مشهد ضلع سوم مثلث است!
فرید مدرسی در روزنامه شهرآرا نوشت:
حوزه علمیه مشهد واقعیتی کمتردیده شده است؛ سرمایهای که با تجربه و تاریخی درخور که آنچنان به کار گرفته نشده و قدرت و تاثیرش به کار نیامده تا بتواند نقشی اثربخش را در منظومه حوزههای علمیه تشیع ایفا کند. آنچه بیش از همه میتواند این جایگاه را بازسازی کند، توصیفی واقعبینانه از حوزه علمیه مشهد و شناخت حوزههای تشیع و قرار گرفتن این حوزه در نقطه کانونی تحولآفرینی و راهگشایی است.
حوزه علمیه مشهد از یک سو تاریخچهای دارد که خود شده پشتوانه رهبران کنونی قم و نجف [آیات سیستانی و وحید خراسانی] و از دیگر سو بزرگان کنونی مشهد رشدیافتگان نجف و قم هستند که شاخصهایی هستند اما این دو مولفه بکار نیامده که مشهد حلقهای شود تقویتگر برای پیوند و غنای عمیق قم و نجف و بهتبع قدرت گرفتن مشهد.
دلیل راهنیابی مشهد به این جایگاه استراتژیک در منظومه حوزههای علمیه تشیع از آن جهت است که دو اردوگاه در مشهد بنا شده است که هر دو از این جایگاه غافل شدند یا تغافل کردند:
۱- اردوگاه اول نگاهی استقلالی و حداکثری به حوزه علمیه مشهد داشته و احساس میکند این حوزه باید بر دو پای خویش مستقل از سایرین بایستد و فقط خود را ارتقا دهد و در رقابت با دیگران تعریف شود تا بتواند سخنی متفاوت، اثربخش و تحولآفرین بیافریند، رشد دهد و برابر دیگران به رخ بکشد اما این نگاه از اساس ناممکن است. چراکه که دوره استقلال فکری گذشته است و تمامی مکاتب و مدارس و حوزهها به یکدیگر نیازمندند؛ حتی حوزههای بزرگ به حوزههای بسیار کوچک یا شاید گاهی اشخاص. از دیگر سو مشهد با چنین کارکردی، امکان نقشآفرینی ندارد؛ نقش مشهد در تعامل با قم و نجف است که دیده و رخ مینمایاند.
۲- اردوگاه دوم از فربه شدن اردوگاه اول، روز به روز در خود بیشتر فرو میرود و جایگاه حوزه علمیه مشهد را فراموش کرده و فقط با نگاه فردی به ارتقا شخصیتها و تکمدارس میاندیشند که در منظومه حوزههای تشیع به چشم نمیآیند، چه رسد به اثربخشی. اینان اعتماد به نفس خود را کناری گذاشتهاند و تنها به مدرسه و مدرَس توجه دارند و از نگاه کلاننگرانه غفلت ورزیدهاند.
اکنون و در آتیه نجف و قم، مشهد همچون حلقه سرعتآفرین به تحولات فکری، فقهی، فلسفی و… منظومه حوزههای علمیه تشیع میتواند نقش ایفا کند و آنچنان جایگاهی بیابد که همچون پیشینهاش باشد و تاریخش دوباره به روز شود و دیگران را شگفتزده کند. آن روز، دور نیست…
انتهای پیام
سلام-چرا حوزه علمیه آذربایجان وتبریز با سابقه درخشان را فراموش کردید قبل انقلاب در دوره پهلوی دوم در تبریز کمتر از نیم میلیونی حداقل هشت نه تا مرجع تقلید مجتهد داشتیم الان یکی هم مشهود نیست در دوره قاجاریه مراجع تبریز بودند که حکم ارتداد باب را صادر و وی را در تبریز به چاه افکندند صاحب المیزان صاحب الغدیر وعلامه جعفری و قاضی بزرگ و….نمی دانم آنموقع طلبه ها آذربایجانی تیز هوش ودرس خوان بودند که با وجود قلت آمارشان می درخشیدند قضیه چیست نمی دانم