مسأله سهسطحی انتخابات
محمد فاضلی، عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي در یادداشتی تلگرامی با عنوان «مسأله سهسطحی انتخابات» نوشت:
اين متن، صرفاً برخي نکات را طرح ميکند؛ و فاقد هر گونه جهتگيري تجويزي است. مسألهها را اول بايد توصيف کرد، به قصد گفتوگو، شايد ابهامها کمتر و روشنيها بيشتر شود. لذا، چند سطح مسأله انتخابات را طرح ميکنم.
سطح اول
اول، بيعصبي و بياثري: برخي معتقدند اصلاً مسأله شرکت کردن/نکردن در انتخابات فرعي است، و اصل مسأله اين است که سيستم، بيعصب شده است. درست عين آدمي که اعصاب دندان نداشته باشد و دنداندرد را احساس نکند و بنابراين سراغ دکتر هم نميرود و در پي درمان نيست، سيستم هم بيعصب شده است.
نشانه بيعصبي براي اين گروه آن است که چندصد نفر در اعتراضات آبانماه کشته شدهاند، هواپيمايي هدف موشک خودي قرار گرفته و 176 نفر کشته شدهاند، و دهها نفر در تشييع جنازه سردار شهيد قاسم سليماني در کرمان کشته شدهاند و سيستم هيچ واکنشي متناسب با بزرگي اين رخدادها نشان نميدهد. بحران اقتصادي هم تعميق ميشود و باز هيچ نسبتي بين عزم سيستم براي حل مسأله با عمق و عظمت مسأله مشاهده نميشود.
اين گروه معتقدند، بيعصبي سيستم با مشارکت انتخاباتي حل نميشود و گروهي که به احتمال بسيار قوي – قريب به يقين – کرسيهاي مجلس را ميگيرند، خود بخشي از مسأله بيعصب شدن سيستم هستند. مجلس قدرت تعيينکننده براي احياي نظام عصبي سيستم نيست.
گروه ديگري معتقدند اتفاقاً مجلس تنها نهاد نظام سياسي است که اميد هست تا نظام عصبي سيستم را فعال کند و جايگاهي براي مطالبهگري و تقويت حساسيست سيستم به نشانههاي تلخ باشد. اين گروه حداقل کارکرد مجلس را جلوگيري از بهکلي بيعصب شدن و بيحس شدن اعضا و جوارح سيستم در مقابل رخدادهاي ناخرسند ميدانند.
سطح دوم
دوم، گروهي معتقدند نظر به بيعصب شدن سيستم، و تمايل برخي در آن به مشارکتناپذيري (عطف به اقدام به رد صلاحيتهاي گسترده)، مشارکت نکردن در انتخابات، ليست ندادن و مواجه ساختن سيستم با عواقب عدم مشارکت گسترده، راه احياي سيستم عصبي نظام سياسي است.
گروه ديگري معتقدند آن گروهي که نظر به عدم مشارکت انتخاباتي از طريق ليست و برخورد فعالانه دارند، هيچ تصويري از فرداي عدم مشارکت و پذيرش مسئوليت عدم مشارکت ندارند. اين گروه دوم معتقدند اتفاقاً بايد در همين شرايط نيز مشارکت کرد، اما مشارکتي فعالانه که دو نمونه از طرحهاي پيشنهادي به شرح زير است.
طرح اول. دادن ليستي از مطالبات، برنامهها، شاخصها و تلاش براي سنجشپذير کردن کنشهاي نظام سياسي، مجلس و هر جناحي که قدرت سياسي را در اختيار ميگيرد.
طرح دوم. يک، مشخص کردن برنامههاي اصلاحطلبان براي پيگيري در مجلس؛ دو، فراخوان کردن نامزدهاي تأييد صلاحيت شده و گزينش شماري از آنها که حاضرند برنامههاي اصلاحطلبان را بپذيرند و به منشور اخلاقي و سياسي اصلاحطلبان اعلام وفاداري کنند و تعهد دهند، و ارائه ليست همزمان برنامهها و نامزدهاي متعهدشده به برنامهها و اهداف.
اين گروه تصور ميکنند به اين ترتيب هم مطالبات اصلاحطلبانه را اعلام کردهاند، هم حذف شدن چهرههاي تشکيلاتي اصلاحطلب از طريق رد صلاحيت را نشان دادهاند، هم فهرست جديدي ساختهاند که داوطلبانه راه اصلاحطلبي را برگزيدهاند، و هم در فرايندي دموکراتيک به فهرست نامزدها رسيدهاند؛ و در صورت شکست – که بسيار محتمل است – خود را در صحنه سياست حفظ کرده و مطالباتشان را نيز طرح کردهاند.
سطح سوم
شواهد نشان ميدهد مجلس يازدهم قطعاً مجلسي اصولگراست که اصلاحطلبان در آن اقليت محض خواهند بود. اگر اين تحليل درست باشد، اصلاحطلبان و کليت اصلاحگران ايراني، براي بهبود وضعيت کشور، خواه بدون مشارکت انتخاباتي و بيرون از مجلس، يا با اقليتي از نمايندگاني که در مجلس خواهند داشت، چگونه اهداف اصلاحي را دنبال خواهند کرد؟
سؤالِ نتيجهگيري
آيا اصلاحطلبان، اصلاحگران و اکثريت جامعه ايراني، به اندازه کافي درباره همه اين رويکردها و سؤالات انديشيده است؟ آيا در شرايط پرابهام فعلي، بدون انديشيدن و گفتوگو درباره اينها و احساس مسئوليتپذيري درباره هر گزينهاي که در پيش گرفته شود، ميتوان به فردايي بهتر براي ايران و ايرانيان اميدوار بود؟
آيا ما به راحتي از کنار همه اين ابهامها، سؤالات و دوراهيهاي سخت عبور ميکنيم؟ آيا مسئوليت تاريخي خود در قبال هر گزينه و عملمان را ميپذيريم؟
انتهای پیام
بله از کنار همه اینها جناب فاضلی رد میشویم چون بی ارزش اند این سخنان. محمد رضا چیت ساز