نقدی بر شخصی سازی ماجرای حمله به دانشگاه
/یادداشتی از محمدرضا اسلامی/
محمدرضا اسلامی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان « نقدی بر شخصی سازی ماجرای حمله به دانشگاه از دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه تا دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران» نوشت:
در هفتهی گذشته چند واقعه مختلف در دانشگاه های کشور رخ داده که نحوه مواجهه شخصی و تقلیل گرایانه با آنها در فضای عمومی و گاه در برخی بخشهای جریان دانشجویی به شدت قابل نقد است:
- واقعهی اول برکناری جناب آقای دکتر طایی رئیس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در پی برگزاری جلسه نقد کتاب مرحوم هدی صابر
- واقعهی دوم سخنرانی سهیلا صادقی فسایی در جلسه اساتید دانشگاه با رهبری و حملهی ایشان به دانشگاه تهران و دانشکده علوم اجتماعی و حواشی پیرامون آن
- واقعهی سوم اقدام دانشگاه علم و صنعت در تفکیک جنسیتی کتابخانهی این دانشگاه
در هر سه واقعه دست کم بخشهایی از فضای عمومی و فضای دانشجویی، تمرکز نقدها و سخنان خود را بر اشخاص متمرکز کردند. فضایی که در توییتر مشخصا علیه و فقط علیه آقای دکتر سلیمی شکل گرفته و یا مطلبی که با عنوان «فرصت طلبی در لوای ارزشها» در کانال امتداد منتشر شده یا برخی مطالب نوشته شده علیه دکتر ذاکری رئیس دانشگاه علم و صنعت از این جهت شایسته نقد هستند. حسین سلیمی رییس دانشگاه علامه طباطبایی، سهیلا صادقی هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی و جبارعلی ذاکری رییس دانشگاه علم و صنعت، به خاطر عاملیت در این سه واقعه به صورت شخصی مورد نقد قرار گرفتهاند و به دلایلی مانند ناتوانی، ترسویی یا فرصتطلبی از سوی بخشهایی از جریان دانشجویی و فضای عمومی نقد شدهاند.
نقد حاضر نیز معطوف به همین شخصیسازی بیش از حد ماجرای حمله به دانشگاه است. نخست باید گفت که پروژهی حمله به دانشگاه، پروژهی جدیدی نیست و سالها است که در اشکال مختلفی در جریان بوده و در قالبهایی مانند برخورد با دانشجویان، حذف اساتید دگراندیش، ممانعت از ورود چهرههای مستقل به دانشگاه چه به عنوان هیات علمی و چه به عنوان سخنران، مقابله با جریانات مستقل دانشجویی و صنفی و پروژهی اسلامیسازی دانشگاه و نظایر آن پیش رفته است. جریان حامی چنین حمله ای به دانشگاه نیز کاملا از نظر افکار عمومی معلوم و مشخص است. اولین خطا جدا کردن ماجراهای جدید حمله به دانشگاه از سوابق تاریخی آن است.
دوم اینکه در همین شرایط کنونی نیز جدا کردن ماجراهای رخ داده در دانشگاه از وقایعی که در جامعه و در دانشگاه به طور کلی رخ می دهد خطایی دیگر است.
در چند مدت گذشته از یک طرف شاهد برخی برخوردها با جریانات و افرادی بودهایم که از حقوق و مطالبات معلمان و کارگران حمایت کرده اند. مثال اعلای آن را میتوان در بازداشت شدگان روز کارگر دید که برخی از آنها تا امروز در بازداشت به سر میبرند و از قضا یکی از آنها دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است.
از سوی دیگر شاهد این هستیم که احکام قضایی دانشجویانی که در پرونده مربوط به حوادث دی ماه 1396، یازداشت شده بودند در حال اجرایی شدن است و به نظر میرسد این روند با پرونده لیلا حسین زاده تازه شروع شده باشد. او هم دانشجوی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بوده است.
همچنین شاهد سختگیری بیشتر در مساله حجاب، بسته شدن درب برخی کافه های شهر و به طور کلی تنگتر شدن فضا از جهت آزادیهای اجتماعی هستیم.
در همین فضا است که ظاهرا پیگیری پرونده بورسیههای غیر قانونی یکی پس از دیگری به نتیجه می رسد و آنها هم احکام قضایی در دست به فضای دانشگاه باز میگردند و در همین شرایط است که ناگهان شاهد شدت گرفتن برخورد با نشریات و تشکلهای دانشجویی در دانشگاههای کشور هستیم.
تبعات مجموعه این اتفاقات از نظر اجتماعی و سیاسی در درجهی نخست افزایش نارضایتی از دولت و اصلاح طلبان و در نتیجه کاهش مشارکت در انتخابات مجلس و هموار شدن مسیر برای رای آوری جناح اصولگرا در انتخابات مجلس است. موضوعی که به نظر می رسد با عملکرد بسیار ضعیف دولت و اصلاح طلبان راه گریزی هم از آن نیست. در نتیجه فضای کشور یکدستتر خواهد شد و فشار بر دانشگاه هم از سوی نهادهای بیرون از دانشگاه شدت بیشتری خواهد گرفت. استقلال دانشگاه توسط نهادهای بیرون از دانشگاه بیشتر نقض خواهد شد، نیروهای میانهرو زیر فشار حذف خواهند شد و خواستههای جریان تندرو در دانشگاه پیش خواهد رفت.
در چنین فضایی نباید پیکان اصلی نقد متوجه اشخاص شود و از دیدن پروژهی کلی غفلت شود. بخش اصلی نقد باید متوجه نیروهایی شود که پروژهی فشار بر دانشگاه را در ابعاد مختلف آن پیش می برند. نیروهایی که در نهادها و سازمانهای مختلف متعلق به دولت پنهان حضور دارند و از جریانات دانشجویی اصولگرا، تا نیروهای تندرو اصولگرا و مطبوعات مختلف آنها و همچنین برخی اساتید دانشگاه را شامل می شوند. باید کمک کرد که موضع نهادهایی مانند بسیج دانشجویی، نهاد رهبری، سازمان تبلیغات اسلامی، روزنامه های اصولگرا و اساتید مختلف، راجع به ابعاد مختلف این فضا کاملا شفاف شود.
بنابراین اگر حسین سلیمی مجبور به برکناری دکتر طایی میشود باید آن را بخشی از پروژه ممانعت از حضور دگراندیشان و بررسی و نقد آثار آنها در فضای دانشگاه دید. اگر تفکیک جنسیتی در کتابخانهی دانشگاه علم و صنعت رخ میدهد باید آن را بخشی از پروژه افزایش نارضایتی های اجتماعی در دانشگاه و جامعه دید. اگر سهیلا صادقی به حمایت طیف سیاسی خود در دانشکده، سخنران جلسه مقامات عالی نظام میشود باید آن را بخشی از پروژهی اسلامی سازی دانشگاه و حذف نیروهای میانه رو باقی مانده از این فضا دید. این که این افراد شخصا ترسو هستند یا فرصت طلب اهمیتی ندارد. پیوندهای سازمانی و نهادی را باید جدی گرفت.
برای مثال در همین مطالبی که چند روز پیش دربارهی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شده است باید توجه کرد که دو عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی موتلف همیشگی این سخنران جلسه اساتید دانشگاه بوده اند. رییس دانشکده علوم اجتماعی در دورهی احمدی نژاد و دبیر کمیسیون اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی حامی دیگر ایشان بوده و هست و او را به عضویت کمیسیون اجتماعی شورا درآورده است. با حمایت همین طیف، در دورهی دکتر احمدی نژاد گروه جامعه شناسی اسلامی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تاسیس شده و نیروهای فراوانی به دانشکده علوم اجتماعی وارد شده اند. از جمله حامد حاجی حیدری از نیروهای نزدیک به حزب موتلفه و نویسنده سرمقالههای روزنامه رسالت، دکتر بوذری نژاد مشاور فرهاد رهبر و مسوول گزینش دانشگاه تهران در دوره او و خیلی های دیگر. و البته در دوره ریاست همین طیف بر دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، اساتیدی مانند هاله لاجوردی، عباس کاظمی، سعید معیدفر و ابراهیم بایسلامی از دانشکده حذف شدند. اکنون نیز چنانکه در برخی گزارشات رسانهای آمده تنها حامی سخنران پرحاشیه جلسه اساتید دانشگاه با رهبری در فضای مجازی معاون پژوهشکدهای در سازمان تبلیغات اسلامی است که ریاست آن با وحید یامینیور است. رسانهای هم که مصاحبههای خانم صادقی و مقالات این معاون پژوهشی را منتشر میکند روزنامه صبح نو است که از روزنامه های نزدیک به جریان قالیباف به شمار می رود.
در مورد ماجرای دانشگاه علامه نقش نهادهای حاکمیتی دانشجویی و غیردانشجویی در ایجاد فشار گسترده بر ریاست دانشگاه علامه را نباید نادیده گرفت. پر واضح است که سلیمی، اگر تحت فشار قرار نگیرد دست به چنین کاری هم نخواهد زد. به هر حال آنچه مسلم است اینکه به نظر میرسد در چند هفتهی گذشته و به خصوص با ورود به فصل تابستان و خالی شدن دانشگاه از فضای دانشجویی، حمله به دانشگاه در ابعاد مختلف شدت گرفته است. برخورد با نشریات و دانشجویان، فشار برای جلوگیری از ورود دگراندیشان به دانشگاه و فشار بر گروهها و دانشکدهها برای حذف میانهرو ها و تلاش برای پیشبرد پروژهی اسلامیسازی از طریق جایگزین کردن نیروها، همگی بخشی از کلیتی است که حمله به دانشگاه و تصرف آن در دانشگاه و ناراضی ساختن هر چه بیشتر افکار عمومی در جامعه هدف آن است. همین کلیت را باید نقد کرد.
از سویی اگر ماجرا را در این کلیت ببینیم آنگاه نقد عملکرد اصلاح طلبان و اعتدالگرایان در دولت و دانشگاه از جهت فراهم کردن زمینه برای قدرت گرفتن هر چه بیشتر این جریان در دانشگاه نیز اهمیت بیشتری پیدا میکند. نقدی که جریانات دانشجویی باید آن را هم جدی تر بگیرند.
انتهای پیام