خرید تور تابستان

“دعوای مصدق و کاشانی بر سر شفاف عمل کردن مصدق بود”

«اختلافی که بین مصدق و کاشانی رخ داد بر سر همین شفافیت بود. امریه‌های زیادی نوشته می‌شد که به “این” و به “آن” کمک کنید و … این موارد ضابطه نداشت. مصدق این موارد را قبول نمی‌کرد و اینگونه کدورت‌ها به وجود آمد.» این بخشی از سخنان لطف‌الله میثمی، کارشناس حوزه نفت و فعال سیاسی، در خصوص شخصیت کم‌نظیر مرحوم دکتر محمد مصدق است. او در آخرین نشست سال 97 موسسه مطالعات دین و اقتصاد، ضمن تجلیل از شخصیت دکتر مصدق، او را مصداق رهبری دانست که دربار و مردم را یکسان نگاه می‌کرد. به گفته میثمی، فراملیتی‌ها و کسانی که “ملیت” برای آنها معنایی نداشت، بر علیه دولت مردمی مصدق کودتا کردند.

میثمی گفت: عدالت در دولت دکتر مصدق، از جمله ویژگی‌های قانونی – اخلاقی و لاینفک آن دوران محسوب می‌شود. در دوره دکتر مصدق اعضای دربار که قصد سفر خارجی داشتند، دکتر مصدق خطاب به آنها می‌گفت که ارز مورد نیاز نه برای شما موجود است و نه برای ملت! عدالت برای ملت و دربار به یک صورت اجرا می‌شد. دولت مصدق این اوضاع را به شدت کنترل می کرد. ایشان به نفس و خویشتن حاکم بود. عموم هدایایی که به دیگران می‌داد، با هزینه خودش بود. عرفان و تقوای ایشان در اطرافیانش هم تاثیر داشت. حدودا 7 دهه از آن زمان می‌گذرد و کسی نتوانسته بگوید که وزرای مصدق دزد بودند یا اختلاس کردند. این امتیاز بزرگی است. ما اکنون شاهد طرح ادعای دور زدن تحریم توسط حاکمیت هستیم. در همین زمینه برخی می‌گویند اگر ما FATF را بپذیریم، دیگر نمی‌توانیم به هم پیمانان خود کمک کنیم. لذا باید از سوریه و سایرین خداحافظی کرد. مقامات رده‌بالای نظام به این موضوع اشاراتی داشته‌اند. البته ایرادی ندارد که ما به ملت‌های دیگر کمک کنیم؛ آنهم با این نیت که اگر انقلاب‌های مختلف پیروز شوند اراده ملت‌ها حاکم می‌شود. ولی فراموش نکنیم که به هر حال ما قانون و مجلس داریم. این موضوع می‌تواند شفاف باشد. کمک به دیگران به صورت شفاف صورت بگیرد. در ایران موارد بسیاری را می‌توان نام برد که شفاف نیست.

مصدق برخلاف کاشانی خواهان شفافیت بود

وی ابراز داشت: اختلافی که بین مصدق و کاشانی رخ داد بر سر همین شفافیت بود. امریه‌های زیادی نوشته می شد که به “این” و به “آن” کمک کنید و … این موارد ضابطه نداشت. مصدق این موارد را قبول نمی کرد و اینگونه کدورت‌ها به وجود آمد. امروز هم این مشکل در کشور وجود دارد. همه چیز در ایران غیرشفاف است. همه چیز با امریه صورت می‌گیرد. همانطور که می‌دانیم شدیدترین تحریم‌ها در دوران دولت دکتر مصدق بود. اما با این وصف صادرات بر واردات فزونی گرفت. تولید اشتغال محور به شدت ادامه داشت. کارخانه‌ها در سه شیفت کار می‌کردند. روستاها فعال بودند. تولید کشاورزی مناسبی داشتیم. شاخ گاو صادر می کردیم. 15 کیلو پشه صادر کردیم. زمانی من از مهندس بازرگان پرسیدم که شما صبغه‌ای مذهبی دارید. موقعی که نماز می‌خوانید لباس سفید تن می‌کنید. چگونه رهبری مصدق را تا این حد حمایت می‌کنید؟ ایشان پاسخ داد که من در کشورهای راقیه (پیشرفته) که بودم، مردم مالیات پرداخت می‌کردند. مملکت از طریق مالیات اداره می‌شد. من زمان مصدق دیدم که بازاری که مالیات گریز بود، در صف ایستاد تا مالیات بدهد. اعتمادی بین ملت و دولت برقرار بود. در سایه این اعتماد بود که همبستگی در برابر این تحریم‌های بی سابقه مقاومت کنند. اکنون این اعتماد سلب شده است.

چرا نفت ایران ملی شد؟

او فزود: مصدق به چه دلیلی نفت ایران را ملی کرد؟ این مساله دو دلیل عمده داشت؛ یکی اینکه انگلیسی‌ها مالیات نمی‌دادند و دیگر اینکه حساب پس نمی‌دادند. اکنون در ایران امروز هم موسساتی هستند که نه حساب پس می‌دهند و نه مالیات می‌دهند. آقای طیب نیا، وزیر وقت اقتصاد، می‎گفت که 40 درصد اقتصاد ایران در دست موسساتی است که نه حساب پس می‌دهند و نه مالیات پرداخت می‌کنند. آقای نبوی این میزان را 50 درصد می‌دانست. تحریم‌ها در چنین فضایی اگر فعال‌تر شود تاثیرات مخرب‌تری می‌تواند از خود بر جای بگذارد. برای مواجهه صحیح با این اوضاع باید درس‌های زمان دکتر مصدق را بازخوانی کرد.

حملات ریشه‌ای مصدق به فراملتی‌ها

وی تصریح کرد: در خصوص دلایل کودتا بر علیه دولت دکتر مصدق چند نظریه وجود دارد. برخی می‌گویند دولت مصدق حزب توده را آزاد کرد و ضمن اختیاراتی، یک نوع رادیکالیسم ایجاد نمود و به سمت سوسیالیسم حرکت کرد. ولی آیا این واقعیت دارد؟ در خصوص مدیریت دکتر مصدق، آقای دکتر مومنی دو مقاله به رشته تحریر درآورده است و اقدامات اجتماعی و اقتصادی که مصدق در اوج این تحریم‌ها برقرار کرده بود را مورد تبیین قرار داده‌اند. علی الرغم فشار خارجی بر دولت، لایه‌های زیرین اجتماع فعال شد تا بتوانند مقابل فشارها بایستند. در نهایت نیز موفق شدند. اگر این تقابل به تقابلی نظامی تبدیل نمی‌شد واقعا دشمنان نمی توانستند دولت مصدق را حذف کنند. عده‌ای مثل “یرواند آبراهامیان” کودتا را ناشی از دعوای شرکتهای فراملتی نفت با ملتهای جهان سوم می‌دانند. مستنداتی وجود دارد دال بر لزوم محافظت از منافع آمریکا و انگلیس در منطقه که نباید خدشه‌ای به این منافع وارد شود. به خاطر حفظ همین منافع آمریکا و انگلیس بود که در نهایت بر علیه مصدق کودتا شد. ضمن سرکار آمدن دولت دکتر مصدق، به منافع آنها ضربه زده بود. نیکسون در کتاب “جنگ حقیقی” عموم این مسائل را بیان کرده است. او می‌گوید: “اگر حمله‌هایی که به آمریکا می‌شد به‌سان درختی تشبیه کنیم، ریشه این درخت، مصدق بود که با ملی کردن نفت منافع ما را به خطر انداخت.” پشت این دعواها فراملیتی‌ها پنهان شده بودند؛ همانهایی که به ملیت بها نمی‌دادند.

بسیج فراملیتی علیه مصدق

این فعال سیاسی از بسیج فراملیتی‌ها علیه دولت مصدق سخن به میان آورد و گفت: را در شرکت نفت که نقشه‌های نفتی را بررسی می‌کردیم، مخازن نفت را با خط قرمز پر رنگ کشیده بودند و مرزهای مملکت را با نقطه‌چین. برای آنها ملیت و مرز مهم نیست. آنها فراملی هستند. همین فراملی‌ها با یکدیگر بسیج شدند. ایادی داخلی نیز به آنها اضافه شد. سه لایه جهان وطنی علیه ملت ایران دست به دست هم دادند. مارکسیست‌ها نیز جهان وطنی بودند و هر چه برادر بزرگترشان شوروی می‌گفت انجام می‌دادند. روحانیت غیر مکتبی هم تفکر ملیت واحد نداشت. این سه لایه فراملی دست به دست هم دادند و ملیت ایران را در فشار قرار دادند و نهایتا کودتا رخ داد. این موضوع را ساده نگاه نکنیم. هم داخلی‌ها و هم خارجی‌ها دست به دست هم دادند تا کودتا رخ بدهد.

دورانی که دیگر در ایران تکرار نشد

وی افزود: نظریه دیگر در خصوص کودتا وجود دارد. اینکه ابرقدرتها و فراملیت‌های نفتی به این نتیجه رسیدند که مصدق با این اقتصاد بدون نفت توانسته است ارکان ملی را حفظ کند. ببینید در مدت 28 ماه، مصدق نه ارتش را داشت و نه روحانیت کلان با او همراه بود. دربار هم که با مصدق سازگار نبود. تجار بزرگ هم به دلیل قطع درآمد نفتی، نمی توانست جنس وارد و توزبع کند؛ لذا مخالف مصدق بودند. علی‌الرغم این مشکلات، مملکت در اوج آزادی بود و تمام روزنامه‌ها آزاد بودند. این دوران دیگر تکرار نشد. ما در اوج استقلال بودیم؛ در اوج عدالت بودیم. خبری از شورش اقوام و تجزیه‌طلبی نبود. توده‌های اقوام به نفع مصدق بسیج شده بودند. توده‌های کرد، توده های لر و …کاملا با مصدق بودند. این اوضاع بدون حضور نظامیان بود. مصدق صراحتا گفته بود کسی که به او توهین کرده نباید با او برخورد شود. زمانی که در زندان هم‌بند توده‌ای‌ها بودم، از آقای “عمویی” پرسیدم زندان‌های مصدق در مورد اعضای توده چه رفتاری داشتند؟ مشخصا معترضان را دستگیر می‌کردند؛ ولی اصلا شکنجه‌ای در کار نبود. مخالفان وقتی دیدند یک ملت جهان سومی می‌تواند بدون نفت خود را اداره کند، خطر الگوپذیری‌اش را دریافتند. همین الگو در جنوب لبنان پیاده شد و بزرگترین شکست را نصیب لشکریان اسراییل کرد. اسراییل در آن سال‌ها قصد داشت تا قلب بیروت لشکرکشی کند. اما با این الگو، اسراییل عقب رانده شد؛ طوری که اسراییلی‌ها می‌گفتند در طول تاریخ چنین شکستی را متحمل نشده‌اند. این همان الگوی مصدق بود.

هراس از نام مصدق

او تصریح کرد: در کتابی دیگر با اسم “اعترافات یک قاتل اقتصادی” که من آنرا ترجمه کرده‌ام، از زاویه‌ای دیگر به کودتا علیه دولت دکتر مصدق نگریسته شده است. در این کتاب آمده “کرمیت روزولت” یکی از کادرهای کودتاساز بود. آمریکا به این نتیجه رسیده بود که با این الگو نمی‌تواند کنار بیاید و باید این الگو را سرنگون کند. اما چونکه استالین در شوروی توانسته بود در سال 1949 به بمب اتمی دست یابد، هراس از این داشتند که اگر با ایران وارد جنگ م‌شود، شوروی نیز واکنش نشان دهد. لذا این جنگ را به صورت کودتا انجام دادند. در حقیقت کودتای 28 مرداد یک جنگ در قالب کودتا بود. برخی از متفکرین حتی می‌گویند که این کودتا نبود؛ بلکه یک جنگ تمام عیار بوده است. ببینید چقدر این الگو عظمت داشت که حتی حاضر بودند که به خاطر آن جنگ کنند.

پیشنهادی که اجرا نشد

این کارشناس نفت ابراز داشت: وضعیت جاری ما ناشی از همین اقتصاد نفتی است. یاد دارم 16 بهمن 57 بود که خدمت امام رسیدم و یک ساعت با ایشان ملاقات کردم. چهار محور در این ملاقات مطرح شد. یک محور در مورد بسته شدن چاه‌های نفت بود. یک محور دیگر تولید بی رویه نفت بود که برنامه آن موقع تولید 8 میلیون بشکه نفت در روز بود. با چنین حجمی از تولید، چیزی از ذخایر باقی نمی‌ماند. من پیشنهاد دادم که هر بشکه نفت که می‌فروشیم، در عوض آن طلا یا کارخانه دریافت کنیم. علت این موضوع به جریانات سال 52 باز می‌گشت که من در زندان شیراز بودم. در آن زمان قرارداد “وودز” لغو شده بود و بدینصورت طلا که پشتوانه دلار بود از بین رفت. آن موقع یک اونس طلا، 32 دلار بود. وقتی این پشتوانه از بین رفت، دلار یک تکه کاغذ بیش نبود. این دلار به تدریج ارزش واقعی‌اش کم شد. به امام گفتم که این دلار نفتی به تدریج تورم خودش را به ایران منتقل می‌کند. بهتر است در مقابل کارخانه و طلا بگیریم. اگر ما این کار را می‌کردیم، اکنون ایران اوضاع دیگری داشت. یکی از مشکلات انقلاب ما این بود که از همان ابتدا به درآمد نفت متکی شدیم. به عنوان مثال به هر استانی به میزان یک روز درآمد نفت اعطا شد. بعد از انقلاب این روند بیشتر شد.

گرفتاری در مثلث شوم

وی با اشاره به زندانی که ایران در آن گرفتار شده گفت: ما اگر به مثلث اسلحه، نفت، جنگ توجه کنیم، می‌بینیم که شبیه یک زندان است. در این 100 سال ما در این زندان زندگی کرده‌ایم. آقای هاشمی گفته بودند که جنگ 8 ساله 1000 میلیارد دلار به ما لطمه وارد کرد. تا آن موقع کل درآمد نفت 1000 میلیارد دلار نبود! این یعنی ما کلا دچار خسران شدیم. پیشنهادی که به امام دادم با توجه به این مساله بود که ما باید نفت را برای فروش از خلیج فارس صادر کنیم. از طرفی در خلیج برتری دریایی و هوایی نداریم. این مشکل ساز است. البته می‌گویند که اگر اجازه ندهند نفت ما صادر شود، آنگاه ما هم اجازه صادرات نفت به سایرین نخواهیم داد. آقای شریعتمداری هم تا کنون 3 بار گفته‌اند که تنگه هرمز را ببندیم. خدا تیمساز زهیرنژاد را رحمت کند. اوایل جنگ گفتند که تنگه هرمز را باید ببندیم. من خدمت شهید رجایی که در ساختمان آموزش و پرورش بودند رفتم. به ایشان گفتم که این تفکر باعث می‌شود کل دنیای با ما دشمن شوند. در اینصورت به بندرعباس حمله می‌شود. ایشان گفتند چه اشکالی دارد؛ تازه معلوم می شود که انقلاب ما اصیل است! به ایشان گفتم مگر در اصالت انقلاب شک داریم؟ دشمن تراشی که ملاک اصالت نمی شود. البته در اخلاص آقای رجایی شکی نبود. ولی به هر حال چنین تفکراتی وجود داشت. بلافاصله اولین اطلاعیه‌ای که دولت آقای رجایی صادر کرد، تاکید بر باز بودن تنگه هرمز برای عموم کشتی‌ها بود. برخی هنوز فکر جنگ در سر دارند. دشمنان در پی به صفر رساندن صادرات نفت ما هستند. این برای ما خیلی مهم است که چرا اقتصاد کشور را به نفت گره بزنیم و نفت را هم به جنگ. آیا از روز اول انقلاب این جریان برای ما مشخص نبود؟ ما 1 میلیون مجروح دادیم. 260 هزار شهید. اکنون به بحرانی رسیده‌ایم که وقتی درآمد نفت نباشد، انگار که دیوانه شده‌ایم. تا جایی که می‌خواهیم به جای پدافند، آفند کنیم. با این پیشرفتی که در حوزه تسلیحاتی نظامی وجود دارد، آیا ما باید جنگ کنیم؟ من خیلی نگرانم. شب‌ها واقعا خواب ندارم که در چنین وضعیتی افتاده‌ایم.

داستان تکراری مرض مزمن

وی افزود: آقای خاتمی بعد از انتخاب به عنوان رییس جمهور، بعد از 100 روز یک سخنرانی داشت. ایشان جمله‌ای به زبان آوردند؛عین جمله‌ای که به زبان آوردند این بود که “مشکل اقتصاد ما مرض مزمن اعتیاد به درآمد نفت است.” البته این درآمد هم که درآمد نیست. ما 10 برابر این ثمن بخس که از نفت می‌گیریم، خرج بروکراسی این نظام می‌شود. وقتی در زمان آقای خاتمی نفت به 5 دلار رسیده بود، فراملیتی‌ها تصمیم گرفتند که قیمت نفت به 12 دلار برسد؛ چراکه این 12 دلار خرج بروکراسی نظام می‌شد. این به نفع فراملیتی‌ها بود که این بروکراسی باقی بماند. آیا این درآمد است؟ خیر این ثروتی است که دارد از بین می رود. این ثروت‌ها تجدید ناپذیرند. هر چه که بگذرد ارزش این ثروت بیشتر می‌شود. ما باید ضمن این ثروت به سمت انرژی‌های بادی، خورشیدی و …می‌رفتیم. از هر بشکه نفت می‌توان 200 فرآورده تولید کرد. امروزه بن بست اقتصاد ما به همین موارد ختم می‌شود. اقتصاد ما نفتی شده و نفت هم به جنگ گره خورده است. مقداری هم درآمد نفتی که پیدا می‌کنیم ناچاریم صرف دفاع از خود کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. گزارشگر مشرق نیور نوشت: دلیل سکوت ظاهری آیت‌الله بروجردی در جریان نهضت ملی نفت چه بود؟

    گزارشگر محترم،
    به نظر من چون مرد خردمندی بود حدس می‌زد که نهضت نفت باعث کودتا و دیکتاتوری محمدرضا شاه می‌شود،
    ایشان زمینه انقلاب اسلامی را مهیا می‌نماید و انقلاب اسلامی اعتقادات مردم را ریشه کن می‌کند.

    1
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا