تئاتر تروریسم
دکتر کیومرث یزدان پناه درو، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران [جغرافیای سیاسی] در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
گردن زدن جیمز فولی و استیفن دو روزنامه نگار آمریکایی توسط گروه موسوم به دولت اسلامی در عراق و سوریه (داعش) مشابه تمام جنایات وحشتناک خیلی بیشتر از یک نمایش مخوف و غم انگیز بود. فیلمی که با واقعیتی تلخ، اما نمادهای قدرتمند نشانه گذاری شده، با پیامهای خاص خود همراه بود.
“فولی و استیفن “در پوشش معنادار نارنجی که اعضای داعش بر تن شان کرده بودند، یادآور مسلمانان زندانی شده در زندان مخوف خلیج گوانتانمو توسط ایالات متحده امریکا و نمایش زجر آور آن در رسانه های غربی بود. نکته ی تأمل برانگیز این ماجرا، شیوه ی اعدام این دو و فرد اعدام کننده که در پوشش نقاب و ردای بلند سیاه (که نماد گروه تروریستی داعش است) و قرائت بیانیه ای به طولانی همان لباس!! آن هم در آرامشی تمرین شده با لهجه ی انگلیسی ساخته شده! که معلوم بود بارها روی آن تمرین شده، پیامهای سختی برای کاخ سفید و مدعیان دمکراسی داشت.
به عبارتی کشتار رایج شده در عراق و سوریه به سبک خاص گردن زدن فقط و فقط یک پیام معنا دار است. همانطور که اکثر کارشناسان و تحلیلگران مسایل روز دنیا یادآور می شوند، نفرت از جریانی که قربانیان خود را بی هیچ دلیلی زجر می دهند و تنها ثانیه هایی چند سر قربانی در کمال ناباوری روی شکمش گذاشته می شود. عملی که حتی در اوج نفرت از هر انسانی هم نمی توان آن را در چنینی قساوت و بی رحمی تصور کرد.
اگر چه گردن زدن باعث می شود که قربانی بر اثر از دست دادن شریان حیاتی در گردن در عرض چند ثانیه هوشیاری خود را از دست بدهد و از نظر تروریست ها این روش بهترین روش برای مرعوب کردن دشمن بوده و پخش ویدئویی آن در شبکه های متعدد تلویزیونی و اینترنت، اعدام کننده را که سر قربانی را روی قفسه ی سینه ی مقتول گذاشته، به هدف خود می رساند اما حقایق تلخ پشت صحنه این حوادث چیست؟
در این صحنه های تکان دهنده استفاده از چاقوی کوتاه به جای شمشیر در تراژدی سر بریدن انسانها، باعث شکل گیری یک تراتژدی سرد و غم انگیز می شود که در کنار بی تفاوتی و قساوت قلب جلادان بی رحم و حس خاص همراه با نفرت بینندگان این تصاویر ویدئویی، تنها آن قربانی دست و پا بسته است که برای ثانیه های تلخ بین مرگ و زندگی، این حس تلخ را از پشت یک ویدئو درک می کند و نمی داند انگیزه ی قاتلین او از چنین شیوه ای چیست؟ و آنها زائیده ی کدام ایدئولوژی هستند؟ و با چشمان حیرت زده به صحنه های نمایشی می نگرد که تقریبأ اصلأ قابل باور نیست.
اما امروزه همه فهمیده اند که داعش با تولید این مستندات واقعی، در حال ارسال پیامهای خاص به مخاطبان (دولتها و ملتهای ) خاص است. پیامهایی از قبیل:
• ما (داعش) بر اساس قوانین خود عمل کرده و برای انجام کار خود هیچ محدودیتی قائل نیستیم.
• بخشی از این قتل ها و مجازاتها در پاسخ به بد رفتاری امریکائیها با زندانیان مسلمان در گوانتانامو بوده، که ماموران امریکایی با چسباندن برچسب تحقیر به زندانیان مسلمان و نقل و قولی بی سند، بد رفتاری خود را توجیه می کردند. ما رزمندگان جنگجو با هدف دفاع از حقوق آنان و با راه و روش خود با دشمنان خود برخورد و آنرا اجراء می کنیم.
• ما وقتی به نتیجه برای یک اقدام می رسیم دیگر هیچ محدودیتی برای اجرای آن وجود ندارد و ما قادریم از اقدامات خود یک فیلم واقعی و بالاتر از استانداردهای هالیودی تولید و از طریق ویدئو به معرض نمایش بگذاریم. (یعنی الگوی ما برای سربریدن، فلیم های هالیودی محصول امریکاست.)
• ما مثل مافیای مواد مخدر در مکزیک نیستیم. اهداف ما از گردن زدن با اهداف قاچاق چیان در مکزیک که به طور منظم مردم را گردن می زنند و سپس فیلم های آن را ر روی اینترنت می گذارند تا رعب و وحشت در منطقه ی مورد فعالیت خود راه بیاندزند، کاملأ متفاوت است. ما دو هدف مقدس داریم اول اینکه همه ی شما امریکاییها را بکشیم و دوم اینکه هر جنبنده ای در ممالک اسلامی، اسلام ما را قبول ندارد به ذبح بکشیم. ما (داعش) می خواهیم جهان پیام ما را از این نمایش های ویدئویی کامل دریافت کند.
• ما پیروز خواهیم شد. زیرا ترسی از کار خود نداریم و همه ی اقدامات ما بدون محدودیت به نمایش گذاشته می شود و دلیل این کار ما این است که ما به دنبال دسترسی به حقیقت هستیم و روشی که در پیش گرفتیم مورد تأیید خداوند است!!!
به نظر من با توجه به ابعاد اتفاقاتی که رخ داده و می دهد باید بگویم که به عصر رسانه های جمعی متحول شده ی مدرن بی ضابطه خوش آمدید! شما فکر می کنید که رسانه های جمعی فقط “آن چرمن”، همان شبکه ی بی مزه و بی ادبی است که در هنگام قطع کردن سر در کابل توسط طالبان و القاعده برنامه ی خود را از نمایش این صحنه قطع می کند؟!خیر! اقدامات رسانه ای اخیر گروه دولت اسلامی (داعش) در عراق و سوریه و به نمایش گذاشتن سربریدن انسانهای بی گناه، بیانگر نقطه ی اوج مرحله ی اول عصر اطلاعات است که با تمام انشعابات بصری خود در حال اثرگذاری صد درصد بر افکار جهانی است. اتفاقی که اصلا قابل قیاس با حوادث و اتفاقات جنگ جهانی اول و دوم نبوده و پیامدهای خاص خود را دارد. زیرا به رغم گستردگی کشتار در آن دو جنگ بزرگ، اثرات آن بر افکار جهانی محدود و خاص بود.
مصائب، باور عمیق، تظاهرات سیاسی و غیره امروزه توسط یک گروه خشن در حالی در معرض دید جهانیان گذاشته می شود که آنها اصلأ تلویزیونی برای پخش اقداماتشان ندارند. اما آنها دارند تأثیر خودشان را از طریق پخش تصاویر شکنجه، مرگ های وحشتناک، تجاوز وحشیانه به زنان و دختران را از طریق فضای مجازی به نمایش در می آورند و اتفاقأ این روش آنان، راهی شده برای کسب درآمد و جذب اعضای جدید! داعش با این اقدامات خود ارزش فناوری ارتباطات و اطلاعات را زیر سوال برده و ارزش خنثی آن را به معرض نمایش گذاشته است؛ آن که اگر ادعایی وجود داشت که جهان با روند پیش رو به سمت هرج و مرج های لجام گسیخته پیش می رود، امروزه در حال اثبات شدن است.
اگر فرض را بر این بگذاریم که همه ی اعضای خلافت اسلامی (داعش) در عراق و النصره و ارتش آزاد در سوریه و القاعده در یمن و طالبان در پاکستان و افغانستان بمیرند، متأسفانه آثار شوم تأثیر گذار آنها به عنوان یک لکه ی ننگ و یک هشدار دائمی باقی می ماند. واژه ی اعدام که که بکارگیری آن در هر جامعه ای نیاز به تشریفات خاص اخلاقی و اداری و قضائی و حقوقی دارد، و گاهی سالها طول می کشد تا کسی اعدام شود، در بخشی از سرزمین های اسلامی به شوخی و تفریح تبدیل شده، برخی ها برای اعدام و حتی تنوع در کشتن انسانها به زشت ترین اشکال تشویق و ترغیب می شوند.
دنیای ما در عصر مدرن به قرون وسطائی متفاوت با نمایش تئاتری غم انگیز لبخند تلخ می زند! تئاتری که بازیگران به خوبی آموزش دیده اند و به خوبی دارند آموزش می دهند و احتمال هنرنمایی در اشکال قوی تر و سیاه تری نیز پیدا کنند! محصول رفتار آنان در کمتر از سه سال و تنها در دو کشور عراق و سوریه، بیش از یکصد و پنجاه هزار قربانی بیگناه بوده است! تئاتری واقعی با کاراکترهایی که نمایشنامه نویس بدون اینکه اسمی داشته باشد، با نمایش خود جولان می دهد، اثر می گذارد و نتیجه می گیرد! یک جلاد ملبس به دستاری سیاه و سفید با لهجه هایی درهم آمیخته از انگلیسی و عربی و …، در قلب جغرافیایی شرق میانه، چنان می تازد که گویی در هیچ جای جهان نفسی برای کشیدن دیده نمی شود! نمایش نمادی از قدرت، پیچیدگی و عذاب! آیا این رفتارها و اینگونه دنبال قدرت دویدن، بیانگر آینده ی مبهم و دردناک بشریت است؟ آیا شهروندان امریکایی هم که بخش اعظمی از ناهنجاریهای جهانی و ظهور گروههای خودسر محصول رفتار سیاست مداران آنان بوده و هست! هم با دیدن این صحنه ها و این نمایش های دردناک، حس ناخوشایند را مثل سایر ملل پیدا می کنند؟
در تاریخ قرن بیستم نقل شده که قتل تزار نیکلای دوم و خانواده اش در سال 1918م در اکاترینبرگ توسط دولت لنین جرم سنگینی برای آن دولت به حساب آمد و ابعاد وحشتناک کشتار تزار نیکلای و خانواده وی، ناشی از پیشینه ی ساختار بلشویکی و استعداد جرم و جنایتی بود که در آن زمان اتفاق افتاد. یکی دیگر از این جنایات با شکلی دیگر را همین کشور عراق در سال 1958م تجربه کرد و آن هم قتل عام فیصل دوم پادشاه عراق، نوری سعید نخست وزیر عراق و اعضای خانواده ی آنان بود که از طریق کودتای نظامی به شکل فجیعی کشته شدند و سپس مثله و قطعه قطعه شدند! رویدادی که در این کشور عربی زمینه را برای حکومت و تاخت و تاز بی رحمانه ی دیکتاتوری به نام صدام حسین فراهم کرد.
اما هیچکدام از آن جنایات حتی تصویر اسلایدی آنان را هم کسی ندیده، ولی آنچه که ما الان در شرق میانه به عنوان یکی از علائم پلشت پست مدرنیسم می بینیم، صحنه های وحشتناکی است که مثل بسیاری از ناهنجاریهای دوران اطلاعات و ارتباطات، به نمایشی عادی تبدیل شده و این یعنی خطر مرگباری که آینده ی بشریت را در اشکال مختلف تهدید می کند.
هرج و مرج میدانی و ایدئولوژی افراطی که در سوریه و عراق با عناوین کاذب و انحرافی دولت اسلامی یا خلافت اسلامی ظهور کرده و رد پای جدی آن را در یمن و لیبی هم مشاهده می کنیم، به معنای ظهور نسخه ی جدیدی از هرج و مرج جهانی است که ماهیت جنگ ها را از جنگ های مستقیم و رودرو و مشخص به جنگ های مذهبی، فرقه ای و فرهنگی تغییر داده و در آینده باید شاهد جنگ های بین تمدنی باشیم. حوادث 14 سال اخیر نشان از بحرانی بودن 16 سال آینده ی جهان دارد و گروهی که هم اکنون در عراق و سوریه و یمن و لیبی و پاکستان و افغانستان با این بضاعت قادر به مدیریت افکار جهانی هستند، آینده با چیزهایی بالاتر از این گروهها و با واقعیتهایی تلخ تر دست و پنجه نرم خواهیم کرد.
انتهای پیام