نفوذ و ضد نفوذ و دستگاههای اطلاعاتی
حسین قاسمی، فرماندار اسبق شیراز در دولت احمدی نژاد در یادداشتی در کانال تلگرامی خود با عنوان «نفوذ و ضد نفوذ و دستگاههای اطلاعاتی» نوشت:
مطالعه دو کتاب «رعد در آسمان بی ابر» و «استراتژی و دیگر هیچ »که شامل گفتگو با بخشی از مدیران امنیتی در حوزه مبارزه با سازمان منافقین است، خواننده را به این نتیجه می رساند که همان قدر که ما در نفوذ به سازمان منافقین ناموفق بوده ایم، سازمان توانسته نفوذ کند و جریان سازی نماید.
از زمان انتشار این دو کتاب تا کنون شاهد رد آن توسط مدیران امنیتی یا دستگاه مسول نبوده ایم.
جمع بندی از مطالب این دو کتاب در حوزه نفوذ را با یک مقدمه تقدیم میکنم.
امیدوارم دوستان و سروران محترم به نقد و بررسی این بحث اقدام نمایند.
آماده انتشار نظر صاحب نظران در این حوزه هستم.
۱- پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، کمیتهها، سپاه، مراکز حساس و حزب جمهوری اسلامی و… مورد توجه سازمان منافقین برای نفوذ بودند.
بخشی از این نفوذیها توانستند با ورود به سیستم و جلب اعتماد، ضربات جدی به نظام وارد کنند.
انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و تعداد زیادی از مسولین نظام در ۷ تیر ۱۳۶۰، انفجار نخست وزیری و شهادت شهید رجایی و باهنر در ۸ شهریور۱۳۶۰، انفجار دادستانی انقلاب در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ و شهادت شهید قدوسی و…
نفوذ افرادی مانند زریباف و…در اطلاعات سپاه و دهها مجموعه دیگر بخشی از شبکه نفوذ سازمان بود.
سازمان از بخشی از نفوذیهایش برای زدن مسوولین نظام استفاده کرد، برخی دیگر نیز قطعا در سیستم ماندهاند و به فعالیت خود ادامه میدهند.
۲- در این سالها بسیار شنیدهایم که عامل انفجار ۷ تیر را محمدرضا کلاهی معرفی میکنند؛
مسعود کشمیری را به عنوان عامل انفجار ۸ شهریور معرفی میکنند؛
محمود فخارزاده را عامل انفجار و شهادت ایت الله قدوسی دادستان انقلاب اسلامی
در صورتی که اینگونه عملیاتها بزرگ و پیچیده هستند و قطعاً در هر مورد تیمی هدایت و راهبری و پشتیبانی را به دست داشته است که قاعدتاً در خارج از مکان مورد نظر مستقر بودهاند.
مجموعه افرادی نیز در داخل این مجموعه ها بودهاند و پشتیبانی کردهاند تا عملیات انجام بگیرد.
اینگونه عملیاتها کار یک نفر نفوذی به تنهایی نیست و نمیتواند باشد. باید شبکهای از عوامل نفوذی در هر مرکز حضور داشته باشد تا مراحل مختلف طی شود و سرانجام به مرحله نهایی برسد.
تقلیل دادن این شبکه به یک نفر شک برانگیز است. سایر عوامل نفوذی این عملیاتها در این سالها کجاها بودهاند؟
برای کسب تجربه از تاریخ و صیانت از انقلاب اسلامی و سالم سازی سیستم، نیاز داریم اینگونه عملیاتها را مورد بازبینی قرار دهیم و به روایتهای سطحی اکتفا نکنیم.
۳- شبکه نفوذی سازمان در ایجاد تقابل و شکاف در نظام نیز متاسفانه موفقیتهایی بدست اورد.
چنان که مسعود رجوی میگوید:
«همه مطلعین میدانند که بهشتی یکبار با مرکزیت فداییان نشست و ضبط هم گذاشت و بعد هم پخش کرد و جریان اکثریت را به درون رژیم فرو بلعید.
مجاهدین اما اینکاره نبودند و به عکس این ما بودیم که با حمایت از اولین رئیسجمهور همین رژیم و بعد هم با پخش نوارهای حسن آیت از ارکان حزب جمهوری اسلامی و یکی از کاندیداهای آن برای ریاست جمهوری، رژیم ارتجاعی خمینی را شقه و منشعب کردیم.»(۱)
شبکه نفوذی سازمان بعدها نیز ضربه جدی نخورد.
ناصر رضوی از مدیران سابق بخش التقاط وزارت اطلاعات درباره نقش نفوذیهای سازمان در تاثیر گذاری بر روی آقای منتظری و نهایتا کشاندن او به ضدیت و تقابل با نظام میگوید:
«شاید سن شما قد ندهد، ولی ما پیرمردها دقیقا به این مساله که چه شد آقای منتظری جدا شد، اشراف داریم. هم نظریات خودش دخیل بود و من در آن تردید ندارم، ولی بخشی از آن مرهون فعالیت سازمان است.»(۲)
مسعود رجوی این نفوذ در اطراف آقای منتظری را به این شکل بیان کرده است:
«دومین شقه بزرگ رژیم در جریان عزل آقای منتظری نیز اساساً معطوف به قتلعام زندانیان ما بود. »(۳)
رضوی به مورد دیگری از نفوذ سازمان نیز اشاره می کند:
«در رحلت حضرت امام، من در حال آماده باش بودم. جایی بود که داشتیم سازمان را به نوعی کنترل میکردیم تا واکنش آن را ببینیم. زودتر از رسانههای عمومی به ما خبر دادند که حضرت امام رحلت کردند و آماده باش دادند… فعالیتها را آغاز کردیم و متوجه شدیم سازمان هم زودتر از رسانهها متوجه شده که امام رحلت کردند. اطلاعاتی که از طریق نفوذیها یا تخلیهی تلفنی یا امکانات دیگر میگرفت، باعث شده بود آنها هم زودتر متوجه شوند»(۴)
رضوی در جایی دیگر به نفوذ سازمان منافقین در وزارت دفاع پرداخته است:
«یک موقع آقای وحیدی وزیر دفاع بود. پیش ایشان رفتم و گفتم: «شما این موشک، راکت، چاشنی و این و این را دارید؛ دارید این جا هم – که محلش را گفتم – کار میکنید و حفاری هم میکنید». بعد گفتم: «باز هم برایتان بگویم که راجع به شما چه چیزهایی را میدانم؟»
گفت: «هر چه من میدانم، تو دو برابرش اطلاعات داری». گفتم: «این اطلاعات را باید داشته باشم؟». گفت: «نه». گفتم: «ولی من این اطلاعات را دارم».
منی که اصلا نمیدانم وزارت دفاع کجاست، اطلاعاتم از وزیر دفاع بیشتر بود. پرسید: «چرا؟». جواب دادم :«به این دلیل …» و کوهی از اسناد را جلویش گذاشتم و گفتم: «بنشین بخوان. از کجا میآید؟»
ما در سیستم سازمان منافقین سند آشکار نداریم. در نشریه که نمیزند. در یک جاهایی آشکار میکند و میگوید رژیم دارد موشک میسازد و چنین و چنان میکند.»(۵)
ناصر رضوی در جایی دیگر به نفوذ و نقش سازمان در کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ اشاره میکند:
«مدام برای ما اطلاعات میآید که سازمان از همه جای ما اطلاع دارد.
رجوی موقعی که آقای هاشمی برای ریاست جمهوری کاندیدا شد، یک سری حرفهایی زده است که متاسفانه نه ما آن را منعکس کردیم و نه این که وزارت اطلاعات آن را پیگیری کرده است.
رجوی معتقد است ما آقای هاشمی را به جلو انداختیم برای این که در سال ۱۳۹۲ کاندیدا شود.
میگوید ما این تنش را در رژیم ایجاد کردیم. عرض من این است که ممکن است یک درصد این واقعی باشد، از نظر من نود و نه درصد دروغ است. چون طرف مقابل را تحریک میکند، ولی هیچ گاه یک نیروی اطلاعاتی حق ندارد این گونه بیندیشد.
من در موضع تهدید سیاسی این حرف را میزنم، اما اگر به پشت میز کارم در وزارت اطلاعات بنشینم، حق ندارم این حرف را بزنم. من باید ببینم منشا این صحبت چیست؟ رفتند؟ خیر.»
و در ادامه وزارت اطلاعات را به فشل بودن و مرگ در برابر نفوذ سازمان متهم میکند:
«کار نمیکنند، یعنی آنها از این که بتوانند دسترسی سازمان را به لایههای درونی ما کشف کنند، نه توانمند هستند، نه انگیزه دارند و نه کار میکنند… این دستگاه فشل است و حیات ندارد و زنده نیست. این دستگاه کار نمیکند و نمیتواند در بیاورد که سازمان دارد چه کار میکند.»(۶)
۴- بنظر میرسد در زمینهی نفوذ در سازمان، بخش مبارزه با التقاط (منافقین) دستگاههای اطلاعاتی ما بر اساس آنچه توسط مدیران و کارشناسان این دستگاهها بیان شده، موفقیت لازم را نداشته است.
یکی از مدیران امنیتی سابق در حوزهی سازمان منافقین به دو نکته اشاره میکند اولا به نداشتن نفوذی در سطح رهبران سازمان، ثانیا نداشتن ارتباط با نفوذیهای مستقر در اشرف:
«یکی از معضلات همیشگی ما ارتباط با کسانی بود که در قرارگاه اشرف نفوذ داده بودیم. این افراد اصلا قادر به ارتباط با ما نبودند. اصلا شدنی نبود؛ چون کسانی هم که در قرارگاه اشرف بودند، هیچ امکان ارتباطی نداشتند.
ما کسانی را نداشتیم که در سطح رهبری سازمان باشند و دسترسی به امکانات ارتباطی داشته باشند. تازه من معتقدم کسانی هم که در ردهی رهبری سازمان قرار داشتند جرات نمیکردند به راحتی ارتباط بگیرند، چون خود عراق به شدت ارتباطهای تلفنیشان را کنترل میکرد.»(۷)
مسول بررسی بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در در فاز نظامی مجاهدین در سالهای ابتدای انقلاب، دلیل عدم نفوذ را بسته بودن و خصلت فرقهای سازمان ذکر میکند:
«وقتی که در عراق بود، دسترسی به عراق خیلی سخت بود. ما چندین کیس باز کرده بودیم که بتوانیم داخل کمپ اشرف برویم یا حتی بتوانیم برویم در بغداد مستقر شویم. قوانین عجیب و غریبی داشت و کسی از خارج از کشور نمیتوانست به عراق برود…
کسانی را که موفق شدیم به داخل عراق بفرستیم که اطلاعات بگیرند، خارجی بودند. تا بخواهد اینها به نتیجه برسد، آتش بس شد.
مصاحبه کننده: در اشرف هیچ کسی را نداشتید؟
مصاحبه شونده: چرا ولی امکان ارتباطی نداشتیم، یعنی کسی که داخل اشرف میرود، ارتباطش با بیرون قطع میشد. بعد که به اروپا رفتند، قصه خیلی متفاوت شد. به طور کلی نفوذ در سازمان در این مقطع خوب بود.
فرقه که میگویند واقعا دربارهی سازمان مصداق داشت. نفوذ در فرقه با نفوذ در گروه بسیار متفاوت است.
سازمان واقعا یک فرقه کاملا تروریستی شده بود و نفوذ در آن خیلی سخت بود.»(۸)
یکی دیگر از کارشناسان اطلاعاتی نیز سخت گیری سازمان در جذب را عامل ناموفق بودن نفوذ ذکر میکند:
«ما در باب نفوذ به سازمان خیلی مشکل داشتیم. سازمان مثل یک دژ آهنین بود و آدمها را وقتی صد درصد مطمئن بود جذب میکرد؛ حتی اگر ۹۰ درصد اطمینان داشت، جذبشان نمیکرد.
با تستها و آزمایشهایی که از آنها میگرفتند و حتی جنایتهایی که بعضی از آنها باید برای سازمان انجام میدادند، تازه اینها درون خودشان راه میدادند.
با چنین وضعیتی امکان نفوذتان ضعیف بود. البته مواردی انجام شده و جواب هم داده بود، بخصوص در داخل کشور که خوب جواب داد اما چند نفری که آن طرف فرستادیم، از ما قطع شدند و طرف گفته بود که مرا به عنوان نفوذی به سازمان فرستادهاند.
سعید شاهسوندی که از اعضای سازمان بود و در قضیهی مرصاد دستگیر شده بود، در این جا خیلی خوب همکاری میکرد. بعدا با او صحبت کردیم به عنوان عضو قدیمی سازمان در آن جا انشعاب بزند. موفق نشدند و کاری نتوانستند بکنند.»(۹)
ناصر رضوی هم بسته بودن سازمان را علت عدم موفقیت در نفوذ ذکر میکند و میگوید:
«طی سالهای گذشته به مسالهی نفوذ خیلی کم پرداختیم و این برای دستگاه امنیتی ما ضعف است که در لایههای داخلی سازمان نفوذی نداشته باشیم؛ ضمن این که نفوذ در جوامع بسته بسیار سخت است.»(۱۰)
مسوول اقدام بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در دهه ۶۰ (قبل از تشکیل وزارت اطلاعات) بصراحت میگوید:
«ما هیچ زمان در نفوذ به سازمان موفق نبودیم. ما در مورد سازمان همه کار کردیم اما نتوانستیم نفوذ اساسی بکنیم. این یک واقعیت است، در دستگیر کردن، ضربه زدن، فراری دادن و در همه جا خدا کمک کرد ولی در مورد نفوذ به سازمان نمیدانم چرا کاری نکرد! [می خندد]»(۱۱)
منابع:
۱- سایت اینترنتی سازمان منافقین
۲-استراتژی و دیگر هیچ؛ گفتگو با ناصر رضوی کارشناس امنیتی درباره سازمان مجاهدین خلق، به اهتمام محمد حسن روزیطلب، انتشارات یا زهرا(س)، چاپ اول، بهار ۱۳۹۸، ص۲۲۱
۳- سایت اینترنتی سازمان منافقین
۴-استراتژی و دیگر هیچ، ص۱۹۸
۵- همان ماخذ، ص ۷۴-۷۳
۶- همان ماخذ، ص ۲۲۱-۲۲۰
۷- همان ماخذ، ص ۱۹۹
۸- رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق (۱۳۶۷-۱۳۵۷)، به اهتمام محمد حسن روزیطلب، انتشارات یا زهرا (س)، چاپ اول، تابستان ۱۳۹۷، ص ۸۶-۸۵
۹- همان ماخذ، ص ۱۳۵
۱۰- استراتژی و دیگر هیچ، ص ۲۰۸
۱۱- رعد در آسمان بی ابر، ص ۱۲۶
انتهای پیام
بیکاری؟!