روایت علی یونسی از «کارشکنیهای عناصر افراطی»
متن گفت و گوی حجت الاسلام «علی یونسی» مشاور عالی رییسجمهور در امور اقوام و مذاهب، با روزنامهی جامعه فردا در پی میآید:
مدتی است که بحث گفتوگوی ملی میان سیاسیون داغ شده است. در این میان برخی معتقدند نقش نیروها و نهادهای امنیتی را نمیتوان در این مسیر نادیده گرفت. شما تجربه حضور در راس یک نهاد امنیتی مانند وزارت اطلاعات را داشتهاید، فکر میکنید نقش چنین نهادهایی در چنین مسائلی به چه شکلی است؟
بگذارید قبل از اینکه وارد بحث شویم انتشار روزنامه شما را تبریک بگویم و امیدوارم با این رویکرد ملی که در کار خود دارید، با طرح مباحثی از قبیل گفتوگوی ملی بتوانید به روند تقویت ثبات و امنیت ملی در کشور که به نفع مصلحت جامعه است، کمک کنید. در باب گفتوگوی ملی ابتدا باید این مسئله را بگویم که بیشک شکلگیری گفتوگو میان جناحهای سیاسی کشور بیش از هر چیز به نفع مردم خواهد بود. اصل پدیده گفتوگو حتی ریشه قرآنی هم دارد. قرآن حتی مخالفان اسلام و غیرمسلمانها را هم به گفتوگو دعوت میکند و پیامبر را هم تشویق و حتی در جاهایی ملزم به گفتوگو با مخالفانش میکند. از راه دشمنی و حذف و سرکوب نمیتوان به نتایج مطلوبی در جامعه دست پیدا کرد و از همین رو قرآن هم راه گفتوگو را پیشنهاد و به آن تشویق میکند. بنابراین این چیزی که از سوی چهرههای سیاسی مطرح شده است ریشه دینی هم دارد. هیچ مسئلهای وجود ندارد که با گفتوگو قابل حل نباشد و اگر با گفتوگو حل نشود، با زور هم حل نخواهد شد. کاربرد زور فقط علیه زور است یعنی زور نمیتواند حقی را به اثبات برساند و یا ناحقی را تبدیل به حق کند، در واقع زور هیچ کاربردی به جز ازبین بردن خودش ندارد. در واقع راه و رسم جامعه اسلامی گفتوگو است نه سرکوب و افراطیگری و زورگویی. اینکه امروز عدهای از چپ و راست به این نتیجه رسیدهاند که باید گفتوگو کنند بسیار مبارک است. اما نکته دیگر که باید به آن توجه کرد واژه ملی است که در ادامه گفتوگو گذاشته شده و ترکیب گفتوگوی ملی را ساخته است. اگر در تاریخ نگاه کنیم در منطقه، ملت ایران کهنسالترین و قدیمیترین ملت منطقه هستند. به همین دلیل میبینیم که در اکثر کشورهای اطراف ما راه و رسم دموکراسی و مردمسالاری وجود ندارد و بهنوعی وحدتشان، وحدت جبری و قهری است، تا زور و جبر وجود دارد وحدت و امنیت دارند و بهمحض اینکه زور برداشته میشود نه وحدت باقی میماند و نه امنیت؛ ایران از این جهت در کانون بحرانهای خطرناک منطقهای است. اما نباید فراموش کنیم مسئلهای مانند گفتوگوی ملی باید با تمام مولفههایش مورد توجه قرار گیرد و اگر تمام این مولفهها مورد توجه نباشد قطعا یک جای کار خواهد لنگید. به نظر من یکی از مولفههای گفتوگوی ملی در نظر گرفتن تمام مردم ایران فارغ از قومیت و مذهب است.
اتفاقا بسیاری از سیاسیون بر این باورند حضور در این کانون بحران و شرایط بینالمللی که بهوجود آمده و تهدید خارجی جدی است باید برای انسجام داخلی بین ملت به گفتوگو نشست و انسجام ملی را به بالاترین سطح ممکن رساند.
من معتقدم ملت ایران بدون دخالت سیاست و جریانهای سیاسی بهتنهایی انسجام و وحدت ملی دارند. مردم ایران از تیرهها و اقوام و مذاهب مختلف خودشان بهتنهایی هم ایران را دوست دارند و کنار هم بهراحتی و بدون اختلاف زندگی میکنند و ملت ایران از هر قومیت و مذهبی هیچ علاقه و میلی به خشونت و تفرقه ندارند. راحت بگویم ملت بدون دولت در ایران بهراحتی کنار هم زندگی میکنند.
یعنی حاکمیت است که ممکن است این انسجام را بر هم بزند؟
بگذارید اینگونه توضیح بدهم. در اوایل پیروزی انقلاب، زمانی که رژیم شاه ساقط شده بود و هنوز حکومت جدید استقرار کامل پیدا نکرده و بر همه امور مسلط نشده بود و حکومت مرکزی وجود نداشت این مردم بودند که در مقابل گروههای تجزیهطلب ایستادند و این فهم مردم ایران را نشان میداد و اینکه علاقهای به تجزیه شدن نداشتند و خودشان مقابل این مسائل ایستادند. امروز هم تجلی انسجام و وحدت ملت را در شادیهای ملی مانند پیروزیهای ورزشی و یا در حوادث تلخ میتوان دید. وقتی تیم ملی ایران موفقیت ورزشی کسب میکند همه ملت در همه جای ایران شاد هستند و این شادی، قومیت و مذهب و یا جناح سیاسی نمیشناسد و یا در زمان وقوع حوادث تلخی مانند زلزله، همه ملت هستند که واکنش نشان میدهند و دست یاری میرسانند. این یعنی انسجام و وحدت ملی، در واقع مردم ایران به خودی خود هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند و کنار هم به آرامی زندگی میکنند و هیچ دشمنی با یکدیگر ندارند. شما ببینید در یزد که به شهری بسیار مذهبی معروف است در انتخابات شورای شهر، مسلمانها هم به یک زرتشتی رای میدهند. این یعنی مردم از هر مذهب و قومیتی هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند و اتفاقا خیلی هم منسجم و متحد هستند.
همین موردی که درباره یزد بیان کردید اما با مشکل روبهرو شد و شیرینی انتخابات و به قول شما انسجام و اتحاد بین ملت ایران را تلخ کرد و منتخب زرتشتی مردم یزد فعلا اجازه ورود به شورای شهر را ندارد.
خب چه کسی این شیرینی را از بین برد؟ مردم که این کار را نکردند. مردم ایران منسجم و متحد هستند و مشکلی با هم ندارند اگر مشکلی ایجاد میشود به مسئله خردهافکارهای افراطی بازمیگردد. نه فقط در این مورد، در همه مواردی که با اینگونه مسائل روبهرو هستیم این برخی افراد، در برخی نهادها و یا گروههای افراطی هستند که اینگونه مشکلات را ایجاد میکنند و نهادهای قانونی و نظارتی و اجرایی را هم با مشکل مواجه میسازند. مردم ایران بهعنوان یک ملت، مشکلی با یکدیگر ندارند و اگر حتی نهادی به عنوان دولت یا حاکمیت بالا سرشان نباشد چهبسا راحتتر و بدون مشکل کمتری در کنار هم زندگی کنند. اگر میبینیم که گاه خردهفرهنگها و یا اقلیتهای افراطی و یا حتی برخی از اشخاص افراطی مشکلاتی را ایجاد میکنند، مردم چون نجیب هستند، نجابت به خرج میدهند و تحمل میکنند. تحمل و بردباری مردم سبب شده عدهای از تندروها به اشتباه بیفتند و فکر کنند مردم آنها را قبول دارند. انتخابات بهترین ملاک و معیار برای سنجش این مسئله است. در دوره انتخابات حتی آن چیزی که ما به عنوان گفتوگوی ملی بیان میکنیم بین مردم بهراحتی شکل میگیرد. در خانوادهها ممکن است هرکدام طرفدار یک نامزد باشند اما درباره آن با هم بدون مشکل به گفتوگو مینشینند و حتی ممکن است این گفتوگوها چالشی هم شود و گاه این چالشها در خیابانها و کوچهها هم بهچشم میخورد اما مشکل خاصی وجود ندارد و در نهایت رای میدهند و همه چیز مشخص میشود. در واقع نتیجه انتخابات همان چیزی است که مردم قبول و به آن اعتقاد دارند و هیچکس و یا نهاد دیگری نمیتواند مدعی باشد که نه مردم حرف و یا اعتقاد دیگری دارند و از قول مردم حرف بزنند، مردم در انتخابات حرف خود را روشن و صریح بیان میکنند.
در همین موضوع انتخابات میبینیم که مثلا در مسئله یزد دخالت برخی موجب آزردگی مردم شده و همین سبب میشود به انسجام مردم خلل وارد شود. درواقع منظور ما هم این است که باید گفتوگوی ملی شکل بگیرد تا اینگونه دخالتها سبب برهم خوردن انسجام نشود.
من معتقدم انسجام مردم هنوز برهم نخورده است زیرا مردم نجیبانه تحمل میکنند. باید حساب افراطیها را از مردم جدا کرد.
اما دعوای سیاسی در کشور وجود دارد، شما نامش را تحمل نجیبانه میگذارید اما به هر حال هر تحملی آستانهای دارد، اگر آستانه این تحمل از راه برسد و انسجام مردم را خدشهدار کند قطعا هزینههای زیادی را بههمراه خواهد داشت. بحث این است که پیش از رسیدن به این مرحله باید فکری به حال آن شود.
شکی نیست که اختلافهای سیاسی در کشور وجود دارد مثل همه جای دنیا. به هر حال ملت ممکن است گرایشهای سیاسی مختلف داشته باشند اما در عین حال که دو قوم و مذهب مختلف در کنار هم زندگی میکنند، جریانهای سیاسی هم همینطور هستند اما جان مطلب من حرف دیگری است. در طول سالهای گذشته دو جناح بزرگ در کشور با نام اصلاحطلب و اصولگرا و یا راست و چپ فعالیت داشتند و مشکل چندانی با هم نداشتند، شاید گاهی در رقابتها تندی هم کرده باشند اما به قول معروف شاید گوشت یکدیگر را بخورند اما استخوان هم را نمیشکنند. مشکل جریانی است که در ایران بروز کرده است، جریانهای خودسر و افراطی، مذهبی و سیاسی که متأسفانه گاه در نهادهای مهم هم نفوذ کردهاند. این جریانهای افراطی، در اقلیت هستند اما صدای بلندی دارند که گاهی یک جریان سیاسی، یک نهاد، یک وزارتخانه و یا یک قوه کشور را به گروگان میگیرند. ما در گذشته هم چنین تجربهای را داشتیم. در زمان اصلاحات، یک اقلیت افراطی و خودسر وزارت اطلاعات را به گروگان گرفت و از اقتدار، قدرت، ابزار و امکانات وزارت اطلاعات استفاده کرد و دست به جنایتهایی زد. در آن زمان بهدلیل مدیریت عالی رئیسجمهور وقت، آقای خاتمی بود که وزارت اطلاعات را وادار به پذیرش مسئولیت این جنایتها و اصلاح خودش کرد. در واقع آن زمان اکثریت بدنه وزارت اطلاعات مخالف این تندرویها و جنایتها بودند و اگر اینگونه نبود امکان این اصلاح وجود نداشت. در آن زمان مدیریت این وزارتخانه به دست من سپرده شد و اگر اکثریت مخالف این روند نبودند نمیتوانستم این داستان را حل و فصل و ریشه این جنایتها را در وزارت اطلاعات خشک کنم. اینکه وزارت اطلاعات در آن زمان مسئولیت خود را در قبال این جنایتها پذیرفت و درصدد حل آن برآمد، در کلاس کشورهای توسعه یافته بود. در واقع همین اقدام دولت آقای خاتمی بود که سبب شد برای همیشه تخم لق قتلهای سیاسی در ایران کنده شود و نه در درون وزارت اطلاعات و نه هیچ نهاد دیگری جرات چنین اقدام وحشیانهای نداشته باشد. ممکن است در خارج از نهادهای رسمی و دولتی یا حکومتی افراد خودسر دست به کارهای خلاف بزنند اما این دیگر مثل زمان گذشته نخواهد بود که از درون نهادها اتفاق بیفتد و برخورد در آن حادثه، نهادهای امنیتی ما را بیمه کرد. بهخاطر داشته باشیم که اگر فضای سیاسی چپ و راست همراه نبود نمیشد این مسئله را برای همیشه در ایران پایان داد، درواقع همراهی دو جناح سیاسی برای مقابله با این افراطیگری سبب شد این داستان پایان یابد. هر چند این نوع افراطگرایی همچنان وجود دارد اما نوع سخت آن از بین رفته است و نوع دیگری از آن همچنان وجود دارد و ممکن است در نهادها و سازمانهای دیگر نفوذ پیدا کرده باشند، حتی سازمانهای فرهنگی و قضایی، هر از چند گاهی با اقدامات افراطی کل نظام را به گروگان میگیرند. دو سال پیش در جریان حمله به سفارت عربستان، دیدیم که نظام این اقدام را محکوم کرد و حتی با عاملان آن برخورد قضایی کرد، شاید برخی بگویند برخورد با اینها چندان شدید نبود اما همین که دادگاهیشان کردند از منظر سیاسی هم پیغام مهمی و هم بار مثبتی داشت. در واقع نظام این پیغام را داد که با گروههای خودسر برخورد میکند. نکته دیگر این است که این گروههای خودسر به دلیل اینکه سبقه مذهبی دارند و یا دین را ابزار اقدامات خود قرار میدهند، عموما بهراحتی جذب نهادهای نظام میشوند، به همین دلیل باید نهادهای نظام در جذب نیروهای خود موضوع اعتدال را ملاک قرار دهند. سازمانهای امنیتی و قضایی باید از جذب عناصر تندرو و افراطی هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه مذهبی، پرهیز کنند. عناصری که معتدل نباشند، حتی اگر مومن هم باشند نباید جذب چنین نهادهایی شوند. البته منظور من ترد اینها نیست، من معتقدم از این افراد باید در جای خودشان استفاده شود، به بیان دیگر بهکارگیری عناصر افراطی در جایی که با حقوق ملت و مردم سروکار دارند، خطاست. از آنها باید در جایی استفاده شود که قابل مدیریت و تحتفرمان باشند، نه اینکه خودشان اختیار داشته باشند. حقیقت ماجرا این است که خصلت افراطیگری این است که قانون را برنمیتابد و اگر در یک سازمان امنیتی باشند و یا در نهاد مهمی بهکار گرفته شوند بیشک دردسرهای بزرگی برای نظام درست خواهند کرد. تجربهاش را در قتلهای زنجیرهای داشتیم که چه هزینه بزرگی را برای نظام و البته جامعه ایجاد کردند. در آن زمان با تصفیه عناصر افراطی از پستهای حساس وزارت اطلاعات و همچنین قطع کردن دست این وزارتخانه از فعالیتهای اقتصادی، این اطمینان حاصل شد تا امروز بگوییم وزارت اطلاعات تنها نهاد امنیتی است که از چنین عیبهایی بری است و کشور میتواند با خیال راحت به وزارت اطلاعات اعتماد کند.
به شرایط امروز کشور بازگردیم. به هر حال امروز کشور و نهادهای امنیتی فاصله زیادی با سالهای وقوع قتلهای زنجیرهای گرفته است، اما به هر شکل شاهد هستیم که برخی نهادها با نگاههای افراطی دخالتهایی در امور میکنند و ضربههایی را به نظام و مردم وارد میکنند.
من معتقدم بخشی از این اتفاقها اجتنابناپذیر است. به هر حال افراطیها جزیی از مردم هستند و از یک کره یا کشور دیگری که نیامدهاند. این نکته را هم بگویم که عناصر افراطی تنها مختص به مذهبیها نیست، در میان جریانها و گروههای غیرمذهبی هم افراطیگری وجود دارد، اما من معتقدم گاه خود جامعه اجازه رشد آنها را میگیرد و آنها را درون خود هضم میکند زیرا جامعه ما به صورت تاریخی همیشه از افراطیگری دوری کرده است. توجه کنید با اینکه خاستگاه داعش در میان اهل سنت است اما نتوانست در میان اهل سنت جامعه ما نفوذ پیدا کند و در جریان حمله به مجلس هم با واکنش سخت روحانیون اهل سنت روبهرو شدند. افراطیها هم به مرور در این جامعه تغییر میکنند. شما سرنوشت گروههای افراطی در ایران را از هر نوعش، مورد مطالعه قرار دهید متوجه میشوید سرانشان یا منزوی میشوند و یا تغییر رویه میدهند.
با توجه به بحثهایی که مطرح شد من دوباره به سؤال نخست خود بازمیگردم و به شکل دیگری آن را مطرح میکنم. نهادهای امنیتی چطور میتوانند به روند شکلگیری گفتوگوی ملی کمک کنند؟
این مسئله بستگی دارد که دولتها چه استراتژی را در دستور کار قرار دهند. هر دولت ممکن است استراتژی خاص خود را داشته باشد و بستگی به شرایط کشور دارد. به هر حال وزارت اطلاعات بهعنوان یک نهاد امنیتی زیرمجموعه دولت است و در کلان ماجرا هم این شورایعالی امنیت ملی است که استراتژیهای کلان کشور را تعیین میکند. وزارت اطلاعات از نظر حرفهای موظف است از بحرانها پیشگیری کند و زمینههای ضدامنیتی را در نطفه خفه کند. این مختص به یک دولت نیست و بهطور کلی نه فقط وزارت اطلاعات بلکه حرفه تمام نهادهای امنیتی این است که فضا را امنیتی نکند، بلکه فضا را برای فعالیت امن کند؛ این در واقع جزء الفبای کار نهادهای امنیتی است. در دولت اصلاحات این مسئله دغدغه رئیسجمهور و دولت بود که فضای امن را به وجود آورد تا زمینه برای فعالیت و رقابت سالم سیاسی در کشور فراهم و مسیر تعامل میان جناحها هموار شود. در آن دوره حتی خود وزارت اطلاعات برای این کار پیشقدم شد. در زمان وزارت من برای نخستین بار وزارت اطلاعات همه جریانهای سیاسی کشور را دعوت کرد و از برجستهترین چهرههای دو جناح برای یک ضیافت شام دعوت کردیم و از آنها خواستیم تا این جلسه را سرآغاز گفتوگو و تعامل قرار دهند.
چه کسانی در این جلسه حضور داشتند؟
چهرههای برجسته دو جناح حضور داشتند. از مرحوم عسگراولادی گرفته تا آقای کرباسچی و چهرههای برجسته حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب تا موتلفه و احزاب اصولگرا و سازمانها و دستههای سیاسی. حتی به یاد دارم آقای کرباسچی یک شوخی هم با من کردند و وقتی من دو گروه را به تعامل و گفتوگو دعوت کردم، آقای کرباسچی گفت ما از وزارت اطلاعات میترسیم و گفتوگو برایمان سخت میشود. من هم در جواب گفتم نه نگران نباشید ما حاضریم برای شکلگیری گفتوگو میان شما یک هزینهای هم از جیب پرداخت کنیم. البته این حرفها مزاح بود که بین ما رد و بدل شد اما مقصود این است که باید این نگاه که نیروی امنیتی سنگ بر سر راه مصالحه ملی میاندازد را هم از نهادهای امنیتی پاک کنیم و هم از زاویه نگاه سیاسیون. نهادهای امنیتی برای انجام وظیفه مهم خود که خنثی کردن بحرانهای امنیتی است اتفاقا باید خودشان پیشقدم شوند و با فراهم کردن فضای امن زمینه گفتوگوی ملی را فراهم کنند. من به یاد دارم در آن زمان، معاون سیاسی من مسئول این امر شد و حتی برای این کار بودجهای تعیین کردیم تا فضای گفتوگو و تعامل میان جناحهای کشور فراهم شود زیرا با این کار مهمترین وظیفه ما هم که ایجاد امنیت بود، فراهم میشد. در این گفتوگوها هم مصداقهای منافع ملی کشور مشخص میشد و هم خطوط قرمزها در میان این تعاملها و گفتوگوها خود را نمایان میساخت. برآیند این گفتوگوها در سخنرانی رئیسجمهور وقت، آقای خاتمی در کنفرانس کشورهای اسلامی بود که بحث گفتوگوی ملی مطرح شد و منشوری در این زمینه تهیه شد.
چه مباحثی در این منشور مطرح شده بود؟
اینکه احزاب و جناحهای سیاسی چگونه با هم رقابت و تعامل داشته باشند و اهداف ملی کشور چه چیزهایی است و مرز منافع ملی کشور کجاست. منتها ما یک بدبیاری تاریخی داشتیم که اگر این بدبیاری پرهزینه رقم نمیخورد آن نگاه و روش ادامه پیدا میکرد و بیشک امروز کشور در همه امور جای دیگری ایستاده بود. آن بدبیاری تاریخی حضور آقای احمدی نژاد در انتخابات سال 84 بود. اگر هر شخص دیگری به جای او رئیسجمهور میشد، حتی از جناح اصولگرا کشور ما چنین هزینههایی را متحمل نمیشدیم. در واقع اتفاقی که سال 84 رخ داد این بود که همان اقلیت سیاسی افراطی در راس امور قرار گرفت و هشت سال کشور را از هر جهتی که فکرش را بکنیم به اضمحلال کشاند و متأسفانه اقدامات او در همه حوزهها به این زودیها قابل جبران نیست، از جمله شکاف عمیقی که بین جناحهای سیاسی کشور ایجاد شد. اگر رقابت بین عقلای دو جریان چپ و راست صورت بگیرد نتیجه بدی را دربر نخواهد داشت، در واقع اشتباه هر دو جریان در این است که در مقاطعی به گروگان تندروهایشان درمیآیند و بازی شعارهای عناصر تند را میخورند. بنابراین جریانهای امنیتی بیشترین نقش را در این مسئله دارند که پیش از آنکه یک موضوع تبدیل به بحران شود با گفتوگو آن را حل و فصل کنند. من حتی معتقدم این گفتوگو چنانچه نهادینه شود میتوانیم با دشمنانمان در مورد همه مسائل وارد گفتوگو شویم و آنها را قانع و وادار کنیم برخی مسائل ما را بپذیرند و بهرسمیت بشناسند. در واقع هنر ما باید این باشد که دشمنان را تبدیل به مخالف، مخالفان را تبدیل به دوست کنیم و تنها راهش از همین مسیر گفتوگو میگذرد، چه در داخل و چه در خارج. درواقع این یک پروژه امنیتی است و سازمانهای اطلاعاتی برای اینکه کشور به دام گروههای افراطی نیفتد مسیر گفتوگو را باز کنند و آن را در تمام شئون نهادینه کنند. حداقل این است که اندیشمندان دو طرف بنشینند و گفتوگو کنند، چه ایرادی دارد نبویهای دو جناح (مرتضی و بهزاد) با یکدیگر به گفتوگو بنشینند؟ یا آقایان ناطق نوری با عبدالله نوری. همه اندیشمندان و صاحبنظران چپ و راست و حتی به اعتقاد من، افراطیهایی که حاضر به گفتوگو میشوند باید در این پروژه دیده شوند و محروم نشوند. ما باید یاد بگیریم مشکلات امنیتی و سیاسی کشور را از طریق گفتوگو حل کنیم. هر راهحلی جز گفتوگو میتواند پرهزینه باشد و سازمانهای امنیتی باید حواسشان باشد که چه مسیری را برای حل مشکلات کشور انتخاب میکنند.
برمیگردیم به بحثی که ابتدا مطرح کردید؛ گفتید یکی از مؤلفههای گفتوگوی ملی در نظر گرفتن اقلیتها است. کمی این مولفه را برای ما تشریح کنید.
همانطور که گفتم مردم ایران از هر گروه و مذهبی مشکلی با هم ندارند و زندگی مسالمتآمیزی کنار هم دارند. گفتوگوی ملی یعنی ایران برای همه ایرانیان و نمیتوان یک بخشی از ایرانیها را از آن محروم کرد. اگر چنانچه در این پروژه مهم ملی هر کدام از اقلیتها نادیده گرفته شوند قطعا این پروژه ناقص است زیرا باعث تبعیض میشود و همین تبعیض میتواند به عدمموفقیت آن بینجامد. فراموش نکنیم بالاترین ظلم، تبعیض است و متأسفانه امروز حس تبعیض و نابرابری در میان اقلیتهای ما وجود دارد. حتی در جاهایی هم که تبعیض وجود ندارد، حس تبعیض بهصورت پررنگی وجود دارد. اقلیتها در هر جای دنیا آسیبپذیرند و با کوچکترین اتفاقی این باور در آنها رشد میکند که مورد تبعیض قرار گرفتهاند. این مختص به ایران نیست و همه جای دنیا یک مسئله طبیعی است. حس نابرابری میتواند بسیار خطرناک باشد و اگر برای از بین بردن آن تلاش نشود بعدها هم بهسختی جبران خواهد شد. ابتدا نباید اجازه داد که این حس بهوجود بیاید و اگر بهوجود آمد هر چه سریعتر برای رفع آن باید اقدام شود زیرا جبران آن در آینده بسیار سخت و حتی غیرممکن خواهد بود.
امروز این نابرابریها به چه شکلی وجود دارد و دولت برای رفع آن چه اقداماتی کرده است؟
امروز تبعیض و نابرابری در میان اقلیتها دو دسته است که بخشی از آن بهنوعی طبیعی است. منظورم از طبیعی این نیست که باید اینطور باشد منظورم این است که ربطی به اقلیت بودنشان ندارد. مناطق مرزی ما از نظر شاخصهای توسعه از مناطق مرکزی عقبتر هستند و این هیچ ارتباطی به اقلیت بودن مردم این مناطق ندارد، مثلا شاخصهای توسعه در ایلام هم که اقلیت مذهبی نیستند پایین است و این یک مشکل کلی است که فقط مختص به ایران نیست و در همه کشورهای جهان شاخصه توسعه مرزها با مرکز متفاوت است، البته باید روی این مسئله مطالعاتی صورت بگیرد، مثل همه کشورهای توسعهیافته که مطالعه روی این مسئله را آغاز کردند، ما هم باید اقدامات جدی را آغاز کنیم. مسئله اینجاست که مردم ایلام چون اقلیت مذهبی محسوب نمیشوند این تبعیضها برایشان شکل دیگری دارد و معتقد نیستند که عامدانه عقب نگه داشته شدند، اما وجود این مشکلات مثلا در کردستان ممکن است این فرضیه را تقویت کند که به دلیل کرد بودن و یا اهل سنت بودن عقب نگه داشته شدهاند. این همان حس تبعیض است که به آن اشاره کردم ما باید تلاش کنیم محرومیتزدایی را در مورد تمام اقوام و مذاهب در دستور کار قرار دهیم. دولت باید مسئله اقتصادی این مناطق را در اولویت قرار دهد و حتی برایشان تبعیض مثبت قائل شود. نکته دومی که اقلیتها درباره آن احساس تبعیض دارند و اتفاقا این حس درست است، این است که از نخبگانشان در بدنه دولت استفاده نمیشود. دولت باید با شجاعت اقدام کند و از نخبگان سیاسی کردها، بلوچ ها، عربها و سایر اقوام و مذاهب در دولت استفاده کند. اقلیتها توقعات زیادی ندارند، آنها انتظار رئیسجمهور شدن ندارند و حتی اگر چنانچه فرصت وزیر شدن پیدا نمیکنند، لااقل معاون وزیر شوند. دولت باید با شهامت مقابل افراطیگری برخی افراد و حتی روحانیون بایستد و از نخبگان اقلیتها در ردههای بالای دولت استفاده کند. اقلیتهای ما نخبگان بسیار شایستهای دارند، هرجا دولت شجاعت به خرج داده و از آنها استفاده کرده و مثلا به عنوان سفیر به کشورهای دیگر فرستاده است واقعا مفید واقع شدهاند و برکتهایی برای جمهوری اسلامی داشتهاند. چرا با دادن فرصتهای بیشتر این حس تبعیض را از اقلیتهایمان نگیریم و بهانه به دست ضدانقلاب ندهیم. وقتی عدهای میآیند و بهصورت بیجا یک روحانی شاخص اهل سنت مانند مولوی عبدالحمید را از حضور در یک مجلس رسمی محروم میکنند و یا اجازه سفر به او نمیدهند و برایش مشکل ایجاد میکنند، طبیعی است که حس تبعیض در میان اقلیتها تقویت میشود. من با صراحت میگویم خواست دولت این بود که آقای مولوی عبدالحمید در مراسم تحلیف رئیسجمهور حضور پیدا کند و تلاشهای زیادی در این زمینه انجام شد اما متأسفانه کارشکنیهای عناصر افراطی جلوی این کار را گرفت. چنین موضعگیریهای افراطی در شأن ملت و نظامجمهوری اسلامی نیست، هزینههای زیادی دارد و هیچ مصلحتی هم در آن نیست. دولت بخشنامه جامع و کاملی را به وزارتخانهها و سازمانهای زیردستش صادر کرده و دستور داده تا از شایستگان و نخبگان صالح اقلیتها و اقوام استفاده شود اما متأسفانه در همین بدنه دولت مقاومتها و کارشکنیهایی صورت میگیرد. دولت باید شجاعانه بایستد و اجازه ندهد این روند ادامه پیدا کند. متأسفانه بخشی از عناصر افراطی در سازمانهای دولتی و حکومتی نفوذ کردهاند و کارشکنی میکنند و متأسفانه قدرت زیادی هم دارند. اگر میگوییم در گفتوگوی ملی باید اقلیتهای مذهبی و قومی در نظر داشته شوند از این روست که بهکار گرفتن و دخالت دادن آنها در پروژههای ملی، امنیت ما را تضمین میکند و باعث میشود گروههای افراطی معاند نظام هم خلعسلاح شوند و بدخواهان خارجی ما مانند عربستان سعودی نتوانند بسیاری از اهداف شوم خود را برای ضربه زدن به ما محقق کنند. متأسفانه در کشور ما بهخاطر رعایت حال برخی عناصر افراطی، هزینههایی به کل کشور و نظام تحمیل میشود و پس از اینکه کار از کار میگذرد دیگر غیرقابل جبران میشود.
و باید در یک جمله پایانی بگویم که استراتژی جمهوری اسلامی در مقابله برای محرومیتزدایی و تبعیضزدایی از اقلیتها همان است که در پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه آقای مولوی عبدالحمید آمده است و این راهبرد اصولی جمهوری اسلامی است.
انتهای پیام