نامه همسر یکی از بورسیههای دولت دهم
یکی از کاربران انصاف نیوز به نام «زهرا رضوانی» در کامنتی با عنوان «متن دادخواست همسر یک بورسیه» نوشت:
به نام حضرت حق و عدالت خدای رحمان
رهبر معظم انقلاب: در مسئله بورسیهها به خیلیها ظلم شد/ راه این مسئله این نبود که روزنامهای شود
اینجانب همسر دانش آموخته دوره دکتری بیوتکنولوژی دانشگاه فردوسی مشهد که متاسفانه بورسیه دانشگاه صنعتی شاهرود در دولت دهم بوده، هستم. چطور میشود از این همه ظلم سخن گفت و تلختر از خود ظلم، از سکوتی که در برابر این جنایت شد سخن به میان نیاورد.
چطور میشود بانیان تهمتهای ناروا به بورسیهها را بدون مجازات رها کرد در حالی که حقی را زیر پا گذاشتند که صدمات جبران ناپذیر و فاجعه باری را بر اصل واساس زندگی برخی دوستان گذارد.
نمیدانم آیا بدون آنکه جرمی مرتکب شده باشی به عنوان مجرم با شما برخورد شده است، آیا نگاه تلخ و تحقیر آمیز جماعتی گاه مریض و غالبا فریب خورده را تجربه کردهاید؟
چیزی از نحوهی ارائهی محکمه پسند دادخواست خود نمیدانم ولی می دانم اگر افرادی که ابتدا به عشق میهن در بحران ارزی از حق خود برای خروج از کشور گذشتند و حداقلها را در کشور خود ترجیح دادند و به یکباره با موجی از دروغ پردازیها و سلب حقوق اولیه خود مواجه شدند چطور باید از مسببان این فتنه شکایت کنند؟
فقط از شما میخواهم تصور کنید که دروغ رسانهای شدهی مسئولان وزارت علوم دولت یازدهم با زندگی امثال ما چه کرد؟
تنها گوشهی کوچکی از این رنج چندین ساله را به وجدانهای بیدار بازگو میکنم هر چند یقین داشته باشید که ناگفتههایم بیش از گفتههایم خواهد بود و قطعا تفسیر ظلم این جماعت و ابعاد آن در این اندک نوشتار که هیچ از اوراق یک کتاب فزونتر است ولی اندکی فریاد حق ماست تا با شنیدن آلام و دردهای ما، حداقل محاکمه سران این اتهام زنی را، بعد چندین سال در اولویت گذارید.
عدهای را که نمیشود زیر تیغ عدالت دنیا برد، حساب بد زبانها و تحقیر کنندگان را می گویم و آنانکه وقتی همسرم در مورد حقوق پرداخت نشده سال اول بورس به دانشگاه صنعتی شاهرود مراجعه کرد چنان سیاست زدگی و فریب بر آنها غالب شده بود که نه تنها حقوقش را پرداخت نکردند بلکه در پاسخ به اعتراض ایشان با تمسخر گفتند دیگر بورسیههای دروغین را نمیخواهیم و بعد حکم همسرم را به بهانهی مازاد نیرو لغو کردند و با اعتراضهای مکرر او با مصاحبهای احمقانه به ایشان گفتند خیالت راحت دیگر به علمتان هم نیازی نیست و بعد ۲ نیرو، آن هم در رشتهای غیر از رشتهی تخصصیشان جذب نمودند و گفتند دانشگاه دیگر جایی برای شما ندارد.
باشد حساب ظلم کنندگانی این چنین حقیر که سند ظلمشان در اختیار حضرت حق است و انشالله محاکمهشان با خدا.
زندگی در یک شهر بزرگ و به دور از خانواده، بدون شغل، با دو فرزند، بدون هیچ گونه حقوق و پشتیبانی مالی و حتی بدون داشتن حق شغل، بدون داشتن حق بیمه و در کنارش تعهد به تحصیل در کنار دیدگاههای زشت و عملکردهای بسیار غیر انسانی برخی اساتید مانند عدم تصحیح برگهی امتحانی و دادن نمرهای که ابزار جدیدی شود برای تحقیر و…
زندگی که هیچ، والله اگر عالم را خدایی نبود و اگر نبود ما را اعتقادی اینچنین، چه بر سرمان میآمد؟ با اتهام زنی اولیه آقایان حدود دو سال در معرض تهدید پرداخت هزینه تحصیل نیز بودیم با اینکه اصلا ادعاها در مورد همسرم صدق نمیکرد.
ترس از اینکه اگر فرزندانمان مریض شوند، اگر هزینهی پیش بینی نشدهای حادث شود؟ اگر، اگر… و صدها اما و اگر دیگر، کسب حداقلها آرزو شد چون جماعتی ظالمانه چنین کردند.
چگونه تنها با تبرئه مسئولان محترم دولت قبل، سیاهی ظالمانهی بانیان این ظلم محو میشود؟ چگونه؟
از ابتدا تا انتهای تحصیل حصول دستاوردهای کم نظیر و گاه بی نظیر پژوهشی همسرم با تلاشی شگفت نادیده گرفته شد، هر چند در کشور عزیزم کسی ارزش آن را نشناخت اما صد افسوس که ایمیلهای متعدد در تحسین و پیشنهاد همکاری از آن طرف مرزها به ایشان شد و من به او پیشنهاد دادم دلدادگیات به سرزمین پاکمان را مقدم بر توانمندی خود نکن و عطای خیر نداشتهی آقایان را به لقایشان ببخش تا شاید در زمین خدا جایی پیدا شود که ارزش خلاقیت و کوشش و دلسوزی رابشناسند.
ولی هرگز نخواست حتی به آن فکر کند و بارها گفت خدایی هست، پس روزی افتخار معلمی در سرزمین امام و شهدا را خواهم یافت تا سایهی شوم سیاست زدگی و غرب زدگی را از سر دانش و علم کم کنیم، انشاالله.
حال میخواهم بدانم چگونه میشود هزینه این ظلم را عیار کرد و چگونه آن را جبران. هزینهی موی سپید شدهی سر و صورت همسرم چقدر است؟
هزینهی روزها و ساعتهایی که به درد و رنج و نداری ناخواسته سپری شد چقدر است و که باید بپردازد؟
هزینهی تلخ دنیایی بی اعتنایی و زخم زبان بدون آنکه سزاوار آن باشیم چقدر است و که باید بپردازد؟
هزینهی کمری خم شده هر چند با قامتی سرافراز را که میپردازد و چگونه؟
هزینهی اشکهای پنهان شده و بغضهای فرو خورده را که میپردازد و چگونه؟
برای آنکه بچرخد چرخ زندگی چه ها کرد همسرم و تقلاهای او هر چند در پیشگاه خدا و من محفوظ، چقدر بر قلب و دلش رنج انباشت، چقدر؟
هر چند می دانم صاحب اصلی مسند قضاوت، خداوند عادل، محققا جزای مسببان این بازی کثیف سیاسی را خواهد پرداخت ولی برای آنکه جسارت تکرار این چنین بی اخلاقی و ظلمی حاصل نشود بر خود وظیفه دانستم بخش کوچکی از این جنایت را شرح بدهم شاید در محکمه وجدانهای بیدار شاهد مجازات عاملان آن باشیم.
وسیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون
انتهای پیام
در دوران وزارت ادم مزوری چون کامران دانشجو خلافی بنام گزینش دانشجویان بورسیه خارج از ضوابط قانونی صورت گرفت که شوهر شما هم یکی از ان دانشجویان بوده ” کنار گذاشتن ضوابط بخاطر انتخاب دلبخواهی دانشجوی بورسیه به این دلیل بود که میخواستند از این فرصت استفاده کنند و افرادی را بجای افراد نخبه جا بزنند که مکتبی باشند و اقا خوشش بیاید ! اینده نگری اینان در مورد دانشگاه که خواستار عوض کردن کادر استاد و استاد یار عالم ولی غیر مکتبی با کادر مکتبی و شاید بیسواد باعث شد که یکبار دیگر دست به مهندسی اسلامی ( البته به زعم خودشان اسلامی) بزنند و بازیر پا گذاشتن قانون افرادی را انتخاب کنند که مکتبی باشند و در عین حال بدهکار به اینان ! در این میان سوالی برای ما پیش میاید که بدانیم شوهر شما چطور انتخاب شد ؟ عده ای هستند که سفارش شده از ما بهتران بودند ” عده ای در بسیج دانشجوئی عضو بودند ” عده ای از نهادهای انقلابی بعد از استخدامشان به دانشگاه راه پیدا کرده بودند و خلاصه هر که در این دایره انتخاب قرار گرفت علاوه بر دارا بودن ارشد کیلوئی و غیر کیلوئی وابستگی به دستگاه دارد ” حال چنانچه شوهر شما از تافته جدا بافته ای است من نمیدانم ” اما بعید میدانم در بین مکتبیها فرد نخبه ای انگونه که شما ادعا دارید یافت شود ! که از دانشگاه های خارج از کشور برایش بورسیه بفرستند ” تا حالا که نبوده و نیست ” اگر در زمستان سرد اصولگرائی شکوفه ای ببار نشسته باشد جزو امدادهای غیبیست !
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ