انقلاب یا اصلاح ساختاری؟
علی اکبر گرجی اَزَندَریانی، حقوقدان در یادداشتی تلگرامی با عنوان «انقلاب یا اصلاح ساختاری؟» نوشت:
می دانم که سیاست مداران ایرانی واژه ها و مفاهیم را به گروگان گرفته اند و مفاهیمی مانند اصول گرایی، اصلاح طلبی، قانونمداری و آزادی به گروه ها و احزاب خاصی ارجاع می دهند که هیچ یک در برآوردن حاجات و مطالبات مردم کامیاب نبوده اند. اما واقعیت آن است که هیچ راهی عاقلانه تر و کم هزینه تر از شیوه های اصلاحگرایانه وجود ندارد.
می دانم که بسیاری از مردم و شاید اکثریت آنها از وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود به شدت ناراضی اند. صادقانه بگویم: نارضایتی من از وضعیت موجود بیشتر از شماست، اما ایمان دارم که توسل به سازوکارهای خشن، براندازانه و انقلابی نه تنها وضعیت را بهبود نخواهد بخشید، بلکه به مراتب اوضاع را وخیم تر خواهد کرد. گوشه چشمی از حرکت های انقلابی و خشن را در اواخر آبان امسال ملاحظه کردیم.
به چشم خود دیدیم که دولت منتخب ملت در بن بست ساختاری و تحریم زده کنونی مجبور شد دست به اصلاح قیمت بنزین بزند و با این کار آتش زیر خاکستر جامعه را شعله ور کرد. آتشی که زیان های بسیاری را بر مال ها و جان های مظلومان وارد آورد.
بنده هم مانند بسیاری از شما عزیزان خون دل می خورم و به قدر وسع خویش می کوشم تا شاید گام کوچکی برای بهتر شدن اوضاع یا جلوگیری از بدتر شدن آن بردارم.
بر این باورم که نظام تدبیر و حکمرانی در ایران دچار پدیده کوری و کری خود خواسته شده است. نابینایی و ناشنوایی همه مسیرهای نقش آفرینی ملت را در همه عرصه ها بسته است و اجازه تعیین سرنوشت را در هیچ حوزه ای به او نمی دهد. ملت ایران و بویژه جوانان غیور کشور در حوزه فرهنگ با درهای بسته روبه رو می شوند. در حوزه اقتصاد هم چنین است. در حوزه سیاست هم نظارت انقباضی بر انتخابات عملا انسداد عجیبی را به وجود آورده است. در بقیه عرصه ها نیز کم و بیش وضعیت این گونه است و مردم استقلال و آزادی خود را از دست داده اند.
اما به رغم همه اینها، معتقدم راهی درستر، عاقلانه تر، کم هزینه تر، تجربی تر و اصولی تر از اصلاح و بهبودخواهی تدریجی وجود ندارد.
جمهوری اسلامی برآمده از یک انقلاب مردمی است و قانون اساسی آن به رغم همه نواقصی که دارد، در زمانه خود، به تصویب ملت حاکم رسیده و مشروعیت داشته است. اکنون، اما حاکمان عاریتی بهای چندانی به اراده ملت حاکم نمی دهند و عملا ملت را هیچ کاره کرده اند و بدین سان، او را در بن بست خطرناکی قرار داده اند. قانون اساسی هم عملا به محاق رفته و به نظر می رسد، قانون اساسی رسمی اعتبار خود را از دست داده و قانون اساسی عرفی-رویه ای جایگزین آن شده باشد.
همه ما باید بکوشیم، بدون کنار کشیدن و ناامیدی نسیم عقلانیت را در ساختار معیوب و ناکارآمد فعلی بوزیم تا شاید به تدریج روزنه ای برای انعکاس واقعی مطالبات ملت در عرصه قدرت گشوده شود. آنچه من بدان می اندیشم، اصلاح ساختاری است.
جنبش اصلاح گرایی ایران به دلیل قدرت طلبی و قدرت زدگی هرگز به صورت جدی و صادقانه به دنبال اصلاحات ساختاری نرفته است، غافل از آنکه، سیه روزی امروز ما ناشی از ناکارآمدی و فساد ساختاری دیروز است.
راه حل نیز اصلاح نهادی-ساختاری، هنجاری و رفتاری است. یکی از دلایل شکست اصلاحات در ایران مغفول ماندن اصلاحات ساختاری و تاکید بیش از حد بر اصلاحات هنجاری (قوانین و مقررات ) و رفتاری است. به بیان دیگر، جنبش اصلاح طلبی ایران کارآمد و کم عیب بودن ساختار را مفروض گرفته و راه برون رفت از بن بست های کنونی را تغییر رفتارها و اصلاح برخی از قوانین می داند. این جنبش هیچ گاه بینش، دانش و شجاعت لازم را برای تبدیل اصلاحات ساختاری مانند اصلاح ساختار و بافتار نهادهای سیاسی و اداری نداشته است. چگونه است که لیدرهای این جریان از تبدیل بازنگری ساختارگرایانه ی قانون اساسی به یک مطالبه جدی پرهیز دارند؟
نکته آخر هم با عافیت طلبانی است که از آن سوی مرزها برای دولت و ملت ایران خواب های آشفته دیده اند. هرگز کسانی را که در ینگه دنیا نشسته و با وقاحت تمام جوانان مظلوم ایران را به برداشتن اسلحه یا دیگر اقدامات خشونت بار دعوت می کنند، دلسوز مردم نمی دانم.
طوفان که بیاید، آبادانی برای ملت به ارمغان نمی آورد. سیل که بیاید، خوب و بد را با هم خواهد برد و همه را خانه خراب خواهد کرد.
انتهای پیام