گامی برای حل كردن؛ و نه جمع كردن
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در «اعتماد» نوشت: «اكنون كه اعتراضات فروكش كرده است، بايد به چند نكته مرتبط با اين حوادث پرداخت. اول اينكه آيا اين اتفاق يا موارد مشابه آن در جامعه حل شده است يا در خوشبينانهترين حالت، جمع شده است؟ ميان حل شدن و جمع شدن فاصله زيادي است. مثل يك زلزله است كه به هر دليلي در يك منطقه رخ ميدهد، حتي به دليلي خارج از اراده ما و يك دولت قدرتمند و كارآمد، ميتواند عوارض آن را رفع و رجوع كند، همچنان كه پس از گذشت سالهاي فراوان آثار و عوارض برخي از زلزلههاي قديمي جمع شده است، ولي مساله زلزله در ايران تاكنون حل نشده است، از اين رو هر لحظه احتمال مواجهه با آن را با خطرات بالا داريم. بنابراين كاري كه ما انجام ميدهيم جمع كردن تبعات زلزله است و نه حل كردن آن. اتفاقاتي از اين نوع كه در هفته گذشته رخ داد و پيش از اين نيز در سال 1388 و پيشتر در سال 1378 و حتي پيش از آن در اوايل دهه 1370 و مهمتر از همه در دهه 1360 و نيز در حكومت گذشته رخ ميداد، نشان ميدهد كه در همه موارد كوشش اصلي معطوف به حل مساله نشده است، بلكه فقط جمع كردن ماجرا هدف اصلي بوده است. جمع كردن يك اقدام فني، كوتاهمدت و تا حدي مديريتي و متكي به ابزارهاي قدرت است. ولي حل مساله بسيار متفاوت است. كساني كه در جمع كردن مساله دخالت دارند، لزوما كساني نيستند كه بايد در مقام حل كردن آن باشند. حتي در مواردي نحوه جمع كردن مساله موجب ميشود كه حل كردن مساله از دستور خارج شود.
هنگامي كه يك اتفاقي رخ ميدهد، آن هم اتفاقي در اندازههاي بزرگ، بايد پذيرفت كه اين اتفاق زمينه اجتماعي دارد. بدون پذيرش اين اصل، هيچ گام موثري نميتوان براي حل ماجرا برداشت. اينكه همه مشكلات منحصر شود به توطئه بيگانگان، به نوعي پاك كردن صورت مساله است. اين امر بدان معنا نيست كه بيگانگان هيچ حضوري در اين موارد ندارند. بلكه بايد حضور و دخالت آنان را تا حدي طبيعي هم دانست. همانطور كه زلزله را امري طبيعي ميدانيم، ولي فرق است ميان جامعهاي كه با 6 ريشتر زلزله، 40 هزار نفر كشته ميشوند با جامعهاي كه با 7 ريشتر هم چند نفر بيشتر زخمي نميدهد. در حقيقت قابليت قابل در برابر زلزله به عنوان يك پديده خارجي، را نبايد فراموش كنيم. بنابراين گستردن فضا براي رسيدگي ريشهاي به وجوه پيدا و ناپيداي اين حوادث و رويدادها ضروري است و بايد در عرصه عمومي درباره آن گفتوگو شود و جمعهاي كارشناسي براي بررسي ابعاد اين كار شكل گيرند. از اين رو و در مرحله اول پيشنهاد ميشود همانطور كه براي حادثه پلاسكو كميته ملي جهت بررسي آن شكل گرفت، درباره اين موضوع كه به مراتب اهميت بيشتري دارد نيز كميتهاي همهجانبه به وجود آيد و در اولين فرصت گزارشي را از علل شكلگيري، افراد شركتكننده، نحوه برخورد و نيز خسارتهاي احتمالي چنين حوادثي و… ارايه كنند. شكل دادن چنين كميتهاي و ارايه گزارش آن به مردم نشان خواهد داد كه اراده جدي براي شناخت و سپس حل مشكلات و مسائل و پاسخ دادن به دغدغههاي جامعه وجود دارد.
از سوي ديگر به عنوان اولين مساله يادآور ميشود كه براي حل ماجرا، بايد نسبت به نحوه مواجهه با بازداشتشدگان نهايت دقت و رواداري را داشت. مساله مهم اين است كه داوري درباره رفتارهاي جمعي تا حدي متفاوت از اين داوري درباره رفتارهاي فردي است. رفتارهاي جمعي تحت تاثير عوامل گوناگون اجتماعي و رواني شكل ميگيرد كه مسووليت فردي تا حدي تحتالشعاع قالبهاي رفتاري جمعي قرار ميگيرد. از اين رو بايد افراد عادي حاضر در اين صحنهها را به سرعت آزاد كرد. اين آزاد كردن به معناي آن است كه حكومت نيز متوجه ابعاد رفتاري هيجاني در اجتماعات مشابه هست و به حل بهتر ماجرا كمك ميكند. اگر حوادث دهه 1360 تحت تاثير سازماندهي و تشكيلات گروههاي سياسي بود و ربط مستقيمي با مسائل و زمينههاي اجتماعي نداشت، اتفاقات اين روزها بيش از آنكه متاثر از وجود برنامهريزي مشابه آن سالها باشد، ناشي از زمينههاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است.
بنابراين نبايد به گونهاي رفتار كرد كه در گذشته برخورد ميشد. نمونهاي از برخوردهاي بد در گذشته، بيان اعترافات و فيلمهاي اعترافگونه است كه به جاي اثرات مثبت، هميشه داراي اثرات منفي بوده است. آزادي يا رسيدگيهاي قانوني و قضايي و علني، به هرچه بهتر شدن فضا كمك ميكند. به ويژه در مورد دانشجويان بازداشتي بايد با فوريت و ملاحظات بيشتري رفتار و آنان را آزاد كرد.»
انتهای پیام