شکایت شهرداری آبادان از ماندانا صادقی
ماندانا صادقی، روزنامهنگار خوزستانی، با شکایت شهرداری آبادان مبنی بر افترا و نشر اکاذیب به دادگاه احضار شد. این دادگاه فردا 29 بهمن ماه برگزار خواهد شد.
او دربارهی علت احتمالی این شکایت به انصاف نیوز گفت: مدتهاست دربارهی شهردار و شهرداری و شورای شهر آبادان -که اتفاقا کم مساله هم ندارند- چیزی ننوشتم، چون واقعا شرایطی که برای شهر رقم زدهاند دیگر قابل نقدوبررسی نیست ازبس ناکارآمد، رانت ساز و باند و باندبازی و سیاستزده است. الان چندماه است که شهر، شهردار ندارد و اصلا برای هیچکس هم مهم نیست؛ برای همین احتمال میدهم که این شکایت از طرف شهردار اسبق باشد و مربوط به دورهای که من مدیرمسول پایگاه خبری فیدوس بودم.
در آن زمان در یک مقاله پیش بینی کرده بودم که نوع عملکرد شهردار و چینش افراد در شهرداریهای مناطق و شرایط حاکم بر شورای شهر نشان میدهد که شهردار برای انتخابات مجلس خیز برداشته است؛ اماشهردار اعلام کرد که این دروغ است و اصلا قصد شرکت در انتخابات را ندارد و از فیدوس شکایت کرد؛ در حالیکه من دلایل کافی داشتم که شهردار نه تنها قرار است شرکت کند، بلکه کاندیدای جبهه پایداری خواهد بود. از آنجا که بعضیها کم حافظه نیستند اما چون پروپاگاندا دارند و همچنین با مردمی طرف هستند که از فرط ناکامی در به دست آوردن حقوق حقهشان منفعل شدهاند، ایشان اعلام کاندیداتوری کرد و جریان سیاسی که تلاش جدی برای رفتن به مجلس را آغار کرده بود از طریق بعضی از اعضای شورا مانع از استعفای شهردار به منظور شرکت در انتخابات شد و این میان من که درعین حال شواهد غیرقابل انکار داشتم اما در مقالهام فقط پیش بینی کرده بودم، به دادگاه رفتم.
او دربارهی احضاریهی جدید نیز گفت: نمیدانم قصد مسوولین برای به جریان انداختن دوبارهی این پرونده -آن هم در آستانهی انتخابات چیست؟ آیا قصد دارند که من دوباره مثل این چندماه و این یک سال که قلمم را دربارهی شرایط شهر غلاف کردهام دوباره غلاف کنم؟ نمی دانم واقعا قصدشان چیست؟ من نه قهرمانم نه قصد دارم با رسانهای شدن این اخبار از خودم قهرمان ملی بسازم؛ اگر کسانی اهل ماجراجوییاند و میخواهند از مسیر رسانه چنین اقداماتی کنند به خودشان مربوط است. من روزنامه نگارم و باتوصیه و سفارش و خواهش کسی روزنامه نگار نشدم که بخواهم با توصیه و… از کارم دست بکشم. سال 95 از فیدوس استعفا دادم؛ نامه استعفای من گویای شرایطی است که بر روزنامه نگاران دلسوز آبادان میرود؛ من درمتن استعفایم هم نوشته بودم که «روزنامه نگارخواهم بود هر جا که باشم».
اگر درباره سبزی فروش خرمشهری که خودش را در شهرداری آتش زد یا کارگر شهرداری که خودش را در حیاط شهرداری آبادان آتش زد ننویسم کی بنویسد؟ از شوری آب ننویسم، از وضعیت بچههای محلههای سده و کریمی و… ننویسم، از ولخرجیهای بی سروته منطقه آزاد اروند ننویسم، ازنمایندههایی که به محض رسیدن به مجلس خودشان را به وزارت نفت منتقل کردند ننویسم، از آب گرفتگی خیابانها و کوچههایمان ننویسم، از آشغالی که از سر و روی شهر بالا میرود ننویسم، از سیل خوزستان و گردوغبار و… ننویسم، پس از چه بنویسم؟ من روزنامه نگارم، ولله رویم نمیشود به چشم مادرم هم نگاه کنم بابت این سکوتهایم، چه برسدبه مردم شهرم که شوربختانه من مثلا قرار بود صدایشان باشم.
انتهای پیام