چرا شورای شهر اول تهران منحل شد؟
گفتوگوی احمد حکیمی پور با یک رسانهی اصولگرا
متن گفتوگوی احمد حکیمی پور، عضو شورای شهر اول تهران با خبرگزاری آنا، متعلق به دانشگاه آزاد که در اختیار اصولگرایان است، در پی میآید:
آنا: شما چطور وارد جریان اصلاحات شدید؟ آیا از سال ۷۶ بود؟ کمی از فعالیتهای خودتان تعریف کنید؟
فعالیت سیاسی من به دو بخش تقسیم میشود. اولی برمیگردد به زمان انقلاب و رفتنم به جنگ و درگیری مستقیم با جنگ که از نیمه دوم سال ۶۰ شروع شد؛ در دوره جنگ عملاً سیاست را کنار گذاشتم، یعنی کار سیاسی و تشکیلاتی را؛ نهاینکه از سیاست دور بمانم. آن زمان چون امامخمینی(ره) دستور داده بود کسانی که در سپاه پاسداران هستند دیگر کار حزبی نکنند، یا از سپاه خارج شده یا از حزبشان بروند بیرون! آن زمان عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودم، قبل از انشعاب، به همین دلیل از سپاه بیرون آمدم.
از جبهه که برگشتم بهار ۶۱ استعفایم را دادم و رفتم به جبهه و در مناطق جنگی بودم. حضور در جبههام یکمدتی در قالب سپاه بود، بعداً از سپاه هم استعفا دادم. از سال ۶۴ دیگر بهصورت بسیجی در جبهههای جنگ بودم و در کنار آن درس هم میخواندم. در دانشگاه وارد انجمن اسلامی و فعالیتهایی دانشجویی مستقیم نشدم، ولی اخبار را تعقیب میکردم. عملاً بعد از جنگ، دوباره فعالیت سیاسی من شروع شد، در شکل تشکیلاتیاش! آدمی نبودم که از سیاست دور و بیخبر باشم.
آنا: در مجلس چهارم گزینه سازمان مجاهدین انقلاب بودید یا مجمع؟
– نه، من در مجلس تقریباً کاندیدای مستقل بودم.
آنا: جز خط امامیها بودید یا مجمع روحانیون؟
– نه، هنوز مجمع راه خط امام تشکیل نشده بود. مجمع روحانیون، جریان چپ را در واقع رهبری میکرد و در کنار آن ما فقط سازمان مجاهدین انقلاب را داشتیم، بهعلاوه دفتر تحکیم، انجمن اسلامی معلمان و مهندسان و همین، یک تعداد محدودی دیگری نیز حضور داشتند.
آنا: پس مستقل از زنجان وارد مجلس شورای اسلامی شدید؟
– من مستقل از زنجان آمدم. چون کاندیدای جریان چپ در زنجان افراد دیگری بودند.از طرف خانواده شهدا و رزمندگان معرفی شدم.
آنا: یعنی شما کاندیدای رسمی جریان چپ زنجان را شکست دادید؟
البته آقای بیات کاندیدای اصلی بود که رد شده بود. فکر کنم یکیهم خود جمشید انصاری بود.
آنا: انصاری که هماکنون رئیس سازمان اداری و استخدامی هستند؟
بله؛ منتهی من آنجا کلاً از طرف نیروهای رزمنده و خانواده شهدا کاندیدا شدم و اینها زمینهشان عدالتطلب بود. یعنی چپ و راست مرسوم آن زمان را تقریباً بهنوعی زیر نقد داشتند، ولی گرایشهای آنان باز چپ بود، اما رسمی نبود. بعد به مجلس که آمدیم من طبیعتاً در مجموعه اقلیت مجلس قرار گرفتم.
آنا: رهبر فراکسیون مجلس چهارم عبدالله نوری بود؟
نه، وی در دوره پنجم رهبر اقلیت بود. جریان چپ در مجلس چهارم شکست سنگینی را متحمل شد، حتی فراکسیون هم نتوانست تشکیل بدهد. کمکم بعد از چند ماه به خودش آمد. تعداد چپیهایی که در مجلس بودند، عمدتاً ۳۵ تا ۳۶ نفر اصلی بودند؛ با حواشی ۵۰ و خردهای نماینده میشدند.
آنا: من یکجا شنیدم که شما گفته بودید ما در مجلس چهارم توانستیم با ۴۰ نماینده ۱۰۰ نفر را با خودمان همراه کنیم، حتی نایبرئیسی بگیریم.
بله؛ در سال سوم مجلس چهارم این موضوع رخ داد. در مجلس اقلیتی شکل گرفت. من خیلی دوست ندارم از خودم بگویم، ولی نخستین بار من در نطقم اعلام کردم که مجلس بالاخره یک فراکسیون اقلیتی نیز دارد. چون جریان راست خیلی درصدد بود که مجلس را یکدست نشان دهند. ناطقنوری رئیس مجلس بود، همین آقای روحانی نایبرئیس بود، یک دوره هم موحدکرمانی و بعد پرورش نایبرئیس دوم مجلس شدند. اینجوری نایبرئیس دوم میچرخید. سال سوم ما نایبرئیسی دوم را گرفتیم. من هم این نطقم را دقیقاً زمانی انجام دادم که مرحوم هاشمی رفسنجانی برای بار دوم بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شده بود و مجلس فشار میآورد که وی تعدادی از اعضای کابینه دوره اولش که متمایل به جریان چپ بود را کنار بگذارد.
افرادی که مجلس راست درصدد بود کنار بروند، مثل عبدالله نوری و معین بود. من خواستم در نطقم بگویم که مجلس فقط اینها نیستند. یک عده دیگر هم هستند که آنوقت یادم است پشت تریبون گفتم؛ «فراکسیون حزبالله مجلس»! اینگونه اسمی بهکار بردم برای اقلیت مجلس. در همین زمان بود که احمد رسولینژاد نماینده اصولگرا آمد نطق من را زیر سؤال بُرد که چنین چیزی در مجلس نیست و یککلاغ چهلکلاغ نکنید! من بههمراه تعدادی از دوستانی که فعال بودند در فراکسیون اقلیت توانستیم یک ۱۰۰ نفری را جمع کنیم، برویم نزد مرحوم هاشمی و قبل از اینکه کابینه را معرفی کند به رئیسجمهور گفتیم بالاخره مجلس یکدست نیست. از اینجا تقریباً جرقه اقلیت زده شد، بعد سال سوم نیز توانستیم حسین هاشمیان را نایب رئیس کنیم.
آنا: هاشمیان که بعداً هم نایبرئیس دوم مجلس ششم شد.
بله، قبلاً در مجلس سوم هم نایبرئیس بود و نماینده مردم رفسنجان در مجلس بودند.
آنا: شما آن زمان منتقد مرحوم هاشمی رفسنجانی بودید، دلیلش چه بود؟
ما بهخاطر سیاستهای اقتصادی بازی که اعمال میشد، مخالف بودیم. چون تیپمان، تیپ بسیجی و جنگ بود و احساس میکردیم فرهنگ جبهه، جنگ و ایثار با این سیاستهای جدید تخریب میشود. منتهی نقدهایمان بیشتر در بُعد فعالیتهای اقتصادی بود و احساس میکردیم که دارد نابرابری را در جامعه تشدید میکند.
آنا: بعدها چرا اینگونه از آقای هاشمی حمایت کردید؟
آن زمان بحثش فرق میکرد. در زمان دولت مرحوم هاشمی از بانک جهانی وام گرفتند، صندوق بینالملل پول یکسری اعتباراتی برای ایران درنظر گرفت و بعد پشتبند آن نسخههایی برای ایران پیچید و ما اینها را درست نمیدانستیم. من خودم عضو کمیسیون اقتصادی مجلس بودم، منتهی نقد ما در حوزه مسائل اقتصادی دولت بود که این را برخلاف مشی جریان عدالتطلبی انقلاب و خط امام اصیل میدانستیم که حامی مستضعفان و طبقات پایین است. بههرحال برداشتمان از دیدگاههای امام خمینی(ره) این بود که عدالتطلبانه بودند و طرفدار محرومان و پابرهنگان هستند. چون آخرین مواضعی که امام خمینی(ره) قبل از فوتش دارد، آن دیدگاهها را در قالب منشور برادری نوشته بودند و بر اساس این مواضع با دیدهگاههای دولت وقت زاویه داشتیم. در اواخر دهه ۶۰ نیز امام منشور روحانیت را صادر کرده بودند، که مصداق تفاوت اسلام آمریکایی و ناب بود.
آنا: یک فرد سیاسی میگفت آن منشوری که حضرت امام راحل نزدیک مجلس سوم منتشر کردند، سبب شد چپها در مجلس سوم برنده شدند.حرف امام اسلام آمریکایی و اسلام پابرهنگان بود، آیا شما سیاستهای هاشمی را اسلام آمریکایی میدیدید؟
بحث اسلام آمریکایی یعنی اینها وابسته به آمریکا هستند و امام راحل شیخنشینها را هم مثال زده بودند. یعنی برداشتی که این امرا و سلاطین در شیخنشینها دارند، اسلام اشرافی است. بههمین دلیل جریان چپ نام ائتلافش در مجلس سوم را مستضعفان و محرومان گذاشت. بههرصورت بنده چون خودم یک استقلال رأی داشتم، جای مانورم در مجلس بالا بود و توانستم بهراحتی کارم را پیش ببرم و دیدگاههایم را دنبال کنم و طبیعتاً دیدگاههای من نزدیک بود به جریان عدالتطلب. ما جزء استیضاحکنندگان محلوجی بودیم؛ از آنطرف از جریان راست هم در لیست استیضاحکنندگان بودند. این بود که محلوجی در مصاحبه گفت که بالاخره افراطیان چپ و راست دارند من را استیضاح میکنند. از دوستان خودمان توصیه کردند امضاها را پس بگیرید حتی از بیرون، آدمهای بزرگ نیز گفتند، ما ایستادیم و گفتیم نه!
آنا: سیاستهای سیف، روغنی و محمدخان که بهاصطلاح تئوریسینهای ژاپن اسلامی بودند را چگونه ارزیابی میکردید؟
معمولاً وقتی این بحثها انجام میشد، فراکسیونمان از اقتصاددانهایی که نقد داشتند نسبت به آن روند و بهنوعی میراثدار دیدگاههای دوره مهندس موسوی بودند، اینها میآمدند و در مورد برنامه پنجساله یا مثلاً بودجه سالانه بحث میکردیم و اصلاً صحبت ما در مجلس ابعاد کارشناسی بود. بحثهای ما در مجلس کلاً این بود که این سیاستها در واقع جامعه را بهسمتی میبرد که نابرابریها تشدید و شکاف طبقاتی ایجاد میشود و این با روح انقلاب و آرمانهایی که به هرحال امام و کلاً انقلاب دنبال میکردند، فاصله داشت.
آنا: برویم سراغ انتخابات شورای اول شهر. شما در کدام لیست قرار گرفتید. آیا با جناح انقلاب اسلامی و اصغرزاده وارد شدید یا نه اینجا باز هم به صورت جدا آمدید و لیستی نبود؟
در فاصله سالهای آخر مجلس چهارم در یک جلسهای در خانه مهدی کروبی که به مناسبتهایی آنجا جمع میشدند، نمایندگان ادوار و نمایندگان وقت مجلس چهارم جمع شدند. دستور جلسه بررسی افق انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ۷۶ بود. آنجا یک جمعی انتخاب شدند که این برنامه را سامان دهند، که یکی من بودم. سیدهادی خامنهای، هاشمیان، غریبانی، نجفقلی حبیبی، منتجبنیا و محتشمیپور و یک تعداد دیگری نیز بودند. قرار بود که فعالیتهای جریان چپ متمرکز بشود و اختلاف ایجاد نشود. مجمع روحانیون پشتیبان جریان بود. از دل این مجمع نیروهای خط امام بیرون آمد. در این وقت برای اینکه تشکیلات قانونی شود باید ثبت میشد. به همین دلیل عدهای مانندمحتشمیپور، منتجبنیا و سلامتی دبیرکل مجاهدین انقلاب اسلامی از این مجمع جدا شدند و دیگر ادامه ندادند، ولی ما ادامه دادیم و مجمع خط امام شکل گرفت. افرادی مثل مرحوم دوزدوزانی، خانم دباغ، خانم دستغیب، خانم رجایی نیز حضور داشتند.
آنا: هسته مرکزی جریان خط امام شما، هادی خامنهای و خسروی بودید؟
ما سه نفر درخواست تأسیس دادیم، آقای رباطی هم بودند. این زمانی بود که مجمع نیروهای خط امام شکل گرفته بود که ما ورود کردیم در انتخابات شوراهای شهر اول. در انتخابات شوراها گروههای فعال سیاسی اصلاحطلب آن زمان لیست میدانند. یک تعدادی از این ۱۵ نفر که ۱۱ نفر بودیم در همه لیستها حضور داشتیم، یکیشان هم من بودم. یعنی کارگزاران، جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب من را در لیست خود قرار دادند.
آنا: حزب مشارکت ایران آن موقع تشکیل شده بود؟
شورای حزب مشارکت تشکیل شده بود. سازمان مجاهدین انقلاب، مجمع خط امام و همه اینها بودند. برای تشکیل لیست شورای شهر اول اختلافاتی روی چهار نفر در بین کارگزاران و مشارکت پیش آمد. اختلاف بین محمد غرضی، علیزاده طباطبایی، فروزش و خانم سیاسی بود. اینها در واقع مورد تأکید کارگزاران بودند. بعدها بین خانم وسمقی نیز اختلاف شد. همچنین کارگزاران، حقیقی و داود سلیمانی را در لیست خود قرار نداد، ولی اینها در لیست مشارکت بودند. درنتیجه دو لیست بیرون آمد. یک لیست بهاصطلاح مشارکت و لیست دیگر کارگزاران بود، یک لیست هم نیروهای خط امام بودند، که نیروهای خط امام لیستش با مشارکت تفاوت نداشت.
آنا: طراح اصلی لیستبندی حجاریان بود؟
من خبر ندارم آن زمان چه اتفاقاتی میافتاد. من خیلی درگیر بحثهای جزئی نبودم. البته خودم قائممقام ستاد نیروهای خط امام بودم، ولی گروههای دیگر هم ستاد تشکیل داده بودند، مجاهد رباطی مسئول ستاد و من هم قائممقام وی بودم، ولی در ستاد کارگزاران چه میگذشت، در ستاد مشارکت جداگانه چه میگذشت، من خبر ندارم. آنجا یک اتفاقی افتاد، نیروهای ملیمذهبی و نهضت آزادی هم آمدند لیست دادند.
آنا: نخستین بار بود که بعد از آن پیام امام(ره)، نهضت آزادی در انتخابات شرکت میکردند؟
نخستین بار بود بعد از این مدت بود. اینها تقریباً از مجلس دوم دیگر در خط تحریم انتخابات رفتند و ورود نمیکردند. نهضت آزادی آمد و لیست داد، در لیستش از این ۱۵ نفر فقط اسم من را گذاشته بود.
آنا: چرا رأی نیاوردند؟ دلیلش چه بود؟ تقریبا ۱۸-۱۷ سال هم در فضای انتقاد از حکومت بودند.
نهضت آزادی در دور اول و دوم شورای شهر رأی نیاوردند. اینها ارتباطشان با بدنه اجتماعی و پیوندشان با جامعه قطع بود. حزب و جریان سیاسی موقعی میتواند در فرآیند سیاسی اثرگذار باشد که با متن جامعه پیوند خورده باشد. این هم که من در لیستشان بودم، برمیگشت به سابقهاش در مجلس چهارم و اینکه کتابخانهشان را در زنجان بسته بودند. من از وزیر وقت ارشاد پیگیری کرده بودم. من هم صرفاً بهعنوان وظیفه یک نماینده که پیگیری مطالبات شهروندان است پیگیری کردم. انتخابات شوراها به این صورت برگزار شد و همه ۱۵ نفر از جریان بهاصطلاح نیروهای خط امام آمدند. منتها کارگزاران هم بهطور اختصاصی از کاندیداهایش آقای فروزش و غرضی و علیزاده طباطبایی رأی آوردند و آمدند به مجلس.
آنا: انگار آن موقع شما بیشتر در جناح ابراهیم اصغرزاده بودید. یک اختلاف بسیار شدیدی بین عبدالله نوری و اصغرزاده رخ داد. بعضی مصاحبههای بسیار تندی انجام شد مثل اینکه در یکی از آنها گفته شد که شهردار تهران با هلیکوپتر اینطرف و آنطرف میرود. سرمنشأ این اختلافات چه بود؟
شورای چهارم ترکیبی داشت که در واقع یک طیفی از کارگزاران بودند، من دارم شورای شهر اولیه قبل از خروج از نمایندگی را عرض میکنم؛ یعنی قبل از اینکه عبدالله نوری، خانم کدیور و غرضی استعفا دادند تا بروند در مجلس شرکت کنند که خیلی ضربه به شورا زد. ما هم خیلی مخالف بودیم با این استعفا. شورا یک طیفش جریان کارگزاران بود، اینها طبعاً شش نفر بودند، عبدالله نوری، عطریانفر، علیزاده طباطبایی، فروزش، غرضی و خانم کدیور. این ۶ نفر نه اینکه عضو حزب کارگزاران باشند، در آن طیف تقریباً تعریف میشدند. حجاریان، جلاییپور، نیز مشارکتی بودند. مجمع نمایندگان خط امام چهار نفر نماینده در داخل شورا داشت. خسروی، دوزدوزانی، خانم وسمقی و من؛ منتها ما فراکسیون تشکیل ندادیم.
از طرفی دیگر تعدادی هم از جنبش دانشجویی آمده بودند. اصغرزاده و درودیان جز این لیست بودند، لطفی هم نماینده جریان کارگری بود. چنین ترکیبی را آنجا داشتیم، منتها غیر از آن ۶ نفر، این ۹ نفر تقریباً با هم متحد بودند، یک هماهنگی و انسجامی داشتیم.
در مرحله نخست انتخاب شهردار ما ۹ نفر را در نظر گرفتیم و به گزینه دانشآشتیانی رسیدیم. ۹ نفر آمدند برنامهشان را دادند، مثل همین کار که الان شورای پنجم هم میکنند. ما به این اعضای شورای شهر فعلی تهران گفتیم، این کار را شما نکنید. ما یک بار اینگونه شهردار را انتخاب کردهایم. دور اول توجیه داشت این کارها، تأسیسی بود، مردم شور و حال داشتند، الان دیگر این کارها واقعاً ضرورت نداشت.
افراد را آوردیم بالاخره ۹ نفر برنامههایشان را دادند. از داخل شهرداری، از بیرون شهرداری، از دل این روش به دانش آشتیانی رسیدیم. صورتجلسه هشت نفر موجود است که گفتند رأی ما دانش آشتیانی است. فردای این جلسه یادم هست یک برنامهای در استادیوم آزادی قرار بود برگزار شود و رئیسجمهور سخنران بود. ما قرار گذاشتیم از آنجا وقتی برمیگردیم جلسه برای انتخاب شهردار برگزار شود. وقتی آمدیم جلسه را شروع کنیم دیدیم که آقای نوری در جلسه نیست و بقیه هم نیامدند. آن ۶ نفر دیگر نیامدهاند. حجاریان رفت جلسه را شروع کند، ولی چون باید حداقل ۱۰ نفر حضور داشته باشند جلسه رسمی نشد!
آنا: رئیس شورای شهر عبدالله نوری بود؟
نوری رئیس، حجاریان نایبرئیس، من و اصغرزاده هم منشی و عطریانفر هم خزانهدار بود. اینهم چرا اینجوری شده بود و این پنجتا را انتخاب کرده بودند، ماجرا دارد. چون هر پنجتای ما را خدابیامرز موحد ساوجی که رئیس هیأت نظارت بر انتخابات و رئیس کمیسیون شوراهای مجلس بود تا آخر تأیید نکرد. زیر بار نمیرفت.
آنا: هیأترئیسه را تأیید نکرد؟
ما را اصلاً بهعنوان کاندیدا شورای شهر قبول نداشت.
آنا: پس چطوری رأی آوردید آمدید داخل شورای شهر؟
دیگر شد! آن یک داستانی بود که در مطبوعات آن زمان روشن است. شورا هم اینجا باز یک حرکت سیاسی کرد برای اینکه مثلاً بگوید ما پشتیبان این پنجتا هستیم، هر پنجتای ما را آورد در هیأترئیسه. آقای نوری که طبیعتاً باید رئیس میشد، آن بحثی نبود. منتهی سعید حجاریان ، من، اصغرزاده و عطریانفر را موحد ساوجی بههرحال تأیید نکرد، ولی اعتبارنامه ما صادر شد. برای انتخاب شهردار جلسه داشتیم که بعد ازیک ساعتی سعید حجاریان آمد جلسه را شروع کند، اما ۹ نفر ما ۱۰ نشد. آن دوستان هم در شورا حضور داشتند، اما به جلسه نمیآمدند.
آنا: رهبر این جریان نوری بود؟
رهبر نبود! نوری آن روز اصلاً به شورا نیامد. رفت خانه و قهر کرد و بعداً ما رفتیم دنبالش. حرف نوری هم حرف منطقی بود، میگفت خوب نیست شورا شهرداری را انتخاب کند که بگویند با نصف بهعلاوه یک و اینجور چیزها انتخاب شود. بهتر است ما روی شهردار اجماع داشته باشیم که این وحدت شورا و شهرداری رعایت بشود.
آنا: پس آقای دانش آشتیانی کنار رفت؟
اصلاً اعلام نکردیم و رأیگیری نشد! مجدد دوباره گزینهها مطرح شد و رسیدیم در نهایت به چهار نفر. اینها همه دیگر در جلسات غیرعلنی و غیررسمی بررسی شد.دیگر آن بازی گزینهها را ادامه ندادیم. مردم از ما شهردار میخواهند، حالا مهم نیست این شهردار را چهطوری انتخاب میکنیم.
آنا: به این نتیجه رسیدید که این کارها بیشتر نمایشی میشود؟
گفتیم آقا این نمایشها بالاخره کاری از شهر حل نمیکند. مردم به ما رأی دادند و ما هم باید شهردار تعیین کنیم. حالا کی شهردار است ما باید جوابگو باشیم.
آنا: شما هم جزء آن چهار نفر نهایی بودید؟
نه، اصلاً همه غیرشورایی بودند، از شورا فقط غرضی بود، تا آخر در رقابت ماند. بههرحال این عددها از ۳۰ و خردهای شروع شد، و به چهار نفر رسید. صفاییفراهانی، غرضی، الویری و خرم بودند. قرار شد از این چهار نفر دو نفر انتخاب کنیم و بعد از میان دو، شهردار را انتخاب کنیم. یک اتفاق جالبی اینجا افتاد که عبدالله نوری این را دیگر بهعنوان یک لطف خدا و یک نشانه و علامت برای وحدت شورا در نظر گرفت. آنهم اینجوری شد که از ۱۵ نفر، ۹ نفرشان نوشتند؛ صفایی فراهانی و الویری، ۶ نفر نوشتند غرضی و الویری. یعنی غرضی عملاً نفر دوم هر ۱۵ نفر شد. الویری دوم بود در رأیگیری شهردار تهران دوم شد، ولی دومی که هر ۱۵ نفر این را قبول داشتند.
نوری گفت این یک معجزه است! هر ۱۵ نفر ما خوشبختانه روی یک نفر اجماع داریم، پس همین بشود شهردار. بنابراین وقتی این اتفاق افتاد، آمدیم پایین، یکربع هم طول نکشید، کاندیدای شهر تهران گفتند: الویری، برگهها را گرفتیم همه نوشتیم الویری. کاندیداهای دیگر هم مطرح نشدند که بالاخره به آبرو و اعتبارشان لطمه بخورد بگویند رأی آورد، رأی نیاورد. یک کاندیدا معرفی کردیم، رأی هم دادیم. قبلاً چون فرایند طی شده بود.
آنا: چطور در مورد آقای الویری دوباره اختلاف شد؟
اختلاف در شورا طبیعی است. الویری نزدیک سه سال ماند. الویری را من خودم گفتم چون دوره اول و تجربه نخست است، باید لااقل ۶ ماه مهلت بدهیم که ایشان بتواند به این محیط و فضا سوار شود. دیگر بعد از ۶ ماه طبیعی بود که ما در برابر تخلفات و کمکاریها نباید کوتاه میآمدیم. درست است از یک جناح بودیم ولی نباید تعارف میکردیم.
آنا: گرفتن آپارتمانهای لوکس در الهیه توسط اصغرزاده و بعد پلمپ دفتر در شورا، ماجرایش چه بود؟
آنها مربوط به آخرهای شوراست. دعواهای شورای اول کلاً مال آخرهاست، اما بهچالش کشیدن و سؤال کردن از الویری نخستین بار من توسط خودم بود که از وی ۱۲ سؤال مطرح کردم و همهاش هم قانونی و با اتکا به اختیارات شورا و شهرداری بود. بعد برای اینکه این موضوع علنی و پر سروصدا نشود، یک کارگروهی تعیین شد از اعضای شورای شهر که فروزش، خانم وسمقی بودند، و اینها دنبال کنند ببینند اصغرزاده واقعاً مسئلهاش چیست؟ باز دوباره ما یک مهلت دیگری دادیم ایشان بیاید قوانین را رعایت کند. ولی درنهایت اشکال کار الویری این بود که شهردار تهران شده بود، ولی زحمت خواندن قانون شهرداری را به خودش نداده بود. من خیلی خوشحالم که میبینم امروز الویری عضو شورای شهر هم شده و خیلی مدافع شوراست. آن زمان خیلی در برابر شورا میایستاد. اینهم از طنزهای ما ایرانیهاست که در هر موقعیتی قرار بگیریم آنجا را بالاخره مرکز عالم میدانیم، فکر میکنیم آنجا دیگر مهمترین جاست.
آنا: اصغرزاده هم یکجا مصاحبه کرده بود گفته بود تابوت باید بیاورند برای شهردار!
نه، ما در نهایت آقای الویری را استیضاح کردیم که خیلی علنی و شفاف بود، استیضاح هم رأی نیاورد. فیلم استیضاح هم موجود است. نمایندگان مجلس، استاندار آمدند و تماشاگران هم دیدند بحثها را. استیضاح رأی نیاورد و گفتیم خب دیگر، شورا میخواهد با همین شهردار ادامه بدهد، ما هم دیگر کاری نداریم. بعداً الویری تحت فشار استعفا داد. از یک مرحلهای وقتی آقای نوری و افراد دیگر از شورا رفتند بیرون، دوزدوزانی رئیس شورا شد. بعد از وی نیز عطریانفر رئیس شورا شد. از یک مقطع دیگر کارگزاران و مشارکت با هم متحد شدند در شورا و اینها بودند که الویری را وادار به استعفا کردند.
آنا: چرا دو سه ماه مانده، شورای شهر اول تهران منحل شد؟
چون دوستان اصلاحطلب ما فکر میکردند که مردم تهران فرش قرمز پهن کردهاند، اینها شورای بعدی تهران را ۱۰۰ درصد خالص خواهند کرد. قشنگ با یک لیست واحد میآیند شورا را میگیرند! خلاصه گفتند حیف است، شورا را منحل کردند؛ بعد ملکمدنی را هم برداشتند، معاون عمرانی وزارت کشور نیز شهردار انتخاب شده بود که ایشان آنجا را آب و جارو کند، آماده کند که بالاخره تاجزاده بیاید بشود شهردار تهران. ذهنشان این بود، میگفتند یکدست شورا را میگیریم، آنهم لیست اصلاحطلبان نه، فقط لیست مشارکت! در جلسات من هیچوقت یادم نمیرود، آمدند گفتند دیگر در انتخابات، راست اینقدر ضعیف است که انتخابات را میبریم! واقعاً گاهی توهم آدم را میگیرد! من گفتم یک لیست واحد بدهیم جریان اصلاحطلب، یکی از دوستان که آن زمان دبیرکل جبهه مشارکت بود، محمدرضا خاتمی، یک جلسهای آمد گفت الان دیگر جناح راست موقعیتی ندارد، آنها به حاشیه رفتهاند. انتخابات برای اینکه رقابتی بشود، ما خودمان با هم رقابت بکنیم، ببینیم وزنمان چقدر است. آنها که دیگر نیستند و عملاً حذف شدهاند، پس ما با هم رقابت کنیم. بعد هم جالب بود که میگفتند این لیست ماست، بیایید با ما ائتلاف کنید.
آنا: تاجزاده یا خاتمی؟
این برتریطلبیها و خودبرتربینیها به این زودیها که از ما رخت برنمیبندد. خلاصه چنین توهماتی هم بالاخره شکل گرفته بود و من یادم است که ما گروه معترض بیانیهای دادیم اواخر دوران شوراها بعد از انحلالش که آنهم در سایت من هست، جزء بیانیههای تاریخی است. یعنی پیشبینی باخت وحشتناکی برای اصلاحطلبان کرده بودیم که با این اتفاقات، اصلاحطلبان کرسیها را نهتنها در اینجا بلکه در جاهای دیگر هم از دست میدهند.
آنا: داستان بالگردسواری ملک مدنی چه بود؟ خودتان آن زمان مصاحبه کرده بودید، گفتید ایشان با هلیکوپتر اینطرف آنطرف میرود، چهطور میخواهد شهر را اداره کند؟
منظورم این بود که باید بیاید کف خیابان، شهردار که نباید همیشه مسائل را از بالا نگاه کند، از موضع بالا شهر را دیدن که مشکلی نیست؛ باید ببینیم در کف خیابان چه خبر است؟ من نقدم این بود یک یا دو یا سه بار سوار شود ببیند در تهران چه خبر است. اشکال ندارد، ولی اینکه همهاش بخواهی با بالگرد جابهجا بشوی، این دیگر خیلی بهقولمعروف کار فضایی میشود. نکته آن خانه هم که گفتید همین بود.
بههرصورت خانههای سازمانی زیادی شهرداری داده بود دست دیگران که اینها هم تحویل نمیدادند. ما گفتیم اینها اموال شهرداری است، برای چه اینها را دنبال نمیکنید. برخی مسئولان که اصلاً شهرداریچی نبودند، وزارت کشوری و از جاهای دیگر بودند، خانه گرفته بودند. درست است سازمانی است ولی خب درست نیست. اصل کار در واقع از اینجا ناشی میشد که در شورا دو تفکر وجود داشت. یکی میگفت که ما شهردار انتخاب کردیم دیگر تمام است، برویم دنبال کارمان؛ هر کسی هم یکجایی مشغول بود. شورا را کرده بودند اولویت درجه چندم! هر کدام در بیرون برای خودشان کاری داشتند. یکی دنبال فیلمسازی بود، یکی دنبال فرصت مطالعاتی بود، یکی دنبال روزنامهاش بود، یکی دنبال اداره شرکتش بود و شورا اولویت بعدی قرار داشت.
ولی یک گروهی هم بودیم میگفتیم نه، برای شورا باید وقت بگذاریم چون مسائل تهران خیلی مهم است و اولویت باید شورا باشد. یعنی نگاه حداکثری و حداقلی به امر رأی مردم و مطالبات مردم یکی از دلایل بود. دلیل بعدی هم این بود که در شورا چون با مسائل شهر و شهروندان درگیر بودیم احساس کردیم که اصلاحات بیشتر دارد شیک و مطابق با تمایلات طبقه متوسط به بالای شهر میشود، درحالی که ریشه جریان اصلاحات در کف جامعه و مطالبات طبقات پاییندست است و ما احساس میکردیم که اصلاحات دارد منحرف میشود از آن آبشخور اصلیاش و باید دنبال مطالبات طبقات فرودست باشد.
این اوجش در قضیه بهاصطلاح ملکمدنی، ناگهان آمد و بدون نظر شورا و بدون اینکه شورا در جریان باشد، تراکمفروشی را جلویش را گرفت و ناگهان باعث شد قیمت مسکن در تهران جهشی رفت بالا و از آن زمان مسکن در تهران خیلی رشد کرد و ما این را بسیار به ضرر طبقات فرودست میدانستیم و این کشمکشها ریشه در این داشت؛ ولی متأسفانه کار را خیلی ساده فرض میکردند و فکر میکردند دعوا بین اصغرزاده و عطریانفر است. یعنی رسانهها مسئله را لوث میکردند درحالی که اینطور نبود. موضوع خیلی عمیقتر از این بحثها بود. در واقع نگاه انتقادی درونجریانی بود که متأسفانه این نقد درونجریانی که از آن زمان شکل گرفت، هنوز بهسرانجام نرسیده. هنوز ما بستر مناسبی برای نقد درونجریانی که کجا ایستادهایم و داریم چهکار میکنیم نداریم.
انتهای پیام