنان سخت است اما برگرداندن لبنان به شرایط گذشته در بی‌ثباتی کار ساده‌ای نیست و بلوغ بسیار بالای سیاسی در لبنان امروز دیده می‌شود.
*با توجه به ایده‌هایی که هدف عربستان را امتیاز گرفتن از ایران تعبیر می‌کنند، در صورت شدت گرفتن تنش در لبنان ایران چه واکنشی خواهد داشت؟
قاسمی: سیاست ایران، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورهاست. این سیاست، اصولی و پابرجاست و ما بر آن اصرار داریم. ما نه دخالت خواهیم کرد و نه دخالت دیگران را خواهیم پذیرفت. وضعیت لبنان باید در نهایت توسط خود لبنانی‌ها و مردم لبنان رقم بخورد و این توانمندی و این آمادگی در مردم لبنان از گذشته نه چندان دور قابل رویت است. آن‌ها اگرچه با کندی می‌توانند با رایزنی و تعامل به تفاهمات لازم دست پیدا کنند. امیدوار هستم که وضعیت لبنان با ثبات و  امنیت و یک روند رو به جلو حفظ شود و خواب‌های ناخوشایند و تلخی که برای لبنان دیده شده است، تعبیر نشود و با شکست مواجه شود که حتما چنین خواهد شد. توانمندی‌هایی که لبنان امروز دارد، این کشور را قادر کرده است که با هر توطئه‌ای در جای خود و به شکل مقتضی برخورد کند. برخورد با لبنان امروز ساده نیست. آن‌هایی از کشورهای منطقه که عاقل‌تر هستند و در گذشته با لبنان درگیر بودند، به این فهم و درایت رسیده‌اند که بی‌جهت نباید با گروه‌های لبنانی و مردم لبنان و بخصوص جریان مقاومت درگیر شد. ما برای ثبات و امنیت در لبنان دعا می‌کنیم و آرزومند هستیم این مردم که در جنگ‌های داخلی و افتراقاتی که در گذشته وجود داشت، رنج بسیاری کشیده‌اند، امروز بتوانند متحد عمل کنند و در نهایت از کشور و کیان خود دفاع کنند و علاوه بر حفظ صلح و ثبات خود در حفظ ثبات و امنیت در منطقه نیز توانمند و کوشا باشند.
*منطقه در برابر وضعیت لبنان به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا با تنش بیشتری در خاورمیانه رو به رو خواهیم بود؟
قاسمی: منطقه طی چند دهه‌ی گذشته و بخصوص در پنج-شش سال اخیر با تنش‌های متعدد، خشونت‌ها و درگیری‌های متنوعی رو به رو بوده است و برخی بحران‌ها را پشت سر گذاشته و توانسته است به نقاط مطلوب‌تری دست پیدا کند. نمونه‌ی خوب آن خود عراق است که بعد از حملات ایالات متحده‌ی آمریکا توانست روی پای خود بایستد و سعی کند یک دموکراسی نوپا را تجربه کند. در افغانستان هنوز وضعیت، مطلوب نیست و متأسفانه باید به دولت و مردم افغانستان کمک کرد تا بتوانند در یک امنیت کامل و ثبات دیرپا زندگی و رفاه خود را به دست آورند.
در نهایت می‌توان این را گفت که کینه‌توزی‌ها و خصومت‌ها پایان نیافته و ادامه خواهد داشت و بی‌درایتی‌های برخی کشورهای منطقه و حسادت‌هایی که نسبت به دیگران دارند، ادامه پیدا خواهد کرد. زیاده‌خواهی‌های آمریکا و عدم شناختش از مسایل منطقه باز هم وجود دارد و می‌تواند ادامه پیدا کند. با توجه به این فاکتورها در صورت عدم هوشیاری مردم منطقه و دولت‌های آن، منطقه می‌تواند با مشکلات بیشتری هم مواجه باشد و قطعاً آن‌هایی که آتش بیار معرکه‌های سیاست غلط آمریکا در منطقه هستند، نه در آینده درازمدت بلکه در کوتاه‌مدت باید تاوان اقدامات نابخردانه و شکست‌های بی‌شمار آتی خود را پرداخت کنند. چرا که به هر حال همان گونه که اشاره کردم جهان امروز، جدا از جهان سی سال پیش است و مردم در منطقه در سطحی از آگاهی و شعور قرار دارند که به سادگی با استفاده از تمامی ابزارهای ارتباطی می‌توانند سخن خود را با دیگر مردم جهان به اشتراک بگذارند و آن‌ها را از شرایط خود آگاه و وضعیتی را در دفاع از خود ایجاد کنند.
*چه کسانی باید بخواهند و چه باید کرد که آرامش و ثبات برای خاورمیانه تبدیل به یک رویا نشود؟
قاسمی: آن چه جای تأسف دارد و برخی کشورهای منطقه در آن سهیم هستند، بحث ایجاد افتراق و شکافی است که درون کشورهای منطقه و بخصوص جهان اسلام به وجود آورده‌اند و با این یکپارچگی و وحدت در جهان اسلام برخورد کرده‌اند. این کشورها باید روزی پاسخگوی اقدامات خود باشند و تاوان سیاست‌های غلط خود را نیز تا امروز پرداخته‌اند اما هنوز به یک ایده‌ی مشخص نرسیده‌اند یا نمی‌خواهند برسند.
آمریکا و برخی متحدین منطقه‌ای آن‌ها مثل رژیم صهیونیستی یا دیگر رژیم‌هایی که امروز به طور ناشیانه در این مسیر حرکت می‌کنند، کمک کردند که جهان اسلام چند پاره شود و امروز به دلیل همین سیاست‌ها از یک سازمان همکاری‌های اسلامی مثل گذشته برخوردار نیستیم. آن سازمان همکاری‌های کشورهای اسلامی، دیگر توانمندی اتخاذ تصمیمات لازم و نشست‌های مورد نیاز کشورهای اسلامی را ندارد. حتی شورای همکاری خلیج فارس و پنج کشوری که حداقل برای حفظ منافع خود، با هر نیتی این مجموعه را گرد هم آورده بودند، با تنش‌هایی که درون خود این سازمان وجود دارد و اختلاف‌نظرهای شدیدی که دیده می‌شود، این شورا هم کارآمدی خود را از دست داده است و بعد از بحران قطر، اجلاس چندانی ندارد یا نمی‌تواند به یک اجماع لازم دست پیدا کند.
در مورد اتحادیه عرب نیز با توجه به دعوتی که عربستان اخیراً برای تشکیل جلسه داشته و با توجه به منافع متقابل و متفاوتی که آن‌ها با هم دارند، در نهایت امکان یک تفاهم جدی همه‌جانبه بعید به نظر می‌رسد. بر این اساس ما به عنوان ایران و بقیه به عنوان کشورهای منطقه سعی کنیم در یک تعامل و رایزنی و گفت‌وگوهای بیشتر، ضمن به اشتراک گذاشتن مسایل خود با هم به سمتی برویم که بتوانیم با هم در قبال قدرت‌های استکباری از آن دفاع کنیم و اجازه ندهیم که آن‌ها هر آن چه مورد نظرشان هست را در منطقه اجرا کنند. این به دست نمی‌آید، مگر با یک اتحاد و اتفاق در جهان اسلام. باید پذیرفت که ما اشتراکات بسیاری داریم و به جای تقابل و درگیری، با همکاری و همگرایی بیشتر می‌توانیم بر همه‌ی مصائب و مشکلات و چالش‌های پیش رو غلبه کنیم.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا